به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 37
  1. #11
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 12 اردیبهشت 93 [ 15:23]
    تاریخ عضویت
    1389-6-08
    نوشته ها
    231
    امتیاز
    2,981
    سطح
    33
    Points: 2,981, Level: 33
    Level completed: 54%, Points required for next Level: 69
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    227

    تشکرشده 409 در 163 پست

    Rep Power
    37
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط پاکان باران نمایش پست ها
    سلام میشل جان وشیداجان؛ وقتی که عقد کردیم شوهرم ارتباطش باتموم دوستاش روقطع کرد. تاقبل از بدنیااومدن بچه ها خیلی رابطه مون خوب بود فقط مشکل اعتیادش روداشتیم.
    اعتیاد یکی از مسائلیه که معمولا نمیذاره زندگی روند عادی خودشو داشته باشه، من تصور میکنم اعتیاد همسرتون مساله اساسی زندگی شماست و با حل شدن اون خیلی از مسائلتون خود به خود حل میشه. انجمن هایی برای خانواده افراد معتاد و خود معتادین وجود داره که ترک با کمک گرفتن از اونا خیلی راحت تر میشه ، از اونها کمک بگیرید و در مرحله اول از همسرتون بخواهید که اعتیادشو ترک کنه.
    به نظر من تربیت فرزندان در محیطی که یکی از والدین اعتیاد داره سرانجام خیر و خوبی نداره.

  2. #12
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 12 خرداد 92 [ 01:17]
    تاریخ عضویت
    1391-12-20
    نوشته ها
    31
    امتیاز
    331
    سطح
    6
    Points: 331, Level: 6
    Level completed: 62%, Points required for next Level: 19
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    31 days registeredTagger Second Class250 Experience Points
    تشکرها
    51

    تشکرشده 37 در 17 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام بچه ها.
    حس کردم کسی نمیتونه کمکم بکنه واسه همین بی خیال این سایت شدم اما دارم دیوونه میشم نمیدونم کاردرست چیه؟
    فکرمیکنم دارم ازدستش میدم فکرمیکنم خیلی ازم دورشده تاجایی که بهم دروغ میگه اس ام اس هایی که دوستاش میدن روپاک میکنه تامن نبینم.
    دروغ نمیگفت باورکنید بانهایت احترام باهاش برخوردکردم اصلا یه مدت نرفتم خونه مامانم اینا اما بازم منوتنهامیذاشت. خیلی دوستش دارم اون هم منودوست داشت امافکرمیکنم دیگه مثل قبل دوستم نداره اصلا واسمون وقت نمیذاره. خیلی سرد وبی خیال رفتارمیکنه اگه بهش اعتراض کنم اون موقع هم داد میزنه ومیگه دلش میخواد.خیلی راحت میگه نمیتونی تحمل کنی بذار برو.باید چیکار کنم؟

  3. #13
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 12 خرداد 92 [ 01:17]
    تاریخ عضویت
    1391-12-20
    نوشته ها
    31
    امتیاز
    331
    سطح
    6
    Points: 331, Level: 6
    Level completed: 62%, Points required for next Level: 19
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    31 days registeredTagger Second Class250 Experience Points
    تشکرها
    51

    تشکرشده 37 در 17 پست

    Rep Power
    0
    Array
    باید چیکارکنم؟؟؟

    - - - Updated - - -

    باید چیکارکنم؟؟؟

  4. #14
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 22 شهریور 93 [ 10:26]
    تاریخ عضویت
    1392-2-09
    نوشته ها
    220
    امتیاز
    1,966
    سطح
    26
    Points: 1,966, Level: 26
    Level completed: 66%, Points required for next Level: 34
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    201

    تشکرشده 120 در 72 پست

    حالت من
    Narahat
    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط پاکان باران نمایش پست ها
    باید چیکارکنم؟؟؟

    - - - Updated - - -

    باید چیکارکنم؟؟؟

    سلام عزیزم

    اول از همه نگران نباش مشکلت حتما حل میشه به کمک دوستان ، فقط صبور باش همه چی حل میشه

    تا به حال شده بشینین کنار هم و مثل دو تا دوست صمیمی باهم درد و دل کنید بدون بحث و دعوا؟

    رابطه ی خودت با همسرت چطوره یعنی چه شکلی محبتت و دوست داشتنت رو بهش نشون میدی؟(یعنی قربون صدقش میری،باهاش شادی میکنی؟ کاری میکنی که شاد بشه و بخنده و....)

  5. #15
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 22 تیر 92 [ 00:08]
    تاریخ عضویت
    1392-2-30
    نوشته ها
    48
    امتیاز
    230
    سطح
    4
    Points: 230, Level: 4
    Level completed: 60%, Points required for next Level: 20
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class100 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    2

    تشکرشده 47 در 26 پست

    Rep Power
    0
    Array
    بهترین کار اینه که با شوهرت بری پیش مشاور. و روابط عاشقانتو باهاش بیشتر کنی.

  6. #16
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 12 خرداد 92 [ 01:17]
    تاریخ عضویت
    1391-12-20
    نوشته ها
    31
    امتیاز
    331
    سطح
    6
    Points: 331, Level: 6
    Level completed: 62%, Points required for next Level: 19
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    31 days registeredTagger Second Class250 Experience Points
    تشکرها
    51

    تشکرشده 37 در 17 پست

    Rep Power
    0
    Array
    مرسی بچه ها.آره من خیلی قربون صدقه اش میرم.خیلی وقتا خواست بدون دعوامشکلاتمون روحل کنیم اما نشده یعنی اون یاگوش نمیده یازوداز کوره درمیره.مخصوصا چندروزه اصلا بهم توجهی نمیکنه تازه دروغ هم میگه.اولش به روش نیاوردم. آخه یکی از دوستاشون به خاطر موادچندوقتی زندان بوده حالاآزادشده وشوهرم وقتش روبا اون وچندتای دیگه میگذرونه.قول داده بودبااون حداقل نره امابهم دروغ گفت که هنوز زندانه امااز پیامهاش متوجه شدم باهاش میره.بعدشم خیلی آروم بهش گفتم که چرا دروغ گفتی اون هم قاطی کرد که چرا پیامهاش رومیخونم وگوشیش روقفل کرد.اصلا به روانشناسی اعتقادنداره فکرمیکنه همه مشکلات از طرف من هستش ومن از اول همه چیز رودرموردش میدونستم...

  7. #17
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 21 اردیبهشت 93 [ 10:46]
    تاریخ عضویت
    1391-8-12
    نوشته ها
    283
    امتیاز
    1,981
    سطح
    26
    Points: 1,981, Level: 26
    Level completed: 81%, Points required for next Level: 19
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    439

    تشکرشده 527 در 189 پست

    Rep Power
    40
    Array
    سلام
    عزیزم یک مشکلی که مرد های ایرانی معمولا دارند اینه .یعنی بچه دوست دارند اما وقتی بچه دار می شوند چند سوا اول که حال و هوای پدری دارند خوب هستند اما کم کم انگار این حس از بین میره و اون ها تنها چیزی که حسمینند اینه که توجه زنشون رفته سمت بچه ها . اون هم شما که دو قلو دارید احتمالا کم توجهیتون به اون بیشتر شده بود.
    عزیزم سعی کن بچه هر رو پیش مادرت بزاری و با هاش بیشتر تنها بمونی . بهش همیشه بگو که بچه ها رو بدون اون نمی خواهی . مرد ها نیاز دارند که بهشون بگی . در مورد آینده بچه هات باهاشون صحبت کن .اینکه دوست داری همتون همیشه بهش افتخار کنید .
    یک نکته مهم دیگخ . شوهر شما حتما باید بره سر کار . بیکاری بدترین چیزیه که یک مردمی تونه داشته باشه. به همه راه می کشونه آدم رو . نمی دونم رابطه ات با پدرشوهرت چه جوریه اما من اگه جات بودم رابطه ام رو باهاش خیلی خوب می کردم . تا هم بتونم از طریق اون کمک بخوام هم تسلط بیشتری از طریق ایشون روش داشته باشی .
    گفتی بخاطر مقید بودن زیادیشون رابطتون خوب نیست . اما فکر نمی کنی زندگیت ارزشش بیشتر از مثلا چادر سر کردنه .
    شما باید از دو طرف کار کنی
    یکی از سمت پدر شوهرت
    و یکی از سمت شوهرت
    زو باش یک ککاری بکن تا دیر نشده
    یادت هم باشه تو حر هات رو به شوهرت بزن و خواسته هات رو بگو هرچند اگه عصبانی شد و داد زد اما معمولا مردها اینطوریند نمی خوان قبول کنند که حق با زنشونه اما در عمق وجودشون به حرف هات فکر می کنند و کم کم تاثیرش رو می زاره
    یه سوال شوهرت هم آدم مذهبی است ؟

  8. #18
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 12 خرداد 92 [ 01:17]
    تاریخ عضویت
    1391-12-20
    نوشته ها
    31
    امتیاز
    331
    سطح
    6
    Points: 331, Level: 6
    Level completed: 62%, Points required for next Level: 19
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    31 days registeredTagger Second Class250 Experience Points
    تشکرها
    51

    تشکرشده 37 در 17 پست

    Rep Power
    0
    Array
    پدرشوهرم ذاتا آدم خوبیه خیلی هم دوسش دارم اما مشکل اینجاست که تحت تاثیرزنش وپسر بزرگش هست اوناهم اصلانمیخوان کمکمون کنن.برادرشوهرم خیلی علنی گفته که چون اون درس خونده وزحمت کشیده بایدبهتر از شوهرمن باشه

    - - - Updated - - -

    پدرشوهرم ذاتا آدم خوبیه خیلی هم دوسش دارم اما مشکل اینجاست که تحت تاثیرزنش وپسر بزرگش هست اوناهم اصلانمیخوان کمکمون کنن.برادرشوهرم خیلی علنی گفته که چون اون درس خونده وزحمت کشیده بایدزندگیش بهتر از شوهرمن باشه.توی شهر شوهرم خیلی راحت نمیشه بری سرکار.اماناراحتی من وشوهرم اینه که واسه کارای دولتی واستخدامی هم داداشش میتونه کاری واسش بکنه هم شوهرخواهرش.واسه دوست ورفیق کارپیداکردن امانوبت شوهرمن که میشه میگن نیست یایه جوری دورش میزنن.حتی داداشش چندبارپول هم ازمون گرفت که کارش رودرست کنه امانکرد.واسه مغازه بازکردن هم باباش سرمایه داره اماداداشش نمیذاره میگه به بادش میدی.این بیشتر از همه ناراحتم میکنه که شرایطش روداره اماهمه سرلج افتادن باما.من وخانواده ام مال یه شهردیگه ایم که چندسالی هست اینجاساکن شدیم وهیچ کس رونداریم. شوهرم هم ازاونجاکه یه خونواده سرشناسن دست به هرکاری نمیزنه.
    من نمیدونستم امابعدافهمیدم برادرشوهرم بااین ازدواج موافق نبوده شاید الان علت این لجاجتش باما سرهمین موضوع باشه.
    شوهرم هم اعتقادات مذهبیش مثل خودمن هستش ماهم آدمای مذهبی هستیم ومقیدبه خیلی چیزاییم اماخانواده شوهرم خیلی خشکند ازاونایی هستن که دختر ٥ سالشون باید چادری بشه وباپسرخاله و عمه و. ..ایناحرف نزنه، وبه اونایی که مثل خودشون نیستن به چشم جهنمی ها نگاه میکنن.شوهرم تنهاعضوخانوادشونه که راحتتره...

    - - - Updated - - -

    پدرشوهرم ذاتا آدم خوبیه خیلی هم دوسش دارم اما مشکل اینجاست که تحت تاثیرزنش وپسر بزرگش هست اوناهم اصلانمیخوان کمکمون کنن.برادرشوهرم خیلی علنی گفته که چون اون درس خونده وزحمت کشیده بایدزندگیش بهتر از شوهرمن باشه.توی شهر شوهرم خیلی راحت نمیشه بری سرکار.اماناراحتی من وشوهرم اینه که واسه کارای دولتی واستخدامی هم داداشش میتونه کاری واسش بکنه هم شوهرخواهرش.واسه دوست ورفیق کارپیداکردن امانوبت شوهرمن که میشه میگن نیست یایه جوری دورش میزنن.حتی داداشش چندبارپول هم ازمون گرفت که کارش رودرست کنه امانکرد.واسه مغازه بازکردن هم باباش سرمایه داره اماداداشش نمیذاره میگه به بادش میدی.این بیشتر از همه ناراحتم میکنه که شرایطش روداره اماهمه سرلج افتادن باما.من وخانواده ام مال یه شهردیگه ایم که چندسالی هست اینجاساکن شدیم وهیچ کس رونداریم. شوهرم هم ازاونجاکه یه خونواده سرشناسن دست به هرکاری نمیزنه.
    من نمیدونستم امابعدافهمیدم برادرشوهرم بااین ازدواج موافق نبوده شاید الان علت این لجاجتش باما سرهمین موضوع باشه.
    شوهرم هم اعتقادات مذهبیش مثل خودمن هستش ماهم آدمای مذهبی هستیم ومقیدبه خیلی چیزاییم اماخانواده شوهرم خیلی خشکند ازاونایی هستن که دختر ٥ سالشون باید چادری بشه وباپسرخاله و عمه و. ..ایناحرف نزنه، وبه اونایی که مثل خودشون نیستن به چشم جهنمی ها نگاه میکنن.شوهرم تنهاعضوخانوادشونه که راحتتره...

  9. #19
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 12 خرداد 92 [ 01:17]
    تاریخ عضویت
    1391-12-20
    نوشته ها
    31
    امتیاز
    331
    سطح
    6
    Points: 331, Level: 6
    Level completed: 62%, Points required for next Level: 19
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    31 days registeredTagger Second Class250 Experience Points
    تشکرها
    51

    تشکرشده 37 در 17 پست

    Rep Power
    0
    Array
    امشب فهمیدم چندروزی هستش میره خونه دوستش که تازه از زندان آزادشده فکرمیکردم فقط بیرون با همند اماخونشون میره توخونه اونا هم پاتوق معتادهاست ازاون خونه هایی که هرچندروز یکبارپلیس میریزه یه سری هاشون رومیبره...
    اصلا پاشم اونجانمیذاشت حتی وقتی معتادبود.
    تازه سروکله پسردایی اش هم پیداشده بعد 4 سال شایدهم بیشتر اون مشکل اخلاقی داره من اصلا ندیدمش شوهرم رابطه اش روباهاش قطع کرده بود میگه اون زنگ زده اماشک دارم.
    حس میکنم دیگه اون شوهر قبلی نیست.عوض شده تاحدی مه به معتادبودنش راضی شدم. وقتی بهش میگم حداقل دروغ نگو میگه از تویادگرفتم وقتی هم بهش میگم مثال بزن میگه اعصابموخردنکن. منم چون خ مشترک زنگی میکنیم اصلادلم نمیخواد اونامتوجه بگومگوهای مابشن..
    دیگه اینقدر بیحوصله شدم که حوصله بچه هام روهم ندارم.این وسط بیشتر نگران بچه هام و آیندشونم.

  10. #20
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    شما که با خانواده اش زندگی می کنید، پدرش هیچ نظری در مورد مشکلات پسرش و رفت و آمدهاش و اعتیادش نداره؟

    هیچ صحبتی باهاش نمی کنه در مورد این که هیچوقت نیست و به خانواده اش رسیدگی نمی کنه؟


 
صفحه 2 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 15
    آخرين نوشته: شنبه 23 خرداد 94, 09:20
  2. پاسخ ها: 12
    آخرين نوشته: سه شنبه 16 اردیبهشت 93, 18:27
  3. اشنایی قبل ازازدواج وترسهای پسروتهدیدبه مرگ
    توسط matinalone در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 54
    آخرين نوشته: یکشنبه 09 تیر 92, 05:47
  4. +آشنایی با تفاوتهای مرد و زن ..وتاثیر آن در روابط سازنده
    توسط arash11 در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 38
    آخرين نوشته: دوشنبه 04 آبان 88, 09:27
  5. روشهایی برای تثبیت علاقه وتفاهم درزندگی
    توسط خسته ام در انجمن مقالات و مطالب آموزشی در مورد خانواده
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: یکشنبه 06 اردیبهشت 88, 09:05

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 19:52 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.