موضوع: چگونه از شوهرم بخواهم که به خواسته هام عمل کنه؟

نوشته اصلی توسط سینان

عزیزم هر کی یه مدلیه
مثلا من الان جهازی جور کردم که خانواده شوهرم تو خواب هم ندیدن خیلی دلم میخواد بیان ببینن
ولی فکر نکنم مادر شوهرم بیاد چون میدونه جهازم خیلی خوبه
اگرم بیاد از حرصش هی ایراد میگیره و از جهاز دخترای فامیلشون تعریف میکنه
واقعا منم دلم میخواست وقتی نیستم بیان ببینن که گوشه کنایه نزنن
حیف عمر آدم که تو این فکر و خیالا بگذره
بیخیال شو به زندگیت برس

این طرز رفتار و فکر درست نیست
زندگی رقابت نیست

داود ت عزیز منظور منو متوجه نشدین
منظور من اینه که متاسفانه بعضی مادر شوهر ها در هر حالی با عروسشون با گوشه کنایه زدن صحبت میکنن
مثلا در مورد جهاز چه کم باشه چه زیاد یک مادر شوهر حسود (متاسفم از اینکه رک میگم ولی چاره ای نیست) نیش و کنایش رو میزنه
پس اگه یاغیش عزیز وقتی خونه نبوده مادر شوهرش اومده واسش بهتره
چون باید جو سنگینی رو تحمل میکرد
میخوام یاغیش بدونه درسته اونا کار اشتباهی کردن ولی من ترجیح میدم مادرشوهرم در غیاب من بیاد تا اینکه سر این مسائل دلخوری بینمون پیش بیاد این صحبت ها ربطی به رقابت نداره

از وقتي كه با همدردي آشنا شدم و تايپيك هاي دوستان رو خوندم ميبينم گاهي ما چقد ناشكريم و سر يه قضيه كوچولو چقد حرص ميخوريم و همديگه رو اذيت ميكنيم.
واقعا عزيزم بهت توصيه ميكنم يه سر به تايپيك هاي ديگه بزن
هم مهارت هامون بيشتر ميشه،هم كمك ميكنه رفتار و توقعمون متعادلتر بشه.
دوست خوبم كاري كن كه همسرت بهت اعتماد كنه(از اين لحاظ كه مطمئن شه خانوم مدير و مدبر و كاردان و عاقلي داره كه همچين مشكلي زندگيتونو متشنج نميكنه)
البته همه كاراتو با ظرافت پيش ببر
زنونه و خوشگل و شسته رفته!مو لا درزش نره!

يه جمله هست كه با يكم پس و پيش اين ميشه(عين جمله يادم نيست اما همينه ديگه!!!)

دريا باش كه اگر سنگي در تو انداختند،غرق شود،نه اينكه تو. نا آرام و متلاطم شوي.