موضوع: عاشق نامزدم هستم ولی احساس میکنم کلاه سرم گذاشته

در هر تصمیم خودتون رو جای طرف مقابل بگذارید ببنیید دوست دارید چطور باهاتون رفتار بشه. اینطوری دستتون میاد که حق باهااتون هست یا نیست.

دختر جان نکن این کار ها رو با زندگیت
مرد ها هم تا حدی تحمل دارند ، به قول شوهرم تحمل می کنیم اما وای از اون روزی که صبرمون سر ریز شه
نزار صبر شوهرت لبریز شه تو همین سایت تاپیکی از الهام به نام با نامزدم مشکل دارم وجد داره .برو بخون اون هم مثل شما بود و شوهرش صبرش لبریز شد الان داره خودش رو به در و دیوار می زنه
تو همین سای کلی مقاله در مورد روابط زن و شوهر ها ست
راستی چند ساله که انقدر بی مهارتی؟
اصلا رفتار هات با ش.هرت درست نیست . ایشالله در رفتارت تجدید نظر کنی تا روزی نیاد بیایی و اینجا بنویسی که شوهرم دیگه بهم محبت نمی کنه و سرد شده
موفق باشید

عزیزم وقتی بله رو گفتی دیگه من نیستی، ما شدی
پس انقدر به خودت نگو مال من مال شوهرم
پول من پول شوهرم
...
الان هرچی که دارید مال هر دوی شماس
فرقی نداره خونه به نام تو باشه یا شوهرت، مهم اینه خونتونه
واقعا شوهر خوبی داری که قبول کرده جهیزت رو بده،‌ حتی بهت سود میده
قدرش رو بدون
انقدر هم یه زندگی دیگران (جاریت) فکر نکن، کی چی داره و کی چی نداره

این رو من از یک متن طولانی از آقای حمید تقدسی RAVAN-KAV.COMآوردم:

سطح پنجم، ازدواج یا زندگی مشترک:
در این سطح رابطه عاطفی میان زن و مرد به بالاترین درجه پیشرفت رسیده است. درحدی که سطوح قبلی طی شده¬اند و طرفین رابطه می¬توانند عاشقانه زندگی انفرادی خود را فراموش کرده و قالب زندگی مشترک را بپذیرند. مرد و زن تعهدات و وظایف گسترده و فراگیری نسبت به هم دارند. کوتاهی در انجام این مسئولیت¬های متقابل به کیفیت زندگی مشترک صدمه می¬زند. وظایف و مسئولیت¬ها در این رابطه چنان سنگین و تخلف¬ناپذیر است که هرفرد بیشتر از آن¬که در قبال خویش مسئول باشد در قبال همسر خویش وظیفه دارد.

خیلی ببخشیدا ! ولی اگه من همچین زنی داشته باشم طلاقش میدادم !

این آقا خیلی داره با شما کنار میاد و نازتو میخره ! کاری نکن تحملش تموم شه که بعدش چیزی غیر پشیمونی برات نداره !

شما ازدواج کردی یا معامله مالی ؟

واقعا سٍپاسگذارم از فرشته مهربان و همه دوستانی که اینقدر راهنماییم کردن من 27 سالمه .خودمم احساس کردم که شاید مشکل داشته باشم مثلا اگه بریم خونه خواهرش و یه غذای معمولی درست کنن احساس میکنم بهم توهین شده یا مثلا یه بار که یه مراسم داشتن به من گفتن چایی به مهمونارو تو تعارف کن چون عرئسمونی اون لحظه چیزی نگفتم ولی هنوز که هنوزه اعضابم خورده اخساس میکنم خیلی ارزشم اومده بایین که چایی جلو اونج.ر ادمایی گرفتم یا من میشینم خیلی با خودم فکر میکنم درباره اینده مثلا اینکه شوهرم میمیره یا بهم خیانت میکنه یا خودم میمیرم یا میریم خونشون یه جوری باهام رفتار میکنه حتی با این فکرام ساعتها هم گریه میکنم .شوهرم دوستم داره ولی تا خالا زبونی نگفته

من واقعا دوست دارم روابطم خوب بشه الان دارم میبینم که خیلی کارای بدی انجام دادم من حتی به شوهرم گفتم حالا که خونرو بنامم نمیزنی منم عمرا کار نمیکنم البته کلا چند وقتیه کارئ گزاشتم کنار به بهانه درس خوندن .من اون هروز همو میبینیم احساس مسکنم بعضی وقتا از ترسش میاد که دعوا نکنم من

سلام خانم اينانلو ميشه دلايلتون واسه تشكيل زندگي مشترك و برامون بگيد از نظر شما زندگي مشترك يعني چي؟لزوم ازدواج و تقسيم كردن روزهاي خوب و بد بايه نفر ديگه چيه؟چه جوري با همسرتون آشنا شديد؟ارزش از نظر شما چيه؟چه اتفاقي بيفته ارزش انسان پايين اومده؟

ما با هم چند سال دوست بودیم خوب من واقعا نمیتونستم بدون اون زندگی کنم نمیدونم عادت یا عشق شوهرم قبلش هرچی میشد بهم میگفت بیا تموم کنیم اینا واسم عقذه شده .خوب سنم هم داشت نیرفت بالا اگه با شوهرم ازدواح نمیکردم من دختری نبودم بتئنم برن دنبال شوهر بگردم بعدشم شوهرم خصوصیات خوبی داره راستگو وفاداره خسیس نیست این زمونه ادم اینجوری کم بیدا نیشه البته خیلی زود عسبانی میشه