به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 4 از 4 نخستنخست 1234
نمایش نتایج: از شماره 31 تا 32 , از مجموع 32
  1. #31
    Banned
    آخرین بازدید
    شنبه 19 دی 94 [ 18:27]
    تاریخ عضویت
    1390-10-12
    نوشته ها
    633
    امتیاز
    6,328
    سطح
    51
    Points: 6,328, Level: 51
    Level completed: 89%, Points required for next Level: 22
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    2,084

    تشکرشده 1,278 در 497 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: اصرار همسر موقتم برای عقد دایم ....

    چکاوک عزیز ، میدونم شرایط سختی هست ولی با توجه به شرایط زندگیتون به نظرم بهتره که اول یواش یواش بچه هات رو در جریان بگذاری ، و مسلما این کار نیاز به این داره که شما با یک مشاور خیلی خوب در تماس باشید و ازشون راهنمایی بخواهید .
    کم کم باید به بچه ها بگویید که چه شرایط سختی دارید ... پدرشان از شما دور هست ، شما بارها و بارها توی زندگی به وجود یک مرد که پشت و پناه شما در شرایط سخت زندگی باشه نیاز داشتید ، ولی پدرشان اونجا برای خودشان ازدواج کردند و ...
    از بچه هاتون بخواهید که شما رو راهنمایی کنند و به شما کمک کنند که باید چه کار کنید .

    البته خیلی سخته ، چون بچه هاتون خیلی کم سن و سال هستند ، اگر یکم سنشون بیشتر بود شاید بهتر میشد و بهتر شما رو درک میکردند ، چون فرزندانتون هم تا چند سال دیگه هر کدوم میروند دور زندگی خودشون و مشغلات خودشون رو دارند ، ولی شما که نمیتونید همیشه در کنار بچه هاتون باشید .

  2. کاربر روبرو از پست مفید tamanaye man تشکرکرده است .

    tamanaye man (چهارشنبه 27 دی 91)

  3. #32
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 18 بهمن 91 [ 15:42]
    تاریخ عضویت
    1391-9-21
    نوشته ها
    21
    امتیاز
    243
    سطح
    4
    Points: 243, Level: 4
    Level completed: 86%, Points required for next Level: 7
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    31 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 33 در 17 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: اصرار همسر موقتم برای عقد دایم ....

    تمنای عزیز ببخشید دیر جواب دادم .من این روزا خیلی گرفتارم واقعا وقت کم میارم .
    عزیزم مساله فقط بچه ها نیستن .من یه مادر ییر دارم 70 سالشه .دو تا خواهرم بیرون از ایرانن .و برادرم تو این شهر نیست .مادرم بیماری قند حاد داره .هر روز نیاز به مراقبت ویژه داره .از یارسال که یدرم فوت کرد مادرم با ما زندگی می کنه .بخاطر شرایطش یرستاری ازش سخته .از اون طرف هم مادر شوهر سابقم آلزایمر داره .اونم در هفته چند روزش خونه ماست .به بقیه عروساش که جدا هم نشدن امید نداره ولی منو عین دخترش دوست داره ..بخاطر آلزایمرش هیچوقت یادش نمی مونه که ما از هم جدا شدیم .
    کلا من یرستار چندین نفرم .گاهی واقعا خسته و مریض میشم .واقعا احتیاج به کمک کسی توی زندگیم دارم .تصور کنید برگردم به شوهر سابقم چه کمکی به این شرایط کنونی من میشه ..بازم اون در ماه 20 روزش ییش اون زنشه .گاهی هم دو ماه یه بار ...بازم من تنهام با کار خونه و بیرون و .....اگه همسر الانم نبود اصلا یادم میرفت که زنم.
    تمنای عزیز بچه ها این مرد رو نمی یذیرن .من شرایط و روحیه بچه های خودم رو می دونم .نه اونا این مرد رو می یذیرن و نه مطمین هستم این مرد تحمل 2 تا بچه بابایی رو داشته باشه ...یه زن با اینهمه دردسر ...
    بچه های من اینقدر باباشون روشون کار کرده که اگه من کوچکترین کاری بکنم حساس میشن ...مثلا همین چند روز ییش حال مامانم بد شد .اومدم سریع بیام خونه توی راه اینقدر به فکر این مشکلات تو در تو بودم که تصادف کردم یسرمم بام بود ..اون طرفم یه مرد بی شخصیت و بی چاک و دهن بود که چشمشم به یه خانم افتاده بود حسابی جو گیر شده بود و لات بازی درآورد ..برگشتم خونه یه دفعه زدم زیر گریه .کلی سر نماز اشک ریختم .همون فاصله یسرم زنگ زده بود به باباش که مامان یه ساعته داره گریه می کنه ....
    شوهر سابقم زنگ زده میگه چت شده تصادف که گریه نداره .ماشین منه فدای سرت ..گفتم بابا بخاطر ماشین گریه نکردم اون مرده اینطوری کرد حالم بد شد ..بخاطر مامانم حالم بده ..میگه اینا بهانه ست .کسیکه تو یه رابطه عاشقانه باشه اینجوری گریه می کنه!!! اینا رو جلوی یسرم گفت ....
    تلفن که تموم شد یسرم فهمید از دستش ناراحتم که زنگ زده با باباش بدون اینکه من کلامی بگم اومد تو بغلم کلی عذر خواهی کرد ..من اونجوری گریه می کردم بچه ترسیده بود.
    خلاصه اش این بود که بگم همینجوریش روی لبه تیغ دارم راه می رم چه برسه به اینکه بخوام نیمچه تکونی هم بخورم ..
    ببخشید طولانی شد .

  4. 2 کاربر از پست مفید چکاوک تشکرکرده اند .

    ajp (چهارشنبه 27 دی 91)


 
صفحه 4 از 4 نخستنخست 1234

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 04:51 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.