به انجمن خوش آمدید

لینک پیشنهادی مدیران تالار همدردی:

 

"گلچین لینکهای خانواده، ازدواج و مهارتها(به روز شد)"

دانلود موسیقی و آرامش
دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 6 از 11 نخستنخست 1234567891011 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 51 تا 60 , از مجموع 102
  1. #51
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 16 دی 95 [ 23:50]
    تاریخ عضویت
    1391-12-18
    نوشته ها
    49
    امتیاز
    2,996
    سطح
    33
    Points: 2,996, Level: 33
    Level completed: 64%, Points required for next Level: 54
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    12

    تشکرشده 97 در 38 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط sara.s نمایش پست ها
    آره بارانی جان، تهدیدم کرد اگه زیاد زنگ بزنی خطمو عوض میکنم... بهش گفتم باورم نمیشه توی یه هفته قضیه ازدواجت اوکی شد! داری دروغ میگی
    گفت به ارواح خاک پدرم دارم زن میگیرم حتما باید تن بابامو تو گور بلرزونم تا تو باورت بشه. بعد هم گفت سارا به جان مادرم بهم پیله کنی زنگ میزنم به پدرت. من خیلی میترسم همه چیو به بابام بگه. ولی آخه اگه بگه که پای خودشم گیره:confused:
    سارا جون این رابطه رو از همین الان کات کن. این که شمارتو عوض کنی بهترین گزینس و سر کلاسشم این ترم حاضر نشو..
    نزار تصویری که والدینت ازت دارن خدشه دار بشه...

  2. #52
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 31 تیر 92 [ 18:54]
    تاریخ عضویت
    1391-12-09
    نوشته ها
    160
    امتیاز
    1,385
    سطح
    20
    Points: 1,385, Level: 20
    Level completed: 85%, Points required for next Level: 15
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registeredTagger First Class1000 Experience Points
    تشکرها
    214

    تشکرشده 192 در 82 پست

    Rep Power
    29
    Array
    اون همه حرفی که من یک سال و نیم تو دلمه توی اس ام اس جا نمیشه

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط venus123 نمایش پست ها
    سارا جون این رابطه رو از همین الان کات کن. این که شمارتو عوض کنی بهترین گزینس و سر کلاسشم این ترم حاضر نشو..
    نزار تصویری که والدینت ازت دارن خدشه دار بشه...
    آخه چی میخواد به مامان بابام بگه؟ من نمیذارم زن بگیره. نمیتونم بذارم

    - - - Updated - - -

    الان خیلی حالم بده. اگه بذاره برم باهاش حرف بزنم یه کم آرومم کنه. وقتی نمیذاره حتی ببینمش میخوام خودمو بکشم. الان تنها چیزی که دوست دارم بهش فکر کنم اینه که یا حامی باشه یا من کیفیت مردنمو مشخص کنم.
    من 22 سالمه. اگه 50 سالم بود میگفتم عمر مفید بدون حامی فوقش 20 سال زندگی کنم. الان میبینم عمر مفید 50 سال دیگه باید بدون حامی زندگی کنم عقم میگیره از زندگی

    - - - Updated - - -

    کاش من پیر بودم الان. نمیخوام اینقدر سنم کم باشه

    - - - Updated - - -

    در ضمن بهش گفتم میخوام خودمو بکشم، گفت برو بکش...بهتر

  3. #53
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 16 دی 95 [ 23:50]
    تاریخ عضویت
    1391-12-18
    نوشته ها
    49
    امتیاز
    2,996
    سطح
    33
    Points: 2,996, Level: 33
    Level completed: 64%, Points required for next Level: 54
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    12

    تشکرشده 97 در 38 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ولی اگه انقد بهش اصرار کنی میاد قضیه رو خیلی راحت واسه بابات تعریف میکنه. چون مردا یه جورایی انگار واسشون این مسئله قبح نداره که این کارو انجام دادن...
    رو یه برگه همه احساساستو خالی کن مهم نیست به دستش برسه مهم اینه که خودت اروم میشی.
    الان تو این شرایط بهترین کار قطع رابطس...
    اگه یه درصدم دلش پیشت گیر باشه برمیگرده.
    تو رابطه رو تموم کنی واسه خودت راحتتره چون شما ایشونو نپذیرفتی..
    عزیزم همون طور که خودت گفتی سنت کمه فرصت های بهتری هم برای ازدواج واست پیش میاد مطمين باش.
    حتی بهتر از حامی...

  4. #54
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 31 تیر 92 [ 18:54]
    تاریخ عضویت
    1391-12-09
    نوشته ها
    160
    امتیاز
    1,385
    سطح
    20
    Points: 1,385, Level: 20
    Level completed: 85%, Points required for next Level: 15
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registeredTagger First Class1000 Experience Points
    تشکرها
    214

    تشکرشده 192 در 82 پست

    Rep Power
    29
    Array
    فکر کنم باورش نشده که من حتی ممکنه خودمو هم سورپرایز کنم و بکشم... فقط دلم میخواد وقتی شنید من مردم از شدت عذاب وجدان و کاری که با من کرد ضجه بزنه

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط venus123 نمایش پست ها
    ولی اگه انقد بهش اصرار کنی میاد قضیه رو خیلی راحت واسه بابات تعریف میکنه. چون مردا یه جورایی انگار واسشون این مسئله قبح نداره که این کارو انجام دادن...
    رو یه برگه همه احساساستو خالی کن مهم نیست به دستش برسه مهم اینه که خودت اروم میشی.
    الان تو این شرایط بهترین کار قطع رابطس...
    اگه یه درصدم دلش پیشت گیر باشه برمیگرده.
    تو رابطه رو تموم کنی واسه خودت راحتتره چون شما ایشونو نپذیرفتی..
    عزیزم همون طور که خودت گفتی سنت کمه فرصت های بهتری هم برای ازدواج واست پیش میاد مطمين باش.
    حتی بهتر از حامی...
    واقعا ممکنه اگه من قطع رابطه کنم برگرده؟ چند وقت قطع رابطه کنم؟ چرا میخواد نوه خالشو بگیره؟ ازدواج از این هیجان انگیزتر نبود؟
    من فکر کنم چون طرف فامیله خیلی بعیده یه دفعه همه چی به هم بخوره

  5. #55
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 16 دی 95 [ 23:50]
    تاریخ عضویت
    1391-12-18
    نوشته ها
    49
    امتیاز
    2,996
    سطح
    33
    Points: 2,996, Level: 33
    Level completed: 64%, Points required for next Level: 54
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    12

    تشکرشده 97 در 38 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سارا جون اروم باش دختر خوب این چه حرفیه میزنی...
    هنوز اول زندگیتی با کلی امید و ارزو...
    زندگی همیشه جریان داره قوی باش ...

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط sara.s نمایش پست ها
    فکر کنم باورش نشده که من حتی ممکنه خودمو هم سورپرایز کنم و بکشم... فقط دلم میخواد وقتی شنید من مردم از شدت عذاب وجدان و کاری که با من کرد ضجه بزنه

    - - - Updated - - -



    واقعا ممکنه اگه من قطع رابطه کنم برگرده؟ چند وقت قطع رابطه کنم؟ چرا میخواد نوه خالشو بگیره؟ ازدواج از این هیجان انگیزتر نبود؟
    من فکر کنم چون طرف فامیله خیلی بعیده یه دفعه همه چی به هم بخوره
    اگه شما رو بخواد و عشق شما تو دلش باشه حتما حتما برمیگرده...

  6. کاربر روبرو از پست مفید venus123 تشکرکرده است .

    sara.s (پنجشنبه 29 فروردین 92)

  7. #56
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 31 تیر 92 [ 18:54]
    تاریخ عضویت
    1391-12-09
    نوشته ها
    160
    امتیاز
    1,385
    سطح
    20
    Points: 1,385, Level: 20
    Level completed: 85%, Points required for next Level: 15
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registeredTagger First Class1000 Experience Points
    تشکرها
    214

    تشکرشده 192 در 82 پست

    Rep Power
    29
    Array
    من فکر کنم الان مدیر میاد دوباره این تاپیکم چون بیشتر از 50 پست شده قفل میکنه. بعد من مشکلم حل نشده از اینجا مونده از اونجا رونده باید برم یه تایپک دیگه باز کنم دوباره این سیر تسلسل ادامه پیدا کنه... زندگی خیلی پوچه...
    ونوس جان خدا کنه که برگرده. من حس میکنم روحم داره میمیره... خیلی نامرده

  8. #57
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 06 تیر 93 [ 06:00]
    تاریخ عضویت
    1392-1-22
    نوشته ها
    523
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    2,312

    تشکرشده 1,508 در 444 پست

    Rep Power
    65
    Array
    حیف که این تالار اجازه نمیده آدم حرف دلش رو بزنه. وگرنه هم من و هم احتمالا خیلی از کسانی که این پست رو میخونن کلی حرف برای گفتن داشتن

  9. #58
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 16 دی 95 [ 23:50]
    تاریخ عضویت
    1391-12-18
    نوشته ها
    49
    امتیاز
    2,996
    سطح
    33
    Points: 2,996, Level: 33
    Level completed: 64%, Points required for next Level: 54
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    12

    تشکرشده 97 در 38 پست

    Rep Power
    0
    Array
    زندگی به هیچ وجه پوچ نیست. این تو هستی که باید به زندگیت معنا بدی...
    معنای زندگیت خودت هستی...این وجود خودته که به زندگی معنی و هدف و شادی میده...
    پس وجودت خیلی باارزشه.... مواظبه خودت باش. قدر خودتو بدون.
    یادت باشه باارزشترین فرد روی زمین خودت هستی..
    موفق باشی...

  10. کاربر روبرو از پست مفید venus123 تشکرکرده است .

    sara.s (جمعه 30 فروردین 92)

  11. #59
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 10 اردیبهشت 98 [ 12:47]
    تاریخ عضویت
    1392-1-05
    محل سکونت
    خانه سبز
    نوشته ها
    1,631
    امتیاز
    24,877
    سطح
    95
    Points: 24,877, Level: 95
    Level completed: 53%, Points required for next Level: 473
    Overall activity: 30.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocial10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    5,037

    تشکرشده 6,499 در 1,515 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    268
    Array
    سارا جان سلام!دوستان بهترین راهنمایی ها را بهت کردند.
    به نظر من این تاپیک را یک بار دیگر بخون و نت برداری کن!روی حرف ها کاملا فکر کن و اجازه بده این ناراحتی سیر طبیعی خودش را طی کنه و با حرکات نسنجیده این وضعیت خودت را طولانی تر و وخیم تر نکن!
    عزیزم هر چند تا تاپیک هم در این مورد بزنی باز هم دوستان همین حرف ها را خواهند زد.تنها در صورتی مشکلت حل می شود که روی این حرف ها فکر کنی و به آنها عمل کنی!
    به نظر من تاپیک خانم سر افراز را حتما بخون و ببین چقدر خوب حرف هایی که دوستان بهش زدند را جمع بندی کرده و به آنه عمل کرده.چه دید خوبی داشته.من خودم از ایشان یاد گرفتم.

    - - - Updated - - -

    اسم عنوان تاپیک ایشان(كنار آمدن با پايان يافتن يك رابطه عاطفي(به سرافراز كمك كنيد)...)هست!
    شما هم میتوانید این قدر زیبا از صحبت ها جمعبندی داشته باشید شاید هم خیلی بهتر و مفید تر.

    شاید همین موضوع باعث شه مسیر زندگی ات را به طور اساسی تغییر بدی!

    تغییری که وقتی ایشاالله پیر شدی خدا را شکر کنی که در سن کم خدا متوجه اشتباهت کرده.

    - - - Updated - - -

    عزیزم خدا تو را خیلی دوست داشته و شاید چند بار هم متوجهت کرده.(مثلا تو تاپیک قبلیت...).اما چرا بی توجهی میکنی؟ چرا یه بار هم شده از ته دلت بهش اعتماد نمی کنی؟
    به اون آقا تا این حد اعتماد کردی اما به خدا اعتماد نمی کنی؟!

    یکی از بچه ها تو این تالار نوشته بود:خدای من خدایی است که اگر حتی سرش هم فریاد بکشم به جای آنکه با مشت به دهانم بزند؛با انگشتان مهربانش نوازشم می کند و می گوید:می دانم جز من کسی را نداری)

    سارای عزیزم از کجا معلوم حرفای همین بچه های تالار که این قدر بی توقع برای مشکل شما وقت گذاشتند واسطه ی حرف های خدا نیستند.
    یک بار هم به خدا اعتماد کن.ضرر نمی کنی! نذار بعدا پشیمون بشی که چرا وقتی هنوز دیر نشده بود ....

    سارا جان از حرفات فهمیدم خیلی فهمیده هستی پس مطمئنا نتیجه صحیح را گرفتی!خواهشا نذار احساسات کاذب منطقت را منحرف کند.

    به احساساتت پر و بال نده بهشون بی اعتنایی کن تا این سیر زمان خودش را طی کنه!
    ویرایش توسط مصباح الهدی : پنجشنبه 29 فروردین 92 در ساعت 23:57

  12. 2 کاربر از پست مفید مصباح الهدی تشکرکرده اند .

    barani (جمعه 30 فروردین 92), sara.s (پنجشنبه 29 فروردین 92)

  13. #60
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 31 تیر 92 [ 18:54]
    تاریخ عضویت
    1391-12-09
    نوشته ها
    160
    امتیاز
    1,385
    سطح
    20
    Points: 1,385, Level: 20
    Level completed: 85%, Points required for next Level: 15
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registeredTagger First Class1000 Experience Points
    تشکرها
    214

    تشکرشده 192 در 82 پست

    Rep Power
    29
    Array
    خدا اگه واقعا وجود داشته باشه خیلی مهربونه... خیلی دوسش دارم با این که هیچوقت نه دیدمش و نه صداشو شنیدم حس میکنم اگه یه روز ببینمش خیلی از شخصیتش خوشم بیاد الان که دارم اینارو مینویسم اشک تو چشام جمع شده. خدا کنه خدا حواسش به من باشه. اصلا دلم میخواد یه خدای مهربون کوچولو واسه خودم داشته باشم که با خدای همه فرق داره. یه خدایی که هم خیلی باحاله و هم خیلی شوخ. بعد یه روز بیاد دستشو بزنه رو شونه‌م بگه punk... سارا جان شما در مقابل دوربین مخفی هستید. به همین خوشگلی به خاک سیاه نشوندمت که دور هم بخندیم.
    دلم میخواد خدا واقعا یه همچین آدم باحالی باشه.
    اونوقت میتونم همه‌ی این دردا رو فراموش کنم. چون خدا خواسته که دور هم شاد باشیم.
    واقعا دلم میخواد خدارو ببینم و باهاش برم یه جایی که فقط خودمو خودش باشیم. اصلا دلم میخواد باهاش برم تئاتر. از این تئاترهای انتلکتوئل. بعد وقتی همه‌ی آدمهای توی سالن دارن خمیازه میکشن من و خدا با هم خوشحال باشیم.
    خیلی خدارو دوست دارم. دلم میخواست خدا واقعی بود.
    میترسم بزرگتر که شدم ببینم مثل سانتای کریسمس همه‌ش خواب و خیال بوده

  14. کاربر روبرو از پست مفید sara.s تشکرکرده است .

    barani (جمعه 30 فروردین 92)


 
صفحه 6 از 11 نخستنخست 1234567891011 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. ترس های مبهم و استرس
    توسط مدیرهمدردی در انجمن اضطراب و استرس
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: جمعه 31 خرداد 92, 12:37
  2. داستان غم زندگیه من
    توسط پدربزرگ در انجمن تجربه های فردی
    پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: جمعه 23 تیر 91, 11:05
  3. داستان زندگی کارافرین برتر کشور..احد عظیم زاده
    توسط بهار.زندگی در انجمن تجربه های فردی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: سه شنبه 13 تیر 91, 14:49
  4. نقش ورزش در کاهش استرس(مدیریت استرس)
    توسط keyvan در انجمن تاثیر متقابل ورزش و روان
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: جمعه 21 فروردین 88, 10:57
  5. داستانی از عشق (داستان کوتاه)
    توسط هوشیار در انجمن سرگرمی و تفریح
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: سه شنبه 19 شهریور 87, 17:12

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1404 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 04:53 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.