به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 2 نخستنخست 12
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 13 , از مجموع 13
  1. #11
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 19 بهمن 91 [ 12:52]
    تاریخ عضویت
    1391-8-04
    نوشته ها
    204
    امتیاز
    1,204
    سطح
    19
    Points: 1,204, Level: 19
    Level completed: 4%, Points required for next Level: 96
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    328

    تشکرشده 332 در 115 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: بااینکه22سالمه اماطرفم به بهانه سختگیری خانوادم جرات نداره پاشوبذاره خونمون

    سلام نمو عزيز
    من يه دوستي داشتم كه 4 سال با پسر عمه ش دوست بود اتفاقا خيلي م همديگه رو دوست داشتن و قصد داشتن با هم ازدواج كنن
    خلا صه زماني كه پسر عمه اومد خواستگاري با مخالفت شديد خانواده دختر روبرو شد كه ما دختر به فاميل نميديم و با ازدواج فاميلي مخالفيم و از اين حرفا
    خلاصه اينكه هرچي زور زدن نشد كه با هم ازدواج كنن
    الان دوستم با يه مرد خيلي خوب ازدواج كرده و از زندگيش راضيه پسر عمه ش هم ازدواج كرد
    دوستم ميگفت وقتي ما دو تا تو مهموني يا مراسمي همديگرو ميبينيم رومون نميشه به هم نگاه كنيم و همش سعي ميكنيم از هم فرار كنيم و گذشته خيلي اذيتمون ميكنه كاش باهاش دوست نميشدم
    عزيزم
    رابطه ت رو تموم كن و اگه موقعيت مناسبي براي ازدواج داشتي روش فكر كن همه چيز اونجوري كه ما ميخوايم پيش نميره .

  2. کاربر روبرو از پست مفید هاجس تشکرکرده است .

    هاجس (چهارشنبه 20 دی 91)

  3. #12
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 17 تیر 94 [ 18:09]
    تاریخ عضویت
    1391-10-12
    نوشته ها
    13
    امتیاز
    1,925
    سطح
    26
    Points: 1,925, Level: 26
    Level completed: 25%, Points required for next Level: 75
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    32

    تشکرشده 5 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: بااینکه22سالمه اماطرفم به بهانه سختگیری خانوادم جرات نداره پاشوبذاره خونمون

    نمو عزیز یکی از دوستان منم شرایط شما رو داشت تا حدودی.ار 15سالگی عاشق پسر عمش بود البته پسره از نظد اخلافی چندان پایبند نبود و دوستم هم به خاطر علاقه زبادش به اون برای ابراز عشق و ایجاد رابطه خودش پا پیش گذاشت متاسفانه بعد از عمیق شدن رابطه اون بسر از پیشنهاد ازدواج به بهانه جور نبودن شرایط امتناع میکرد تا جایی که الان که در استانه 30 سالگی قرار داره و از اردواچ و تداوم رابطه با اون نا امید و سرخورده شده .و همین قضیه باعث شدن خیلی از موقعیتهای خوب ازدواجش رو از دست بده البته نمیگم عشق شما هم اینطوره اما به قول دوستمون باید برای به دست آوردن شما کمی جسور تر باشن و بهانه تراشی نکنن.فوقش جواب نه بشنون حداقللش اینه که ثابت قدم بودنش رو اثبات میکنه.اشتباه دوست من رو مرتکب نشو یک درصد احتمال بده ازدواجتون عملی نشه و اونوقت تو میمونی با یه دنیا سرخوردگی.انشالا خداوند به تو و محبوبت راه درست رو نشون بده

  4. 2 کاربر از پست مفید نیروانا تشکرکرده اند .


  5. #13
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 11 بهمن 91 [ 15:03]
    تاریخ عضویت
    1391-10-14
    نوشته ها
    4
    امتیاز
    120
    سطح
    2
    Points: 120, Level: 2
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 30
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    31 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 2 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: بااینکه22سالمه اماطرفم به بهانه سختگیری خانوادم جرات نداره پاشوبذاره خونمون

    سلام
    بازم ممنون
    درمورد سربازی باید بگم که مشکلی نداره معاف شده
    دوسم داره و منم دوسش دارم و علاقمون دوطرفست بار اولم پیشنهاد از جانب اون بود
    خوب آخه اون می ترسه که با اومدنش اونم تو موقعیت فعلی همه چی بدتر بشه و بهتر نشه و این ترسش به منم سرایت کرده! میترسم اگه حیلی بهش اصرار کنم و به اصطلاح مجبورش کنم که بیاد شرایط بدتر شه و خانوادم عکس العمل بدی نشون بدن و روابطمون با خانواده عمم خراب شه و مقصر من بشم! میخوام بدونم چیکار میتونم بکنم که خانوادم یه خورده روی خوش نشون بدن و چطوری میتونم طرفمو مجاب کنم بیاد جلو.یه چیز دیگه: مامانم فهمیده دوسم داره و دنبالمه و یبارم 5سال پیش از ارتباطمون باخبر شد. از اونموقع حتی جواب سلامشم نمیده!!! چیکار کنم دید مامانم نسبت بهش عوض شه؟ بخدا طرفم مشکل خاصی نداره،اهل سرکشی و بی ادبی هم نیست ولی مامانم مث یه چیز بی ارزش باهاش رفتار میکنه بهم بگید چیکار کنم!
    بعدم طرفم اسم داره ولی من چون دوس نداشتم اسمشو بنویسم ترجیح دادم بجای عزیزم وعشقم و ... بنویسم "طرفم" که بدونین از جنبه احساسی به قضیه نگاه نمیکنم

    درمورد جواب دوستم هاجس
    عزیزم منم درست یا غلط 6ساله که باهاش ارتباط دارم و تمام اقواممون از علاقه ما خبردارن
    من میخام تمام تلاشمو بکنم که بهش برسم. نمیخام ازش جدا شم که بعداهر جا دیدمش ازش فرار کنم یا اگه با مرد دیگه ای ازدواج کردم قضیه عشق سابقمو از زبون فامیل و آشنا و بدخواه با هزار جور پیاز داغ اضافه بشنوه و بهم بدبین بشه


 
صفحه 2 از 2 نخستنخست 12

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 09:05 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.