سلام
چند وقتیه رسیدگی مدیران محترم به تالار و اوضاعش کمی ضعیف شده و با قدرت قبلی به تالار رسیدگی نمیکنن.بنابراین شاهد یکسری پستها هستیم که دقیقا شامل آفتهای مشاوره میشه.
از دوستان عزیزی که تازه به جمع همدردی امدن عاجزانه به عنوان یکی از کابراهای عادی تالار تقاضا دارم حتما حتما در مورد نوشته هاشون تامل و تعقل کافی رو به خرج بدن و بدونن هیچ کس (جز مشاور اگاه و حضوری و با تجربه) در مقامی نیست که بخواد کسی رو تشویق به جدایی و طلاق..تشویق یه سقط...تشویق به فحاشی و در گیری و ....بکنه.
این رو بدونید کسانی که به تالار میان تا از تجربیات استفاده کنن ممکنه تحت تاثیر حرفهای من و شما قرار بگیرن و تصمیم ناردستی بگیرن.
تنهای عزیز
خواهر خوبم سلام
داستان زندگیت رو خط به خط خوندم.و سعی کردم خودم رو جات بذارم تا بهتر درکت کنم.
ببین خانومی
شما هم در مشکلات به وجود امده کم مقصر نبودی....مثلا بها دادن بیش از حد به کسی که هیچ تعهدی بهم ندارید و ...
میدونم گوشزد گردنش الان مهم نیست.اما اینو بدون که آگر بپذیری که خودت هم برخی جاها زیاده روی کردی راحت تر میتونی مشکلات رو حل کنی.در واقع سهم خودت رو از این مشکلات بفهمی و درک کنی و بپذیری.
از طرفی یه توصیه بهت دارم.گذشته هر چی بوده تمام شده و رفته.هر رفتاری که همسرت در دوران قبل از عقد و ....کرده رو فراموش کن.
ببیبن خانوم
باید با همسرت صحبت کنی.شما بهتر از هرکسی رگ خوابش رو میدونی.میدونی که در چه موقیعتی باید یاهاش صحبت کنی.
دلهره هات رو بهش بگو.بگو که به خاطر دو بار خیانتش میترسی که دوباره تکرار بشه.
بگو کمکت کنه مثل یه دوست تا بتونی دوباره بهش اعتماد کنی
باهاش تا حالا صحبت کردی؟
مطمئن باش هیچکس جز خوده همسرت نمیتونه دوباره این اطمینان و ارامش رو بهت برگردونه
و یک توصیه در نهایت
اگر واقعا قصد درست کردن زندگیت رو داری حتما فکر طلاق رو از ذهنت بیرون کن.اگر همه تلاشت رو بکنی اما این فکر هنوزم دنبالت باشه موفق نمیشی
من بازم برات مینویسم
گاهی برای رشد کردن باید سختی کشید،گاهی برای فهمیدن باید شکست خورد،گاهی برای بدست آوردن باید از دست داد،چون برخی درسها در زندگی فقط از طریق رنج و محنت آموخته میشوند.
علاقه مندی ها (Bookmarks)