ماهها و سالها از این قضیه خواهد گذشت.
روزهایی می رسه که یک تصویر مبهم از این روزها توی ذهنت می آد.
از تعطیلات این چند روز و فرصت برای تنها بودن با خدا و خلوت کردن و گریه کردن و رها شدن استفاده کن.
خودت را قوی کن. لذت رهایی را که بچشی، دیگه هیچوقت خودت را اسیر چنین ماجرایی نخواهی کرد. فقط سفت و محکم بایست که مبادا برگردی.
یک خانمی هست وبلاگ می نویسه. زن دوم است. در ماجرایی شبیه ماجرای شما با همسرش آشنا شد. یک لینک شاید 20-30 تایی داره از زنانی که در شرایط مشابه شما و نفر سوم یک رابطه مثلثی بودند. به جرات می تونم بگم نود و نه درصدشون، چه اونهایی که با مرد ماجرا ازدواج رسمی کردند، چه اونهایی که پس از مدتی مصرف دور انداخته شدند، چه اونهایی که به خودشون اومدند و مرد ماجرا را ترک کردند ... همه شون پشیمونند از کاری که با زندگی خودشون کردند. این بازی برنده نداره. تو، مرد ماجرا و همسرش هر سه می بازید. ادامه نده.
علاقه مندی ها (Bookmarks)