به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 6 از 6 نخستنخست 123456
نمایش نتایج: از شماره 51 تا 60 , از مجموع 60
  1. #51
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 15 اردیبهشت 94 [ 11:20]
    تاریخ عضویت
    1391-8-27
    نوشته ها
    199
    امتیاز
    3,582
    سطح
    37
    Points: 3,582, Level: 37
    Level completed: 55%, Points required for next Level: 68
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    5

    تشکرشده 94 در 53 پست

    Rep Power
    31
    Array
    امروز با همسرم با هم داشتیم به سرکار می آمدیم ما ساعت 7 بیدار شدیم من لباس پوشیدم و راه افتادیم بیایم بیرون یک ساعت شد سعی کردم چیزی نگم و ساکت باشم تا آمدیم توی راه یک ماشین حالا یکم بد رانندگی میکرد نمیدونید چه فحشی داد اینقدر ناراحت شدم گفت این چه جمله ایی که گفتی به هر حال توی رانندگی اینطور مسائل هست میگه تو از قوانین هیچی سرت نمیشه خوب چی میگفتم میگفتم عزیزم قربونت برم چرا اینطور رانندگی میکنی .. من چیزی جواب ندادم تا رسیدم به محل کار من گفتم خیلی دیر شد و با تاخیر رسیدم بازم باید اضافه بمونم تا جبران بشه برگشته میگه خوب چه کار می کردم میخواستی هفت بیدار بشی ... بازم جواب ندادم پیاده شدم

  2. #52
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 15 اردیبهشت 94 [ 11:20]
    تاریخ عضویت
    1391-8-27
    نوشته ها
    199
    امتیاز
    3,582
    سطح
    37
    Points: 3,582, Level: 37
    Level completed: 55%, Points required for next Level: 68
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    5

    تشکرشده 94 در 53 پست

    Rep Power
    31
    Array
    یا توی راه که می آمدیم میگم برای عیدت یک لباس بخر میگه نمی خوام منم اصرار نکردم بعد دوباره برگشته میگه بیمه ماشین الحاقی داره باید بریم انجام بدیم گفتم من چه کار کنم این کار مردونه است برو انجام بده چرا از من می پرسی یا به من میگی برگشته میگه پس ولش کن ما که قرار نیست به کسی بزنیم

    کلافه شدم ازش خسته ام کرده واقعا دیگه نمی دونم چطور باید باشم

  3. #53
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 29 بهمن 01 [ 12:00]
    تاریخ عضویت
    1391-12-24
    نوشته ها
    1,690
    امتیاز
    42,348
    سطح
    100
    Points: 42,348, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassVeteranOverdrive25000 Experience Points
    تشکرها
    6,932

    تشکرشده 6,903 در 1,648 پست

    Rep Power
    348
    Array
    سلام ترانه جان.

    خوبی عزیزم؟

    از وقتی این تاپیک رو ایجاد کردی چه چیزایی یاد گرفتی؟ و یاد گرفته هات رو چطور داری توی زندگیت پیاده می کنی؟ لطفا مثال هاش رو برام بیار عزیزم. مثلا اینکه این شرایط پیش اومد (شرایط رو توضیح بده) اگه قبلا بود، من فلان کار رو انجام میدادم، اما از فلان نکته که توی این تاپیک دوستان بهم گفتن، من تصمیم گرفتم فلان واکنش رو داشته باشم.

    آروم و شمرده مثال ها رو برام توضیح بده عزیزم. مرسی.

  4. #54
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 29 بهمن 01 [ 12:00]
    تاریخ عضویت
    1391-12-24
    نوشته ها
    1,690
    امتیاز
    42,348
    سطح
    100
    Points: 42,348, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassVeteranOverdrive25000 Experience Points
    تشکرها
    6,932

    تشکرشده 6,903 در 1,648 پست

    Rep Power
    348
    Array
    ببخشید عزیزم، اسمتو اشتباه نوشتم.

  5. #55
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 15 اردیبهشت 94 [ 11:20]
    تاریخ عضویت
    1391-8-27
    نوشته ها
    199
    امتیاز
    3,582
    سطح
    37
    Points: 3,582, Level: 37
    Level completed: 55%, Points required for next Level: 68
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    5

    تشکرشده 94 در 53 پست

    Rep Power
    31
    Array
    من یاد گرفتم که شوهرمو نزنم توی ذوقش ..... یا تحقیرش نکنم ...... یا به حرفش بیشتر گوش کنم بهش شخصیت بدم

    مثلا امروز توی رانندگی یک ماشین به اشتباه خیلی کم اومد سمت ماشین ما همسرم یک حرف خیلی خیلی زشت ببخشید مینویسم

    خر خوابیده روش بهش فشار آمده

    شرمنده ام مه مجبور شدم بنویسم .. من در جوابش گفتم مگر تو پدر و مادر فرهنگی نداشتی پس این چه جمله ایی از دهت آمده بیرون .... من و تو میخواهیم بچه بزرگ کنیم

  6. #56
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 15 اردیبهشت 94 [ 11:20]
    تاریخ عضویت
    1391-8-27
    نوشته ها
    199
    امتیاز
    3,582
    سطح
    37
    Points: 3,582, Level: 37
    Level completed: 55%, Points required for next Level: 68
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    5

    تشکرشده 94 در 53 پست

    Rep Power
    31
    Array
    دیشب حالم بد بود خوابیده بودم آمد توی خونه بهم یک رسید منم خوابم برد تا اینکه نصف شب پا شدم دیدم میره و میاد غرغر میکنه میگم چی شده
    میگه هیچی خوابیدی نه غذا هارو برداشتی غذا مونده روی بخاری رو از این حرفها میگم مگه تو شام خوردی خوب گذاشتم برات گرم بمونه ..... خلاصه با ناراحتی خوابیدم ....... اکثر اوقات تا اخر شب یعنی 3 و 2.5 و یا 4 بیداره و جوالبتر از اون اینکه راس ساعت 7 صبح بیداره...... و حاضر میشه با من به سرکار میره

    - - - Updated - - -

    من یاد گرفتم با همسرم که میگه بریم مسافرت همراهی کنم و غر نزنم قبول اما همسرم هم نباید به نظر من هم احترام بزاره و جایی که علاقه ندارم باشم منو نبره ؟؟؟ من اینو چطور میتونیم بهش بفهمونم

    - - - Updated - - -

    بعضی مواقع یک حسی میاد درونم که خیلی ازیتم میکنه و اینکه نسبت به همسرم بی علاقه میشم و متنفر .... متاسفانه چند وقته اینطوری میشم یک دقیقه دوستش دارم یک دقیقه نه حتی بعضی مواقع که بهم کمک میکنه و توجه این حس به سراغم میاد

  7. #57
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 12 اردیبهشت 93 [ 15:23]
    تاریخ عضویت
    1389-6-08
    نوشته ها
    231
    امتیاز
    2,981
    سطح
    33
    Points: 2,981, Level: 33
    Level completed: 54%, Points required for next Level: 69
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    227

    تشکرشده 409 در 163 پست

    Rep Power
    37
    Array
    من فکر میکنم ریشه مشکلات شما جای دیگه است که به این شکل داره خودشو نشون میده، لطفا با صداقت به این پرسش هاجواب بدین :
    از وضعیت مالیتون راضی هستید؟
    از اینکه منزلتون مستقل نیست راضی هستین؟
    از شغل همسرتون راضی هستید؟
    3 ویژگی خوب همسرتون چیه؟
    زندگی فعلی با چیزی که زمان خواستگاری تصور میکردین چقدر تفاوت داره؟ در چه زمینه هایی؟

  8. #58
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 15 اردیبهشت 94 [ 11:20]
    تاریخ عضویت
    1391-8-27
    نوشته ها
    199
    امتیاز
    3,582
    سطح
    37
    Points: 3,582, Level: 37
    Level completed: 55%, Points required for next Level: 68
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    5

    تشکرشده 94 در 53 پست

    Rep Power
    31
    Array
    سلام عزیز samanis
    سوال 1- وضعیت مالیمون چون من کارمند یک شرکت دولتی هستم بد نیست با حقوق و مزایای خوب الحمداله و خدارا شکر
    2- خونه که مستقل داریم منزل ما ویلایی و دو واحده که همسرم و برادرش با هم شریکن فعلا ما واحد پایینی هستیم و پدر و برادر شوهرم واحد بالا
    3- شغل همسرم ::: همسرم اول توی یک شرکت کار میکرده بعد بیرون امده و دیگه شرکت نرفته کرایه خونه رو میگرفته و میخورده فعلا الان یکسال ماشین خریدیم البته با وامی که خودم ردیف کرده ام توی آژانس کار میکنه و من اصلا از این کار راضی نیستم و خوششم نمی یاد چون در هفته یکبار به تهران میره و دیر برمیگرده و من همش با استرس اینو دارم که نکنه خوابش ببره و اتفاقی بیفته

    4- ویژگی بد:::: دل نازک و زود رنج ---- یک ویژگی که منو ناراحت میکنه هر حرفی را بهم میزنه ..... وسواس داره .... لجبازه ----- زیاد فکر و خیال میکنه .... تیک داره ...... حساسیت بیش از حد ......
    ویژگی خوب::: توی جمع همیشه بهم توجه میکنه ..... خیلی اهل مسافرت و گشتنه ----- در هرساعتی از شبانه روز اراده کنه بیدار میشه اگر شب دیر بخوابه باز هفت صبح بیداره .... خوش ذوقه .........
    5-- زمانی که به خواستگاری آمدند خودش گفت میخواد مغازه بزنه .... و من هم بدم نمی آمد حتی پدرش هم که روز خواستگاری امد گفت کمک میکنه و نمیذاره زندگیمون بد باشه ..... بهمون الان کمک میکنه ولی چطور گوشت بخره ... مرغ بخره ... ولی وقتی خواستیم ماشین بخریم گفت نمیخواد و فقط از 7 میلیون تومان فقط 700 تومان بهم کمک کرد ..... که ما دیگه به این هفتصد هزار تومان نیاز نداشتیم چون دیگه پول ماشینو داده بودیم .....
    وقتی مجرد بودم خیلی سعی میکردم به خانواده ام کمک مالی کنم فکر میکردم با ازدواجم که همسرم وضعیت مالی خوبی داره باز میتونم یکم به خانواده ام کمک کنم ...... و یا یک نفر حامی پیدا کردم که اگر زمانی خواستم نرم سر کار میتونم نرم .و توی خونه باشم و به همسرم و خونه و بچه برسم ...... فکر میکردم همسرم خیلی بیشتر از اینا بهم علاقه داره و گذشتش بیشتره ...... فکر میکردم وقتی توی دوست و جمع می رم دیگه نیاز نیست غصه بخورم که شوهرم فلان طوره .... زمانی که مجرد بودم زیاد دوست نداشتم توی دوست و جمع برم بخاطر اعتیاد پدرم زیاد به خودم نمی رسیدم میگم حالا میگن خوبه پدر درستو حسابی نداره ... وضعشو همچین خوب نیست ببین چطور میگردند..... از اینجور حرفها میترسیدم .میگفتم به همسرم میتونم افتخار کنم ولی الان میبینم همسر من میوه پلاسیده فامیل و آشناهاشون بوده که نصیب من شده پسری که اصلا اهل کار نبوده فقط به فکر رفت و آمد با فامیل و گشتن وخوردن بوده همین حالا توی این سن نه کاری نه شغل مناسبی .... حالا جدید هم میگن زنش جمعش کرده که این مسئله هم خیلی ناراحتم میکنه

  9. #59
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 12 اردیبهشت 93 [ 15:23]
    تاریخ عضویت
    1389-6-08
    نوشته ها
    231
    امتیاز
    2,981
    سطح
    33
    Points: 2,981, Level: 33
    Level completed: 54%, Points required for next Level: 69
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    227

    تشکرشده 409 در 163 پست

    Rep Power
    37
    Array
    شما قبل از ازدواج دوست داشتید با مردی ازدواج کنین که به اصطلاح عوام از خودتون سرتر باشه. میخواستین وضعیت مالی مناسبی داشته باشین که کار نکنین و توی منزل بمونین ، اما متوجه میشین که ازدواجتون به شکلی که تصور میکردین پیش نمیره و این باعث خشم درونی شما شده. این خشم درونی و نارضایتی اینقدر انباشته شده که شما همسرتون رو به عنوان مرد زندگیتون هم قبول ندارین و به عنوان یک مکانیسم شاید غیر ارادی و غیر آگاهانه سعی در نادیده گرفتن وحذف اون از زندگیتون دارین.
    شما اینقدر از وضعیت فعلیتون ناراضی هستید که وقتی من فقط در مورد 3 ویژگی مثبت همسرتون سوال کردم شما اول 6 ویژگی منفیشو گفتید و بعد 3-4 ویژگی مثبت ایشونو. به نظر من تنها راه نجات زندگی شما مراجعه به مشاور و کمک گرفتن از روانپزشکه ، با ادامه روند موجود شما روز به روز بیشتر از هم فاصله میگیرید و شما آدمی نیستید که همچین وضعیتی رو تحمل کنین.

  10. #60
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 15 اردیبهشت 94 [ 11:20]
    تاریخ عضویت
    1391-8-27
    نوشته ها
    199
    امتیاز
    3,582
    سطح
    37
    Points: 3,582, Level: 37
    Level completed: 55%, Points required for next Level: 68
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    5

    تشکرشده 94 در 53 پست

    Rep Power
    31
    Array
    من به ورانشناس مراجعه کرده ام و میگن که بهتره جدا بشم ...... زمان نامزدی هم بهم گفتن و اقدام هم کردم ولی متاسفانه دادگاه گفت بهونه های الکیه شما چون مشکل خرجی ندارید ..... و همسرتون خونه داره و ... از این حرفها و گفتند شما نرو سر کار همسرتون موظفه خرجیتون بده و الان هم همسرتون میگه من خرجیشو میدم و هر چی بخواد براش تهیه میکنم پس طلاق جاری نمیشه ........


 
صفحه 6 از 6 نخستنخست 123456

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 04:41 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.