به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 3 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 48
  1. #21
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 19 بهمن 91 [ 13:47]
    تاریخ عضویت
    1390-11-16
    نوشته ها
    121
    امتیاز
    1,003
    سطح
    17
    Points: 1,003, Level: 17
    Level completed: 3%, Points required for next Level: 97
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    418

    تشکرشده 428 در 112 پست

    Rep Power
    25
    Array

    RE: بین ظاهر و اخلاق موندم :( بعد 5 سال نمیودنم چیکار کنم

    سلام
    من از حرفای شما متوجه شدم که شما دوستش دارید و خصوصیاتش تا زمانیکه حرف بقیه در کار نباشه براتون قابل قبوله (همینکه 5 سال ارتباطتون رو باهاش ادامه دادید یعنی بهش علاقه داشتی) حالا هم به نظر من اگه مطمئنی اینقدر دوست داره که به عقایدت احترام میذاره حتما باهاش ازدواج کن ولی ...
    بعد از ازدواج غذاهای چرب و پرکالری درست نکن تا لاغر بشه. (حتی می تونی شامو حذف کنی)
    خودت براش خرید کن تا لباسهایی که دوست داری بپوشه.
    کفشاشو خودت واکس بزن و لباساشو خودت بشور و اتو کن تا همیشه مرتب باشه.
    براش عطر و افترشیو و ...بخر تا همیشه خوشبو باشه.
    لباسای دوران مجردیشو که زیاد ازشون خوشت نمیاد یه جایی برای یه سال گم و گور کن و بعدش هم که یادش رفت بریزشون دور.
    مثلا وقتی لباسش از توی شلوارش بیرون میاد (البته وقتی همسرش شدی) با مهربونی و محبت (طوری که بهش برنخوره) خودت براش درستش کن.

    اگه واقعا به تمام خصوصیاتی که از این آقا برامون گفتی ایمان داری و مطمئن هستی...شک نکن...شما بنایی در اختیار داری که اسکلتش محکم و پابرجاست...میمونه دکوراسیون داخلی که اونم خودت با صبر و محبت و عشق درستش می کنی.

    به حرف خاله و عمه و دخترخاله و .... هم گوش نکن اگه شما (زبونم لال) با یه مرد خوش تیپ و خوش پوش ولی بی اخلاق و بی ایمان و هوسباز ازدواج کردی به به و چه چه اونا به چه دردت می خوره.

  2. 3 کاربر از پست مفید sunlife تشکرکرده اند .

    sunlife (سه شنبه 04 مهر 91)

  3. #22
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 11 مرداد 94 [ 13:28]
    تاریخ عضویت
    1391-5-05
    نوشته ها
    26
    امتیاز
    2,438
    سطح
    29
    Points: 2,438, Level: 29
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 12
    Overall activity: 2.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    16

    تشکرشده 16 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: بین ظاهر و اخلاق موندم :( بعد 5 سال نمیودنم چیکار کنم

    عزیزم اگه دوسش داری سعی کن رو افکار خودت کار کنی ،اینکه نگران دیده شدنش توسط فامیلی فقط برای بار اول و نهایت دوم مطرحه،قراره یه عمر باهاش زندگی کنی و همه عادت میکنن به تیپ و قیافش،ولی اگه اخلاق خوبی نداشته باشه هرروز هروز باید با فامیل و با خودت درگیر باشی،هم اینکه با این مشخصاتی که گفتین چاق یا کوتاه نیستنو معمولین و با مشخصات خودتون متناسبن،البته اگه که انتظار مانکن بودن ایشونو داشتین بایدم کوتاه و چاق بنظر بیان. بعد از ازدواج دید آدم خیلی وسیعتر از این حرفا میشه.البته تیپ و ظاهرو نفی نمیکنم و مهم هم هس اتفاقا واسه خودم،ولی اعتدال یادت نره

  4. 2 کاربر از پست مفید shiwa تشکرکرده اند .

    shiwa (سه شنبه 04 مهر 91)

  5. #23
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 04 مهر 92 [ 12:39]
    تاریخ عضویت
    1391-5-08
    نوشته ها
    103
    امتیاز
    1,177
    سطح
    18
    Points: 1,177, Level: 18
    Level completed: 77%, Points required for next Level: 23
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second Class1000 Experience Points
    تشکرها
    246

    تشکرشده 257 در 72 پست

    Rep Power
    22
    Array

    RE: بین ظاهر و اخلاق موندم :( بعد 5 سال نمیودنم چیکار کنم

    ببین عزیزم من یه شوهر خیلی خوش تیپ جذاب جنتلمن دارم ولی
    اخلاق خوب مسئولیت پذیری صداقت و اهل دود و.... نبودن و البته اوضاع مالی واقعا تاثیرش تو زندگی خیلی بیشتر از تیپ و قیافه اس
    اگه شوهرت خوش تیپ باشه همه اولش به به و چه چه میکنن ولی بعد که رفتی سر خونه زندگیت خودت میمونی و شوهرت و شرایط زندگیتون
    دیگه هیچکس نمیاد بپرسه زندگیتون چطوره آیا مشکلی دارید آیا کمکی از دست ما بر میاد یا نه
    خودت میمونی و شوهرت همین
    من اگه به جات بودم باهاش صحبت میکردم تا یه حداقلی از آداب رو رعایت کنه ولی به این راحتیا ردش نمیکردم
    هرجور خودت صلاح میدونی گلم

  6. کاربر روبرو از پست مفید سینان تشکرکرده است .

    سینان (سه شنبه 04 مهر 91)

  7. #24
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 20 آبان 91 [ 01:55]
    تاریخ عضویت
    1391-5-11
    نوشته ها
    6
    امتیاز
    445
    سطح
    8
    Points: 445, Level: 8
    Level completed: 90%, Points required for next Level: 5
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    12

    تشکرشده 12 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: بین ظاهر و اخلاق موندم :( بعد 5 سال نمیودنم چیکار کنم

    سلام s_h
    من نمی تونم راهنمای خوبی واست باشم ولی فقط اومدم در مورد حست در ارتباط با قد بهت تجربه خودم رو بگم .من هم این فکرا رو داشتم
    دو تا خواستگار داشتم که هی این دو تا رو باهم مقایسه می کردم و هر دوتاشون رو دوست داشتم
    ولی منطقی که فکر کردم دیدم شرایط یکیشون بیشتر به من می خوره و پسره بهتری هست به خاطر همین اون رو انتخاب کردم ولی بعدش تو دلم آشوب شد:(
    رو قدش حساس شده بودم
    منم هم قدای شمام یکم کوتاه تر یعنی 156 و این خواستگارم که الان نامزدم هست قدش 168 بود ولی اون یکی که ردش کردم خیلی بلند تر بود حدود 182
    اولش اصلا قدش برام مهم نبود همین که ازم بلند تر بود برام بس بود ولی وقتی تو بله برون من کفش بلند پوشیدم و موهامو جمع کردم بالا حس کردم هم قد شدیم و خیلی ناراحت شدم یا وقتی یک دختر و پسر می دیدم که پسره یک سرو گردن از دختره بلندتر بود خیلی خوشم می اومد :(
    ولی سعی کردم این فکرو از سرم بیرون کنم با خودم گفتم مثلا ممکنه نامزد منم تو ذهنش من رو با دختر دیگه ای مقایسه کنه مثلا یک دختر شیطون تر،باحال تر یا حتی زیبا تر!!!! اون موقع شد که فهمیدم چقدر فکرم بد و بچگانه هستش.تو اطرافمم دقت کردم دیدم دخترایی که قداشون از من خیلی بلند تر هست با پسرای هم قدشون ازدواج می کنند و اصلا اهمیت نمی دن!حالا من که خودمم بلند نیستم چرا اینجوری دارم فکر می کنم...
    الان چند ماه نامزدیم و خیلی از نامزدم راضیم و از این بابت که با کفش بلند هم ،هم قدش باشم ناراحت نمی شم
    چون اونم خوش تیپ و خوش قیافه هستش و خیلی از زن و مردها کلا بدون کفش هم ،هم قد هستند.وقتی اون ها رو دیدم حسم نسبت به قدش تغییر کرد.الان فکر می کنم خیلی به هم می ایم ....
    از خودم خجالت می کشم که روزی چنین فکرایی داشتم و انقدر بچگانه به یک موضوع بی اهمیت ،اهمیت می دادم وبه خاطر اون موضع نمی تونستم بقیه خوبی های نامزدم رو ببینم
    البته این رو هم بگم که نامزد من از لحاظ فرهنگی و اجتماعی خیلی خوبه
    و قیافه و تیپش و هیکلش هم خوبه
    ولی انگار شما با چند تا مورد مشکل دارید :(

  8. 2 کاربر از پست مفید memol_girl تشکرکرده اند .

    memol_girl (سه شنبه 04 مهر 91)

  9. #25
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 14 فروردین 95 [ 15:52]
    تاریخ عضویت
    1391-6-22
    نوشته ها
    26
    امتیاز
    2,870
    سطح
    32
    Points: 2,870, Level: 32
    Level completed: 80%, Points required for next Level: 30
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    24

    تشکرشده 29 در 16 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: بین ظاهر و اخلاق موندم :( بعد 5 سال نمیودنم چیکار کنم

    مرسی از تک تکتون بچه ها
    خوشحالم حداقل باور کردین که مشکل من دلسوزی نیست.. از همین چیزایی که شما میگین میترسم از اینکه بعدا جذب ظاهر کسی بشم م بدیاشو نبینم..

    درباره گفتن این چیزا.. من همیشه بهش میگفتم لباس تیره بهت بیشتر میادش.. همیشه هم اون موقع حرفمو تایید میکرد ولی وقتی میرفت خرید چون خودش رنگای روشن دوس داره باز روشن میخرید.. دیگه عصبی میشدم :(
    سر لباس اون شب.. من خودمو کشتم که کت شلوار بپوش.. (چون جلسه آشنایی بود) گفتش بابا اینا کت شلوار نمیپوشن منم بزارم جلسه بعد. گفتم نه تو بپوش.. خلاصه رفت گرفتش.ولی شبش گفت حالا چی میشد اینبارو کت شلوار نپوشم! یه لباس خیلی عالی کنار گداشته بودم میپوشم مامان اینا کلی خوششون میاد.. نخواستم بزنم تو ذوقش گفتم باشه.. ولی خوشم نیومد.. اصلا خوشم نیومد

    و به قول memol_girl این قضیه قد وقتی کفشم پاشنه بلند شد تو مراسم و موهامو بالا بستم و قدخمون یکی شد خیلی به چشمم اومد
    اینکه همه گفتن به به و چه چه چه عروس خوشکلی و .. خب چرا کاری نکرد که الان منم اونارو بشنوم :(
    مامانم تو بهت بود اصلا.. تو مراسم هیچی نگفتش.. memol جان اون برخورد و شان اجتماعی برام خیلی مهمه.. که خدارو شکر نامزد شما داره. داداش خودمم هم قد اونه ولی رفتارش مبادی آدابه..

    بچه ها درباره این که میگفتین بهش بگم اینارو.. میدونید از چی میترسم!!
    از کارش!
    کارش تو محیط کارگاست.. جاهی که دورو برش 5-6 تا مهندس هستنو کلی کارگر.
    جایی که 12 ساعتو اونجا میگذرونه. جایی که هیچ کدوم از اون رفتارای مبادی آداب بودن اصلا بکار نمیاد.اصلا مهم نیست کسی مرتب لباس بپوشه یا نه.کسی با شخصیت برخورد که یا نه. اینکه کسی با کارگر با احترام حرف بزنه اصلا همیت نداره که.. اونجا کاملا عادی هستش که یه کارگر داره کار میکنه و لباسش پایین بالاست کسی هم اصلا به چشمش نمیاد اینا.. بنظرتون اون جو باعث نمیشه این چیزا براش بازم عادی شه.. من که نمیتونم هی تکرار کنم که.. اگه یه ماه رعایت کنه و بعدش تحت تاثیر جو اونجا باز همون آشو کاسه شد چی!!
    : (
    بنظرتون ایشون که از همون اول نتونست مرز کارو بیرونشو رعایت کنه الان میتونه!! : (

  10. #26
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    سه شنبه 28 فروردین 03 [ 01:56]
    تاریخ عضویت
    1390-10-11
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    2,483
    امتیاز
    37,786
    سطح
    100
    Points: 37,786, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsRecommendation Second ClassVeteranOverdriveTagger Second Class
    تشکرها
    8,332

    تشکرشده 10,022 در 2,339 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    372
    Array

    RE: بین ظاهر و اخلاق موندم :( بعد 5 سال نمیودنم چیکار کنم

    سلام دوست عزیز

    من همه پستها رو تقریبا خوندم.

    اولین نکته اینکه شما شدیدا دهن بین هستی و این برای آینده ات خیلی خطرناکه.شما اگر با خوش تیپ ترین مرد دنیا هم ازدواج کنی دخترخاله و دختر عمه و ...بیان بگن :نه این خوش تیپ نیست و .... مطمئنا شما نمیتونی زندگی خوبی داشته باشی.

    پس لازمه اول معیارهای خودت رو درست انتخاب کنی.این رو هم باید بدونی هرکسی نقصی داره و اگر شما میخوای بشینی و منتظر باشی کسی بیاد که هم مومن باشه هم اهل کار باشه هم مهربان و مسئولیت پذیر باشه هم به خاطر شما از خارج رفتنش منصرف شه هم .....و از اون طرف چاق نباشه و قدشم بلند باشه .نه.من راحت به شما میگم اصلا چنین مردی وجود خارجی نداره !

    من در تاپیک اون دوست قبلی که موضوعش مشابه شما بود گفتم این اقا داره شما رو بیش از حد لوس میکنه.که در مورد شما هم کاملا صدق میکنه

    اما یادت باشه این لوس کردنها همیشه گی نیست و کاسه صبر هرکسی حدی داره و ممکنه لبریز بشه.

    شما میخوای از ایشون یه فردی بسازی که بابه میل خودته.شاید اوایل ایشون به خاطر دوست داشتن شما این کارها رو بکنه اما چون مرده و چون غرور داره مطمئن باش بعد از مدتی تغییر میکنه و از اینی که هست 100 درجه هم بدتر میشه.اگر هم نشه میشه مردی دست و پا چلتفی که شما باید تا اخر عمر براش مادر ی کنی نه همسری .

    اگر میتونی ایشون رو همینطور که هست بپذیر و بعد از شروع زندگی مشترک با الفاظ مهربان و غیر مستقیم(برعکس کاری که شما میکنی) ازش بخواه یکسری کارها رو نکنه.


    .

    شما باید قبول کنی ایشون حریم شخصی داره.باید بهش احترام بذاری.نه اینکه مدام مثل بچه ها بهش بگی اینو بپوش اونو نپوش...اینو بگو..اونو نگو....

    چرا میخوای عقیده خودت رو بهش تحمیل کنی؟چرا میخوای اون به خاطر شما از دوست داشتن خودش(لباسای رنگ روشن )بگذره؟فکر نمیکنی کمی خود خواه شدی؟

    شما هنوز همسرش نشدی میخوای عوضش کنی...مثل کوزه گر..میخوای خودت شکلش بدی...اما غافل از اینکه ممکنه موقع شکل دادن باعث شکستنش بشی.

    باید باعث خوشحالی و افتخارت باشه که ایشون مثلا با سر وضع کاری بیاد خونه.توقع داری هر روز بعد از 12 ساعت کار با کت و شلوار و موهای ژیگول کرده و بوی عطر بیاد خونه؟!

    زندگی خیلی فراتر از این حرفهاست.شما داری زندگی رو مثل این فیلمهایی فانتزی و درام و رمانتیک میبینی !
    نه دوست خوبم...پس فردا در زندگی فراز و نشیبهایی خواهی داشت که کاملا یادت میره این حرفها.

    چرا به مسائل مالی ایشون حساسی؟الان که هیچ تعهدی بهم ندارید اینهمه حساسی.وای به حاله بعد از ازدواجت.
    (کاری که مردها خیلی بدشون میاد.دخالت زنها در امور مالی)
    اما همه چی برمیگرده به لوس کردن شما.

    در واقع این اقا از روی ناپختگی به شما اجازه دخالت در همه چیز رو داده...حتی عوض کردن سلیقه اش توسط شما !





    دوست خوبم

    یه چیزی رو صادقانه بهت میگم.شاید لازم باشه برای ورود به یه زندگی موفق مهارتهای بیشتری رو کسب کنی.صحبتهای شما کاملا نشون میده که امادگی برا ورود به زندگی مشترک رو نداری.نامزدت هم نداره.

    اون اصلا فکر نمیکنه با رقصیدن با سازهایی که شما براش میزنی میتونه بعد از ازدواج کنار بیاد یا نه.

    یادت نره که خودت نقایص اخلاقی داری...ایشون نقایص ظاهری داره (از نظر شما).نقص اخلاق به مراتب ضربه اش سنگین تره و مشکل زاییش بیشتر.

    مثل:

    عدم پذیرش واقیعت...ایرادگیری از اطرافیان...خواستن عوض شدن دیگران به خاط خودت....نداشتن ثبات فکری...دهن بین بودن...دنبال شاهزاده رویایی بودن در ازدواج....حساسیت کاذب در انتخاب...عدم آگاهی های لازم برای ازدواج....عدم رعایت حریم شخصی دیگران....

    من به شما توصیه میکنم فعلا کلا برای ازدواج دست نگه دار.و سعی کن مهارتهات رو در این زمینه زیاد کنی.



    خلاصه:

    اگر میتونی ایشون رو با چاقیش بپسندی...
    اگر میتونی ایشون رو لباسهای خاکی کارش بپذیری...
    اگر میتونی محلی حرف زدن خانوادش رو بپذیری....
    اگر میتونی علاقه ایشون به رنگهای روشن رو بپذیری....
    اگر میتونی چشمت رو روو به حرفهای فامیل ببندی....
    اگر میتونی همینطوری که هست بپذیریش.....

    بهش جواب مثبت بده.و اگر حتی یکمی شک داری و قصدت اینه که بعد از ازدواج همه فکر و ذکرت بشه عوض کردن ایشون وقت خودت و اونو تلف نکن.

    یادت باشه برای ورود به این زندگی باید ایشون رو همونطوری که هست بپذیری(دقیق و بدون ایراد گیری)

    و این بدون طلاق وقتی اتفاق میفته که دو نفر میخوان یک چیز غیر قابل تغییر رو تغییر بدن.

    موفق باشی


  11. 12 کاربر از پست مفید maryam123 تشکرکرده اند .

    maryam123 (سه شنبه 04 مهر 91)

  12. #27
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 14 فروردین 95 [ 15:52]
    تاریخ عضویت
    1391-6-22
    نوشته ها
    26
    امتیاز
    2,870
    سطح
    32
    Points: 2,870, Level: 32
    Level completed: 80%, Points required for next Level: 30
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    24

    تشکرشده 29 در 16 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: بین ظاهر و اخلاق موندم :( بعد 5 سال نمیودنم چیکار کنم

    نقل قول نوشته اصلی توسط maryam123
    سلام دوست عزیز من همه پستها رو تقریبا خوندم. اولین نکته اینکه شما شدیدا دهن بین هستی و این برای آینده ات خیلی خطرناکه.شما اگر با خوش تیپ ترین مرد دنیا هم ازدواج کنی دخترخاله و دختر عمه و ...بیان بگن :نه این خوش تیپ نیست و .... مطمئنا شما نمیتونی زندگی خوبی داشته باشی. پس لازمه اول معیارهای خودت رو درست انتخاب کنی.این رو هم باید بدونی هرکسی نقصی داره و اگر شما میخوای بشینی و منتظر باشی کسی بیاد که هم مومن باشه هم اهل کار باشه هم مهربان و مسئولیت پذیر باشه هم به خاطر شما از خارج رفتنش منصرف شه هم .....و از اون طرف چاق نباشه و قدشم بلند باشه .نه.من راحت به شما میگم اصلا چنین مردی وجود خارجی نداره !

    مریم جان مرسی نظر دادی. به نظر خودم حساسیتم رو نظر بقیه درباره این موضوع واسه اینه که خودم چاق بودن رو نمیپسندم و بخاطر خوبیاش قبولش دارم.. و واسه همین رو نظر بقیه درباره ظاهر حساس شدم[b]


    من در تاپیک اون دوست قبلی که موضوعش مشابه شما بود گفتم این اقا داره شما رو بیش از حد لوس میکنه.که در مورد شما هم کاملا صدق میکنه اما یادت باشه این لوس کردنها همیشه گی نیست و کاسه صبر هرکسی حدی داره و ممکنه لبریز بشه. شما میخوای از ایشون یه فردی بسازی که بابه میل خودته.شاید اوایل ایشون به خاطر دوست داشتن شما این کارها رو بکنه اما چون مرده و چون غرور داره مطمئن باش بعد از مدتی تغییر میکنه و از اینی که هست 100 درجه هم بدتر میشه.اگر هم نشه میشه مردی دست و پا چلتفی که شما باید تا اخر عمر براش مادر ی کنی نه همسری . اگر میتونی ایشون رو همینطور که هست بپذیر و بعد از شروع زندگی مشترک با الفاظ مهربان و غیر مستقیم(برعکس کاری که شما میکنی) ازش بخواه یکسری کارها رو نکنه. . شما باید قبول کنی ایشون حریم شخصی داره.باید بهش احترام بذاری.نه اینکه مدام مثل بچه ها بهش بگی اینو بپوش اونو نپوش...اینو بگو..اونو نگو.... چرا میخوای عقیده خودت رو بهش تحمیل کنی؟چرا میخوای اون به خاطر شما از دوست داشتن خودش(لباسای رنگ روشن )بگذره؟فکر نمیکنی کمی خود خواه شدی؟ [/color] شما هنوز همسرش نشدی میخوای عوضش کنی...مثل کوزه گر..میخوای خودت شکلش بدی...اما غافل از اینکه ممکنه موقع شکل دادن باعث شکستنش بشی. باید باعث خوشحالی و افتخارت باشه که ایشون مثلا با سر وضع کاری بیاد خونه.توقع داری هر روز بعد از 12 ساعت کار با کت و شلوار و موهای ژیگول کرده و بوی عطر بیاد خونه؟!



    [size=large]نه این انتظارو ندارم.. امتظار دارم که اون محیط رو رفتار و برخوردش تاثیر نذاره.. انتظار دارم اگه حرفای منو قبول کرد و واسش ارزش بود.. نره تو اون محیط و دوباره تحت تاثیرش قرار بگیره.. انتظار ندارم با عطر و ادکلن بیاد و موهای ژیگول شده. فقط انتظار دارم مرتب باشه و حواسش به مرتب بودن سر و وضعش باشه..[/size]


    چرا به مسائل مالی ایشون حساسی؟الان که هیچ تعهدی بهم ندارید اینهمه حساسی.وای به حاله بعد از ازدواجت. (کاری که مردها خیلی بدشون میاد.دخالت زنها در امور مالی) اما همه چی برمیگرده به لوس کردن شما. در واقع این اقا از روی ناپختگی به شما اجازه دخالت در همه چیز رو داده...حتی عوض کردن سلیقه اش توسط شما !


    شاید حرفتون درست باشه.. و شاید یه بخشیش برمیگرده به اینکه بهم میگن خیلی از اخلاقات شبیه پسراست.. :( ایشونم به قول شما بخاطر مشورتاشون بهم اجازه دخالت تو کسائل کاریشونم داده..


    دوست خوبم یه چیزی رو صادقانه بهت میگم.شاید لازم باشه برای ورود به یه زندگی موفق مهارتهای بیشتری رو کسب کنی.صحبتهای شما کاملا نشون میده که امادگی برا ورود به زندگی مشترک رو نداری.نامزدت هم نداره. اون اصلا فکر نمیکنه با رقصیدن با سازهایی که شما براش میزنی میتونه بعد از ازدواج کنار بیاد یا نه. یادت نره که خودت نقایص اخلاقی داری...ایشون نقایص ظاهری داره (از نظر شما).نقص اخلاق به مراتب ضربه اش سنگین تره و مشکل زاییش بیشتر. مثل: عدم پذیرش واقیعت...ایرادگیری از اطرافیان...خواستن عوض شدن دیگران به خاط خودت....نداشتن ثبات فکری...دهن بین بودن...دنبال شاهزاده رویایی بودن در ازدواج....حساسیت کاذب در انتخاب...عدم آگاهی های لازم برای ازدواج....عدم رعایت حریم شخصی دیگران.... من به شما توصیه میکنم فعلا کلا برای ازدواج دست نگه دار.و سعی کن مهارتهات رو در این زمینه زیاد کنی.

    ایم حرفتونو قبول دارم که باید مهارتهای زیادی رو یاد بگیرم و خیلی از عیب های اخلاقی.. ولی خانوادم هیچ مدله راضی نمیشن که الان ازدواج نکنم.. هیچ مدله.. اصلا هم قبول نمیکنن که لازمه رو خودم کار کنم و نیاز به زمان داره.. ازم خیلی ناراحت میشن. شده مامانم جلوم اشکش در میاد. شاید بگین کهنباید واسه دیگران تصمیم بگیری ولی این دیگران عزیزترین آدمای زندگیم هستن و نمیتونم باعث همیشه تو فکر رفتن و ناراحتیشون بشم حتی به قیمت گذشتن از خودم


    خلاصه:[/color] اگر میتونی ایشون رو با چاقیش بپسندی... اگر میتونی ایشون رو لباسهای خاکی کارش بپذیری... اگر میتونی محلی حرف زدن خانوادش رو بپذیری.... اگر میتونی علاقه ایشون به رنگهای روشن رو بپذیری.... اگر میتونی چشمت رو روو به حرفهای فامیل ببندی.... اگر میتونی همینطوری که هست بپذیریش..... بهش جواب مثبت بده.و اگر حتی یکمی شک داری و قصدت اینه که بعد از ازدواج همه فکر و ذکرت بشه عوض کردن ایشون وقت خودت و اونو تلف نکن.


    نمیتونم نخوام اینارو تغییر بودم[color=#C71585]

    یادت باشه برای ورود به این زندگی باید ایشون رو همونطوری که هست بپذیری(دقیق و بدون ایراد گیری) و این بدون طلاق وقتی اتفاق میفته که دو نفر میخوان یک چیز غیر قابل تغییر رو تغییر بدن. موفق باشی

  13. کاربر روبرو از پست مفید S_H تشکرکرده است .

    S_H (جمعه 28 مهر 91)

  14. #28
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 26 شهریور 95 [ 14:54]
    تاریخ عضویت
    1391-6-24
    نوشته ها
    215
    امتیاز
    4,122
    سطح
    40
    Points: 4,122, Level: 40
    Level completed: 86%, Points required for next Level: 28
    Overall activity: 16.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger Second ClassVeteran
    تشکرها
    566

    تشکرشده 594 در 190 پست

    Rep Power
    33
    Array

    RE: بین ظاهر و اخلاق موندم :( بعد 5 سال نمیودنم چیکار کنم

    دوست گلم به نظرم شما زیاد حساسی. تعجب میکنم این حساسیتت نامزدتونو اذیت نکرده یا اعتراضی نکرده. اما تصمیمتو بگیر اگر میخوایش همینطوری قبولش کن. اگرم اینطوری دوسش نداری قبولش نکن. بخدا گناه داره. من دلم خیلی براش سوخت.
    ببخشید دوستم که بجای همدردی با شما با نامزدتون همدردی کردم.آخه فکر کردم لازمه نظرمو بگم شاید ...

    مگه آدم بدون عیب وجود داره؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟تا حالا به این فکر کردی ممکنه شما هم عیبهایی داشته باشین؟؟؟و نامزدتون بخاطر علاقه زیاد همونطوری که هستین شما رو دوست داره(اصلشم همینه). تو زندگی مشترک نمیشه که طرفمونو مجبور کنیم حتی رنگ لباسشو به انتخاب ما باشه و اجازه ندیم از رنگ مورد علاقش استفاده کنه. مگه مردم چقدر مهمن. بذار زندگیشو کنه. بذار زندگیتو کنی. چه اهمیت داره بقیه درمورد همسرت بگن وای چه خوشتیپه. مهم اخلاقشه و اینکه چقدر تو خونه عاشقانه و با آرامش زندگی کنین.

  15. 3 کاربر از پست مفید روژان20 تشکرکرده اند .

    روژان20 (سه شنبه 04 مهر 91)

  16. #29
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    سه شنبه 28 فروردین 03 [ 01:56]
    تاریخ عضویت
    1390-10-11
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    2,483
    امتیاز
    37,786
    سطح
    100
    Points: 37,786, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsRecommendation Second ClassVeteranOverdriveTagger Second Class
    تشکرها
    8,332

    تشکرشده 10,022 در 2,339 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    372
    Array

    RE: بین ظاهر و اخلاق موندم :( بعد 5 سال نمیودنم چیکار کنم

    دوست خوبم

    اشتباه نکن...فکر نکن اگر الان به خاطر مادرت و دل نشکستنش ازدواج کنی در آینده خوشبخت خواهی شد.
    شاید الان همه ناراحتیشون این باشه که مثلا تو ازدواج نکردی اما اگر خدایی نکرده فردا روزی مشکلات شما زیاد بشه و خدایی نکرده راهی دادگاه بشی مطمئن باش پدر و مادرت ضربه خیلی سنگینی میخورن.

    الان غمشون ازدواج نکردنه شماست.اما اون موقع باید شما رو با یه چشم خون و یه چشم اشک ببرن و دادگاه و بیارن و در نهایت هم تو اوج جوانی دخترشون مطلقه بشه

    خودت قضاوت کن...ناراحتی الان بهتره یا ناراحتی اون موقع؟!

    من فکر نمیکنم پدر و مادرت اگر منطقی باهاشون صحبت کنی بازم حرفهای خودشون رو ادامه بدن.
    چون خواسته اونا خوشبختی شماست.

    اگر بهشون بگی که آماده ازدواج نیستی و نیاز داری برای خوشبخت شدنت مهارتهای زندگی رو یاد بگیری بازهم میگن..نه باید ازدواج کنی؟!


    مشکل اصلی شما بیش از حد بها دادن به حرفهای دیگرانه
    .حالا این دیگران میخواد مادر باشه..میخواد دخترخاله باشه...میخواد همسایه باشه و .......

    تمام مشکلات شما هم از اینجا داره نشات میگیره.که نیازه کنترلش کنی.

    چون مادرت میگه باید ازدواج کنی تو قبول میکنی....
    چون دخترخاله ات میگه فلانی قدش کوتاهه باید قبول کنی...

    بهت گفتم.با این دیدگاه اگر با زیباترین و خوش پوش ترین مرد عالم ازدواج کنی اگر کسی بیاد و بهت بگه مثلا این ادم خوش پوش و زیبا یکمی ابروهاش کم پشته شما زندگی برات تیره و تار میشه...



    مطمئن باش همه آدمها در محیطی که کار میکنن ازش تاثیر میگیرن.(سطح انتظاراتت رو کنترل کن)

    مثل ارتشی ها که منضبطن...مثل پزشکان که همیشه به نظافت و تمیزی حساسن...مثل کارمندهای بانک که حساس به حساب و کتابن..مثل معلم ها که در همه لحظات میخوان به دیگران چیزی رو تفیهم کنن...مثل آشپزها که اکثرن چاقن....مثل قصابها که به اقتضای کارشون باید سنگدل باشن و ....


    بازهم بهت میگم

    اگر میتونی همینطوری بپذیرش اگر نمیتونی فکر اینکه میتونی تغییرش بدی رو از ذهنت بیرون کن.

    موفق باشی

  17. 3 کاربر از پست مفید maryam123 تشکرکرده اند .

    maryam123 (سه شنبه 04 مهر 91)

  18. #30
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 14 فروردین 95 [ 15:52]
    تاریخ عضویت
    1391-6-22
    نوشته ها
    26
    امتیاز
    2,870
    سطح
    32
    Points: 2,870, Level: 32
    Level completed: 80%, Points required for next Level: 30
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    24

    تشکرشده 29 در 16 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: بین ظاهر و اخلاق موندم :( بعد 5 سال نمیودنم چیکار کنم

    آره روزان جان بهت حق میدم..
    خیلی وقتا جلو این حساسیتام صبوری کرده..
    قبول دارم منم مشکل دارم عیب دارم و اون همینجوری دوسم داره..
    کاش منم میتونستم واقعا دوس داشتم کاش منم میتونستم

    مریم جون با اینکه با ایشون ازدواج نکنم کقاومت نمیکنن ولی اینکه بگم آمادگی ازدواجو ندارم قبول نمیکنن چون واسشون قابل درک نیست.میگن خب رو این چیزا جساس نباش اهمیت نداره..
    نه نمیخوان من بعدا زندگیم خراب شده ولی اینکه یه زمانی خواستگار رد کنم و نخوام ازدواج کنم رو اصلا قبول ندارن..
    مریم جون بخوام اینارو بگم کارشون میشه فکر کردن به ازدواج من.. همین الان که دیدم بعد خواستگاری اینجوری شدم. میدیدم مامانم جلو تلوزیونه و تلوزیون برفکی..
    بابام وسایلشو تو خیابون کنار ماشین جا گذاشته.. همیشه خدا دارن فکر و غصه منو میخورن..
    و چیزای دیگه که ترسیدم خدای نکرده زبونم لال باعث شم مریض شن..
    به زور جلو خودمو گرفتم که جلوشنو اصلا طوری نشون ندم که ناراحتم که نگرانم نشن

    خب مریم جون منم واسه همون محسط کار میگن خب..
    اینا که چیزای خوبی نیستن که بشه ازش گذشت!!
    واقعا تو همین سایت واسه کی این چیزا مهم نیست!! کی حاضره بدون فکر تغییر این رفتارا وارد زندگی شه!
    من خوبیاشو دوس دارم ولی اینا هم واسم مهمه.. وخب فکر میکنم کارش بهش دامن میزنه.. نمیشه ازش بخوام کارشو عوض کنه!! اونجوری یه امیدی به درست شدن اینا هست خب..
    نخواین به درست شدنش فکر نکنم. چون به نظرم از نظر هیچ کس رفتارای چسندیده ای نیستش



  19. کاربر روبرو از پست مفید S_H تشکرکرده است .

    S_H (سه شنبه 04 مهر 91)


 
صفحه 3 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. انسانی حیوان صفت شده ام
    توسط ستار العیوب در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 17
    آخرين نوشته: شنبه 15 مهر 91, 01:25
  2. من دیوانه وار تشنهء نوازشم...
    توسط matin_female_1988 در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 50
    آخرين نوشته: یکشنبه 09 مرداد 90, 23:58
  3. +دیوانه در عشقش شدم
    توسط dani در انجمن اختلاف با خانواده در انتخاب همسر
    پاسخ ها: 12
    آخرين نوشته: شنبه 04 مهر 88, 22:44

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 03:07 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.