به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 3 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 45
  1. #21
    کارشناس افتخاری

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1390-1-25
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    1,231
    امتیاز
    15,345
    سطح
    79
    Points: 15,345, Level: 79
    Level completed: 99%, Points required for next Level: 5
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    4,934

    تشکرشده 5,973 در 1,154 پست

    Rep Power
    146
    Array
    دوستم،
    اینکه دختری سه سال دو سال از پسری بزرگتر باشه به هیچ وجه امروزه خلاف عرف نیست و شاید تا مدتی دیگه حتي عرف همین باشه
    من شخصا ممانعتی در این رابطه نمی بینم و اونقدر که مسائل دیگه مهم است این اختلاف سنی زیاد مهم نیست
    اما گاهی این اختلاف سنی موجب خواهد شد که اختلافات دیگری نیز داشته باشید که البته باید از نظر مشاور بصورت حضوری بررسی بشید
    اما من هیچ کدوم دلایل شما رو منطبق بر واقعیت نمی بینم و اینها تمام حدس و گمان و احتمال هستند و این که زنی اگر بزرگتر بود شخصیت مادری به خودش می گیره هم اینطور نیست و این دقیقا مربوط به شخصیت خود زن می شه
    اما یک مشکلی از نظر من وجود داره و اون سن کم شماست، هر چند مانع برای ازدواج شما نیست اما به نظرم شما هنوز مهارتهای لازم رو کسب نکرده اید و کسب این مهارتها نیاز به زمان بیشتری داره
    در مجموع این ازدواج باید با شناخت کامل زیر نظر روانشناس الزاما الزاما و قطعا انجام بشه و در غیر این صورت توصیه نمی شه

  2. 6 کاربر از پست مفید sci تشکرکرده اند .

    Arvana (شنبه 17 فروردین 92), asemani (یکشنبه 18 فروردین 92), gelareh (شنبه 17 فروردین 92), فرهنگ 27 (یکشنبه 18 فروردین 92), باران بهاری11 (شنبه 17 فروردین 92), عسل1060 (شنبه 17 فروردین 92)

  3. #22
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 23 فروردین 93 [ 12:14]
    تاریخ عضویت
    1392-1-17
    نوشته ها
    21
    امتیاز
    926
    سطح
    16
    Points: 926, Level: 16
    Level completed: 26%, Points required for next Level: 74
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class500 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    25

    تشکرشده 15 در 10 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط gelareh نمایش پست ها
    سلام.من هم از شوهرم 3 سال بزرگترم...تو زندگیم هم مشکلات متفاوتی دارم ولی هیچ کدومش مربوط به کوچکتر بودن سن شوهرم از من نیست..یعنی تا حالا احساس نکردم که فلان مشکلم بخاطر کوچکتر بودن شوهرمه....البته شرایط آدمها خیلی مهمه مثلا تو فامیلمون پسرهای 30 ساله و بالاتر داریم که از والدینشون پول تو جیبی میگیرن اما شوهر من از 15 سالگی خودش خرجشو در می اورد و برای ازدواجمون کاملا رو پای خودش بود..استقلال مالی استقلال فکری رو به دنبال خودش میاره....اگرچه شما هنوز سن کمی دارید اما میشه گفت سن یه رقم و منش و درایت آدم میتونه خیلی بالاتر یا پائینتر از سن آدم باشه....به هر حال عجله نکنین.....این نظر شخصی من بود و مسلما از جنبه کارشناسی خیلی دوره اما اگه مطمئن شدید این خانم از همه لحاظ براتون مناسبه فاکتور سن کمرنگ میشه(راستی اینو هم بهتون بگم که چند ساله پیش یه مصاحبه از دکتر افروز تو مجله موفقیت خوندم (دکترای روانشناسی هستن ایشون)که طی تحقیقات شخصیه خودشون به این نتیجه رسیده بودن که تو ازدواجهایی که خانم 2 سال از اقا بزرگتر بوده ازدواجهای موفقی رخ داده)...موفق باشید
    سلام گلاره خانوم

    شبتون بخیر

    خیلی ممنون از این که تجربیاتتون را در اختیار بنده قرار دهید

    و این که صحبت بالاتون باعث شد که برم نظر دکتر افروز را راجع به این قضیه پیدا کنم و بخونم و برای دوستان هم قرار میدهم

    گفت وگو بادكتر افروز در مجله موفقیت(صفحه 26 شماره158) :ازدواج هایی كه در آن ها دختر ،دوسال از پسر بزرگتر باشد پایدارتر است،درحالی كه نظر معمول،نظر دیگری است.گفته ام و پایش نیز ایستاده ام.حرف باید استدلال داشته باشد.یكی از معضلات فرهنگی ما،این است كه افراد كم سواد،اطلاعات كلیشه ای به مردم می دهند.ما الان برای هر هزار دختر ،هزاروهجده پسر داریم،برعكس اطلاعات غلطی كه می دهند.من این راطبق امار می گویم.هیچ دلیل عقلی و نقلی و شرعی و قانونی و...نداریم كه حتما خانم كوچكتر از آقا باشد.اصرار بر كوچكتربودن خانمها ،یك باور كلیشه ای ناصحیح فرهنگی است كه باید اصلاح شود .چه كسی این حرف را زده است؟جز شیطان كه می خواهد مانع تشكیل كانون گرم خانواده شود.بررسی پرونده های طلاق در ایران و آمریكا واروپا نشان داده است ازدواج هایی كه در آن ها، خانم ها دوسال بزرگتر از آقایان بوده اند،كمتر به طلاق منجر شده است.البته اگر خانم كوچكتر بود،هیچ اشكالی ندارد،اما نباید روی آن اصرار كرد.

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط sci نمایش پست ها
    دوستم،
    اینکه دختری سه سال دو سال از پسری بزرگتر باشه به هیچ وجه امروزه خلاف عرف نیست و شاید تا مدتی دیگه حتي عرف همین باشه
    من شخصا ممانعتی در این رابطه نمی بینم و اونقدر که مسائل دیگه مهم است این اختلاف سنی زیاد مهم نیست
    اما گاهی این اختلاف سنی موجب خواهد شد که اختلافات دیگری نیز داشته باشید که البته باید از نظر مشاور بصورت حضوری بررسی بشید
    اما من هیچ کدوم دلایل شما رو منطبق بر واقعیت نمی بینم و اینها تمام حدس و گمان و احتمال هستند و این که زنی اگر بزرگتر بود شخصیت مادری به خودش می گیره هم اینطور نیست و این دقیقا مربوط به شخصیت خود زن می شه
    اما یک مشکلی از نظر من وجود داره و اون سن کم شماست، هر چند مانع برای ازدواج شما نیست اما به نظرم شما هنوز مهارتهای لازم رو کسب نکرده اید و کسب این مهارتها نیاز به زمان بیشتری داره
    در مجموع این ازدواج باید با شناخت کامل زیر نظر روانشناس الزاما الزاما و قطعا انجام بشه و در غیر این صورت توصیه نمی شه
    سلام Sci عزیز

    شبتون بخیر

    با تشکر از شما که زحمت کشیدید و در بحث شرکت کردید

    میخواستم یک سوالی در مورد بخشی که بولد کردم بپرسم

    ممنون میشم کمی واضح تر و شفاف تر در مورد این مهارت های لازم صحبت کنید ؟

  4. 2 کاربر از پست مفید Arvana تشکرکرده اند .

    gelareh (شنبه 17 فروردین 92), sci (یکشنبه 18 فروردین 92)

  5. #23
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 18 آذر 92 [ 02:49]
    تاریخ عضویت
    1391-6-27
    نوشته ها
    68
    امتیاز
    1,246
    سطح
    19
    Points: 1,246, Level: 19
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 54
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    140

    تشکرشده 140 در 56 پست

    Rep Power
    0
    Array
    آفرین به این پیگیریتون.....برادر بزرگوار من همونطور که جناب sciفرمودن مهارتهای ارتباطی از هر چیزی مهمتره....من زوج پزشکی رو میشناسم که دارای خانواده های اصیل با سطح مادی بالا و تقریبا هم سطح ازدواج کردن و بعد از 2 سال به بن بست رسیدن چون مهارت کافی رو نداشتن......اینکه شما با سن کمتون استقلال مال دارین حسن بزرگیه.اما قضیه اینجاست که مرد خوب بودن با شوهر خوب بودن متفاوته.....تو همین سن هم میتونید مهارت ارتباطی رو یاد بگیرید....منتها حواستون رو خوب جمع کنید...شما بیشتر از یه مرد 30 ساله باید دقت بخرج بدید تا در سن 25...26 سالگی به این فکر نکنید که همسن هاتون دارن با دخترهای مختلف و سرگرمیهای متفاوت زندگی میکنن اما شما متعهد به یکنفر شدید و مسئولیت سنگینی رو دارین....مسلما من نمیتونم نظر کارشناسی بدم اما تجربه زندگی خودم و کم و کاست رابطم هیچ ربطی به سن شوهرم نداره...ما وقتی اشنا شدیم شوهرم 21 و من 24 سالم بود.3 سال بعد ازدواج کردیم.تو این 3 سال شوهرم تمام امکانات زندگی رو که یه مرد 30 ساله با توجه به وضعیت امروز جامعه داره فراهم کرد.ببینید تلاش.سختکوشیومسئولیت و تهعد سن نمیشناسه...حتما خودتون مردان بالای 40 سال بی مسئولیت و بی خیلی رو سراغ دارین....در مورد قضیه حس مادری هم میتونم بگم این حس تو عموم زنها هست حتی اگه شوهرشون ازشون 10 سال هم بزرگتر باشه بسیاری از زنها در حقش مادری میکنن چون اینطوری بار میان مخصوصا تو فرهنگ ما....اگه مردی قابلیتهاشو به اثبات برسونه و زن باورش داشته باشه کمتر براش مادری میکنه...امیدوارم هر تصمیمی میگیرید موفق باشید...روزهای پرتلاشی رو پیش رو دارین.امیدوارم عشقتون اونقد بزرگ و غنی باشه که همیشه بهتون انرزی حرکت.تلاش و یادگیری رو بده

  6. کاربر روبرو از پست مفید gelareh تشکرکرده است .

    Arvana (یکشنبه 18 فروردین 92)

  7. #24
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 23 فروردین 93 [ 12:14]
    تاریخ عضویت
    1392-1-17
    نوشته ها
    21
    امتیاز
    926
    سطح
    16
    Points: 926, Level: 16
    Level completed: 26%, Points required for next Level: 74
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class500 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    25

    تشکرشده 15 در 10 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط gelareh نمایش پست ها
    آفرین به این پیگیریتون.....برادر بزرگوار من همونطور که جناب sciفرمودن مهارتهای ارتباطی از هر چیزی مهمتره....من زوج پزشکی رو میشناسم که دارای خانواده های اصیل با سطح مادی بالا و تقریبا هم سطح ازدواج کردن و بعد از 2 سال به بن بست رسیدن چون مهارت کافی رو نداشتن......اینکه شما با سن کمتون استقلال مال دارین حسن بزرگیه.اما قضیه اینجاست که مرد خوب بودن با شوهر خوب بودن متفاوته.....تو همین سن هم میتونید مهارت ارتباطی رو یاد بگیرید....منتها حواستون رو خوب جمع کنید...شما بیشتر از یه مرد 30 ساله باید دقت بخرج بدید تا در سن 25...26 سالگی به این فکر نکنید که همسن هاتون دارن با دخترهای مختلف و سرگرمیهای متفاوت زندگی میکنن اما شما متعهد به یکنفر شدید و مسئولیت سنگینی رو دارین....مسلما من نمیتونم نظر کارشناسی بدم اما تجربه زندگی خودم و کم و کاست رابطم هیچ ربطی به سن شوهرم نداره...ما وقتی اشنا شدیم شوهرم 21 و من 24 سالم بود.3 سال بعد ازدواج کردیم.تو این 3 سال شوهرم تمام امکانات زندگی رو که یه مرد 30 ساله با توجه به وضعیت امروز جامعه داره فراهم کرد.ببینید تلاش.سختکوشیومسئولیت و تهعد سن نمیشناسه...حتما خودتون مردان بالای 40 سال بی مسئولیت و بی خیلی رو سراغ دارین....در مورد قضیه حس مادری هم میتونم بگم این حس تو عموم زنها هست حتی اگه شوهرشون ازشون 10 سال هم بزرگتر باشه بسیاری از زنها در حقش مادری میکنن چون اینطوری بار میان مخصوصا تو فرهنگ ما....اگه مردی قابلیتهاشو به اثبات برسونه و زن باورش داشته باشه کمتر براش مادری میکنه...امیدوارم هر تصمیمی میگیرید موفق باشید...روزهای پرتلاشی رو پیش رو دارین.امیدوارم عشقتون اونقد بزرگ و غنی باشه که همیشه بهتون انرزی حرکت.تلاش و یادگیری رو بده
    گلاره عزیز

    با تشکر از شما و این همه وقتی که گذاشتید

    واقعا صحبت های شما به شخصه به من که خیلی انرژی میده

    همونطور هم که تو پست های قبلی ام گفتم تو همین مدت یکی دو سال اخیر در حال تشکیل همین چهارچوب برای خودم بودم و یاد گرفتن یک سری مهارتها

    چندین کتاب در همین زمینه همسر داری ( هم نویسنده های غربی و هم نویسنده های وطنی مثل حاج آقا دهنوی ) مطالعه کردم

    صد البته من هیچ تجربه ای در این زمینه نداشته و ندارم و واقعا این تجربیاتتون را که در اختیار بنده قرار میدهید لطف بسیار بزرگی میکنید

    چون این چیزهای تئوری نیازمند مکملی به نام تجربه هست

    میخواستم ازتون بپرسم که چه مشکلاتی در این مدت 3 سال نامزدی خیلی شما را اذیت کرد ؟

    و این که آیا شما از نظر تحصیلات با توجه به سنتون از شوهرتون بالاتر هستید ؟

    (چون طرف مقابلم با توجه به این که از من بزرگتر هست و مدرکشون هم بالاتر از من هست در حال حاضر )

    //و از طرفی هم واقعا تو این شرایط بد اقتصادی باید بیش از حد مسئولیت پذیر و سخت کوش تر بود

    منتظر پاسخ های شما خواهم بود

  8. #25
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 18 آذر 92 [ 02:49]
    تاریخ عضویت
    1391-6-27
    نوشته ها
    68
    امتیاز
    1,246
    سطح
    19
    Points: 1,246, Level: 19
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 54
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    140

    تشکرشده 140 در 56 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط Arvana نمایش پست ها
    گلاره عزیز

    با تشکر از شما و این همه وقتی که گذاشتید

    واقعا صحبت های شما به شخصه به من که خیلی انرژی میده

    همونطور هم که تو پست های قبلی ام گفتم تو همین مدت یکی دو سال اخیر در حال تشکیل همین چهارچوب برای خودم بودم و یاد گرفتن یک سری مهارتها

    چندین کتاب در همین زمینه همسر داری ( هم نویسنده های غربی و هم نویسنده های وطنی مثل حاج آقا دهنوی ) مطالعه کردم

    صد البته من هیچ تجربه ای در این زمینه نداشته و ندارم و واقعا این تجربیاتتون را که در اختیار بنده قرار میدهید لطف بسیار بزرگی میکنید

    چون این چیزهای تئوری نیازمند مکملی به نام تجربه هست

    میخواستم ازتون بپرسم که چه مشکلاتی در این مدت 3 سال نامزدی خیلی شما را اذیت کرد ؟

    و این که آیا شما از نظر تحصیلات با توجه به سنتون از شوهرتون بالاتر هستید ؟

    (چون طرف مقابلم با توجه به این که از من بزرگتر هست و مدرکشون هم بالاتر از من هست در حال حاضر )

    //و از طرفی هم واقعا تو این شرایط بد اقتصادی باید بیش از حد مسئولیت پذیر و سخت کوش تر بود

    منتظر پاسخ های شما خواهم بود
    خواهش میکنم واقعا خوشحال میشم اگه بتونم کمکی کنم.اول از همه واقعا بهتون تبریک میگم بخاطر تلاش و سعی تون در زمینه یادگیری مهارتها و...
    در مورد مشکلاتم باید بگم همونطور که بهتون گفتم چون شوهرم میخواست که توانائی خودش رو ثابت کنه شدیدا کار میکرد تا بتونه سریع امکانات ازدواج رو فراهم کنه(چون اوضاع مالی خانواده همسرم چندان مناسب نبود و نمیتونست رو کمک پدرش حساب کنه)کار زیاد همسرم باعث شد رفته رفته از من دورتر بشه و من احساس تنهایی و افسردگی کنم.ضمن اینکه بخاطر فشارها تبدیل به مردی عصبی و کم تحمل شده بود.منم احساس میکردم که دیگه دوستم نداره و از ازدواج با من پشیمونه.این بود که خونه نشین شدم و از هر تلاشی برای قویتر کردن خودم دست کشیدم...نمیدونم شما از حمایت مالی خونواده برخوردار هستید یا خیر...اما اگر قرار شد مثل همسر من شبانه روز کار کنید خواهشا به همسرتون یاداوری کنید که رابطتون براتون مهمه و حاضرید راجع بهش صحبت کنید تا فاصله ها رو بردارید....البته من خودم خیلی مقصر بودم چون شخصیت وابسته ای دارم با بی توجهی همسرم روز به روز ضعیفتر و افسرده تر شدم(الان دارم رو خودم کار میکنم.روابطم هم خیلی بهتر شده)ببینید همه این مطالبی که گفتم این دور شدن از همدیگه.کم صحبت کردن با هم و غرق کار شدن ربطی به سن نداره.منتها اگه همسرم بلد بود که چطوری وقتی خسته از کار میاد بی توجه به من نباشه یا بهم میگفت که بخاطر من این همه تلاش میکنه انقد ازهم دور نمیشدیم...یا شاید اگه پشتوانه مالی داشت و خیالش جمع بود که لازم نیست از صبح تا شب کار کنه وقتش رو به من هم اختصاص میداد....من کارشناسی ارشد دارم و همسرم لیسانسه...البته همین ازدواج و درگیر کار شدن باعث شد نتونه ادامه تحصیل بده(اینم یکی دیگه از مشکلات ازدواج تو سن پائینه (ما زمان اشنایی با هم هر دو دانشجو بودیم)نگرانیهای شما بابت پائینتر بودن مدرک تحصیلی و سنتون همه و همه بستگی به طرف مقابلتون داره وگرنه هیچ کدومش عامل تعیین کننده ازدواج موفق نیست...مهم اینه که همسر شما چه ملاکهایی داره و ایا براش سن.ثروت و مدرک مهمه یا نه؟
    پس اگه بخوام مشکلاتم رو براتون دسته بندی کنم باین صورته:
    1-فشار مالی زیاد روی همسرم
    2-نگفتن احساسات درونیمون به همدیگه
    3-عدم مهارت ارتباطی هر دو تامون
    بنظر خودم عامل اول مهمترین فاکتور بوده که روی سایر قسمتها تاثیر گذاشته...بعلاوه ضعفهای من که تجربه صحیح همسرداری رو نداشتم.(منم کتابهای زیادی خونده بودم اما تو عمل کردن بهشون مشکل داشتم...دونستن مهارتهای ارتباطی یه چیزه و عمل کردن بهشون یه چیزه دیگه
    یادتون باشه هر دو تون باید رو مهارتها کار کنید.و چه خوبه که شما مشتاق به یادگیری هستین چون معمولا راضی کردن اقایون به خوندن این مطالب و مراجعه به مشاور یکم سخته..خیلی خوبه که شما قدم اول رو برداشتین....امیدوار باشین.... زندگی مشترک تلاش همه روزه رو میطلبه چه برا سیر کردن شکم و چه برای داشتن روابط خوب و صمیمی..چه همسرتون کوچکتر یا بزرگتر از شما باشه باید هر روز و هرروز زحمت کشید...من از صمیم قلبم امیدوارم که بتونید زندگی سالمی رو بسازید...امیدوارم اون خانم هم مثل شما دید صحیحی به ازدواج و رابطه داشته باشه...

  9. کاربر روبرو از پست مفید gelareh تشکرکرده است .

    Arvana (یکشنبه 18 فروردین 92)

  10. #26
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 23 تیر 93 [ 16:36]
    تاریخ عضویت
    1391-7-17
    نوشته ها
    78
    امتیاز
    1,538
    سطح
    22
    Points: 1,538, Level: 22
    Level completed: 38%, Points required for next Level: 62
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    37

    تشکرشده 188 در 61 پست

    Rep Power
    0
    Array
    دوست عزیز
    اولا همین که اومدی اینجا تاپیک باز کردی با عنوان دختر 3 سال بزرگتر، نشون میده نه دلت هنوز قرص نیست.
    عزیز من الان داغی متوجه نیستی. اگه یه ذره تردید تو دلت باشه فردا که از عقدتون گذشت کم کم تردید شکوفا میشه. دوستات با دختر های جوون تر ازدواج می کنن. فکر کن 5 سال دیگه تو میشی 26 سال و خانمت 29 سال. بعد تازه هنوز اون موقع می بینی که دوستات دارن ازدواج می کنن اونم خانم هاشون 23-24 سالشونه. باور کن اگه یه ذره تردید هم داشته باشی ....
    ضمنا من خارج ایران زندگی می کنم و این بحث رو یکبار با دوست متاهل آمریکائیم کردم. ایشون می گفت زیبایی واسه مردا حتی و اینجا هم ملاک اوله. و اینکه خانم کوچکتر باشه هم اینجا هم عرفه. حالا شاید از ایران بهتر باشه ....

    پس بشین سنگاتو با خودت وابکن. اگه دلت مردد هست و اومدی اینجا که دلت قرص بشه بدون که اشتباه داری میکنی. اگه الان با حرفای دیگران دلت قرص بشه بعد عقد با همون حرفای دیگران دوباره دلت سست میشه.
    اینجا که آمریکاست هنوز وقتی یه خانم و آقا ازدواج می کنن ایرونی ها اول سن آقا و دختر خانم رو می پرسن. ما ایرانی هستیم دیگه.
    مطمئن باش اگه تردید داشته باشی شما هم مثل نامزد اون دوستمون همش اینو به رخش خواهی کشید. احتمال هم داره که بیای یه تاپیک باز کنی که پشیمونم !!!

    پس اول ببین ته دل خودت چیه.
    ولی وقتی تصمیم گرفتی مثل مرد پای تصمیمت وایستا.
    قبل ازدواج خوب چشماتو باز کن ولی بعد ازدواج ببند.

  11. 2 کاربر از پست مفید Mosbatfekrkon تشکرکرده اند .

    Arvana (یکشنبه 18 فروردین 92), Ayeh (یکشنبه 18 فروردین 92)

  12. #27
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 23 فروردین 93 [ 12:14]
    تاریخ عضویت
    1392-1-17
    نوشته ها
    21
    امتیاز
    926
    سطح
    16
    Points: 926, Level: 16
    Level completed: 26%, Points required for next Level: 74
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class500 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    25

    تشکرشده 15 در 10 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط gelareh نمایش پست ها
    خواهش میکنم واقعا خوشحال میشم اگه بتونم کمکی کنم.اول از همه واقعا بهتون تبریک میگم بخاطر تلاش و سعی تون در زمینه یادگیری مهارتها و...
    در مورد مشکلاتم باید بگم همونطور که بهتون گفتم چون شوهرم میخواست که توانائی خودش رو ثابت کنه شدیدا کار میکرد تا بتونه سریع امکانات ازدواج رو فراهم کنه(چون اوضاع مالی خانواده همسرم چندان مناسب نبود و نمیتونست رو کمک پدرش حساب کنه)کار زیاد همسرم باعث شد رفته رفته از من دورتر بشه و من احساس تنهایی و افسردگی کنم.ضمن اینکه بخاطر فشارها تبدیل به مردی عصبی و کم تحمل شده بود.منم احساس میکردم که دیگه دوستم نداره و از ازدواج با من پشیمونه.این بود که خونه نشین شدم و از هر تلاشی برای قویتر کردن خودم دست کشیدم...نمیدونم شما از حمایت مالی خونواده برخوردار هستید یا خیر...اما اگر قرار شد مثل همسر من شبانه روز کار کنید خواهشا به همسرتون یاداوری کنید که رابطتون براتون مهمه و حاضرید راجع بهش صحبت کنید تا فاصله ها رو بردارید....البته من خودم خیلی مقصر بودم چون شخصیت وابسته ای دارم با بی توجهی همسرم روز به روز ضعیفتر و افسرده تر شدم(الان دارم رو خودم کار میکنم.روابطم هم خیلی بهتر شده)ببینید همه این مطالبی که گفتم این دور شدن از همدیگه.کم صحبت کردن با هم و غرق کار شدن ربطی به سن نداره.منتها اگه همسرم بلد بود که چطوری وقتی خسته از کار میاد بی توجه به من نباشه یا بهم میگفت که بخاطر من این همه تلاش میکنه انقد ازهم دور نمیشدیم...یا شاید اگه پشتوانه مالی داشت و خیالش جمع بود که لازم نیست از صبح تا شب کار کنه وقتش رو به من هم اختصاص میداد....من کارشناسی ارشد دارم و همسرم لیسانسه...البته همین ازدواج و درگیر کار شدن باعث شد نتونه ادامه تحصیل بده(اینم یکی دیگه از مشکلات ازدواج تو سن پائینه (ما زمان اشنایی با هم هر دو دانشجو بودیم)نگرانیهای شما بابت پائینتر بودن مدرک تحصیلی و سنتون همه و همه بستگی به طرف مقابلتون داره وگرنه هیچ کدومش عامل تعیین کننده ازدواج موفق نیست...مهم اینه که همسر شما چه ملاکهایی داره و ایا براش سن.ثروت و مدرک مهمه یا نه؟
    پس اگه بخوام مشکلاتم رو براتون دسته بندی کنم باین صورته:
    1-فشار مالی زیاد روی همسرم
    2-نگفتن احساسات درونیمون به همدیگه
    3-عدم مهارت ارتباطی هر دو تامون
    بنظر خودم عامل اول مهمترین فاکتور بوده که روی سایر قسمتها تاثیر گذاشته...بعلاوه ضعفهای من که تجربه صحیح همسرداری رو نداشتم.(منم کتابهای زیادی خونده بودم اما تو عمل کردن بهشون مشکل داشتم...دونستن مهارتهای ارتباطی یه چیزه و عمل کردن بهشون یه چیزه دیگه
    یادتون باشه هر دو تون باید رو مهارتها کار کنید.و چه خوبه که شما مشتاق به یادگیری هستین چون معمولا راضی کردن اقایون به خوندن این مطالب و مراجعه به مشاور یکم سخته..خیلی خوبه که شما قدم اول رو برداشتین....امیدوار باشین.... زندگی مشترک تلاش همه روزه رو میطلبه چه برا سیر کردن شکم و چه برای داشتن روابط خوب و صمیمی..چه همسرتون کوچکتر یا بزرگتر از شما باشه باید هر روز و هرروز زحمت کشید...من از صمیم قلبم امیدوارم که بتونید زندگی سالمی رو بسازید...امیدوارم اون خانم هم مثل شما دید صحیحی به ازدواج و رابطه داشته باشه...
    با تشکر از شما که در این زمان از شب وقت گذاشتید و خیلی کامل پاسخ دادید

    یک مقدار کمی پس انداز دارم و یک کوچولو هم میتونم روی کمک خانواده حساب کنم ولی خودم زیاد مایل به این کار نیستم

    و از طرفی هم چون دانشجو هستم واقعا تلاشم را دو برابر کنم تا بتونم حداقل گلیم خودم را از آب بکشم

    قطعا مشکلات مالی زیادی خواهم داشت در این زمینه با توجه به شرایط اقتصادی فعلی

    اما مبحث بعدی این که دقیقا شرایط مشابه شماست یعنی بنده دانشجوی لیسانس هستم و ایشان دانشجوی ارشد هستند

    یعنی این دو تا مسئله که خیلی ذهن من را درگیر کرده همین دو مسئله تاست

    1- بحث تحصیلات خانم در شرایط فعلی

    2- بحث سن

    در حال بررسی یک سری پارامتر ها هستم و یک جمع بندی و بعدش هم رجوع به یک مشاور متخصص در این زمینه

    ==================================================

    حالا میخواستم یک سوال از دوستان عزیزم بکنم

    میخواستم یک راهنمایی و مشاوره از دوستان عزیزم بگیرم

    به نظرتون اگه یک زمانی خواستم پا پیش بگذارم چه کاری کنم بهتره ؟

    1- به نظرتون ابتدا با دختر خانوم وارد صحبت بشم

    2- یا خیلی رسمی از طریق خانواده وارد صحبت بشم (روش سنتی)

    نظر خودم روی گزینه اول هست

    به دلیل این که امکان مخالفت در ابتدای امر از طرف خانواده به احتمال خیلی زیاد باشه ( البته در حد احتمال و پیش بینی هست )

    ولی اگه حداقل نظر دختر خانوم را راجع به این قضیه بدونم میتونم خیلی راحت تر و بدون استرس کمتر قضیه را در خانواده پیگیری کنم

    میخواستم نظرتون را راجع به این قضیه هم بدونم ؟؟؟؟

  13. #28
    کارشناس افتخاری

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1390-1-25
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    1,231
    امتیاز
    15,345
    سطح
    79
    Points: 15,345, Level: 79
    Level completed: 99%, Points required for next Level: 5
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    4,934

    تشکرشده 5,973 در 1,154 پست

    Rep Power
    146
    Array
    برادر خوبم،
    از موفقیتهای شما بسیار خوشحالم و اینکه پیگیری می کنید امیدوارکننده است
    اما بردار عزیزم، زندگی یک امر ذاتی است که هر کسی می تواند آنرا انجام دهد و نیازی به کسب مهارت نیز ندارد. اما زندگی خوب، زندگی عالی، زندگی سالم، و تمامی صفتهای خوبی که می توانید پشت زندگی بگذارید، دیگر یک امر عادی و ذاتی نیست بلکه یک موضوع کاملا حرفه ای است. گاهی شخص بدون کسب این مهارتها که البته خواهم گفت چه مهارتهایی، وارد عرصه زندگی با یک زن و یا با یک مرد می شود و در خوشبینانه ترین وضعیت، سعی می کند که مهارتها را کسب کند اما چون عرصه زندگی خوب، محل تمرین مکرر نیست، اشتباهات پیاپی را بر نمی تابد و گاه برای فرد هزینه ای سنگین در بر دارد
    اما این عرصه از طرفی عرصه یکتایی است در اغلب موارد و کسی را سراغ نداریم یک بار برای تمرین زن گرفته باشد... و کمتر کسی را سراغ داریم که بدون ازدواج مهارتها را تکمیل کرده باشد
    اما انچه در مورد مهارتها برای شما نوشتم، منظور توانایی مالی و یا ایین همسرداری نیست، مهارتهایی چون رفتار جرات مندانه، برقراری ارتباط، حفظ رابطه، تصمیم گیری، کنترل عواطف، خود شناسی و بسیاری موارد دیگر شما را برای شروع یک زندگی موفق اماده خواهد کرد
    کسب این مهارتها که البته با تمرین و ممارست خواهد بود در عرصه زندگی با همسر بسیار سخت تر است... و کسب دانش و تجربه اونها نیازی به ازدواج ندارد..
    اگر ناراحت نمی شوید بعنوان دوستی که افراد زیادی را راهنمایی کرده ، از روی پست اول شما بسادگی می تواند فهمید که شما هنوز این مهارتها را بدست نیاورده اید و البته تاخیر ندارید و بسیاری از هم سن و سالان شما به کسب این مهارتها فکر هم نمی کنند
    با صبر کردن و افزایش سن شما هم چیزی درست نخواهد شد... فقط باید تلاش کنید و زمان بگذارید
    وقتی مهارتهای شما کامل شد بی شک نظام ارزشی را خواهید داشت که عشق، پول، سرمایه، سلامتی، خانواده و ... بخشهایی از ان برای تصمیمگیری بهتر در کنار سن همسرتون خواهد بود
    موفق باشید
    سوالی بود بپرسید


    - -


    - - - Updated - - -

    در مورد سوالتون باید عرض کنم این هم مربوط به همان موردی می شه که قبلا گفتم، امیدوارم متوجه منظور من بشوید اما سوال شما بمانند این است که شخصی می خواهد تصمیم بگیرد در مسابقات رالی شرکت کند، مشاوره از شما می خواهد و می پرسد به نظر شما برای شروع حرکت اول چه کنم؟ دنده را عوض کنم یا ماشین را روشن کنم؟
    دوست خوب و برادر عزیزم، بی شک وقتی مهارتهای لازم را بدست اوردید سوالات و مشاوره های شما بسیار حرفه ای تر خواهد بود
    در مجموع چه در مورد سن چه در مورد اختلاف سطح تحصیلی نمی توان اظهار نظر قطعی کرد و باید خانم حتما مورد بررسی چند جلسه روانشناس مورد اعتماد و خبره قرار گیرند، الزاما قانون نوشته شده ای وجود ندارد
    لطف کنید پستهایی که برای شما می گذارم و دوستان می نویسند را با دقت بخوانید
    ویرایش توسط sci : یکشنبه 18 فروردین 92 در ساعت 02:18

  14. 3 کاربر از پست مفید sci تشکرکرده اند .

    Arvana (یکشنبه 18 فروردین 92), gelareh (یکشنبه 18 فروردین 92), باران بهاری11 (یکشنبه 18 فروردین 92)

  15. #29
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 23 فروردین 93 [ 12:14]
    تاریخ عضویت
    1392-1-17
    نوشته ها
    21
    امتیاز
    926
    سطح
    16
    Points: 926, Level: 16
    Level completed: 26%, Points required for next Level: 74
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class500 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    25

    تشکرشده 15 در 10 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط Mosbatfekrkon نمایش پست ها
    دوست عزیز
    اولا همین که اومدی اینجا تاپیک باز کردی با عنوان دختر 3 سال بزرگتر، نشون میده نه دلت هنوز قرص نیست.
    عزیز من الان داغی متوجه نیستی. اگه یه ذره تردید تو دلت باشه فردا که از عقدتون گذشت کم کم تردید شکوفا میشه. دوستات با دختر های جوون تر ازدواج می کنن. فکر کن 5 سال دیگه تو میشی 26 سال و خانمت 29 سال. بعد تازه هنوز اون موقع می بینی که دوستات دارن ازدواج می کنن اونم خانم هاشون 23-24 سالشونه. باور کن اگه یه ذره تردید هم داشته باشی ....
    ضمنا من خارج ایران زندگی می کنم و این بحث رو یکبار با دوست متاهل آمریکائیم کردم. ایشون می گفت زیبایی واسه مردا حتی و اینجا هم ملاک اوله. و اینکه خانم کوچکتر باشه هم اینجا هم عرفه. حالا شاید از ایران بهتر باشه ....

    پس بشین سنگاتو با خودت وابکن. اگه دلت مردد هست و اومدی اینجا که دلت قرص بشه بدون که اشتباه داری میکنی. اگه الان با حرفای دیگران دلت قرص بشه بعد عقد با همون حرفای دیگران دوباره دلت سست میشه.
    اینجا که آمریکاست هنوز وقتی یه خانم و آقا ازدواج می کنن ایرونی ها اول سن آقا و دختر خانم رو می پرسن. ما ایرانی هستیم دیگه.
    مطمئن باش اگه تردید داشته باشی شما هم مثل نامزد اون دوستمون همش اینو به رخش خواهی کشید. احتمال هم داره که بیای یه تاپیک باز کنی که پشیمونم !!!

    پس اول ببین ته دل خودت چیه.
    ولی وقتی تصمیم گرفتی مثل مرد پای تصمیمت وایستا.
    قبل ازدواج خوب چشماتو باز کن ولی بعد ازدواج ببند.
    با تشکر ازت که در بحث شرکت کردی و راهنمایی خوبت

    من دقیقا به همین دلیل این تاپیک را باز کردم که دیدگاه افراد مختلف را در مورد این قضیه بدونم ببینم که چطور به این قضیه نگاه میشه

    چه آفت ها و چه معضلاتی میتونه در آینده در پی داشته باشه ؟

    و چه مشکل های گریبان گیر خواهد بود .......

    قبول دارم که زیبایی یک زن میتونه برای خیلی ها ملاک باشه

    ولی زنی زیبا که به اصطلاح خودمون تو مخی باشه به چه دردی میخوره ؟

    من خودم فاکتور ها سعی میکنم کنار هم بچینم و آخر سر یک نمره بدم ( که یکی اش زیبایی میتونه باشه )

    من اگه میخواستم خودم را مقایسه کنم با دوستهام باید الان یک دوست دختر داشته باشم و اصلا به این فکر ها نباشم ( ازدواج و .......)

    اکثر اطرافیان الان یک آرشیو کامل واسه خودشون درست کردند و بهش هم افتخار میکنند

    من خودم به شخصه سعی نکردم زیاد مثل بقیه باشم و ببینم دیگران چی میگند یا چی کار میکنند

    ولی من خودم به شخصه سعی میکنم قبل از گرفتن تصمیم ام تمامی جوانب کار را در نظر بگیرم بعد فراخورش یک تصمیمی بگیرم و قطعا عواقبش چه خوب چه بد را در قبول کنم چون سعی کردم تمام جوانب اش را در نظر بگیرم

    دلیل باز کردن این تاپیک هم دقیقا همین بوده

    تا اگر خدایی نکرده قرار هست مشکلی در آینده پیش بیاد بتونم حداقل با استفاده از تجربیات دوستان در صورت مواجه بتونم مشکل را مدیریت کنم

    بازهم اگر نکته ای مد نظرت بود خیلی خوشحال میشم که اینجا قرار بدی

    منتظر تجربیات دوستانی که در این زمینه بیشتر تجربه دارند و به مدت بیشتری در این نوع ارتباط بودند هستم

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط sci نمایش پست ها
    برادر خوبم،
    از موفقیتهای شما بسیار خوشحالم و اینکه پیگیری می کنید امیدوارکننده است
    اما بردار عزیزم، زندگی یک امر ذاتی است که هر کسی می تواند آنرا انجام دهد و نیازی به کسب مهارت نیز ندارد. اما زندگی خوب، زندگی عالی، زندگی سالم، و تمامی صفتهای خوبی که می توانید پشت زندگی بگذارید، دیگر یک امر عادی و ذاتی نیست بلکه یک موضوع کاملا حرفه ای است. گاهی شخص بدون کسب این مهارتها که البته خواهم گفت چه مهارتهایی، وارد عرصه زندگی با یک زن و یا با یک مرد می شود و در خوشبینانه ترین وضعیت، سعی می کند که مهارتها را کسب کند اما چون عرصه زندگی خوب، محل تمرین مکرر نیست، اشتباهات پیاپی را بر نمی تابد و گاه برای فرد هزینه ای سنگین در بر دارد
    اما این عرصه از طرفی عرصه یکتایی است در اغلب موارد و کسی را سراغ نداریم یک بار برای تمرین زن گرفته باشد... و کمتر کسی را سراغ داریم که بدون ازدواج مهارتها را تکمیل کرده باشد
    اما انچه در مورد مهارتها برای شما نوشتم، منظور توانایی مالی و یا ایین همسرداری نیست، مهارتهایی چون رفتار جرات مندانه، برقراری ارتباط، حفظ رابطه، تصمیم گیری، کنترل عواطف، خود شناسی و بسیاری موارد دیگر شما را برای شروع یک زندگی موفق اماده خواهد کرد
    کسب این مهارتها که البته با تمرین و ممارست خواهد بود در عرصه زندگی با همسر بسیار سخت تر است... و کسب دانش و تجربه اونها نیازی به ازدواج ندارد..
    اگر ناراحت نمی شوید بعنوان دوستی که افراد زیادی را راهنمایی کرده ، از روی پست اول شما بسادگی می تواند فهمید که شما هنوز این مهارتها را بدست نیاورده اید و البته تاخیر ندارید و بسیاری از هم سن و سالان شما به کسب این مهارتها فکر هم نمی کنند
    با صبر کردن و افزایش سن شما هم چیزی درست نخواهد شد... فقط باید تلاش کنید و زمان بگذارید
    وقتی مهارتهای شما کامل شد بی شک نظام ارزشی را خواهید داشت که عشق، پول، سرمایه، سلامتی، خانواده و ... بخشهایی از ان برای تصمیمگیری بهتر در کنار سن همسرتون خواهد بود
    موفق باشید
    سوالی بود بپرسید


    - -


    - - - Updated - - -

    در مورد سوالتون باید عرض کنم این هم مربوط به همان موردی می شه که قبلا گفتم، امیدوارم متوجه منظور من بشوید اما سوال شما بمانند این است که شخصی می خواهد تصمیم بگیرد در مسابقات رالی شرکت کند، مشاوره از شما می خواهد و می پرسد به نظر شما برای شروع حرکت اول چه کنم؟ دنده را عوض کنم یا ماشین را روشن کنم؟
    دوست خوب و برادر عزیزم، بی شک وقتی مهارتهای لازم را بدست اوردید سوالات و مشاوره های شما بسیار حرفه ای تر خواهد بود
    در مجموع چه در مورد سن چه در مورد اختلاف سطح تحصیلی نمی توان اظهار نظر قطعی کرد و باید خانم حتما مورد بررسی چند جلسه روانشناس مورد اعتماد و خبره قرار گیرند، الزاما قانون نوشته شده ای وجود ندارد
    لطف کنید پستهایی که برای شما می گذارم و دوستان می نویسند را با دقت بخوانید
    واقعا از کارشناس افتخاری سایت جناب SCI بینهایت سپاس گذارم که وقت گذاشتند و پاسخ بنده را دادند

    طبق صحبت شما نشستم مجدد کل تاپیک را از پست اول مجددا مطالعه کردم و سعی کردم چیزی از قلم نیفته

    معمولا انسان ها تا جبری براشون نباشه سعی در تغییر شرایط زندگی شون ندارند

    قطعا مطمئن باشید اگر این مورد پیش نمیومد من هیچ گاه با سایت همدردی و سایت های مشاوره مشابه این سایت آشنا نمیشدم

    و این قضیه را پیگیری نمیکردم ولی شرایط جوری ایجاب کرد که بیام و از مشاورینی مثل شما و نظرات دیگر دوستان عزیز در این سایت استفاده کنم

    دقیقا میخوام همین را بگم به نظر شخصی بنده این مهارت ها که طبق گفته شما و برداشت شما از صحبت های بنده هنوز به طور کامل فرا گرفته نشده

    باید شرایطی ایجاد شود که بنده پیگیر یک سری مسائل باشم که با چندین نفر از متخصصین صحبت کردم بهترین زمان ، زمان آشنایی طرفین هست

    یعنی من از قبل یک سری اطلاعاتی از طریق مثلا کتاب یا تلویزیون و ........... فرا گرفتم و در زمان آشنایی سعی در تکمیل آنها میکنم

    و زمانی که حس کردیم طرفین مهارت ارتباطی و مهارت های لازم برای یک زندگی موفق را دارند آن موقع وارد یک زندگی زناشویی میشوند

    //اگر طرز فکر اشتباه است لطفا راهنمایی کنید

    ولی در حال حاضر من حتی نظر طرف مقابلم را در مورد خودم نمیدونم که آیا اصلا با توجه به شرایطی که پیش روست آیا موافق هست یا نه ؟

    و هزاران آیا ی دیگه مطمئنا در صورت مثبت بودن جواب بالا پیش خواهد آمد ؟

    مطمئنا دوران آشنایی هم مدتی به طول خواهد انجامید ( مثل دوست عزیزمون که در بالا گفتند مثلا 3 سال براشون طول کشیده )

    (الزاما نمیگم این مدت ولی خوب مدت زمانی به طول خواهد انجامید )

    و طرفین میتونند علاوه بر شناخت طرف مقابلشون به کسب این مهارت ها بپردازند......

    به نظر شما در شرایط فعلی من نباید نظر دختر خانوم را بدونم ؟ (شاید اصلا کلا مخالف این قضیه بودن )

    سوالات زیادی همین مدت که داشتم این مطلب را تایپ میکردم به ذهنم رسید که انشالله در پست های بعدی خواهم پرسید

  16. #30
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 23 تیر 93 [ 16:36]
    تاریخ عضویت
    1391-7-17
    نوشته ها
    78
    امتیاز
    1,538
    سطح
    22
    Points: 1,538, Level: 22
    Level completed: 38%, Points required for next Level: 62
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    37

    تشکرشده 188 در 61 پست

    Rep Power
    0
    Array
    یکی از دوستان بالا حرف جالبی زد. بعضی چیزا رو انسان باید وارد زندگی بشه تا درک کنه....

    آفرین که میگی عواقب تصمیمت رو خواهی پذیرفت...

    یه چیزه دیگه هم اینکه من خودم هم یادم میاد سن تو بودم از این حسا داشتم حس هایی که الان بهش می خندم. ملاک های من از اون موقع تا الان خیلی عوض شده. شرایطم هم همینطور. اصلاً اون موقع اصلاً نمی تونستم حدس بزنم که اینقدر همه چی عوض میشه.
    البته قبول دارم که چندین سال از بهترین سالهای جونیم رو که می تونستم درکنار یک نفر دیگه باشم رو تنها گذروندم که سختی های خودشو داشت... ولی خوب اینو مطمئنم که من اون آدمی که 5 سال پیش بودم نیستم و....
    ضمناً خیلی مهمه که خونواده و فامیل با این مساله چطور برخورد کنند. راستی پیش خودت فکر کن میخوای خانمت رو معرفی کنی به فامیل و تو جمع از تو بپرسن خوب عروس خانم چندسالشه، ببین جوابت چطور خواهد بود. اگه مطمئنی که اصلاً واست مهم نیست که بگی ایشون از من 3 سال بزرگتره ، معلومه تصمیمتو گرفتی.
    واست خوشبختی آرزو می کننم

  17. کاربر روبرو از پست مفید Mosbatfekrkon تشکرکرده است .

    Arvana (یکشنبه 18 فروردین 92)


 
صفحه 3 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. ترس و لجبازی کودک 3ساله من
    توسط شیدا1392 در انجمن طــــرح مشکلات کودکان: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: شنبه 28 فروردین 95, 15:26
  2. من و دختری که 3ساله میخامش اما همش میگه قصد ازدواج ندارم
    توسط sadafdarya در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: سه شنبه 12 آبان 94, 21:34
  3. ترديد بعد از 3سال عقد
    توسط saminaz در انجمن عقد و نامزدی
    پاسخ ها: 10
    آخرين نوشته: جمعه 14 مهر 91, 14:13
  4. شوهرم 3سال بهم خیانت کرده
    توسط s.p در انجمن طــــــــرح مشکلات خانواده: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 39
    آخرين نوشته: چهارشنبه 11 آبان 90, 15:02
  5. تردید.من 3سال بزرگترم
    توسط sarjon در انجمن تفاوت سنی در ازدواج
    پاسخ ها: 16
    آخرين نوشته: چهارشنبه 26 مرداد 90, 13:33

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 05:27 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.