به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 3 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 42
  1. #21
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 25 اسفند 92 [ 09:57]
    تاریخ عضویت
    1392-1-31
    نوشته ها
    130
    امتیاز
    1,090
    سطح
    17
    Points: 1,090, Level: 17
    Level completed: 90%, Points required for next Level: 10
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    214

    تشکرشده 158 در 82 پست

    Rep Power
    25
    Array
    اگه به این حساسیتهات ادامه بدی با این دختر خانم به جایی نمیرسید پس اگه واقعا. وسش داری دست از این کارات بردار

  2. کاربر روبرو از پست مفید هلیا66 تشکرکرده است .

    شیدا. (شنبه 07 اردیبهشت 92)

  3. #22
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    بگرد توی تالار یا سایتهای دیگه، سوالاتی که باید موقع خواستگاری بپرسیم را پیدا کن.
    ببین باید به چه چیزهایی دقت کنی و سوال کنی.

    اون لیستی که گفتم را هم قرار شد برای خودت بنویسی و به تدریج همه اش را تکمیل کنی، تا بهتر بتونی تصمیم بگیری.
    مشاوره قبل از ازدواج هم یادت نره.
    حتما قبل از تصمیم نهایی مشاوره بروید. با هم .

  4. #23
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 09 آذر 94 [ 04:50]
    تاریخ عضویت
    1391-12-25
    نوشته ها
    57
    امتیاز
    2,400
    سطح
    29
    Points: 2,400, Level: 29
    Level completed: 67%, Points required for next Level: 50
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    12

    تشکرشده 15 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    بيشتر بحث معيارهاست..سوالاتم در مورد معيارهاست...ما خيلي چيزاها رو كه در جلسه خواستگاري دو نفر كه هيچ شناختي نسبت به هم ندارن از هم ميپرسن رو از همديگه ميدونيم..مثل سطح تحصيلات،فرهنگ،اعتقادات مذهبي..وضيعت مالي ،شرايط زندگي ،كار ،شغل ،روابط اجتماعي و رفت و امد فاميلي و....... اونا رو هم خوندم جالب بود عرض كردم تو بيش از 70 درصد اون موارد توافق نظر و همچنين تناسب داريم...
    ولي بازم ممنون
    اگه ميتونيد مطالبي رو بهم معرفي كنيد كه بتونم از حساسيتم كم كنم
    ممنون
    ویرایش توسط lover_24 : شنبه 07 اردیبهشت 92 در ساعت 03:01

  5. #24
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    آقای محرک که الان می گه داریم جدا می شیم، سالها عاشق دخترداییشون بودند و بعد با هم نامزد کردند و الان رسیده به این مرحله.
    برو تاپیکشون را بخون.

    فامیل بودن و رفت و آمد فامیلی باعث نمی شه که شما همه اون چیزهایی که باید، راجع به هم بدونید.
    پس هیچکدوم را سرسری رد نکن و قشنگ بررسی کن.
    حساب دخترداییت را از دایی و زندایی جدا کن.

    چون داییم نماز می خونه، پس لازم نیست از دختر داییم در مورد اعتقاداتش بپرسم
    یا
    چون زنداییم جلوی نامحرم روسری می ذاره پس دختر دایی هم حتما با اختیار خودش می ذاره و فردا نمی گه ازدواج کردم که راحت باشم و ...

    همه را مورد به مورد با خودش صحبت کن.

  6. #25
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 09 آذر 94 [ 04:50]
    تاریخ عضویت
    1391-12-25
    نوشته ها
    57
    امتیاز
    2,400
    سطح
    29
    Points: 2,400, Level: 29
    Level completed: 67%, Points required for next Level: 50
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    12

    تشکرشده 15 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    ممنون....
    من هيچي از اخلاقيات شخصي ايشون نميدونم...اصلا معيارهاشو نميدونم...فقط قبلا تقريبا يه چيزايي گفته كه فهميدم از اينكه معتقد باشم و نماز بخونم بيشتر خوشش مياد و اگر نسبت به پسراي امروزي شخصيت و چهره ي مردونه تري داشته باشم بيشتر خوشش مياد..مثلا من سبيلمو ميزدم گفت مرد و سبيلش.دوست دارم سبيل داشته باشي..من سبيل گذاشتم..بعد از سه ماه از گفته ايشون با يه دوستي اشنا شدم كه منو تشويق كرد به نماز خوندن..خود به خود اون چيزي كه اون ميخواست شد...
    ميگن مادرو ببين دخترو بگير...اين حرف تو اين خانواده صدق ميكنه من خانواده اي ميشناسم كه مادر محجبه و جلسه اي اما دختر پيش پسراي فاميل روسري نميذاره.ولي اين دقيقا شبيه مادرشه خدارو شكر...
    ولي يه چيز...
    قبلا عرض كرده بودم به خاطر اشتباه مادرم در خصوص لو دادن صداي ضبط شده به دخترا،الان مثلا با من قهره و اصلا محل نميذاره و ناراحته از اينكه چرا تهمت زدم..از اين ميترسم تو جلسه خواستگاري تمام وقتو بذاره واسه گله كردن از اين موضوع و نذاره به معرفيه معيارها برسيم.من فقط ميخوام در مورد گذشته همين چند جمله رو بگم:
    "گذشته هر چي بوده تموم شده...اگه رابطه ي دوستي اي داشتي اگر من فقط بدونم خيالم راحت تره تا اينكه بعدها چيزي بفهمم و بفهمم دروغ گفتي كه نبودم اون موقع ممكنه احساسم بهت تغيير كنه..مهم نيست هر كي بوده من قبولش كردم و باهاش كنار اومدم و بهت اين اعتمادو دارم كه دختر باحيايي هستي و منحرف نشدي...ولي ازت ميخوام نه تكرارش كني نه ياداوري و ازت ميخوام اگه در اين مورد باهات برخوردي داشتم منو ببخشي و فراموش كني"
    ميخوام با اين حرفا تمومش كنم بره.و بفهمه بهش اعتماد دارم كه دختر خوبيه و قبولش دارم.كارم درسته ؟به نظر شما چيزه ديگه اي لازمه بگم؟ ميخوام ناراحتيش برطرف شه بفهمه من اين موضوع رو ظاهرن خيلي بررسي نكردم و باعث ناراحتيم نشده ..شايد احساس بهتري براي معرفي معيارش پيدا كنه و خيالش راحت شه كه گذشته رو فراموش كردم و اونم اشتباهاته منو راحتر فراموش كنه شايد اونم يكم بهم حق بده كه چوون دوستش داشتم باهاش برخورد كردم وگير دادم..اشتباه كه فكر نميكنم؟ توروخدا بگيد...
    بازم ممنون
    ویرایش توسط lover_24 : شنبه 07 اردیبهشت 92 در ساعت 18:55

  7. 2 کاربر از پست مفید lover_24 تشکرکرده اند .

    هلیا66 (یکشنبه 08 اردیبهشت 92), شیدا. (یکشنبه 08 اردیبهشت 92)

  8. #26
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 25 اسفند 92 [ 09:57]
    تاریخ عضویت
    1392-1-31
    نوشته ها
    130
    امتیاز
    1,090
    سطح
    17
    Points: 1,090, Level: 17
    Level completed: 90%, Points required for next Level: 10
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    214

    تشکرشده 158 در 82 پست

    Rep Power
    25
    Array
    [list=1][/list بهترین کار اینه که بهش نشون بدید که بهش اعتماد دارید و لازم نیست از گذشتش چیزی بپرسید چون اگه این کارو بکنید این احساسو میکنه که بهش بی اعاد هستید و ممکنه دلخوری پیش بیاد وعشقتو به راحتی از دست بدی

  9. کاربر روبرو از پست مفید هلیا66 تشکرکرده است .

    lover_24 (پنجشنبه 12 اردیبهشت 92)

  10. #27
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 09 آذر 94 [ 04:50]
    تاریخ عضویت
    1391-12-25
    نوشته ها
    57
    امتیاز
    2,400
    سطح
    29
    Points: 2,400, Level: 29
    Level completed: 67%, Points required for next Level: 50
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    12

    تشکرشده 15 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام دوستان
    ممنون از نظراتتون
    من طي دو نوبت به فاصله يه هفته دو بار رفتم خواستگاريش.دفعه اول داييم گفت نه خونه داره نه كار ثابت و نه سربازي..تازه هنوزم درسشو تموم نكرده..پدر مادرمم گفتنديه ذخيره اي داره و ماهي 800،900 هزار تومنم درامد داره.خونه ام كه الان نه ولي يه سقفي(طبقه پايينه خونه خودمون) بالا سرشون هست.
    دفعه دومم سبد گل گرفتم با شيريني فرستادمشون دونفري رفتن گفتند ما حرفي نداريم و حتي مشتاق به اين وصلت هستيم ولي بايد دخترمونم راضي شه.گفتند ما صحبت كرديم و بهش گفتيم پسر خوبيه و اهل هيچ برنامه اي نيست اونم گفته ميخوام درس بخونم.
    داييم به مادربزرگمم همينو گفته.
    حالا من اضطراب گرفتم.نميدونم چيكار كنم..اگه بخوام خيلي جزيي نگاه كنم بعد از خواستگاري اول اونطور كه خواهرم ميگفت دختر داييم باهاش بد حرف زده..پدرم ميگفت داشت از مدرسه ميرفت خونه هر چي اصرار كردم نيومد برسونمش.يه بارم مادرم بهش گفته چرا ناراحتي گفته ولم كن عمه حوصله ندارم ب منم كه اصلا محل نميذاره.شايد شما تو چنين موقعيتي قراره گرفته باشيد به نظرتون اين رفتار عاديه؟
    من بايد چه عكس العملي نشون بدم؟
    ممنون ازتون

  11. #28
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 08 تیر 98 [ 05:40]
    تاریخ عضویت
    1389-9-30
    نوشته ها
    1,362
    امتیاز
    19,687
    سطح
    88
    Points: 19,687, Level: 88
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 163
    Overall activity: 25.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger Second Class1000 Experience PointsVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    7,910

    تشکرشده 7,657 در 1,487 پست

    Rep Power
    151
    Array
    سلام برادر عزیز.

    من کم و بیش تاپیکای شما رو خوندم. در جریان ماجرا ها هستم.

    منتظر بودم به خواستگاری رسمی برسه تا ببینم نظر خانواده و دختر خانم چیه.

    و
    حالا که به این صراحت گفته قصد ادامه تحصیل داره یعنی قصد ازدواج نداره.یعنی جوابش به شما منفیه.

    چرا انقدر به این ازدواج اصرار دارید؟
    ازدواج با علاقه یک طرفه؟!!
    ازدواج با این همه اصرار؟!!!
    از زندگی چه می خواهی که در خدایی ِخدا، آنرا نمیابی؟

  12. کاربر روبرو از پست مفید دختر مهربون تشکرکرده است .

    راحیل خانوم (یکشنبه 15 اردیبهشت 92)

  13. #29
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 02 خرداد 92 [ 12:42]
    تاریخ عضویت
    1391-12-29
    نوشته ها
    61
    امتیاز
    337
    سطح
    6
    Points: 337, Level: 6
    Level completed: 74%, Points required for next Level: 13
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    31 days registeredTagger Second Class250 Experience Points
    تشکرها
    47

    تشکرشده 27 در 18 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط lover_24 نمایش پست ها
    سلام دوستان
    ممنون از نظراتتون
    من طي دو نوبت به فاصله يه هفته دو بار رفتم خواستگاريش.دفعه اول داييم گفت نه خونه داره نه كار ثابت و نه سربازي..تازه هنوزم درسشو تموم نكرده..پدر مادرمم گفتنديه ذخيره اي داره و ماهي 800،900 هزار تومنم درامد داره.خونه ام كه الان نه ولي يه سقفي(طبقه پايينه خونه خودمون) بالا سرشون هست.
    دفعه دومم سبد گل گرفتم با شيريني فرستادمشون دونفري رفتن گفتند ما حرفي نداريم و حتي مشتاق به اين وصلت هستيم ولي بايد دخترمونم راضي شه.گفتند ما صحبت كرديم و بهش گفتيم پسر خوبيه و اهل هيچ برنامه اي نيست اونم گفته ميخوام درس بخونم.
    داييم به مادربزرگمم همينو گفته.
    حالا من اضطراب گرفتم.نميدونم چيكار كنم..اگه بخوام خيلي جزيي نگاه كنم بعد از خواستگاري اول اونطور كه خواهرم ميگفت دختر داييم باهاش بد حرف زده..پدرم ميگفت داشت از مدرسه ميرفت خونه هر چي اصرار كردم نيومد برسونمش.يه بارم مادرم بهش گفته چرا ناراحتي گفته ولم كن عمه حوصله ندارم ب منم كه اصلا محل نميذاره.شايد شما تو چنين موقعيتي قراره گرفته باشيد به نظرتون اين رفتار عاديه؟
    من بايد چه عكس العملي نشون بدم؟
    ممنون ازتون
    بی خیالش شو
    تاپیک منو هم بخون.
    امروز با خواهرت بد حرف زد.به مادرت گفت ولم کن. سوار ماشین بابات نشد.
    پسر خوب برو کر و کور غریبه رو بگیری بهتر از این فامیلت میتونه برات همسر شایسته ای باشه.


  14. #30
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 09 آذر 94 [ 04:50]
    تاریخ عضویت
    1391-12-25
    نوشته ها
    57
    امتیاز
    2,400
    سطح
    29
    Points: 2,400, Level: 29
    Level completed: 67%, Points required for next Level: 50
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    12

    تشکرشده 15 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    ممنون از نظراتتون..
    تو دو تا نظري كه واسم فرستاديد پيشنهاد بيخيال شدن بهم داديد...من يه تاپيك درست كرده بودم به عنوان:" من دختر داييمو دوست دارم اما اون قدرت تصميم گيري در مورد منو نداره"شايد بگم اين عنوان بهترين عنواني بود كه ميتونستم رو اين تاپيك بذارم چون هنوزم اين احساس و دارم.
    رفتارش هر روز يه جوره..يه روز هواي دلش صافه صافه يه روز ابري و رعد و برق..
    درمورد قدرت تصميم گيريش احساس ميكنم يه مقدار سنش كمه و نياز به راهنمايي والدين داره..طبق همون راهنمايي هايي كه تو تاپيك قبليم شد بنابراينكه برو خواستگاريش تا بتونه با كمك مشورت با پدر مادرش تصميم واقعي و نهايي رو بگيره منم همينكارو كردم...پدر مادرشم باهاش صحبت كردن ولي قصد درس خوندن داشتنشو ميزارم به حساب ناز كردنش.
    در مورد رفتار بدش بايد بگم من به يه موضوعي شك داشتم ولي الان احساس ميكنم مطمئنم....من يه دوستي(دختر) داشتم ايشون يه حرفايي بهم زد الان يكم دارم بهش ميرسم...ببخشيد ببخشيد ببخشيد كه اين موضوع رو ميگم..ايشون ميگفت اگر يه دختري رو دوست داري هيچ وقت تو دوره عادت ماهانش باهاش بد رفتاري و كل كل نكن چون واسه هميشه از دستش ميدي..البته اينكه واسه هميشه از دستش ميدم درست نيست ولي راست ميگه تا حدودي...به اون دوستم گفتم چرا؟جوابي كه بهم داد اين بود:ما دخترو تو اين دوره از نظر روحي و جسمي خيلي ضعيف ميشيم.پرخاشگري ميكنيم و اگر كسي بهمون بي احترامي كنه خيلي بيشتر از زمانهاي عادي بدل ميگيريم.اگر درد كوچيكي بكشيم گريه ميكنيم..و طاقت كوچكترين ناراحتي رو نداريم..يادتونه گفتم تو مهموني خالم فهميدم داره گريه ميكنه و قرص سر درد ميخواست؟ اونطور كه دوستم ميگفت يكي از عوارض اين عادت سردرد شديده و همينطور در بعضي خانومها جوش زدن صورت و گودي زير چشم و.....
    من هر بي احترامي اي كه بهم كرد رو تا حالا بخاطر حدس اين موضوع ناديده گرفتم.هر سري بخودم گفتم محمد صبر كن درست ميشه..و خداييش هم شد..و حالا مطمئن شدم بخاطر اين موضوعه كه ناخوداگاه منو ميرنجونه.دفعه اول با يه پيامك ازم عذر خواهي كرد بعدش با نگاهاش.هرموقع ناراحت بود اصلا محل نميذاشت و موقع خوشحاليش برعكس..گفته بودم بهتون بمن محل نميذاره امشب رفتيم خونشون سلام عليك كرد....امشب جواب يه سوالمو گرفتم كه چرا باهام اينطوري رفتار ميكنه..امشب مطمئن شدم ديگه نبايد نگران رفتار بدش باشم چون بدنبال رفتار زننده اش يه رفتار خوب ازش ميبينم كه خوشحالم ميكنه..
    برداشت پدر مادرم از برخورد امشبش اين بود كه اونم راضيه و مشكلي نداره...منم همين احساس و دارم تا ببينيم چي ميشه..گويا پدرم به داييم گفته بعد از امتحاناتش باز ميايم..ايندفعه ديگه فكر كنم منم ببرن و از داييم اجازه بگيرن دونفره حرف بزنيم..فقط دعا كنيد ادامه اين قضيه خوب پيش بره و اون چيزي كه درسته و صلاحه اتفاق بيفته...
    بازم ممنون

    راستي اقاي محرك لطفا لينك تاپيكتو واسم بذار تا بتونم بخونم...چون كنجكاو شدم يكي از دوستان هم پيشنهاد خوندن لينك شمارو داده بود ممنون ميشم اگه لطف كني...اميدوارم پند اموز باشه و چشماي منو بروي بديهايي كه نميبينم باز كنه...
    شب خوش
    ویرایش توسط lover_24 : جمعه 13 اردیبهشت 92 در ساعت 02:07 دلیل: فراموش كردن مطرح مردن يه سوال


 
صفحه 3 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. همسر سابقم برام داره ايجاد مزاحمت ميكنه چيكار كنم؟؟؟
    توسط sia518 در انجمن سایر مشکلات خانواده
    پاسخ ها: 10
    آخرين نوشته: سه شنبه 07 دی 95, 00:05
  2. چيكار كنم تا شوشو پيشنهاد بيرون رفتن بده؟؟؟
    توسط پرينازي در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: چهارشنبه 19 تیر 92, 16:49
  3. بى توجهى شوهرم چيكار كنم؟؟؟
    توسط هم صحبت در انجمن سایر مشکلات خانواده
    پاسخ ها: 18
    آخرين نوشته: شنبه 28 اردیبهشت 92, 14:40
  4. همسرم بد دهنه ديوونه شدم كمك كنيد!
    توسط ig-darya در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 40
    آخرين نوشته: سه شنبه 29 بهمن 87, 11:52
  5. لطفا كمك فوري چون دارم ديوونه ميشم
    توسط capable در انجمن ارتباط مراجعان - مشاوران
    پاسخ ها: 9
    آخرين نوشته: شنبه 23 آذر 87, 10:24

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 09:20 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.