به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 22
  1. #11
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 07 اردیبهشت 99 [ 02:11]
    تاریخ عضویت
    1391-11-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    719
    امتیاز
    12,958
    سطح
    74
    Points: 12,958, Level: 74
    Level completed: 27%, Points required for next Level: 292
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,329

    تشکرشده 1,605 در 532 پست

    Rep Power
    90
    Array
    مرسی:) اوهوم...
    مرسی که جواب دادین دوستان خوبم. درست میگین.
    این هر شب حرف زدن رو دوست ندارم. هر شب بهشون زنگ میزنه. طی روز هم همین طور. من که دخترم اینطوری نیستم.
    سعی می کنم بی تفاوت باشم که جبهه نگیره و بدتر نشه.
    .
    احساس می کنم نسب به اون اوایل به خانواده اش وابسته تر شده. :( همه چیز ناراحتم می کنه. هر حرف اون ها.
    رابطه ی دو نفره مون خوبه. ولی بازم تو بهترین لحظه ها یاد اون ها میافته.
    میریم گردش بهمون خوش بگذره موقع برگشتن میگه آدم پدر و مادرش که نباشن غریبه! پدر و مادرم تکیه گاه من هستن.
    میگم کجا تکیه گاهت بودن؟ تو چه شرایطی؟ چه وقت کمکت کردن آخه؟ اون ها که شاید اگر هم بخوان کمکی کنن تو نمی ذاری! (که نمی خوان!)
    (حتی بهشون نمیگه مشکلی داره که مبادا فکرشون ناراحت بشه چه برسه به اینکه کمک بخواد! )
    گفتم اینارو ولی خب با یه لحن و جمله های خوبی که دعوا نشد. من به خدا توقعی از اونا ندارم ولی آخه اونا هر چیزی هستن غیر از تکیه گاه!
    .
    می دونم که شوهرم مرد حسابگریه. عاشق نیست. دودوتا چهارتا رو در همه لحظه های زندگیش داره. منفعت خودش رو در همه شرایط در نظر میگیره. با همه همین طوره. محبتش از ته دل نیست. با هیچ کس. خودش رو میخواد بالا بکشه. نامرد نیست ولی اگر بتونه از دیگران استفاده ای کنه کوتاهی نمی کنه!
    گاهی احساس می کنم وابسته به پدر و مادرش نیست فقط برای نمایش جلوی من و اینکه حساب کار دستم بیاد اینطوری می کنه:( چون سیاست داره.
    بیشتر از اون ناراحتم. از این که من صادقانه دوستش دارم. خانواده اش رو دوست دارم. اما دوست داشتن از اون ها ندیدم.
    .
    هر شب تلفنی با مادرش و پدرش و هر کی خونشون باشه حرف می زنیم. شاید منظور از این کار احترام به اون ها باشه.
    پس چرا خودش هر شب با مادر و خانواده من حرف نمی زنه!
    .
    یه زمانی اگه می گفتم تو خونه کمکم کن می گفت می خوای گربه رو دم حجله بکشی!!!!!!!!!
    حالا وقتی بهش محبت می کنم ( من یا حتی خانواده ام)، وقتی کنار من خیلی بهش خوش می گذره فکر می کنه مبادا من می خوام اونو از خانواده اش جدا کنم! مبادا من دارم خرش می کنم! و سریع از اونا حرف می زنه. می ره تو خودش. حرف نمی زنه. میره به اونا تلفن می کنه.
    .
    ببخشید که طولانی شد ولی باور کنید که بی خودی حساس نشدم.

  2. 3 کاربر از پست مفید she تشکرکرده اند .

    asemani (یکشنبه 01 اردیبهشت 92), maryam1363 (یکشنبه 01 اردیبهشت 92), meinoush (یکشنبه 01 اردیبهشت 92)

  3. #12
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 24 تیر 94 [ 05:14]
    تاریخ عضویت
    1391-10-04
    نوشته ها
    284
    امتیاز
    3,610
    سطح
    37
    Points: 3,610, Level: 37
    Level completed: 74%, Points required for next Level: 40
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    517

    تشکرشده 294 در 168 پست

    Rep Power
    40
    Array
    مردا تو بعضی مواقع واقعا لج درار میشن

    خودشون نمیفهمن بعضی رفتاراشون هرچقدرهم از نظر خودشون کم اهمیت چقدر میتونه همسرشون رو ناراحت و آزرده کنه

    بعضی وقتا آدم حس میکنه اصلا بعد از ازدواج تمام عشق و علاقه ای که قبلش داشتن رو یادشون میره و دیگه چیزای دیگه میشه اولویت زندگیشون

    جایی که بیشتر آدم رو عصبانی میکنه اینه که با وجود همه ی این رفتارای آزار دهنده نمیشه دوستشون نداشت;)

  4. کاربر روبرو از پست مفید ساحل75 تشکرکرده است .

    she (یکشنبه 01 اردیبهشت 92)

  5. #13
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 07 اردیبهشت 99 [ 02:11]
    تاریخ عضویت
    1391-11-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    719
    امتیاز
    12,958
    سطح
    74
    Points: 12,958, Level: 74
    Level completed: 27%, Points required for next Level: 292
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,329

    تشکرشده 1,605 در 532 پست

    Rep Power
    90
    Array
    مرسی عزیزم از همدردی ات.:) :-* آره والا همینطوره.
    با وجود همه این رفتارها دوستشون داریم.

  6. #14
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 17 آبان 95 [ 15:15]
    تاریخ عضویت
    1391-2-26
    نوشته ها
    2,672
    امتیاز
    25,995
    سطح
    96
    Points: 25,995, Level: 96
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 355
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    6,844

    تشکرشده 7,555 در 2,378 پست

    Rep Power
    351
    Array
    من ازدواج نکردم و ممکنه اشتباه کنم.
    به نظرم وقتی میگی خیلی بهش محبت می کنی میره به خونوادش زنگ می زنه به نظرمن یعنی باید همچنان این محبت کردنتو ادامه بدی! یعنی داره روش اثر میذاره و این ادمو که می گی عاشق نیستو کاراش رو حساب کتابه داری به سمت خودت می کشونی! به قولی بدین راه و روش میرو که با دلدار پیوندی!! البته این نظر منه و ممکنه اشتباه کنم.
    در مورد مادرشوهرت خوب شاید نمی دونه چی بگه. یه چیزی می گه دیگه. اگه حرفی نزنه هم که می گی حرف نزد پشت تلفن. این بدتر میشه که واسش.

  7. کاربر روبرو از پست مفید meinoush تشکرکرده است .

    she (یکشنبه 01 اردیبهشت 92)

  8. #15
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 21 اردیبهشت 93 [ 10:46]
    تاریخ عضویت
    1391-8-12
    نوشته ها
    283
    امتیاز
    1,981
    سطح
    26
    Points: 1,981, Level: 26
    Level completed: 81%, Points required for next Level: 19
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    439

    تشکرشده 527 در 189 پست

    Rep Power
    40
    Array
    سلام
    عزیزم برو خدا رو شکرکن حداقل مادرشوهرت آدمت حساب مب کنه
    مادر شوهر من پس چی ؟ هر وقت بخوادزنگ بزنه فقط با پسرش حرف میزنه . نشده یک بارزنگ بزنه خونمون مگر اینکه گئشیه شوهرم خاموش باشه
    در مورد هیچی هم ازشوهرم نمی پرسه مثلا می گم بیایید فلان جا زنت راضی هست یا کار نداره
    بیخیال باش
    هرچی حرص بخ.ریم اون ها بیشتر حال می کنن

  9. کاربر روبرو از پست مفید sare jo0on تشکرکرده است .

    she (یکشنبه 01 اردیبهشت 92)

  10. #16
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 07 اردیبهشت 99 [ 02:11]
    تاریخ عضویت
    1391-11-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    719
    امتیاز
    12,958
    سطح
    74
    Points: 12,958, Level: 74
    Level completed: 27%, Points required for next Level: 292
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,329

    تشکرشده 1,605 در 532 پست

    Rep Power
    90
    Array
    مینوش جان من به راهم ادامه میدم چون حداقل اینه که انگار چاره دیگه ای ندارم!
    .
    ساره جون باور کن مادرشوهر منم به ما زنگ نمی زنه. نهایتا وقتی شوهرم سر کاره به گوشی اون زنگ میزنه. ولی هر شب ما باید بهش زنگ بزنیم و هر دومون هم با همه شون حرف بزنیم تک تک. چون اونا این کار رو نشونه احترام ما به خودشون می دونن! وظیفه ماست.
    .
    من بیشتر به خاطر رفتار شوهرم ناراحتم.

  11. کاربر روبرو از پست مفید she تشکرکرده است .

    باران بهاری11 (دوشنبه 02 اردیبهشت 92)

  12. #17
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 07 اردیبهشت 99 [ 02:11]
    تاریخ عضویت
    1391-11-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    719
    امتیاز
    12,958
    سطح
    74
    Points: 12,958, Level: 74
    Level completed: 27%, Points required for next Level: 292
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,329

    تشکرشده 1,605 در 532 پست

    Rep Power
    90
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط she نمایش پست ها

    هر شب تلفنی با مادرش و پدرش و هر کی خونشون باشه حرف می زنیم. شاید منظور از این کار احترام به اون ها باشه.
    .
    یه زمانی اگه می گفتم تو خونه کمکم کن می گفت می خوای گربه رو دم حجله بکشی!!!!!!!!!(الان اینطوری نیست)
    حالا وقتی بهش محبت می کنم ( من یا حتی خانواده ام)، وقتی کنار من خیلی بهش خوش می گذره فکر می کنه مبادا من می خوام اونو از خانواده اش جدا کنم! مبادا من دارم خرش می کنم! و سریع از اونا حرف می زنه. می ره تو خودش. حرف نمی زنه. میره به اونا تلفن می کنه.
    هیچ پیشنهاد خاصی دارین؟

  13. #18
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,052
    امتیاز
    146,692
    سطح
    100
    Points: 146,692, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.3%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,653

    تشکرشده 35,974 در 7,400 پست

    Rep Power
    1091
    Array

    بی خیال باش و مسئله را برای خودت بزرگ نکن و خدا را شکر کن که مسائل پیچیده و سختی در زندگی نداری .
    ذهن خوانی و تعبیرهای منفی از رفتار شوهرت و مادر شوهرت به مرور اثرات تخریبی شدیدی روی روان و رفتارت خواهد گذاشت و باعث بروز اختلافات در زندگیت میشه . از حالا جلوی این ذهن خوانی ها و منفی اندیشی ها را بگیر .

    باید در نظر بگیری هر فردی قبل از ازدواج با کس دیگری ، در خانواده ای با آدابی بوده که تفاوتهایی با دیگری و خانواده اش دارد . پذیرا بودن این تفاوتها و انتظار همسانی نداشتن زندگی را راحت تر می کند .

    اینکه مادر شوهرت احوال شوهرت را از شما می پرسد اصلاً مسئله آسیب رسانی نیست ، شما هم همانطور که راحتی و طبیعی جواب بده . نسبت به روابط گرم همسرت و خانواده اش حساس نباش و روی گرمی روابط خودت و همسرت بیشتر کار کن و تعبیر و تفسیر آن هم منفی نسبت به رفتارهای همسرت نداشته باش .

    با همسرت همراه
    در یک جبهه باش و در مقابلش قرار نگیر





  14. 7 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    asemani (دوشنبه 02 اردیبهشت 92), maryam1363 (دوشنبه 02 اردیبهشت 92), rozaneh (دوشنبه 02 اردیبهشت 92), she (دوشنبه 02 اردیبهشت 92), taraneh89 (دوشنبه 02 اردیبهشت 92), ویدا@ (دوشنبه 02 اردیبهشت 92), باران بهاری11 (دوشنبه 02 اردیبهشت 92)

  15. #19
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 07 اردیبهشت 99 [ 02:11]
    تاریخ عضویت
    1391-11-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    719
    امتیاز
    12,958
    سطح
    74
    Points: 12,958, Level: 74
    Level completed: 27%, Points required for next Level: 292
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,329

    تشکرشده 1,605 در 532 پست

    Rep Power
    90
    Array
    ممنونم فرشته جون از اینکه به تاپیک منم سر زدین و برای من هم جواب نوشتین!:o
    من مشکلات پیچیده ای ندارم. بزرگترین مشکلات ما مشکلات مالی هستش.
    زندگی روزمره می گذره و من از پس مشکلات کوچکش برمیام. هم من و هم او.
    صمیمیت خالص و صداقت واقعی و عشق چیزی است که من باید بی خیالش بشم.
    شادی و رشد شخصی و احساس موفقیت و خوشبختی رو هم باید از خودم (خود خودم!) طلبکار باشم.:)
    .

    با همسرت همراه
    در یک جبهه
    باش و در مقابلش قرار نگیر
    چشم:)

  16. 2 کاربر از پست مفید she تشکرکرده اند .

    taraneh89 (دوشنبه 02 اردیبهشت 92), فرشته مهربان (سه شنبه 03 اردیبهشت 92)

  17. #20
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 19 مهر 92 [ 13:06]
    تاریخ عضویت
    1392-5-14
    نوشته ها
    8
    امتیاز
    28
    سطح
    1
    Points: 28, Level: 1
    Level completed: 56%, Points required for next Level: 22
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام عزیزم این حساسیت تو رو نشون می ده اتفاقا خوبه که حال همسرتون رو از شما می پرسه انگار به این نکته توجه ی کنه که شما نزدیکترین کس همسرتون هستید.


 
صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 19:12 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.