به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 3 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 35
  1. #21
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    جمعه 03 مهر 94 [ 16:31]
    تاریخ عضویت
    1391-10-27
    نوشته ها
    991
    امتیاز
    7,073
    سطح
    55
    Points: 7,073, Level: 55
    Level completed: 62%, Points required for next Level: 77
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1 year registered5000 Experience Points
    تشکرها
    2,771

    تشکرشده 1,881 در 749 پست

    Rep Power
    112
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط فرهنگ 27 نمایش پست ها
    خانم عزیز دیگرانو گمراه نکن.مسئله اصلی مراجع همین دیر گفتنه.ایشون تصمیمشو گرفته

    حالا از خانوادش می خواد برن خاستگاری،ینی خانواده فقط نقشش در همین حده؟

    درضمن اشتباهات برادرتو به عنوان راهکار قرار نده.
    فرهنگ 27 عزیز شما خیلی بد صحبت می کنید. اینجا هر کسی از تجربیات زندگی خودش صحبت می کنه و فکر نمی کنم به شما یا هیچ کس دیگه ای ارتباط داشته باشه که من چی میگم. برادرم اون دختر رو پسندید و پای انتخابش هم موند. خانواده بدون دلیل منطقی (مثل خانواده این آقا) باهاش بحث می کردن. اما اون ایستاد و از کسی که می خواست همسفر زندگیش بشه دفاع کرد. هیچ اشتباهی این وسط نبود. و بعد از نامزدی همه متوجه وقار اون خانم شدن و به انتخاب برادرم احسنت گفتن. این قضیه هر روز داره بیش از گذشته آشکار میشه .
    من نمیدونم شما کجا زندگی می کنید و فرهنگ شهر شما چطوره . من گفتم با احترام به خانواده و صبوری و مقاومت پای انتخابی که می دونی عالیه بایست. اینکه قبلش به خانواده ش گفته یا نه به اخلاقیات هرکسی بستگی داره و من اصلا نگفتم کار خوبی کرده این دوستمون که این موضوع رو گفته یا نگفته . گفتم الان دوستان به مشکل حال حاضر این آقا بپردازن . نه اینکه سرزنش کنن که با سرزنش کردن موضوعی حل نمیشه .
    منم می تونم صد بار بگم : نه اقا سینا باید می گفتی قبلش. خب بابا نگفته . الان بگید چیکار کنه. این که دیگه گذشته .

  2. کاربر روبرو از پست مفید asemani تشکرکرده است .

    sina123 (جمعه 18 اسفند 91)

  3. #22
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 01 فروردین 98 [ 02:42]
    تاریخ عضویت
    1391-9-10
    نوشته ها
    485
    امتیاز
    9,513
    سطح
    65
    Points: 9,513, Level: 65
    Level completed: 55%, Points required for next Level: 137
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    1,478

    تشکرشده 1,276 در 407 پست

    Rep Power
    73
    Array
    آقا سینا سلام
    منم با آقایی آشنا شده بودم که پدر نداشت و مسئولیت خانوادش با اون بود( نه از نظر مالی ) و خانوادش خیلی روش حساب میکردن . مادرشم گویا از تنها شدن خیلی میترسید واسه همین وقتی پیشنهاد آشنایی با خانوادمو بهش داد قبول نکرد. البته به اصرار اون حاضر شد بیاد تحقیق اما در نهایت بهانه ها و عیب و ایرادای عجیب غریبو گذاشت و حتی نیومد منو ببینه!! این در حالی بود که من حتی با اون پسر سر اینکه نزدیک خانوادش زندگی کنیم هم توافق کرده بودیم!اما خوب خانواده منم فهمیده بودنو مخالف بودن و آخرشم نشد! نمیتونم بهتون بگم چجوری مادرتونو راضی کنین چون اگه بلد بودیم خودمون اجراش میکردیم:d فقط خواستم بگم این دوران که شما درگیر راضی شدن یا نشدن خانواده ای مطمئنن دوست دخترت فشار عصبی زیادی رو باید تحمل کنه و برای یه دختر تحملش واقعا سنگینه که خانواده پسری که دوسش داره اونو نمیخوان. به نظر من اگه توی این مدت رابطتونو قطع کنین یا حداقلش کنین با آرامش بیشتری میتونین خانوادتونو راضی کنین. صبر داشته باشین و بیش از حد تعصب نشون ندین که ایجاد حساسیت بکنه

  4. 2 کاربر از پست مفید sara 65 تشکرکرده اند .

    sina123 (شنبه 19 اسفند 91), فرهنگ 27 (شنبه 19 اسفند 91)

  5. #23
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 04 فروردین 92 [ 18:32]
    تاریخ عضویت
    1391-12-16
    نوشته ها
    33
    امتیاز
    131
    سطح
    2
    Points: 131, Level: 2
    Level completed: 62%, Points required for next Level: 19
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    7 days registeredTagger Second Class100 Experience Points
    تشکرها
    19

    تشکرشده 28 در 15 پست

    Rep Power
    0
    Array
    خانوم سارا یه کم دلمو شور انداختین
    از نظر مالی که وابستگی بهم ندارن به قول شما همون بعد عاطفیه
    ولی خانواده من یعنی خواهرم بعد تحقیق خودش اعتراف کرد که همه تعریف کردن
    ایراد از کلاسو فلان گرفت که واقعا ازش توقع نداشتم ندیده بگه ...
    راستش نمیتونم رابطه رو قطع کنم
    چون نه اون طاقتشو داره نه خودم
    سعیمو میکنم بهش استرس وارد نشه
    ممنونم بابت راهنماییتون

  6. #24
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 22 دی 94 [ 14:29]
    تاریخ عضویت
    1391-12-18
    محل سکونت
    زیر آسمان
    نوشته ها
    171
    امتیاز
    2,829
    سطح
    32
    Points: 2,829, Level: 32
    Level completed: 53%, Points required for next Level: 71
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    43

    تشکرشده 433 در 151 پست

    Rep Power
    29
    Array
    دوست عزیز،

    اگه مادر شما با ازدواج شما مخالفه به خاطر ترس از تنهایی، ایشون حتما باید به یه روانشناس مراجعه کنه. متاسفانه این قضیه در فرهنگ ما بین خانم هایی که جدا از شوهر و به تنهایی بچه هاشون رو بزرگ می کنند بوجود میاد حتی اگه بچشون اون سر دنیا زندگی کنه. اینکه مادرتون به شما میگه برای ازدواج زوده بیشتر به این دلیله که خودش آمادگی ازدواج شما رو نداره، نه اینکه فکر می کنه شما آمادگی ازدواج رو ندارید. مادر شما نیاز داره احساسات و انتظاراتش رو از شما منطقی و معقول کنه و اگه نمی تونه کار خاصی از دست شما بر نمیاد، باید مشکل بطور ریشه ای توسط روانشناس حل بشه. بعضی راهکارها مثل بازی با احساسات ایشون برای نوه و ... هم کار کاملا اشتباهی است چون این نوع رفتار مادر نشانه ای از طرز تفکر و احساس ایشون درباره شماست، و مشکل این صرفا مخالفت فعلی نیست و اگه مشکل بطور اساسی حل نشه و ایشون حتی راضی به ازدواج شما هم بشه بعدها قطعا به مشکلات اساسی بر خواهید خورد.

    خواهر شما هم قرار نیست برای شما زن انتخاب کنند به همون اندازه که شما قرار نیست برای ایشون شوهر انتخاب کنید. شما نظر ایشون رو خواستید و ایشون نظرشون رو گفتند و همه موارد به جز یک مورد - پول دار نبودن خانواده - به نظر میاد مثبت بوده و این تصمیم شماست و اتفاقا ایشون اشتباه می کنند و ازدواج با خانواده همرده بسیار مناسب تره تا خانواده ای که تفاوت محسوس اقتصادی دارند چون اون خودش عامل مهمی در بروز مشکلات اساسی آینده است. علم و منطق هم در این بین طرف شماست و ایشون دارن کوته بینانه قضیه رو نگاه می کنند.

    در کل به نظر نمیاد شما کار اشتباهی انجام داده باشید، کار اصلی شما یه صحبت جدی با مادرتونه برای پیدا کردن دلایل اصلی مخالفت ایشون، و راضی کردن مادرتون برای رفتن پیش روانپزشک و رفع مشکل است.

  7. 3 کاربر از پست مفید Sinéad تشکرکرده اند .

    sanaz1 (شنبه 19 اسفند 91), sina123 (شنبه 19 اسفند 91), روژان20 (شنبه 19 اسفند 91)

  8. #25
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 25 تیر 92 [ 12:03]
    تاریخ عضویت
    1391-12-09
    نوشته ها
    6
    امتیاز
    108
    سطح
    2
    Points: 108, Level: 2
    Level completed: 16%, Points required for next Level: 42
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    31 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    7

    تشکرشده 3 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط Sinéad نمایش پست ها
    دوست عزیز،

    اگه مادر شما با ازدواج شما مخالفه به خاطر ترس از تنهایی، ایشون حتما باید به یه روانشناس مراجعه کنه. متاسفانه این قضیه در فرهنگ ما بین خانم هایی که جدا از شوهر و به تنهایی بچه هاشون رو بزرگ می کنند بوجود میاد حتی اگه بچشون اون سر دنیا زندگی کنه. اینکه مادرتون به شما میگه برای ازدواج زوده بیشتر به این دلیله که خودش آمادگی ازدواج شما رو نداره، نه اینکه فکر می کنه شما آمادگی ازدواج رو ندارید. مادر شما نیاز داره احساسات و انتظاراتش رو از شما منطقی و معقول کنه و اگه نمی تونه کار خاصی از دست شما بر نمیاد، باید مشکل بطور ریشه ای توسط روانشناس حل بشه. بعضی راهکارها مثل بازی با احساسات ایشون برای نوه و ... هم کار کاملا اشتباهی است چون این نوع رفتار مادر نشانه ای از طرز تفکر و احساس ایشون درباره شماست، و مشکل این صرفا مخالفت فعلی نیست و اگه مشکل بطور اساسی حل نشه و ایشون حتی راضی به ازدواج شما هم بشه بعدها قطعا به مشکلات اساسی بر خواهید خورد.

    خواهر شما هم قرار نیست برای شما زن انتخاب کنند به همون اندازه که شما قرار نیست برای ایشون شوهر انتخاب کنید. شما نظر ایشون رو خواستید و ایشون نظرشون رو گفتند و همه موارد به جز یک مورد - پول دار نبودن خانواده - به نظر میاد مثبت بوده و این تصمیم شماست و اتفاقا ایشون اشتباه می کنند و ازدواج با خانواده همرده بسیار مناسب تره تا خانواده ای که تفاوت محسوس اقتصادی دارند چون اون خودش عامل مهمی در بروز مشکلات اساسی آینده است. علم و منطق هم در این بین طرف شماست و ایشون دارن کوته بینانه قضیه رو نگاه می کنند.

    در کل به نظر نمیاد شما کار اشتباهی انجام داده باشید، کار اصلی شما یه صحبت جدی با مادرتونه برای پیدا کردن دلایل اصلی مخالفت ایشون، و راضی کردن مادرتون برای رفتن پیش روانپزشک و رفع مشکل است.


    آقاسینا من هم با صحبت ایشون درباره ی مشکل شما کاملا موافقم.
    راهنمایی بسیار جامع و کاملی هست برای شما
    امیدوارم موفق بشید.



  9. #26
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 01 فروردین 98 [ 02:42]
    تاریخ عضویت
    1391-9-10
    نوشته ها
    485
    امتیاز
    9,513
    سطح
    65
    Points: 9,513, Level: 65
    Level completed: 55%, Points required for next Level: 137
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    1,478

    تشکرشده 1,276 در 407 پست

    Rep Power
    73
    Array
    من بعید میدونم خانومای هم سن و سال مادرای ما راحت قبول کنن برن پیش مشاور. معمولا انقد حرف خودشونو قبول دارن که به مشاور و این چیزا اعتقادی ندارن اما اگه بتونین راضیشون کنی خوبه
    جالبه که چقد حرفاتون برام آشناست! دقیقا خانواده ایشونم به وضع مالی ما گیر داده بودن، در حالی که به هیچ وجه از خودشون پایینتر نبودیم. امیدوارم موفق شین به هم برسین. واقعا حیفه بعضی از این رابطه ها بخاطر مسائل الکی به جایی نرسه

  10. کاربر روبرو از پست مفید sara 65 تشکرکرده است .

    sina123 (شنبه 19 اسفند 91)

  11. #27
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 04 فروردین 92 [ 18:32]
    تاریخ عضویت
    1391-12-16
    نوشته ها
    33
    امتیاز
    131
    سطح
    2
    Points: 131, Level: 2
    Level completed: 62%, Points required for next Level: 19
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    7 days registeredTagger Second Class100 Experience Points
    تشکرها
    19

    تشکرشده 28 در 15 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ممنونم سینا جان بابت جوابت بعضی جاهاشو قبول دارم اما راه حل مشکل من اونی که میگی نمیتونه باشه
    به چند دلیل
    اول اینکه مخالفت مادر من یه مشکل روحی نیست که بخواد درمان بشه
    دوم اینکه نسل اونها طرز فکرشون مثل ما نیست که مشاورو فلانو قبول داشته باشن و اگه من این حرفو بهش بزنم
    اولا نمیاد ثانیا قلبش میشکنه
    بازم ممنونم بابت حرفات

    سارا خانوم میشه بپرسم شما واون فرد آخر سر چطوری جدا شدین؟
    شما خواستین یا ایشون عقب کشید؟

  12. #28
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 01 فروردین 98 [ 02:42]
    تاریخ عضویت
    1391-9-10
    نوشته ها
    485
    امتیاز
    9,513
    سطح
    65
    Points: 9,513, Level: 65
    Level completed: 55%, Points required for next Level: 137
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    1,478

    تشکرشده 1,276 در 407 پست

    Rep Power
    73
    Array
    راستش نمیتونم دقیق جواب این سوالو بدم! من اواخر اونو خیلی تحت فشار گذاشتم که تکلیف منو معلوم کنه و به خاطر همین چندبار تموم کردیم. اما اون هربار برمیگشتو چون هر دو امیدوار بودیم بازم یه مدت سعی میکردیم.(البته همیشه میگفت اگه بخواد به زور این کارو بکنه میتونه ولی شرایط یجور بود که اگه با زور کارا پیش میرفت واقعا مشکل پیش میومد و اینو خود منم قبول داشتم) تا اینکه آخرین بار خودش گفت که هر کار کرده نتونسته مادرشو راضی کنه و جدا شدیم. بعد از اون دیگه جوابشو ندادم.(هنوزم یه وقتایی زنگ میزنه که من جواب نمیدم) چون حس میکردم خودشم میدونه نمیتونه راضیشون کنه فقط چون جدا شدن از منم براش سخت بود هی برمیگشت.شایدم هنوز امیدوار باشه! بهرحال اگه میخواست کاری بکنه من به اندازه کافی بهش وقت داده بودم. امیدوارم دوستت از من صبورتر باشه. من که واقعا نمیتونستم شرایطو تحمل کنم.

  13. کاربر روبرو از پست مفید sara 65 تشکرکرده است .

    sina123 (یکشنبه 20 اسفند 91)

  14. #29
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 04 فروردین 92 [ 18:32]
    تاریخ عضویت
    1391-12-16
    نوشته ها
    33
    امتیاز
    131
    سطح
    2
    Points: 131, Level: 2
    Level completed: 62%, Points required for next Level: 19
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    7 days registeredTagger Second Class100 Experience Points
    تشکرها
    19

    تشکرشده 28 در 15 پست

    Rep Power
    0
    Array
    لابد حق داشتی
    خب من زیاد نمیزارم ناراحت بشه
    حرفشونو زیاد نمیزنم اما همیشه در تلاشم
    با زبونو عملم بهش آرامش میدم اونم همینجور
    حتی ازش راه حل میخوام گاهی
    نمیدونم رابطه تون چطوری بوده پس نمیتونم قضاوت کنم

  15. 2 کاربر از پست مفید sina123 تشکرکرده اند .

    sara 65 (یکشنبه 20 اسفند 91), she (سه شنبه 22 اسفند 91)

  16. #30
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 07 اردیبهشت 99 [ 02:11]
    تاریخ عضویت
    1391-11-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    719
    امتیاز
    12,958
    سطح
    74
    Points: 12,958, Level: 74
    Level completed: 27%, Points required for next Level: 292
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,329

    تشکرشده 1,605 در 532 پست

    Rep Power
    90
    Array
    آقا سینا با مادرت همراه شو. کمی بهش محبت کن. براش هدیه بخر. یه جوری دلش رو بدست بیار.
    .
    ببین تو دل یه دختر رو بدست آوردی و عاشق خودت کردی. چطوری نمی تونی مادرت رو که حتمن دوستت داره با خودت همراه کنی؟
    .
    یه ذره محکم تر مردونه تر رفتار کن. به مادرت قول بده که هیچ وقت تنهاش نمی ذاری. عشقولانه باهاش حرف بزن. بگو که اگر اون از دختر مورد علاقه ات خوشش نیاد تو هیچ کاری بدون خواست مادرت نمی کنی ولی شکایت مادرت رو پیش خدا می کنی!
    ولی اگه کمکت کنه که تو به کمکش احتیاج داری، سر و سامون میگیری و بیشتر مادرت رو دوست خواهی داشت!
    ..
    ازین جور حرف ها دیگه! مادرت هم یه زنه و با زبون و محبت میشه نرمش کرد.

  17. کاربر روبرو از پست مفید she تشکرکرده است .

    sina123 (سه شنبه 22 اسفند 91)


 
صفحه 3 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. چه طور زندگی را عاشقانه کنم وعاشقانه نگه دارم ؟
    توسط سرگشته دوست در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: شنبه 26 مهر 93, 14:11
  2. چکار کنم که مومن وعاقل باشم؟
    توسط earth در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 57
    آخرين نوشته: چهارشنبه 23 بهمن 92, 00:26
  3. فهرست موضوعات راهنمائیهای تخصصی مدیر همدردی
    توسط فرشته مهربان در انجمن بهترین های تالار همدردی از دیدگاه اعضاء
    پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: سه شنبه 21 خرداد 92, 01:28
  4. خانواده ي شوهرم به وعده هاشون عمل نكردن ،چه كار كنم؟
    توسط عسلي در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: پنجشنبه 28 دی 91, 12:11
  5. انجام ندادن وعده ها و اخلاق بد نامزدم
    توسط تسلیم خدا در انجمن دو دلی در انتخاب همسر
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: چهارشنبه 10 اسفند 90, 03:20

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 09:09 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.