روز و شبتان بخیر.
بهار زندگی عزیز، رهنمودی که مد نظر داشتم (و منتظرش بودم) را در پست آخر شما دریافت نمودم. به نکاتی کلیدی اشاره فرمودید که اکثر آنها را قبول دارم و حق با شماست و تعدادی دیگر را بیطرف یا مایل به نظری متفاوت هستم. مهم آن است که بعد از مدتها فکر کردن، در باورم تجدید نظر کرده ام و این مسئله بدون مساعدتهای شما، آقا حامد، سارا خانم، فرشته مهربان، آقا پارسا، و لبخند :-) میسر نبود. چون تاپیک نسبتاً طولانی شده، سعی میکنم چکیده ای از مسائلی که تا اینجا از شما عزیزان یاد گرفته ام (بعلاوه تحقیق در نوشته های مشاورین غربی در اینترنت) را بصورت یک پست ارسال نمایم بلکه در آینده برای دیگر عزیزان نیز قابل استفاده باشد.
در قدم اول به عمق احساسات خود رجوع کن چرا که رفتارها و باورهای امروزت در گذر زمان در مغزت شکل گرفته اند که منجر به ایجاد هویت شما گشته. با هم آن احساسات را یکی یکی بررسی کنیم تا مشخص گردد کدامیک به حالت شما میخورد:
- تجربه ای تلخ در گذشته: آخرین معشوقه ات به تو خیانت کرد، از آن پس در حالتی دفاعی قرار گرفته ای و اعتماد کردن را مشکل یا ریسک میپندارید.
- بازتاب شخصیت: خود کسی بودید که در گذشته چندان وفادار نبوده، لذا احتمال میدهید معشوق شما نیز در خفا وفادار نباشد.
- اعتیاد: شما به مواد مخدر یا مشروبات الکلی اعتیاد دارید؟ آنها دارای موادی سمی هستند که شما را تا حدودی دچار هراس بیمورد میکند.
- به زنان اجتماعی عادت نکردید: زنهایی که اجتماعی هستند و با مردان یا زنان زیادی بصورت روزانه ارتباط دارند برای شما مسئله ای بیگانه است، لذا آنها را غیر قابل اعتماد میدانید.
- اعتماد به نفس ندارید: رو راست باشیم! ممکن است بیش از اندازه به او وابسته شده اید و ترس از دست دادن او شما را دیوانه میکند.
- بد بین هستید: تصور میکنید که همه چیزهای خوب روزی به انتها میرسد، رابطه شما نیز استثنا نیست. لذا برای حفظ رابطه به هر کاری دست میزنید، حتی به بند کشیدن و محدود ساختن طرف رابطه تان.
- او درباره گذشته اش با شما صحبت کرده: لذا هراس دارید که او هنوز به کسی که سابقاً با او در ازتباط بود علاقه داشته باشد، و این مسئله شما را آزار میدهد.
پیشگیری بهتر از درمان است: قبل از اینکه به هر رابطه ای تن بدهید، سعی کنید طرف مقابلتان را به خوبی بشناسید. آیا افکار او در زمینه های اخلاقی و عاطفی با شما همخوانی دارد؟ با درون خود روراست باشید! آیا رفتارهای او با شما و سایرین پسندیده و نجیبانه است؟ آیا او واقعاً کسی هست که بخواهید تا زمان مرگ شریک زندگی خود قرار دهید؟ سعی کنید دوره شناخت طولانی باشد چرا که انسان در حضور غریبه یا فرد مورد علاقه اش خود را "بهتر" از آنچه که واقعاً هست نشان میدهد. بهتر است عاقلانه تصمیم بگیرید چرا که پشیمانی و شکست عشقی بسیار پرهزینه تر از تنها زندگی کردن است.
تکنیک آینه: هیچ چیز مثل آینه نمیتواند عیبها را نمایان سازد. اگر حسادت شما باعث شده او را تغییر دهید یا باعث گشته بصورت مداوم نگران باشید، از او بخواهید برای مدتی همان کارهایی را با شما بکند که با او کردید. اگر بصورت مداوم به او زنگ میزنید، از او بخواهید هر ساعت به شما زنگ بزند و جویای شما باشد. دیری نمی پاید که کلافه میشود و برایتان روشن میشود چه اشتباه بزرگی را مرتکب شده اید. او تا این لحظه با شما، همانگونه که بوده اید کنار آمده، به نظرت چنین فردی واقعاً تن به خیانت میدهد؟ آرام بگیرید و قدردان آنچه که دارید باشید.
با خانواده و اطرافیان او در تماس باشید: اگر طرف رابطه شما فردی اجتماعی است، سعی کنید اطرافیان و اعضای خانواده اش را بخوبی بشناسید. در دنیای "بدون شمای" او برای مدتی زندگی کنید تا ببینید در نبود شما او واقعاً با چه انسانهایی معاشرت دارد. پیش داوری نکنید، احتمال اینکه اوقات بدون شمای معشوقه تان چیزی معصومانه و بی غرض بیش نباشد بسیار بیشتر از احتمال "ناپاک" بودنش است.
با ترس خود روبرو شوید: فوبیا (هراس بیمورد) ریشه اکثر حسادتهاست. گاهی اوقات مجبوریم با رنج هایی بس عظیم، مانند رنج ندانستن، تنهایی و پایان روبرو شویم. هر بار که از این هراسها فرار میکنیم، آن رنجها مانند عفونتی درمان نشده وخیمتر میشوند. بعلاوه، مقابله کردن با "ترس" با استفاده از 'ترس'، تنها ما را محکوم به جنگی بی نتیجه و پرهزینه میکند. اما زمانی که آن هراسها را داوطلبانه در آغوش بگیریم (بصورتی منطقی به آن فکر کنیم)، آهسته محو میگردند تا بدون هیچ هراسی به سمت جلو پیشرفت کنیم. مهمترین و مشکلترین قدم پذیرش ترسی است که عامل حسادت شماست.
گفتگو، معاشرت، ارتباط سالم: با همسر/طرف رابطه ات گفتگویی منطقی و دوستانه داشته باش. اگر چیزی شما را آزار میدهد، بجای قهر و دعوا با او بصورتی دوستانه موضوع را در میان بگذار. رو راست باش و دلیل اذیت شدنت را بصورتی شفاف بیان کن. اگر سوءتفاهمی باشد او کمکت خواهد کرد تا نگرانی شما از بین رود. در صورتی که صحبت شما منطقی و یک طرفه نباشد، سعی خواهد کرد منطق شما را بپذیرد. پس قهر و دعوای کمتر، گفتگوی سالم بیشتر!
مشاور خانواده و روانپزشک: اگر تمام سعی خود را کردید ولی به نتیجه نرسیدید، حتماً به مشاور خانواده یا روانپزشک مراجعه کنید. مراجعه به روانپزشک یک ضعف نیست، اتفاقاً برعکس، همینکه برای بهتر کردن رابطه خود با همسرتان تلاش میکنید یک نقطه مثبت و مفید است. به قول معروف، زمین خوردن عیب نیست، روی زمین ماندن عیب است.
علاقه مندی ها (Bookmarks)