نوشته اصلی توسط
ani
وقتی کسی که می خواستی نشد قهر کردی و الان هم داری ادامه ی قهر را با بهانه گیری جلو می بری .......و در وادی لجاجت و قهر هستی . ....
شاید همین باشه من خیلی وقته که حتی با خودم هم قهرم چه برسه با مادرم و پدرم و خدا
باید سعی کنی از این فضا بیرون بیایی و با نگاهی مسئولانه و بالغانه به شرایط امروزت نگاه کنی . و این نگاه و احساسی را که پشت سرت جا گذاشتی را به وادی فراموشی بسپاری . و تا زمانی که با این احساسات منفی و قهر گونه و لج دست و پنجه نرم می کنی از زندگی ات زضایت نخواهی یافت .
سعی میکنم ولی اگر یک انتخاب درست داشتم این امکان پذیر بود الان که هیچ رغبتی به همسرم ندارم چطور می تونم مسئولانه و بالغانه به شرایط امروزم نگاه کنم.شرایط امروزم دستخوش ندانم کاری دیروز خانوادم هست.من مسئولیتی ندارم .
لازم است روی بزرگ شدنت و ترک این عادات نهادینه و درونی کار کنی و حتی حتی حتی رفتار توام با شهامت را یاد بگیری و بتوانی خواست های خودت رابا صدای بلند در جای مناسب اعلام کنی و از چیزی نترسی و حتی آنقدر روی خودت شناخت داشته باشی که بدانی چه چیز را می خواهی و چه چیز را نمی خواهی تا بتوانی روی خواست خودت به شکل درست و اساسی پیگیری و پشتکار مناسب را داشته باشی
آنی عزیز در حال حاضر انچه که نمی خواهم ادامه دادن به این رابطه است ولی شهامت گفتنش را ندارم .و اصلا نمیدانم بعد از گفتنش دیگران چه برخوردی با من دارن.بین من و همسرم تقریبا همه چیز تمام شده است ،هیچ کدوم انتظار توجه و محبت از یکدیگر نداریم باهم جنگ نداریم ،دعوا نداریم مثل دو عابر پیاده غریبه که دست بر قضا هم سیر هستن باهم رفتار میکنیم .من حتی یک بار هم نخواستم به میل خودم اون را در آغوش بگیرم .قبل ازدواج می گفتم مهم نیست با چه کسی ازدواج خواهم کرد،فقط کسی باشد که مورد تایید خانوادم باشد بس است و من فقط کسی را میخواستم که خداقل نیازهای اولیه ام با او برطرف شود که الان می بینم تو بر طرف کردن نیاز اولیه ام موندم چه برسه به خود شکوفایی و عزت نفس و عشق.
علاقه مندی ها (Bookmarks)