سپاس پدر بزرگ... امیدوارم بتونم راه حلی برای این سرگردونی پیدا کنم..
سپاس پدر بزرگ... امیدوارم بتونم راه حلی برای این سرگردونی پیدا کنم..
saboorjoon (سه شنبه 21 شهریور 91)
تشکرشده 16 در 5 پست
با درود و احترام
بنده پیگیر اکثر بحث های این سایت هستم، و اجازه می خوام که نظرم رو بگم.
9 سال زندگی؛ 7 سال بچه.
این مدت غیر ممکنه که بدون عشق پیش رفته باشه. اگر عشقی نبود از همون اوایل مشخص می شد و به این جا نمی رسید.
جایی خوندم که عشق به مرور زمان کم می شه و راه کارهایی برای ساختن و آوردن عشق دوباره به روابط انسان ها نوشته بود.
فرض کنیم شما با فرد دوم ازدواج می کنید. بدون شک اون رابطه هم با گذشت زمان به جایی می رسه که مثل همین رابطه اولتون می شه. چون عشق در هر رابطه ای پس از مدتی کمرنگ می شه. عشق به جای این که خودش ایجاد بشه (به غیر از اوایل هر رابطه ای که ما تجربه کردیم) باید ساخته بشه و حفظ بشه، عشق و دوست داشتن اون قدر ارزشمند هست که نیاز به مراقبت در دل انسان ها داشته باشه؛ ما برای داشتنش باید تلاش کنیم، نه این که شرایط و انسان ها رو حذف کنیم.
چون دوباره در شرایط جدید با انسان های جدید که در زندگیمون راه دادیم همین حالت فعلی شما و دلسردی پیش میاد.
از طرفی با حرف های جناب پدر بزرگ، هر کسی –مثل همون فرد جدید- گذشته ای داره. ایشون همین الان با همسرش و یارش پیمانی داره.
براتون آرزوی موفقیت در مقطع دکتری و زندگی می کنم.
بدرود
.نیما. (سه شنبه 21 شهریور 91)
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)