به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 3 از 3 نخستنخست 123
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 27 , از مجموع 27
  1. #21
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 19 تیر 92 [ 19:04]
    تاریخ عضویت
    1391-12-18
    نوشته ها
    24
    امتیاز
    363
    سطح
    7
    Points: 363, Level: 7
    Level completed: 26%, Points required for next Level: 37
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    201

    تشکرشده 7 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام به همگی
    مرسی سای آن عزیز که نظر دادی ولی من هیچ وقت دلم نمیخواد و نخواسته که شوهرم رو به اصطلاح ادب کنم از اینکه جلوم گریه کنه بدم میاد با دیدن اشکاش کنترلم رو از دست میدم ،شاید باور نکنین این دو سه روز واسم اندازه 10 سال گذشت انگار از جهنم برگشتم تصور ناراحتی کسی که عاشقشی وحشتناک سخته چه برسه که همش چشماش از گریه سرخ باشه.
    شوهرم میدونه من عاشقشم نیازی به گفتنش نیست .
    همون موقع بهش گفتم که فقط فقط به خاطر علاقه ای که بهم داریم میبخشمت .
    نمیدونم چرا ولی الان هنوزم گیجم احساساتم قاطی شدن .

    و اما مشکل اصلیم اینه که دلم میخواد به اون خانمه زنگ بزنم بد و بیراه بهش بگم ؟
    بهش بگم حق نداشته به کسی که مال منه ابراز علاقه کنه ؟
    به کسی که واسه رسیدن بهش خیلی سختی کشیدم ؟خیلی حرف شنیدم؟
    بهش بگم اگه یه کمی پای عاشقیم میلنگید الان خونه بابام بودم واسه طلاق؟
    بهش بگم دیگه اس نده لازم نیست ازش تشکر کنی؟
    بهش بگم شانس آورده زودتر نفهمیدم وقتی که اینجا بوده؟
    بهش بگم یعنی بهش التماس کنم دیگه هیچ وقت خودش رو وارد یه رابطه دو نفره نکنه؟
    بهش بگم شک دارم تو آدم باشی؟شک دارم دل داشته باشی؟
    بهش بگم و....
    شما چی میگید؟چیکار کنم دوستان؟

  2. #22
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    مریم حان،

    همین امروز و همین الان پرونده این موضوع را ببند.

    ادامه دادنش به ضرر زندگیت و رابطه تون می شه.
    صحبت کردن با اون خانم را کلا فراموش کن و بی خیال شو.

    اگر لازم می دونی می تونی با شوهرت برای آخرین بار در این مورد و حساسیت ها و خط قرمزهات صحبت کنی.
    اگر قبلا صحبت کردید و لزومی نمی بینی که تمام.

  3. #23
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 19 تیر 92 [ 19:04]
    تاریخ عضویت
    1391-12-18
    نوشته ها
    24
    امتیاز
    363
    سطح
    7
    Points: 363, Level: 7
    Level completed: 26%, Points required for next Level: 37
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    201

    تشکرشده 7 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array
    به من بگید چرا نباید این کار رو بکنم ؟چــــــــــــــــــــــــ ــــــــراااااااااااااااا اااااااااا؟

  4. #24
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 25 بهمن 96 [ 17:14]
    تاریخ عضویت
    1392-2-04
    نوشته ها
    61
    امتیاز
    3,721
    سطح
    38
    Points: 3,721, Level: 38
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 79
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger Second ClassVeteran
    تشکرها
    114

    تشکرشده 56 در 32 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    تبریک میگم مریم خانم واقعا تبریک میگم .
    اگه سی نفر خانم با دشمنی دیرینه با شما و هفتاد فلم ارایش و لوندی و پشت چشم نازک کردن و ادا دراوردن و عاشقی کردن و .... نمی تونستن تو سی روز شوهر شما رو از شما بگیرن شما با کارتون تو یه روز مقدمات از دست دادن شوهرتون رو فراهم کردید. واقعا که هنر کردید .
    خواهر من فکر میکنید شوهر شما رفتار شما در مقابل اینکه به شما اعتماد کرد فراموش میکنه ؟ این ضعف کردن تو کوچه و بعض و گریه کردنش رو فراموش میکنه . به اولین زنی که بهش ابراز علاقه کرد جواب میده . فکر میکنم هر چه زودتر از دلش دراوری بهتره.

  5. #25
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 16 مهر 92 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1392-2-29
    نوشته ها
    126
    امتیاز
    790
    سطح
    14
    Points: 790, Level: 14
    Level completed: 90%, Points required for next Level: 10
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class500 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    139

    تشکرشده 82 در 51 پست

    Rep Power
    0
    Array
    دختر خوب چه کاریه زنگ بزنی خودتو سبک کنی و التماسش کنی انقدر خودتو کوچیک نکن حال اون نه یکی دیگه بیاد به شوهرت گیر بده مهم شوهرته دیگه طرف این جور کارا نره سنگاتو یه باردیگه باهاش وا بکن بگو اگه تکرار کنی هیچ وقت نمی بخشمت و هیچ وقت حاضر نمی شم یک ثانیه دیگه باهات زندگی کنم بعد موضوع رو ببند واسه همیشه

  6. #26
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 10 تیر 93 [ 22:29]
    تاریخ عضویت
    1392-2-17
    نوشته ها
    187
    امتیاز
    1,506
    سطح
    22
    Points: 1,506, Level: 22
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 94
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    123

    تشکرشده 231 در 92 پست

    Rep Power
    29
    Array
    ولش کن بچسب به زندگید اصل شوهرته که دست رد و به سینه اش زده و مراقب شوهرت باش واقعا دوست داره دیگه هم تمومش بکن و اصلا پیش شوهرت هم حرفشو نزن و بزار آرامش وارد زندگیتون بشه جوری رفتار بکن که حرفش و بهت بزنه و ازت مخفی نکنه با رفتار بدت امکان داره که دیگه واقعیت چیزی را بهت نگه پخته و کاملا فهمیده برخورد بکن

  7. #27
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 19 تیر 92 [ 19:04]
    تاریخ عضویت
    1391-12-18
    نوشته ها
    24
    امتیاز
    363
    سطح
    7
    Points: 363, Level: 7
    Level completed: 26%, Points required for next Level: 37
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    201

    تشکرشده 7 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام به همه دوستان
    فقط اومدم از همه واسه راهنماییهای بیدریغشون تشکر کنم .
    فکر میکنم اگه اینجا مشکلم رو بیان نمیکردم حتما کار به خانواده ها کشیده میشد و زندگیم اینی نبود که الان دارم.
    خوشحالم که به کسی چیزی نگفتم و بازم ممنونم چون مدیون شماههاییم که راهنماییم کردین.
    بعد از اون ماجراها توجه شوهرم به من خیلی بیشتر شده.
    نمیدونستم بخشیدن اشتباه یه نفر اینقد بتونه روش تاثیر بذاره
    شدیم مثل قبل شاید عاشقتر از قبل
    جمعه ها بعدازظهر میریم بیرون میریم کوه میریم پارک میریم پیاده روی.مثل دوران دوستی ساعتها با هم حرف میزنیم...
    منم در عوض جشن تولد و سالگرد ازدواجمون حسابی غافلگیرش کردم
    یه کیک خوشمزه و خوشگل و کلی غذاهای خوشمزه واسش درست کردم یه شب خوب و رویایی،تمام در و دیوار خونه رو پر از جملات قشنگ و عاشقانه کردم...
    بازم میگم کاش فرصت جبرانی بود تا لطف عزیزانی که راهنماییم کردن رو جبران کنم.



    امیدوارم زندگی همه اینطوری ختم بخیر شه


 
صفحه 3 از 3 نخستنخست 123

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 07:08 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.