نه لبخند جان ! من می خوام مشکل رو همین جا حل کنم نه اینکه چند سال دیگهنوشته اصلی توسط لبخند :-)
عجله چیه ؟!؟!؟! دیر هم شده واسم.
ببین ویدا خانوم .نوشته اصلی توسط ویدا@
بابا و مامانم اصلا به فکر من نیستن ، چرا خودشون در حرفاشون میگن "... خودت هم که ازدواج کردی ... " ولی این حرفاشون موقعی هست که حرفای من استرس زا باشه ولی هیچ حرفی در مورد ازدواج من در زمانی که ارامش برقراره نمی زنن .
نه اونا مسلماً با ازدواج بنده مخالف نخواهند بود اما درکم نمی کنند ، کدوم پدر و مادری از ازدواج بچه اش بدش میاد ولی از یه طرف دیگه کدوم پدر و مادری بچه شاخ شمشادی مثه منو می تونه داشته باشه ولی به فکر ازدواجش نباشه ؟!
منظورم از خاص بودن خیلی حرفاست که نمی تونم اینجا توی این تاپیک عمومی عنوان کنم .
تقریبا همین کار ها رو کردن که داداشم تا 33-35 سالگی ازدواج نکرد با اینکه همه چیز داشت.
اونا ازدواج رو یه تهدید می بینن نه یه فرصت ، یه مشکل که نمی تونن چطور باهاش کنار بیان.
علاقه مندی ها (Bookmarks)