موضوع: من با این شرایط میتوانم به این شخص که خیلی بهم میخوریم فکر کنم ؟

نوشته اصلی توسط kamrava

[align=justify]دوست عزیز برو خواستگاری و صادقانه شرایطتو بگو.اگه پذیرفتن چند سال عقد بمونید تا شرایط شما محیا بشه که خوب در غیر این صوررت شما تکلیفتو میفهمی و اعصابت خورد نمیشه. بعدشم نظر خود خانم خیلی تعیین کنندست.اگه شما را بخوان خیلی راه هموار میشه. واینکه میگید شرایط بقیه خواستگاراشون بهتره من نمیفهمم چی میگید چون یک پارامتر بیسیارررررررررررررررررررر ررررررررررررررررررررررر اسسسسسسسسسسسسسسسسسساسسسسس سسسسسی عشق و علاقست!مگه دخترشون کالاست که بخوان معاملش کنن که ببینند کی شرایطش بهتره؟؟؟؟
بنازم به بزم محبت که آنجا گدایی به شاهی مقابل نشیند[/align]

ممنون از پاسختون
حرف شما کاملا صحیح است و منظور من از بقیه خواستگارها اینه که خب با تفکر خانوادشون بیشتر میخونه. بله ایشون هم باید بپسندن و با شرایط فعلی من یکم این مسیر پرپیچ و خم هست . و اگه به نتیجه برسن میتونن منتظر بمونن تا شرایط جوره.
و فکر میکنم الان که بهشون گفتم خودم ، باید صبر کنم فقط صبر . چون ایشون الان میگن خانواده من به شخصی که سربازی نرفته دختر نمیدن و میگه میخوام با افتخار بیای.
خانواده خود من که اوکی هستن برای خواستگاری ولی چیزی که هست حتما ایشون یه چیزی بیشتر از من میدونن که میگن الان پای خانواده ها را وسط نکشیم.
اونم دلش میخواد این ازدواج رخ بده ولی میخواد همه جوانب را در نظر بگیره و درست فکر کنه و یه جواب به من بده که میتونه منتظر من بمونه یا نه. که بنظرم کار درستی هست و این انتخاب را داره.
اگه خانوادش میزاشتن با این شرایط عقد کنیم و صبر میکردن برای این قضیه سربازی من خیلی خوب بود ولی فکر نمی کنم ، پس بهتره صبر کنم ببینم نظر خودش چیه و میتونه صبر کنه یا نه.

بنظر شما این دید خوبیه ؟ نظرم نظر خودش را میده و تکلیفم دیگه روشنه روشن میشه.

البته ممکنه تا شرایط شما محیا بشه واسه خودتونم گزینه بهتری پیدا شه و شل بشید اونوقت جواب ایشون را که چندسال پاتون وایستده چی میدید؟ فکر کردید؟

نوشته اصلی توسط kamrava

البته ممکنه تا شرایط شما محیا بشه واسه خودتونم گزینه بهتری پیدا شه و شل بشید اونوقت جواب ایشون را که چندسال پاتون وایستده چی میدید؟ فکر کردید؟

با شناختی که خودم از خودم دارم . من یک انسان هستم حتی اگه در کارهام کلا شرایط دیگری اتفاق بیوفته پای همه حرف هام هستم و مسئولیتش را می پذیرم. من انتخابمو کردم و منتظر نظر ایشونم ، اونوقتی که طرفین همدیگه را انتخاب کنند عالم و آدم بالا پایین بشه هردو سر حرفمون هستیم. من این شخص را با همین تیپ ، با همین خانواده ، با همین سطح درآمد خانوادگی ، با همین شخصیت انتخاب کردم. و انتظار عوض شدن / عوض کردن چیزی در آینده هم از جانب بنده نیست. مطمئن هستم که هر شخصی همه تلاشش را برای به دست آوردن خوشبختی برای طرف مقابلش می کنه.

چیزی که هست مادر ایشون الان فهمیدن ما همدیگرو دوست داریم و ایشان را از هر نوع ارتباطی با بنده منع کرده اند. من نمیدونم امر خیر تحریمش واسه چیه ؟! من اگه قصد بدی داشتم که به خانواده خودم چیزی نمی گفتم که ! غیر از اینه ؟

خدایا کمکم کن و تمامی کسانی که در این شرایط قرار گرفته اند.

موفق باشید.

منتظر نظرات سازنده دوستان گرامی می باشم .
خیلی نگران آینده ام هستم.

دوستان یک سوال برام پیش اومده در رابطه با این قضیه ممنون میشم همفکری بفرمایید :
ایشان با وجود خواستگارهای همه چی تمام (کار ، سربازی ، خانه ، ماشین و...) خودشون کلا فعلا نظر خاصی روی همان افراد نیز ندارن.
خودشون میگن این مسائل خیلی مهم نیس براشون که هرکسی این پارامتر هارا داشت من جواب بدم بهش ولی
به شرایط بنده هم خب چون هنوز مشخص نیست ، چه راهی پیشنهاد میکنین ؟
من قصد ازدواج دارم و اگه ایشان منو انتخاب کنن صبر هم میکنن (یا عقد میکنیم بعد میرم سربازی) ولی خب بر فرض بنده درسم تمام شد ، سربازیم هم تمام شد. کار و پول دست خداست ، منم آدم بی عرضه ای نیستم و همین الانم که میگم یه سری کارا میکنم ، ولی خب ممکنه شرکتی که در حال حاضر توش هستم ، وقتی میرم سربازی بعدش منو نخوان و بهرحال بنده کاربلد هستم و با کمک خدا فک نکنم بیکار بمونم.
حرفم اینه که آیا این صبر کردن برای این خانم ضرری نداره ؟ نمیخوام اگه موقعیت خوبی براش پیش اومد بخاطر من از دست بده و غصه بخوره.
خدایا کمکم کن.

نوشته اصلی توسط فرشته مهربان

ManDew گرامی

به تالار همدردی خوش آمدید

ایشون احساساتی شده ، یعنی شما به این مسیر کشاندیش ، پنهان نگه داشتن این رابطه از خانواده وی بسیار اشتباه هست .

و یک ارتباط پنهان و انتظار برای مهیا شدن شرایط بدتر از آن هست .

شما خیلی قاطع بگید من میخواهم رسماً بیایم جلو و شرایطم را به خانواده شما بگم و جدی میگم خواهان دختر شما هستم ، شما هم اگر منو میخواهی تنها به شکل رسمی باید پای خواستنت بایستی . من حاضر نیستم در یک رابطه پنهانی و انتظار به سر ببرم .

اگر بخواهی انسانی و منطقی و اخلاقی و مردانه رفتار کنی این راهش هست . اما اگر بخواهی زیر آبی بری همون روش دختر را پیش میگیری که هیچ تضمینی هم برای اینکه موفق بشید با هم در آینده ازدواج کنید نیست و وابستگی عاطفی هم آسیبها میزند .

وانگهی مگر شما مذهبی و مقید نیستید ؟ و مگر بین شما علاقه پیش نیامده ؟ هیچ میدانید که حرف زدن شما با هم ، در این شرایط که نامحرم هستید با نظر به احساسات فی مابین مترتب لذت بردن هست و گناه می شود ....؟ که هرچقدر ادامه یابد شدیدتر هم میشود چون هرچه صمیمیت و ارتباط و ابراز علاقه بیشتر شود تحریکات جنسی در صحبت و مراوده پیش میارد و همین با مذهبی بودن شما سازگار نیست و تعارض هست .

پس به حرف ایشون توجه نکنید و یا رسمی اقدام کنید یا این ارتباط را قطع کنید . اگر بعد از سربازی همچنان ایشان مونده بود بروید خواستگاری اگر نه که کیس دیگری را پی بگیرید .


موفق باشید

فرشته مهربان ، سپاسگذارم از وقتی که گذاشتین . سپاسگذارم . حرفتون را به جون میخرم حرفاتون کاملا صحیح هستش.
ایشون به مادرشون گفتن که قصد ازدواج داریم. و میخوایم فکر کنیم ، با این حال چون نامحرم هستن بازم مشکل داره.
مادرشون هم قول گرفتن ازش که باید به خواستگارای دیگش هم فکر کنه و چیزی که هست اینه که ، مادر خودشون هم گوشزد کردن که این ارتباطتتون و تماس هاتون گناه هست.

دلیل اصلی کار ایشون هم اینه که دارن شرایط منو میسنجن که راحت بگن بیاین خواستگاری.سوالات و جواب هایی صورت گرفته. ولی خودم میگم کاش میشد خواستگاری اول میشد . ایشون میگن اگه الان بیای خواستگاری ممکنه خانوادم سر مسائل سربازی و اینا قبول نکنن. میگن میخوام با سربلندی بیای و این حرفا مهم نباشه.
این ارتباط هم بخاطر همینه که چون همکار و همکلاسی هستیم به این راحتی رفته جلو اگه نه این شکلی اصلا پیش نمیومد.
خودم هر شب دعا میکنم که هرچه زودتر این قضیه مشخص بشه و همه چیز حلال و بی گناه یا حداقل با اطلاع خانواده دو طرف باشه.

ممنونم

فرشته مهربان
ببخشید چرا من ایشون را احساسی کردم ؟
مشکل کارم کجاس ؟ کجا اشتباه کردم ؟