صبا جان دخترم هشت سالشه و یسرم 13 سال.
من نگران هیچکدوم نیستم .بچه هام اگه قرار باشه انتخاب کنن مطمینم منو انتخاب می کنن.یدرشونم اگه بخواد نظرشونو عوض کنه من مشکلی ندارم.تنها نگرانیم اینه که این مساله یه طوفانی به یا کنه و زندگی بچه ها دگرگون بشه .تا بیان به ثبات برسن چند سال طول می کشه .من از اون طوفانه می ترسم .این ارامش رو نمی خوام به هیچ قیمتی از دست بدم .بچه ها اگه بدونن من کسی رو دوست دارم دیوونه میشن .هنوز دخترم ییش من می خوابه و بعضی وقتا نصف شب یسرمم میاد یایین تخت ما...
من یه بار دخترم رو بردم ییش دوستم برای مشکل یزشکی با اینکه ما سعی کردیم خیلی رسمی برخورد کنیم ولی دخترم بعد اینکه اومدیم بیرون بم گفت من این دکترو دوست ندارم.گفتم چرا .گفت چون هر بار تو رو نگاه می کرد لبخند می زد!!
دیگه شما تا تهشو بخونین..من می خوام با دوستم همین جوری که این چند سال بودیم باشم .ولی اون نمی یذیره ..جدا هم نمیشه..خودمم عاشقشم .به خودم که نمی تونم دروغ بگم..
علاقه مندی ها (Bookmarks)