درود
.
.
.
.
.
حال و احوالم را نپرس !!
خطاب به توست ای
فرشته مهریان !! با دقت بخوان !
.
.
.
.
.
کاغذی از میان دفترم جدا کردم ، به زحمت قلمی یافتم تا نامه ای برایت بنویسم .
شروع کردم به نگارش ..
از خودم سیاه مشقی کردم و از دلتنگی هایم خط خطی کردم ...
و بعد خواستم احوالی بپرسم و احترامی نثارت کنم ..
اما ....
احوال را ....
درب ورودی را بسته بودی ؟
نکند از نحوه ی کار پست چی ناراضی بودی ؟
یا نامه های ارسالی ات را خوب جا ب جا نمی کند ؟
... در هر حال نشد !
اما حالا جان مطلب را با صدای بلند و رسا فریاد می زنم :
بابت وجودت در تالار متشکرم
علاقه مندی ها (Bookmarks)