به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 3 از 8 نخستنخست 12345678 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 78
  1. #21
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 30 شهریور 00 [ 12:26]
    تاریخ عضویت
    1390-1-14
    نوشته ها
    345
    امتیاز
    12,728
    سطح
    73
    Points: 12,728, Level: 73
    Level completed: 70%, Points required for next Level: 122
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class10000 Experience Points
    تشکرها
    640

    تشکرشده 935 در 291 پست

    حالت من
    Shad
    Rep Power
    71
    Array

    RE: افسردگی همسر سابق و دخترم

    سلام
    ARE عزیز اینطور که پست های شما رو خوندم متوجه شدم خانم شما پتانسیل این رو داره که تغییراتی برای بهبود زندگی مشترک شما تو خودش ایجاد کنه. گفته شما " اگه از اول ازدواج اینجوری بود هیچوقت به جدایی فکر نمیکردم " این مطلب رو هم تایید میکنه.
    به نظر من بهتره شما با همسرتون در رابطه با تغییر در افکار و رفتارش و بینشش نسبت به زندگی صحبت کنین که کمی متعادل تر باشه.
    با صحبت هایی که کردین نشون میده همسرتون خیلی دوستتون داره ولی در شرایط خاص حاظر نمیشه که کاری (خلاف اندیشه انبیا -دین و سنت) برای بهبود زندگی و متعادل کردن روابط انجام بده. خب این طبیعی هست که برای نزدیک کردن صفحات ذهنی دو شخص با افکار و عقاید (شاید متضاد) هم هر دو طرف به نسبت مساوی از برخی خواسته ها و عقایدشون صرف نظر کنن و یا اجازه ندن موقعیت هایی پیش بیاد که تنش بوجود بیاد .
    .
    به هر حال مشکل شما به نظرم با گفتگو به دور از احساسات قابل حل هست و این توصیه رو هم دارم که فرزند خوب در بستر یک خانواده خوب رشد پیدا میکنه.

  2. 9 کاربر از پست مفید saeeded تشکرکرده اند .

    saeeded (چهارشنبه 26 مهر 91)

  3. #22
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 16 آذر 91 [ 12:11]
    تاریخ عضویت
    1391-7-22
    نوشته ها
    27
    امتیاز
    524
    سطح
    10
    Points: 524, Level: 10
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 26
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    77

    تشکرشده 79 در 17 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: افسردگی همسر سابق و دخترم

    این جا چه سایت خوبیه هی شمامیگین تو بدی چرا این کار و کردی چرا نکردی منم توجیه کنم که نه من بد نیستم
    امید زندگی
    من تو یه خانواده فوق العاده مذهبی بزرگ شدم یادمه 9 سالم بودبابام منو زد چرا برای نمازصبح بیدار نشدی
    منم همیشه ادای نماز خوندنو در می اوردم هیجوقت نخواستم یاد بگیرم کلا انقد از دین و پدرم و هر چی ادم مذهبی هست تنفر پیدا کردم .
    من زنمو دوست داشتم و دارم ولی تحملشو ندارم این 6 ماه م تنها دلیل این که دعوا مون نشد این بود که شورشو در نیورد
    اخه مگه مجبور بود هر شب بحث دینی بکنه به من چه ربطی داره که کی چی کار کرد

    زنم فوق العاده شکاک بود منم به خدا تو 7 سال زندگی یه بارم کوچکترین خیانتی به زنم نکردم ولی انقد به من شک داشت که می ومد دنبالم از شرکت میذاشت منو باشگاه از اونجا می ومد دنبالم می برد خونه
    می گقت تو مرد هرزه ایه هستی
    تو 7 سال 11 تا منشی عوض کردم منشی اخرم یه مرد گردن کلفت بود



    امشب مریم میگفت علی رضا من زشت شدم چرا تو این چن ماه یه بارم نخواستی بغلم کنی دیشبم فهمدیم الکی بغلم کردی
    بهش گفتم قرارمون این بود حتی گفتم مشاور گفته حالا که داریم جدا می شیم رابطه کوچیک هم ندشته باشیم چون وابسته میشیم میگه خودم به همه مشاوره میدم احتیاجی نیست ازکسی مشاوره بگیری خواستی بگو بریم پیش سارا دوستم(همون دکتر روانشناس)

  4. 2 کاربر از پست مفید ARE تشکرکرده اند .

    ARE (سه شنبه 25 مهر 91)

  5. #23
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 23 فروردین 92 [ 15:52]
    تاریخ عضویت
    1391-4-20
    نوشته ها
    188
    امتیاز
    1,048
    سطح
    17
    Points: 1,048, Level: 17
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 52
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registeredTagger Second Class1000 Experience Points
    تشکرها
    559

    تشکرشده 569 در 163 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: افسردگی همسر سابق و دخترم

    آقای ARE من به شما حق میدم با شرایطی که داشتین یه همچین حسی نسبت به مذهب و آدمای مذهبی پیدا کنید
    اما لازم نیست برای زندگی کردن با همسرتون حتما هم عقیده هم باشید.
    شما فقط باید یاد بگیرید هرکی اعتقادش رو واسه خودش نگه داره ، همین!
    فکر می کنید این همه زن و شوهرایی که دارن به خوبی باهم زندگی می کنند همه عقاید شبیه هم دارن؟؟
    نه.. اوناهم درست مثل شما.. گاه کاملا متضادن . راز موفقیتشون فقط اینه که یاد گرفتن هرکی برای اعتقادات خودش مرز بذاره و به فرد مقابلش هم احترام بذاره. همین!
    مثل همین 6 ماهی که به خوشی سپری کردید ، مطمئنا اعتقادات خانم شما که تغییر نکرده ، فقط تلاش کرده اعتقاداتش رو واسه خودش نگه داره و به شما بسطش نده ، این یعنی ازین به بعدش هم میتونه اینکارو بکنه.
    اون شمارو خیلی دوست داره. بچش رو خیلی دوست داره. مطمئنا این تلاشو میکنه که همیشه همینطور بمونه
    فقط باید از یه مشاور هم کمک بگیرید که شما و مخصوصا همسرتون رو تو این کار راهنمایی کنه.

    الان من یه سوالی دارم؟ اگه خانومتون همیشه مثل این 6 ماه باشه حاضرید باهاش زندگی کنید؟

    میدونید چرا با اینهمه خوبی 6 ماهه همسرتون بازم حس می کنید ازش زده شدید؟؟ علتش دقیقا حضور یه دختر دیگست که حواس شمارو به خودش معطوف کرده و متاسفانه باعث شده شما دچار این حس کاذب بشید. شما یکجورایی یه پایگاه عاطفی دیگه دارید ، واسه همین دلتون قرصه ، از جدایی ترسی ندارید.
    اما خانومتون غیر از شما کسی رو نداره و همه زندگیش پیش شماست ، واسه همین اینقدر درد میکشه
    جدای از دختر و همسرتون برای خود شما هم بهتره که زندگی کنید ، شما که گفتید قصد ندارید با دوست دخترتون ازدواج کنید ، بالاخره تا کی میخواید تنها زندگی کنید؟ دوست دخترتون هم بالاخره ازدواج میکنه و میره.. اونوقته که تنها میشید و به یاد این روزها میفتید.
    اینو در نظر داشته باشید که تا ابد جوون و سرحال نیستید. الان رو با دوست دختر سپری کنید.. اما 10 - 15 سال دیگه شدیدا احساس نیاز به داشتن خانواده و همسر می کنید. فکر اونموقع رو هم بکنید.

  6. 9 کاربر از پست مفید کبـود تشکرکرده اند .

    کبـود (چهارشنبه 26 مهر 91), چنار (چهارشنبه 01 خرداد 92)

  7. #24
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 02 بهمن 91 [ 00:56]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    نوشته ها
    200
    امتیاز
    919
    سطح
    16
    Points: 919, Level: 16
    Level completed: 19%, Points required for next Level: 81
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    562

    تشکرشده 568 در 180 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: افسردگی همسر سابق و دخترم

    سلام
    بنظرم شما با اینکه 6سال با همسرتون زندگی مشترک داشتین ولی اصلا نتونستین بهم نزدیک بشین وحرف دل هم رو بفهمید.
    شما دونفر حتی ننشستین یه دوساعت در مورد علت واقعیه اختلافتون فکر کنین.

    خود شما علت نداشتن تفاهم رو مذهبی بودن خانمتون عنوان میکنید در صورتی که من خواننده مطلب میبینم این وسط یه زن هست که سالها دست وپا زده واسه دیده شدن از طرف شما.
    ایشون به اصطلاح عامیانه بشما گیر میدادن که مثلا با کس دیگه ای دوستی وبیرون میری چون از شما توجه وتایید نمیگرفتن.ومیخواسته دیده شه.
    درسته باهاشون اختلاف عقیده داشتین تو مسائل دینی اما نباید این اختلاف عقیده باعث میشد که نتونید بهشون بفهمونید تنها زن زندگیه شمان .چرا ایشون حتی به خواهر شما حسادت کرده؟چون احساس کرده به خواهرتون بیشتر توجه میکنید.

    در مورد خانم هم همینطور.ایشون همیشه راه نادرست رو برای نزدیک شدن بشما انتخاب کردن چه تو ازدواج اولتون که بجای محبت ودلجویی از شما مدام بهتون تهمت زدن وشما رو متهم کردن .
    چه الان که با این سناریوی مسخره باز وارد زندگیه شما شدن .

    ولی چیزی که هست اینه که واقعا شمارو دوست دارن ولی نمیدونن باید چه جوری بهتون اثبات کنن.
    حتی این دوست داشتن رو میشه از روی رفتار فرزندتون وتربیتش متوجه شد.
    اینا صرفا نظرات شخصیه منه نمیدونم چقدر درسته.
    موفق باشید.

  8. 3 کاربر از پست مفید هیام تشکرکرده اند .

    هیام (سه شنبه 25 مهر 91)

  9. #25
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 19 بهمن 91 [ 13:47]
    تاریخ عضویت
    1390-11-16
    نوشته ها
    121
    امتیاز
    1,003
    سطح
    17
    Points: 1,003, Level: 17
    Level completed: 3%, Points required for next Level: 97
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    418

    تشکرشده 428 در 112 پست

    Rep Power
    25
    Array

    RE: افسردگی همسر سابق و دخترم

    سلام دوباره
    من فقط از گفته های خود شما این نتیجه گیری رو کردم.
    مثلا اگه می گفتید "همسرم اگر فلان رفتارش رو ترک کنه من دوباره باهاش زندگی می کنم" خب من پاسخ دیگه ای برای شما ارسال می کردم ولی وقتی شما می فرمایید:
    1- با همسرتون نمی خواهید ( می توانید ولی نمی خواهید) زندگی کنید
    2- از دوست دخترتان نمی توانید جدا شوید
    3- از علاقمندیهایتان نمی خواهید برای حفظ زندگی بگذرید (چون یکبار بیشتر زندگی نمی کنید)
    4- دخترتان هم شما رو خیلی دوست داره و بهتون وابسته ست
    تنها پاسخی که به دهن من به عنوان مخاطب می رسد این است که لااقل همسر و دخترتان را با حضور نصفه و نیمه تان در زندگی شکنجه نکنید....ازشان فاصله بگیرید تا به تدریج با تنهایی خودشان کنار بیایند.
    از طرفی دخترتان در منزل شلوغ و پر سروصدای پدربزرگ احساس ناراحتی می کند..دوست داره توی خونه وسائل بازی داشته باشه...یه تخت راحت می خواد...خب اینارو که می تونید با حذف همسرتون و حتی زندگی با دوست دخترتون هم براش مهیا کنید، تا دیگه حداقل غصه امکانات خونه شما رو نخوره.


    من واقعا همسر شما رو نمیشناسم و می دونم که گاهی افراد خشکه مذهب و متعصب تا چه حد می تونن آرامش انسان رو به هم بریزند ولی از اول شما همین بودید و خانمتان هم همین....یعنی نه شما و نه همسرتان هیچ تلاشی برای تغییر رفتارتون نداشتید. زندگی مشترک فقط با گذشت و انعطاف می تونه دوام داشته باشه.

  10. 6 کاربر از پست مفید sunlife تشکرکرده اند .

    sunlife (سه شنبه 25 مهر 91)

  11. #26
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 31 تیر 92 [ 10:41]
    تاریخ عضویت
    1390-10-10
    نوشته ها
    205
    امتیاز
    2,107
    سطح
    27
    Points: 2,107, Level: 27
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 43
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    496

    تشکرشده 501 در 152 پست

    Rep Power
    33
    Array

    RE: افسردگی همسر سابق و دخترم

    جناب آقاي علي رضا
    شما سوال منو جواب نداديد.
    حاضريد در اين همخونگي همسرتون هم دوست پسري داشته باشن و براي خودشون زندگي كنند.
    يا نه ؟؟؟ اين همخونگي براي ايشون شرط و شروط داره .( سواي اعتقادات مذهبي كه ممكنه ايشون را از اين رفتارها منع كنه. كه ظاهراً بسيار پاي‌بند هستند.) يك لحظه فكر كنيد كه همين اتفاق بر عكس مي‌شد. خواهش مي‌كنم احساستون را بگيد.
    من فكر مي‌كنم اين فراغ بالي شما ناشي از اين مسأله مي‌شه كه خوب به به حضور ايشون به عنوان يك زن و كدبانوي تمام عيار (به غير مسائل زناشويي) مطمئنيد و حداقل بانك احساسي‌تون پر مي‌شه مثلا، از نظر مسائلي چون عنوان مادر فرزندتون يدك مي‌كشن، زني كه به گفته خودتون دوستش داريد ولي دست و پاي شما را در هنگام تعهد مي‌بندند.
    اما خدا را شكر الان ديگه نمي تونن بهتون گير بدن. خوب چي از اين بهتر زندگيتو داري، خوشي و سرخوشي‌هاي موقت هم كه داري، مريم را هم داري. )

    درسته زندگي با آدم مذهبي شديد در شرايطي كه خودتون حد متوسط هستيد خيلي مي‌تونه سخت باشه. اما من فكر مي‌كنم مريم اينطور نيستو از نوشته‌هاتون برداشت كردم كه ايشون به دنبال جلب محبت شماست و خيلي وقت‌ها از راه دين وارد مي‌شن و باعث مي‌شن كه شما اشتباهات ايشون را به پاي مذهبي بودنش بگذاريد.

    اما خواهشاً‌ اينقدر عذابش نديد. تكليف خودتون و مريمو دخترتون را يكسره كنيد. يا رومي رومي يا ....

  12. 6 کاربر از پست مفید omid- zendegi تشکرکرده اند .

    omid- zendegi (سه شنبه 25 مهر 91), واحد (پنجشنبه 14 فروردین 93)

  13. #27
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 16 آذر 91 [ 12:11]
    تاریخ عضویت
    1391-7-22
    نوشته ها
    27
    امتیاز
    524
    سطح
    10
    Points: 524, Level: 10
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 26
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    77

    تشکرشده 79 در 17 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: افسردگی همسر سابق و دخترم

    دیشب باز حال مریم بد شد رفتیم بیمارستان یه چکاب کامل کردن باورم نمی شد انقدر نارخت باشم تو عمرم هر چقدر گریه نکرده بودم دیشب کردم مریمم تعجب کرد
    ساعت 7 رسیدم حونه مثل پرستار مرافبش یودم باهم صحبت کردیم قرار شد بریم پیش یه مشاور یه فرصت دیگه به زندگیمون بدیم تا همین الانم ولم نمیکرد میگه ازم تعریف کن لازم دارم بشنوم
    گفت دوستتو می خوای چکار کنی فکر کنم امروز فردا باید برم ببینمش باهاش مفصل صحبت کنم
    به قول مریم علی رضا امتحانش که ضرر نداره .ققط یه اشاره هم به رابطه کرد گفت اون چی باشه یا نه ؟گفتم وایسا تکلیف پریناز روشن کنم
    خیلی داغون می شه اخه 2 بار طلاق گرفته این جدایی خیلی باید براش سخت باشه همینطور برای من البته فکر کنم
    مرسی از همتون
    واقعا راهنمایی هاتون خیلی کمکم میکنه

  14. 12 کاربر از پست مفید ARE تشکرکرده اند .

    ARE (شنبه 29 مهر 91)

  15. #28
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 02 بهمن 91 [ 00:56]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    نوشته ها
    200
    امتیاز
    919
    سطح
    16
    Points: 919, Level: 16
    Level completed: 19%, Points required for next Level: 81
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    562

    تشکرشده 568 در 180 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: افسردگی همسر سابق و دخترم

    سلام
    چقدر خوب که دارید به ادامه فکر میکنید
    سوای یک سری اختلاف نظرها که تو تموم زندگیها وجود داره "حالا یکم کمتر وبیشتر "زندگی 3نفرتون ارزش امتحان وسعی کردن رو داره .
    اینجا بمونید تا کارشناسا کمکتون کنن خدارو چه دیدید ایشالا که همه چی درست میشه.
    موفق باشید.

  16. 3 کاربر از پست مفید هیام تشکرکرده اند .

    هیام (چهارشنبه 26 مهر 91)

  17. #29
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 29 بهمن 92 [ 21:59]
    تاریخ عضویت
    1391-6-26
    نوشته ها
    286
    امتیاز
    270
    سطح
    5
    Points: 270, Level: 5
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 30
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered250 Experience Points
    تشکرها
    1,336

    تشکرشده 1,148 در 268 پست

    Rep Power
    40
    Array

    RE: افسردگی همسر سابق و دخترم

    واااااااااای خیلی خوشحال شدم که دارید یک فرصت دیگه به زندگیتون می دید.
    واقعا امیدوارم از این کارتون هیج وقت پشیمون نشید و همیشه یه خودتون بگویید چه خوب شد که این کار و کردم.
    برایتون آرزوی یک زندگی پر از آرامش و عشق رو در کنار همسر و فرزندتون دارم
    اگر انشالله این طور شد حتما توی این تاپیک یا تاپیک جدیدی به ما اطلاع بدهید.
    موفق باشید.

  18. 3 کاربر از پست مفید shabe niloofari تشکرکرده اند .

    shabe niloofari (چهارشنبه 26 مهر 91)

  19. #30
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 16 آذر 91 [ 12:11]
    تاریخ عضویت
    1391-7-22
    نوشته ها
    27
    امتیاز
    524
    سطح
    10
    Points: 524, Level: 10
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 26
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    77

    تشکرشده 79 در 17 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: افسردگی همسر سابق و دخترم

    یه مساله پیش اومده همش پیش خودم فکر میکنم اگه به مریم دست بزنم یعنی به پری خیانت کردم میگم تا با پریناز کامل قطع رابطه نکردم کاری نکنم ولی خیلی مریم حساس شد ه
    الان می خواستم برم باشگاه گفت میشه خواهش کنم نری امروزو . 3 دقیقه نشد اومد در گوشم گفت می خوای بری پیش اون. هیجیی مجبور م کرد بشینم با عسل xbox بازی کنم
    بهش می گم خیلی زود خودمونی شدی ؟ نارحت شد گفت مگه من زنت نیستم.

  20. 2 کاربر از پست مفید ARE تشکرکرده اند .

    ARE (چهارشنبه 26 مهر 91)


 
صفحه 3 از 8 نخستنخست 12345678 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 12:23 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.