موضوع: ارتباط نامزدم با دختر دوست خانوادگی

چند روز بود که همه چیز خیلی عالی بود ..
دیگه حرفی از نفر سوم تو رابطه مون نبود و هر دومون خوشحال و اروم بودیم ..
امشب رفته بودم خونه شون .. همسرم رفته بود بیرون .. رفتم فیس بوکش و دیدم دوباره ارشیوشو پاک کرده ..
وقتی برگشت گفتم عزیزم من رفتم فیس بوکت چرا باز ارشیوتو پاک کرده بودی ؟
گفت همین جوری .. گفتم از نیوشا چه خبر ؟ گفت هیچی چند روز پیش یه پیام داده بود منم جوابشو دادم .. حال و احوال فقط .. دیگه هم خبر ندارم ..
الان دوباره رفتم تو فیس بوکش دیدم دختره چند تا پیام گذاشته و هی میگه اومدی ؟ به خدا اگه نیای من میدونم و تو .. بعدم گفته بود من سه شنبه فلان ساعت هستم بیا .. الان هم که دید من اومدم هی پیام میده اومدی ؟
دارم دیوونه میشم .. نمیدونم چیکار کنم .. نمیتونم باور کنم همسرم داره این موضوع رو ازم قایم میکنه ..
راست میگه ؟ دروغ میگه ؟؟؟
کاش تو چشام نگاه میکردی و راستشو میگفتی بهم .. فقط راستشو .. نه دروغ نه ترس نه توجیه .. فقط حقیقت ..
خدایا حقیقت چیه اخههههههههههه ؟؟؟

عزیزم قبلا هم تو پستی که برایت گذاشتم بهت گفتم که باید قاطعانه با قضیه برخورد کنی. مشکل من هم با همسرم خیلی شبیه به مشکل تو بود. همسر من هم 7 ماه پیش تو فیس بوک با همکلاسی دانشگاهش ( همکلاسی 10 سال پیش) ارتباط داشت و با هم چت می کردند. بعد هم کار به اس ام اس و تلفن کشید. اگه خواستی می تونی تاپیک هامو بخونی. من خیلی داغون شدم وقتی فهمیدم. معلوم نبود اگه نمی فهمیدم تا کجا می کشید رابطه اشون. تازه خانمه متاهل هم بود و بچه هم داشت. اما من از شوهرم خواستم که اونو از لیست دوستاش حذف کنه و به تلفن هاش هم جواب نده و البته یک اس به خود خانمه هم دادم و تهدیدش کردم که اگه پاشو از زندگی من بیرون نکشه شوهرش رو در جریان قرار می دم. نمی دونم رفتار من چقدر درست بود. ولی تقریبا مطمئنم(چون یه هیچ چیز نمی شه 100 درصد اطمینان داشت می گم تقریبا) که دیگه از اون به بعد هیچ تماسی با هم نداشتند. البته چند ماه بعد خانمه با پررویی یه مسیج تو فیس بوک برای شوهرم گذاشته بود که فکر نمی کردم انقدر زن ذلیل باشی که به خاطر حرف زنت بری و هیچ خبری هم ازت نشه. که البته شوهرم اصلا جوابشو نداد.

شب نیلوفری عزیز ممنونم از راهنماییت ..
اگه اون یکی تاپیک منو خونده باشی در جریان اخلاقیات شوهر من هستی .. من واقعا هیچ نفوذ و تاثیری روش ندارم .. گفتم که من حتی راجع به لباسهای خودمم نمیتونم نظری بدم چه برسه به رابطه ش با دیگران ..
چندین بار قبلا با قاطعیت باهاش صحبت کردم اما اصلا فایده نداره .. انگار اصلا نمیشنوه حرفهای منو ( البته تو تمامی موارد همین طوره نه فقط رابطه ش با این خانوم )
الان که دختره پی ام میداد جوابش رو دادم و گفتم من ارام هستم همسر ِ (..) .. حال و احوال کرد و سریع خداحافظی کرد و رفت .. در صورتی که اگه شوهرم بود تا خود صبح هم ولش نمیکرد و تا قبل اینکه من خودمو معرفی کنم داشت خودشو میکشت که همسرم جوابشو بده ..
نمیدونم واقعا چیزی هست که من ازش بیخبرم یا همه چیز اتفاقیه ؟! نمیدونم دیگه دارم دیوونه میشم ..

راستش نمی دونم راه حل کارشناسانه و تخصصی برای مشکل شما چیه.

الان باز دوستان می گن اعتماد کن. بهش محبت کن و ....

ولی همه می دونیم که دنیایی هم محبت کنی، اگه مرد اهل این حرفها باشه و یه زن پایه هم پیدا کنه از امتحان کردنش بدش نمی آد. اعتماد الکی هم یعنی اینکه خودت را گول بزن.

راه حل غیرکارشناسی من: الان که می گفت کجایی بیا و ... می گفتی اومدم. ولی باید زود برم، اگه همسرم ببینه ناراحت می شه.
از روی صحبت ها و جوابهاش می تونستی بفهمی اوضاع از چه قراره.

البته ظاهرا اون خانم مشکلی برای شما نمی تونه ایجاد کنه چون دور است و فعلا متاهل و ... ولی مردی که در دوران نامزدی و عقد اهل خوشگذرونی و چت با زنهای دیگه باشه، باید منتظر خیلی چیزها ازش بود.

الف-ح عزیز
معلومه که ارتباطشون رو قطع نکردند و اون خانوم هم به این راحتی نمیخواد کوتاه بیاد. در این جور موارد هم شوهرت براش خیلی سخته که ارتباطشو قطع کنه! نظر من این هست که با اون خانوم یک صحبت جدی بکن و بگو از رابطه اش با شوهرت اصلا خوشحال نیستی و ازش بخواه سریع این رابطه رو قطع کنه. مورد بعدی رو که بهت میگم نمیدونم باید شرایط خودت رو بسنجی. ولی به نظر من تهدیدش کن که به شوهرش و پدر و مادرش ( اکه در ایران ساکن هستند ) موضوع رو میگی!! در این شرایط زنها براشون آبرو خیلی اهمیت داره و شاید دست از سر شوهرت برداره! به این موضوع توجه کن که اون زن الان در شرایط بدیه و به شوهرت به عنوان یک تکیه گاه نظر داره! هر چی این رابطه بیشتر طول بکشه قطع کردنش سخت تره! باید با هر ترفندی شده این رابطه رو زودتر قطع کنی عزیزم.
در این مورد اصلا کوتاه نیا. همیشه میگن جنگ اول به از صلح آخر. از الان که نامزدین و هنوز وارد زندگیتون نشدید باید بدونه خط قرمزهات چیه. وگرنه بعدا اصلا حریفش نیستی.
البته برعکس آقای پیدا، من فکر میکنم شوهر من و شما و شب نیلوفری مردهای زن بازی نیستند که دنبال زنها راه بیفتند. از شانس بد ما موردهای ناجور گیرشون افتاده و اونها هم بدشون نیومده که تجربه کنند. واقعا هنوز هم نمیتونم فکر کنم که بعضی زنها اینقدر پست باشند که در حالیکه خودشون شوهر دارند، درصدد دزدیدن شوهر یک زن دیگه باشند. مردها از این کارا کمتر میکنند.
عزیزم قوی باش و اصلا توی این مورد کوتاه نیا. به نظر من برای مشاوره پیش دکتر لواسانی برو. به من که خیلی کمک کرد. شماره اش رو فکر کنم از تاپیک شب نیلوفری بتونی پیدا کنی. گلم برات دعا میکنم که خیلی زودتر قضیه به خوبی و خوشی تموم بشه