RE: میگه نمیتونم ادامه بدم..
چون من شرایط نامزدات رو داشتم خیلی دوست دارم مشکلت زود حل بشه.
راستش من هم یک جورایی این حالتی بودم من هم بهش علاقه نداشتم.ولی بعضی وقتا کارایی می کرد که تو دلم می گفتم ازش متنفرم البته امیدوارم نامزدت این حالت رو نداشته باشه.
شرایط ها با هم فرق می کنه من تو شرایطی عقد کردم که همه فامیلمون تو خونه خالم جمع بودند چون بیشتر فامیل هام خارج هستند.کار های بچه گانش هم این بود که جلو همه فامیل مثلا اخ و اوخ می کرد که مثلا بدنش درد می کنه.میگه خوب می خوام زنم نازمو بکشه.یا یک سری بیرون رفتن هایی که کار اداریه و وجود من لازم نیست توقع داشت بهش بگم که من می یام که بعد بهم بگه که احتیاجی نیست.
اگر هم حمایت بگی همونطور که من گفتم شرایطم فرق می کنه.وقتی همه جمع بودند مثلا اگر کسی منو مسخره می کرد من توقع داشتم اون لحظه با لحن تندی اجازه نده دیگه کسی منو مسخره کنه ولی اون یا می خندید و باشون ادامه می داد یا سکوت می کرد یا با لحن مسخره ای می گفت اذیتش نکنین.یا تو موضوع طلاقم که پیش اومد به جای این که به هر روشی از دلم در بیاره با خانوادش اومد با خانوادش رفت بدون هیچ روشی که از دلم دربیاره.گوری که همه پسرهای فامیلم گفتن چقدر بچه ننست به جای این که بیاد ازت حمایت کنه رفت دنبال خانوادش.
هیچ وقت نگذار احساس کنه با یک بچه ازدواج کنه.قوی بودن خودت رو نشون بده.و بهش ثابت کن که همه جوره می خوایش نه با حرف،حرف که اسونه.با عمل که اونم بستگی به موقعیتی داره که توش هستی.این برای من به شخصه خیلی لذت بخشه.از حرف الکی خوشم نمی یاد عمل دوست دارم
منم با ایشون رابطه ای نداشتن ایشون تو یک کشور بودند و من یک کشور دیگه.در حقیقت بعد از 6سال هم دیگرو دیدیم.
خداي من خداييست كه اگر سرش فرياد كشيدم به جاي اينكه با مشت به دهانم بزند،
با انگشتان مهربانش نوازشم مي كند و مي گويد ميدانم جز من كسي نداري !!!
علاقه مندی ها (Bookmarks)