نوشته اصلی توسط
Niloofar92
من بازهم تشکر میکنم از همه دوستان
در بین صحبتها چندتا نکته وجود داشت که بهتر دیدم توضیح بدم. اولی درمورد شهرستان رفتن بود. این موضوع شهرستان رفتن اصلا موضوع مهمی برای من نیست و احتمال اینکه ایشون بخواد برای کارش به شهرستان بره خیلی کمه. من فکر میکنم فقط به دلیل اینکه استرس زیادی داره که نتونه توی تهران هیات علمی بشه به خاطر بحث اشباع شدن و اینها درمورد شهرستانها فکر میکنه ولی به خاطر موقعیت خوبی که داره(از نظر تحصیلی و دانشگاهی که تحصیل کرده و...) همین الان هم توی تهران موقعیت داره.
دوم اینکه من مطمئنم که اون زیاد حس نکرده که من بهش علاقه دارم. من دختر بسیار مغروری هستم. این چیزی هست که همه در مورد من میگن و بارها هم به ایشون گفته بودم که هیچ وقت در رابطه ای که فکر کنم یکطرفه هست باقی نمیمونم. الان هم گاهی باهم حرف میزنیم. به جز یکی دوباری که به اصرار خودش بیرون رفتیم(بعد از جدایی) بقیه بارها اتفاقی توی دانشگاه دیدمش(یعنی سعی کردم که ببینمش طوریکه اتفاقی جلوه کنه!!!). من حتی برای دیدنش به آزمایشگاهی که توش کار میکنه نمیرم. راستش نگرانیم از اینه که نکنه فکر کنه من بهش علاقه ندارم و سعی کنه فراموشم کنه. در حقیقت چیزی که باعث شده من بخوام صریحا احساسم رو بهش بگم نگرانی از این هست که نکنه اصلا فکر میکنه که برای من مهم نیست!
علاقه مندی ها (Bookmarks)