به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 22
  1. #11
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 10 بهمن 94 [ 17:49]
    تاریخ عضویت
    1391-5-05
    نوشته ها
    218
    امتیاز
    3,571
    سطح
    37
    Points: 3,571, Level: 37
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 79
    Overall activity: 14.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    764

    تشکرشده 865 در 204 پست

    Rep Power
    34
    Array

    RE: در عذاب و افسردگی به سر میبرم

    سلام آقای حامد عزیز،

    حق با شماست، تفکیک حسادت و فراموشی شکست عشقی بهتر است در تاپیکهای جدا بررسی گردند. با توجه به حجم مناست مطلب در رابطه با کنار آمدن با شکست عشقی و فراموشی آن به نظرم نیاز به ایجاد تاپیک جدید توسط من نباشد و فقط در این ترد به موضوع حسادت بپردازیم. اگه مقدور هست، ممنون میشم زحمت بکشید و اسم ترد رو به عنوانی که مناسب میدونید (در رابطه با موضوع حسادت) تغییر دهید تا هم عنوان با مطالبی که پست میشوند هماهنگ باشند و هم در آینده برای دوستانی که در جستجوی مطالب مربوط به حسادت هستند قابل استفاده باشد.

    آقا حامد راستش رو بخواید من خودم چون بصورت ناخودآگاه حسادن می ورزیدم عملم را قابل توجیه میدونستم. اما الآن که از دید سوم شخص به گذشته ام فکر میکنم، اون حسادت رو تا حد زیادی "تعصب" (غیرت به توان ده با چاشنی احساس بد) اسم میذارم. مثلاً از اینکه طرف رابطه ام با پسری چت کند، یا با همکلاسی هایمان گرم بگیرد متنفر بودم. از اینکه مانتوی کوتاه بپوشد بطوری که حتی ذره ای از ظرافت بدنش ظاهر گردد، ناراحت میشدم. برخورد من با این مسائل بجای اینکه صحبت و توجیه کردن باشد، بیشتر سکوتی تلخ و قهر بود. دوست نداشتم به زبان بیاورم که فلان موضوع من را آزار میدهد، چون از اینکه به او "تسلطم" را تحمیل کرده باشم بیزار بودم. دوست داشتم حرف دلم رو از واکنشهام بفهمه... (الآن میدونم که این برخورد من صحیح نبوده و نیست!).

    رابطه من و ایشان احساسی و از روی دوستی نبود. من و او واقعاً با والدینمون صحبت کردیم و حتی با مادر ایشان در دانشگاه برای چند ساعت ملاقات کردم. من هرگز دنبال روابط بی سرانجام نبوده و نیستم و حتی در اوایل رابطه با این دختر خانم، او را برای یک هفته بایکوت کردم تا او را متوجه کنم که من یا قصدم ازدواج هست یا هر دو به خیر و سلامت، دوستی بی دوستی.

    حتی تا مرز خواستگاری پیش رفتیم اما متاسفانه در مجلس خواستگاری، پدر این دخترخانم (که انسان شریفی هم هستند) گویا در رابطه با کردستان و عملیات ایشون در زمان جنگ و خاطرات آن دوران تعریف کردند (اینکه کردها بهشون با بی سیم میگفتند: "سرت را خواهم برید" و از این قبیل مسائل.). در زمان خواستگاری خانواده من هم خویشتنداری کردند و هیچی نگفتند ولی عوضش پدرم بحثی از "خواستگاری" به میان نیاورد و جلسه بدون سرانجام به "آینده (نامعلوم)" موکول شد. وگرنه هم ما حلقه ازدواج رو همراه آورده بودیم و هم آنها. (یعنی آنها با من هیچ مشکلی نداشتند، من رو تا حد زیادی میشناختند).

    در هر صورت هر چی که بود گذشت، فقط خواستم موضعم را روشن کنم که من انصافاً دنبال هیچ رابطه نامشروع یا بی هدفی نبودم (نیستم و نخواهم بود).

    پیشنهاد مراجعه به روانپزشک هم به نظرم معقول و منطقیست. حتماً این کار رو میکنم، امیدوارم به نتیجه برسم.

    آقا حامد ممنونم از راهنمایی هایی که کردید.

  2. 2 کاربر از پست مفید Serok تشکرکرده اند .

    Serok (شنبه 07 مرداد 91)

  3. #12
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 09 بهمن 92 [ 23:55]
    تاریخ عضویت
    1389-10-14
    نوشته ها
    2,085
    امتیاز
    11,615
    سطح
    70
    Points: 11,615, Level: 70
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 35
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    12,283

    تشکرشده 12,256 در 2,217 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: چطور با حسادت در خودم کنار بیایم؟

    سلام مجدد،

    عنوان تاپیک رو تغییر دادم و همینطور تاپیک رو به این انجمن منتقل کردم:
    روانشناسی ، آرامش و کمال انسان » روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی


    اینکه از رابطه احساسی صحبت کردم، به این خاطر بود که متوجه شدم بیش از 1-2 سال این رابطه طول کشیده و همینطور حسادت همدیگر رو تحریک می کردید و به خصوص وقتی گفتید که متاسفانه حتی سکته خفیف سر این مسئله داشتید، نشان می دهد که دوران شناخت تحت تاثیر احساسات بوده. و البته منظور من این بود که در این رابطه به این شکل و قبل از پیوند رسمی ازدواج، حسادت تا حدی طبیعی است.

    چون از نوع پوشش و چت و ... صحبت کردی، باید بگویم که به این مسئله هم باید دقت کنی که با کسی ازدواج کنی که از نظر فرهنگی و مذهبی و سطح فکر با شما هماهنگ باشد. ممکن است یک دختری دوست داشته باشد لباس های باز بپوشد و این باعث شود شما اذیت بشوی و حسادت تحریک بشود. در اینجا مشکل از شما نیست. مشکل از این هست که شما و اون دختر دید متفاوتی راجع به پوشش زن دارید و اگر با این دید متفاوت با هم ازدواج کنید، در این زمینه به مشکل برمی خورید.
    همینطور در رابطه با چت با پسرهای دیگر. این بر می گردد به نوع دید شما و اون دختر خانم راجع به روابط با جنس مخالف که باید قبل از ازدواج راجع به همه این مسائل صحبت شود.

    باید تشخیص بدهی این حسادت علتش چی بوده. طبیعی هست؟ یا اینکه راجع به مسائلی حسودی می کنی که صحیح نیستند و قصد داری همسرت رو محدود کنی و آزادی هایش رو ازش بگیری و کنترلش کنی و ...

    شاد باشی.

  4. 3 کاربر از پست مفید hamed65 تشکرکرده اند .

    hamed65 (یکشنبه 08 مرداد 91)

  5. #13
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 13 آبان 93 [ 00:21]
    تاریخ عضویت
    1390-11-06
    نوشته ها
    17
    امتیاز
    1,962
    سطح
    26
    Points: 1,962, Level: 26
    Level completed: 62%, Points required for next Level: 38
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    63

    تشکرشده 34 در 11 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: در عذاب و افسردگی به سر میبرم

    نقل قول نوشته اصلی توسط Simko
    افرمودید که نیاز به زن با تکنولوژی امروز کمتر و کمتر شده. با همین استدلال میتوان گفت نیاز زن هم به مرد با توانایی شاغل بودنشون کمتر شده. ولی همونطور که بهار زندگی فرمودند زندگی زناشوئی و شریک زندگی مسئله ای به این سادگی نیست. اگر بود اون رو نمیشه شریک عاطفی یا زندگی زناشوئی اسم گذاشت :-).

    در مورد دسترسی به رابطه ج.ن.س.ی هم که الحمدلله همه جا، فراوانی نعمته .تو خارج که دیگه داره میشه آنلاین، از سفارش پیتزا هم راحتتر شده
    Simko عزیز
    خوشحالم که صحبتهای منو خوندی .
    اما یه نکته رو باید مختصرا یاداوری کنم چون فکر می کنم منظور من رو اصلا متوجه نشدید . در مورد اینکه زن و مرد به هم نیاز ندارند، من صریحا گفتم که اگر این استدلال "نادرست" رو بخواهیم بپذیریم.که زنان به مردان نیاز ندارند(به دلیل زندگی امروزی و استقلال مالی) مردان هم در جواب این استدلال"نادرست" می تونن بگن که زنان هم غیر ضروری هستند ؛اون جریان سفارش پیتزا :Dو آزادی جنسی هم یه بخشی از مثالی بود که برای استدلالم اورده بودم(نگفتم شما هم برو پیتزا سفارش بده) ولی شما آخرش در واقع استدلال خوم رو به خودم تحویل دادید
    با توجه به نادرست بودن اون جمله ایشون بود که اعتقاد دارم اون طرز تفکر ، تفکر سالمی نیست و معمولا این افراد با این طرز تفکر ،دیگران را با مشکل مواجه می کنن.و این را باید می گفتم چون تنها خواننده این مطلب شما نیستید و ممکنه دیگران هم این نوشته ها رو بخونن.
    موفق باشید

  6. کاربر روبرو از پست مفید Parsa1 تشکرکرده است .

    Parsa1 (یکشنبه 08 مرداد 91)

  7. #14
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 10 بهمن 94 [ 17:49]
    تاریخ عضویت
    1391-5-05
    نوشته ها
    218
    امتیاز
    3,571
    سطح
    37
    Points: 3,571, Level: 37
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 79
    Overall activity: 14.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    764

    تشکرشده 865 در 204 پست

    Rep Power
    34
    Array

    RE: چطور با حسادت در خودم کنار بیایم؟

    درود به همه.

    آقا حامد اول از همه چیز ممنون بابت زحمتی که کشیدید و تاپیک رو تغییر نام و به بخش مربوطه انتقال دادید.

    توضیح اضافه: من در خانواده ای چهار نفره زندگی میکنم. پدرم مهندسی دقیق، ریاضی دانی تیزهوش و مادرم خانه دار و فوق العاده با ملاحظه و مهربان است. در طول عمرم تا حالا ندیدم مادرم کاری کرده باشد یا حرفی زده باشد که پدرم دلخور شود. هرگز ندیدم پدر و مادرم دیگری را "دروغگو" خطاب کند یا سر موضوعی بحث جدی کنند. همین مسئله (خانه دار بودن و باملاحظه بودن مادرم) یک عامل موثر در تربیت و ذهنیت من از "همسر آینده ام" تشکیل داده. شاید همین موضوع باعث شده که هضم "شاغل" بودن همسرم برایم مشکل باشد چرا که این موضوع برای من نسبتاً بیگانه بود که بعد از صحبت با پدرم در همین چند روز گذشته متوجه شدم که شاغل بودن زن میتواند مفید هم باشد (مثلاً بعد از مرگ شوهر، خانم بیوه میتواند از پس خودش و فرزندان بربیاید و به عبارتی بلاتکلیف یا باری بر دوش سایرین نباشند) - بگذریم..

    چون از نوع پوشش و چت و ... صحبت کردی، باید بگویم که به این مسئله هم باید دقت کنی که با کسی ازدواج کنی که از نظر فرهنگی و مذهبی و سطح فکر با شما هماهنگ باشد. ممکن است یک دختری دوست داشته باشد لباس های باز بپوشد و این باعث شود شما اذیت بشوی و حسادت تحریک بشود. در اینجا مشکل از شما نیست. مشکل از این هست که شما و اون دختر دید متفاوتی راجع به پوشش زن دارید و اگر با این دید متفاوت با هم ازدواج کنید، در این زمینه به مشکل برمی خورید.
    همینطور در رابطه با چت با پسرهای دیگر. این بر می گردد به نوع دید شما و اون دختر خانم راجع به روابط با جنس مخالف که باید قبل از ازدواج راجع به همه این مسائل صحبت شود.
    آقا حامد حقیقت را بخواهید من انسانی شک گرا هستم و خودم را به هیچ دین یا مذهبی متعلق نمیدانم. لذا من قادر به اختیار کردن همسری مسلمان نیستم. با توجه به اینکه فرهنگ دیگر جوامع (غیر مسلمان) با دیدگاه من تا حد زیادی متفاوت است، لذا من نیازمند این هستم که حسادت خودم را از حد تعصب به حد معقول "غیرت" تغییر بدهم. منتها نمیدانم چه مقدار حسادت قابل قبول است و چه مقدار حسادت غیر قابل قبول و افراط!. یا لااقل مایلم بدانم چطور میتوانم حسادتم را کنترل کنم تا بیش از اندازه طرف رابطه ام "زندانی" خواسته های من نشود؟


    باید تشخیص بدهی این حسادت علتش چی بوده. طبیعی هست؟ یا اینکه راجع به مسائلی حسودی می کنی که صحیح نیستند و قصد داری همسرت رو محدود کنی و آزادی هایش رو ازش بگیری و کنترلش کنی و ...
    از کودکی (کمتر از 5 سالگی) بصورتی ذاتی همینطور بودم. حتی دوست نداشتم در عروسی های فامیل مادرم در رقص کردی شرکت کند، هر چند که مردان و زنانی که در رقص کردی هنگام عروسی شرکت میکنند همگی فامیل هستند. با اینکه چند سال بیشتر سن نداشتم اما از مادرم خواهش میکردم که شرکت نکند، حتی به قیمت له شدن انگشتان پام!
    نمیدانم چرا اینطوری هستم :-(.
    یکی از دلایلی که اینجا هستم این هست که شنیدم در منزل "ت" به من بخاطر طرز تفکرم در رابطه با طرز پوشش و شاغل بودن "همسر آینده ام" خندیده اند. همین مسئله باعث شده که من ذهنیتی داشته باشم که واقعاً من مشکلی دارم که نیاز دارم آن را برطرف کنم...


    علت حسادتم در رابطه با معشوق سابقم: راستش رو بخواهید اول از همه چیز: احساس استرس برای از دست دادن او، احساس استرس از اینکه او وابسته دیگری شود، احساس اینکه طرف صحبتش مشتاق معشوفه ام شود، احساس اینکه رقیبی پیدا کنم که برایم قابل قبول نیست.

    همانطور که بصورت ذاتی از بد و بیراه گفتن در حضور کودکان یا ظلم به انسانی بی دفاع بیزارم، بصورتی ناخودآگاه از ارتباط کسی با معشوقه ام دچار ناراحتی میشوم.

    اما احساس میکنم روزنه ای امید وجود دارد که ذهنیتم تغییر کند. مثلاً از وقتی که توجیه شده ام که سر کار رفتن خانمها واقعاً میتواند جنبه ای مثبت داشته باشد، دیگر مخالف شاغل بودن همسر آینده ام نیستم. شاید اگر در سایر موارد هم توجیه شوم تعصبم فروکش کند... شاید :-).


    یک درخواست: آقا حامد سعی کردم یک موضوع را بصورت خصوصی با شما در میان بگذارم اما نتوانستم برای شما پیام خصوصی ارسال کنم. یک مسئله است که جنبه اخلاقی آن را میخواهم با شما در میان بگذارم و مشورت بگیرم. آیا کسی میتواند در این زمینه کمکم کند؟ مایل هستم موضوع بصورت خصوصی باقی بماند. ممنون.

  8. #15
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 10 بهمن 94 [ 17:49]
    تاریخ عضویت
    1391-5-05
    نوشته ها
    218
    امتیاز
    3,571
    سطح
    37
    Points: 3,571, Level: 37
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 79
    Overall activity: 14.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    764

    تشکرشده 865 در 204 پست

    Rep Power
    34
    Array

    RE: در عذاب و افسردگی به سر میبرم

    نقل قول نوشته اصلی توسط Parsa1
    نقل قول نوشته اصلی توسط Simko
    افرمودید که نیاز به زن با تکنولوژی امروز کمتر و کمتر شده. با همین استدلال میتوان گفت نیاز زن هم به مرد با توانایی شاغل بودنشون کمتر شده. ولی همونطور که بهار زندگی فرمودند زندگی زناشوئی و شریک زندگی مسئله ای به این سادگی نیست. اگر بود اون رو نمیشه شریک عاطفی یا زندگی زناشوئی اسم گذاشت :-).

    در مورد دسترسی به رابطه ج.ن.س.ی هم که الحمدلله همه جا، فراوانی نعمته .تو خارج که دیگه داره میشه آنلاین، از سفارش پیتزا هم راحتتر شده
    Simko عزیز
    خوشحالم که صحبتهای منو خوندی .
    اما یه نکته رو باید مختصرا یاداوری کنم چون فکر می کنم منظور من رو اصلا متوجه نشدید . در مورد اینکه زن و مرد به هم نیاز ندارند، من صریحا گفتم که اگر این استدلال "نادرست" رو بخواهیم بپذیریم.که زنان به مردان نیاز ندارند(به دلیل زندگی امروزی و استقلال مالی) مردان هم در جواب این استدلال"نادرست" می تونن بگن که زنان هم غیر ضروری هستند ؛اون جریان سفارش پیتزا :Dو آزادی جنسی هم یه بخشی از مثالی بود که برای استدلالم اورده بودم(نگفتم شما هم برو پیتزا سفارش بده) ولی شما آخرش در واقع استدلال خوم رو به خودم تحویل دادید
    با توجه به نادرست بودن اون جمله ایشون بود که اعتقاد دارم اون طرز تفکر ، تفکر سالمی نیست و معمولا این افراد با این طرز تفکر ،دیگران را با مشکل مواجه می کنن.و این را باید می گفتم چون تنها خواننده این مطلب شما نیستید و ممکنه دیگران هم این نوشته ها رو بخونن.
    موفق باشید
    پارسا جان سلام.
    ...
    منی که به دینی خاص تعلق نداشتم یک سال بعد از جداییمان یک ماه کامل را مسلمان شدم و همه نمازها را به جا آوردم، حتی خطبه ها را که آنچنان از عربی آنها سر در نمی آوردم را نشستم و با حوصله گوش دادم. از "الله" یک خواهش داشتم که هوای "او" را داشته باشد. دعا میکردم که آه من دامنش را نگیرد... اما دعاهای من به نتیجه نرسید :')

    transformation of an angel into succubus

    پارسا جان شرمندم اگه صحبتهای شما رو درست متوجه نشدم. از لجاظ روانی در وضعیت خوبی به سر نمی بردم برای همین گاهاً مجبور بودم مطلبی رو چند بار مطالعه کنم. اما الآن برداشت بهتری از صحبتهای شما دارم.

    ویرایش: آقا حامد شرمندم الآن متوجه شدم که برای استفاده از امکاناتی چون پیام خصوصی، باید ابتدا حق عضویت در فروم را بپردازم. آیا "کارت اعتباری مستر کارد" یا "پی پال" رو قبول میکنید؟ در کدام بخش فروم میتوانم راه های پرداخت حق عضویت را بررسی کنم؟

  9. کاربر روبرو از پست مفید Serok تشکرکرده است .

    Serok (دوشنبه 09 مرداد 91)

  10. #16
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 09 بهمن 92 [ 23:55]
    تاریخ عضویت
    1389-10-14
    نوشته ها
    2,085
    امتیاز
    11,615
    سطح
    70
    Points: 11,615, Level: 70
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 35
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    12,283

    تشکرشده 12,256 در 2,217 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: چطور با حسادت در خودم کنار بیایم؟

    سلام،

    متن طولانی شما رو خواندم :)
    یک مسئله که در اینجا مهم هست اینه که سعی کن پست هایت طولانی نشود. پست های طولانی رو اعضایی کمی می خوانند. مسائل جزئی رو زیاد توضیح نده و فقط مسائل اصلی رو بنویس.

    فکر می کنم لازم هست که یادآوری کنم که من متخصص یا مشاور نیستم. من هم یک پسری هستم مثل خودت. امیدوارم در اینجا بتوانیم کمکت کنیم.

    قرار بود در این تاپیک فقط به موضوع حسادت پرداخته بشود. ولی در این پست آخر شما مشخص شد که شما هنوز خیلی تحت تاثیر رابطه ی قبلی هستی و نتوانستی فراموشش کنی.

    شاید باور نکنی، ولی شرایطت و احساساتت رو خوب درک می کنم.
    و می دانم که در غربت وقتی اینطور با دختری آشنا می شوی، خیلی راحت تر بهش دل می بندی و اگر جدایی صورت بگیرد، خیلی آدم تنها می شود و فراموش کردن این رابطه خیلی سخت هست.

    دوست عزیز، تو عاشق شدی. این حس و حال رو تقریباً همه کسانی که در این تالار هستند تجربه کردند. یکی بیشتر، یکی کمتر. توی تاپیک های من رو هم اگر نگاه کنی، می بینی من هم روزی شرایط شبیه خودت داشتم.

    نمی خواهم بگم چرا عاشق شدی. چون تو هم همان اشتباهی رو کردی که من کردم. این دختر مناسب تو نبوده. یک علتش فکر می کنم این بوده که تو خیلی زودتر از اینکه او رو کاملاً بشناسی، وارد فاز احساسی شدی و به او وابستگی پیدا کردی. این باعث شد که او رو تازه وقتی بشناسی که خیلی دیر بود. و اشتباه دیگری هم که به نظر من هر دوی شما کردید، این بود که تفاوت ها رو در خودتون دیدید، ولی به جای یک تصمیم منطقی تصمیم به تغییر دادن همدیگر گرفتید...
    این رو بدان که این تغییر کردن ها و تغییر دادن ها اشتباه هست. باید کسی رو پیدا کنی که همانطور که هست دوستش بداری. و او هم تو رو همانطور که هستی دوست بدارد. البته درست هست که زن و شوهر بعد از ازدواج به مرور با هم هماهنگتر می شوند. ولی این تغییرات بزرگ به این راحتی ها امکان پذیر نیستند، و دیر دیرش بعد از چند سال که احساسات اولیه فروکش کردند، افراد به خود واقعیشون بر می گردند.

    دوست عزیز،

    فراموشش کن! همه چیز رو فراموش کن.
    البته که کامل از یادت نخواهد رفت. و شاید ماه ها به او فکر کنی. ولی فکرت رو کنترل کن.

    این تاپیک من رو بخوان: فراموش کردن او
    و همینطور تاپیک هایی که در این پست ها معرفی شده اند: فراموش کردن یک رابطه ناموفق

    دوستان پیشنهادهای خوبی به من دادند.
    مطمئنم کمکت می کند.

    در ضمن، امکان مشاوره خصوصی نیست. طبق قوانین مشاوره ها باید در تاپیک های عمومی تالار صورت بگیرند. برای همین از صحبت کردن با شما از طریق پیام خصوصی یا ایمیل معذورم.

    موفق باشی.

  11. 2 کاربر از پست مفید hamed65 تشکرکرده اند .

    hamed65 (سه شنبه 10 مرداد 91)

  12. #17
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,056
    امتیاز
    146,983
    سطح
    100
    Points: 146,983, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,661

    تشکرشده 36,001 در 7,404 پست

    Rep Power
    1092
    Array

    RE: چطور با حسادت در خودم کنار بیایم؟

    Simko گرامی

    به تالار همدردی خوش آمدی


    من فقط یک نکته را نیاز دیدم بگم ، آنهم اینکه اگر شما در رابطه با داشته های دیگران حس حسادت نداری و حسرت نمیخوری . و فقط در رابطه خانمهایی که خویش نزدیک شما هستند یا تعلق خاطر به آنها داری با پسران یا مردان حساس هستی باید بگم این غیرت هست نه حسادت که البته شدت و ضعفش در افراد مختلف متفاوت هست اما یکی از مهمترین خصلتهای مردانه هست که نبودش نشونه ضعف در مردانگی هست و وجودش در مردان تأمین کننده حریم و امنیت همسرانشان هست .


    موفق باشید


    .

  13. 2 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    فرشته مهربان (سه شنبه 10 مرداد 91)

  14. #18
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 13 آبان 91 [ 23:06]
    تاریخ عضویت
    1391-4-18
    نوشته ها
    78
    امتیاز
    609
    سطح
    12
    Points: 609, Level: 12
    Level completed: 18%, Points required for next Level: 41
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    148

    تشکرشده 148 در 65 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: چطور با حسادت در خودم کنار بیایم؟

    نمی دونم چرا احساس میکنم خیلی راحت راجع به این خانم نظر دادین که الان اروپا .....


    شما توقع داشتین که ان دختر خیلی راحت از عشق شما دست نکشه در حالیکه حق اشتغال را براش محفوظ نبودین؟؟ ازادی معقول مهم ترین حق هر انسانی است که باعث میشه شاد زندگی کنه و به شما هم شادی بده...که اگه بخواین همسر اینده را این قدر محدود کنین حتی اگه از دهات هم زن بگیری به طوری که بیسواد و فقط وابسته به شما باشه فکر نمیکنم بتونین زندگی پر از شادی و عشق برای خودتون و ایشون داشته باشین!! این تعریف شما از همسر دیگه بدرد دوره زمانه ما نمیخوره و ارامش واقعی را تجربه نخواهی کرد...اینترنت تلویزیون ماهواره فامیل دوست اشنا ..همه این ها باعث میشه که حتی بیسواد ترین زن خیلی بیشتر از از اون ازادی که شما براش قائل میشین بخواد و در زندگی با شما رنج بکشه!!

  15. کاربر روبرو از پست مفید لبخند :-) تشکرکرده است .

    لبخند :-) (سه شنبه 10 مرداد 91)

  16. #19
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 10 بهمن 94 [ 17:49]
    تاریخ عضویت
    1391-5-05
    نوشته ها
    218
    امتیاز
    3,571
    سطح
    37
    Points: 3,571, Level: 37
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 79
    Overall activity: 14.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    764

    تشکرشده 865 در 204 پست

    Rep Power
    34
    Array

    RE: چطور با حسادت در خودم کنار بیایم؟

    حامد عزیز،
    سعی میکنم از این پس مسائل را خلاصه تر بنویسم، چشم.
    از اینکه در رابطه سابقم همانطور که در پست بلند قبلیم (و نیز پست اولم) عرض کردم او را با حسادتهایم محدود کرده بودم دچار عذاب وجدان بودم و از طرفی هم چون خبر نداشت چه به سر من آمده بود که رابطه را به انتها رساندم احساس میکردم ناعادلانه فضاوت میشوم.

    حامد جان یعنی به نظر شما احساس حسادت من یک "مشکل" نیست؟ راه حل شما این هست که کسی را پیدا کنم که با روحیات من سازگار باشد و بس؟ شاید حق با شما باشد و من راه را دارم اشتباه میروم. نمیدانم... از طرفی در فرهنگ ما ایرانیها غیرت (نه تعصبی که من به آن دچار هستم) یک مسئله خوب و مثبت تلقی میشود، از طرفی هم در جوامع غربی این مسئله بعنوان "خودخواهی" شوهر پذیرفته شده... من الآن دچار سردرگمی شده ام، نمیدانم حد اعتدال کجاست، به نظرم به پاسخی قطعی هم نمیتوانم برسم.

    نقل قول نوشته اصلی توسط فرشته مهربان
    Simko گرامی

    به تالار همدردی خوش آمدی


    من فقط یک نکته را نیاز دیدم بگم ، آنهم اینکه اگر شما در رابطه با داشته های دیگران حس حسادت نداری و حسرت نمیخوری . و فقط در رابطه خانمهایی که خویش نزدیک شما هستند یا تعلق خاطر به آنها داری با پسران یا مردان حساس هستی باید بگم این غیرت هست نه حسادت که البته شدت و ضعفش در افراد مختلف متفاوت هست اما یکی از مهمترین خصلتهای مردانه هست که نبودش نشونه ضعف در مردانگی هست و وجودش در مردان تأمین کننده حریم و امنیت همسرانشان هست .
    موفق باشید

    .
    درود و ارادت خدمت شما فرشته مهربان. یک دنیا ممنونم.

    راستش را بخواهید هیچ چیز به نظر من زیباتر از رابطه عاطفی یک زوج نیست، به روابط عاطفی دیگران حسادت نمی ورزم. با دیدن یک زوج شاد (خواه 18 ساله یا 60 ساله) مثل دیدن یک کودک معصوم (یا هر چیز زیبای دیگری) ممکن است ناخودآگاه لبخند بزنم. فقط در رابطه با خانمهایی که نزدیک من هستند و تعلق خاطر دارم حساسیت دارم... منتها از اینکه به زبان بیاورم که رفتار آنها من را آزار میدهد احساس گناه میکنم چرا که قلباً ترجیح میدهم آنها را "توجیه" کنم تا از انجام کاری که آزارم میدهد خودداری کنند، به هیچ وجه راضی به "تحمیل" خواسته هایم نیستم.

    اما (یک اما-ی خیلی بزرگ!) چکار میتوان کرد وقتی که این حس (به قول شما غیرت) بیش از اندازه باشد؟ راه حل چیست؟ به هیچ عنوان حاضر نیستم بی غیرت شوم، اما متقابلاً دوست ندارم به صرف خلق و خویم نقش دیکتاتوری بدجنس را بازی کنم.

    نقل قول نوشته اصلی توسط لبخند :-)
    نمی دونم چرا احساس میکنم خیلی راحت راجع به این خانم نظر دادین که الان اروپا .....


    شما توقع داشتین که ان دختر خیلی راحت از عشق شما دست نکشه در حالیکه حق اشتغال را براش محفوظ نبودین؟؟ ازادی معقول مهم ترین حق هر انسانی است که باعث میشه شاد زندگی کنه و به شما هم شادی بده...که اگه بخواین همسر اینده را این قدر محدود کنین حتی اگه از دهات هم زن بگیری به طوری که بیسواد و فقط وابسته به شما باشه فکر نمیکنم بتونین زندگی پر از شادی و عشق برای خودتون و ایشون داشته باشین!! این تعریف شما از همسر دیگه بدرد دوره زمانه ما نمیخوره و ارامش واقعی را تجربه نخواهی کرد...اینترنت تلویزیون ماهواره فامیل دوست اشنا ..همه این ها باعث میشه که حتی بیسواد ترین زن خیلی بیشتر از از اون ازادی که شما براش قائل میشین بخواد و در زندگی با شما رنج بکشه!!
    سلام و درود خدمت شما "لبخند :-)" عزیز.
    راستش اگر در رابطه با آن خانم چیزی گفته ام، حرف خودش را بازگو کرده ام، که بالا (حدود نیم ساعت پیش) در این انجمن نوشتم. چون اسمی از او نیاورده ام به خودم اجازه دادم گاهاً حرفهایی را بزنم که در شرایط عادی حاضر نبودم چنین کنم.


    هر چند که از من انتقاد کردید که چرا اینگونه پرتوقع و بی ملاحظه هستم، اما صمیمانه انتقاد شما را پذیرا هستم. فقط به این نکته بسنده میکنم که دوست خوبم من به همین دلیل که شما انتقاد فرمودید اینجا حضور دارم، بلکه در دیدگاهم به حد اعتدال برسم.

  17. #20
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    جمعه 19 تیر 94 [ 19:52]
    تاریخ عضویت
    1390-7-30
    نوشته ها
    1,886
    امتیاز
    17,095
    سطح
    83
    Points: 17,095, Level: 83
    Level completed: 49%, Points required for next Level: 255
    Overall activity: 61.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocial1000 Experience Points10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    9,194

    تشکرشده 9,663 در 1,930 پست

    Rep Power
    212
    Array

    RE: چطور با حسادت در خودم کنار بیایم؟

    ماشاا... سیمکو جان..خلاصتم طولانیه:)

    چون دیگه نمیخوای درباره اون دختر حرف بزنی پس منم چیزی نمیگم..تو هم نگو:)

    اما درباره حسادت یا غیرت.

    کارایی که شما میتونی انجام بدی اینه که

    دوره شناخت رو کامل و دور ازاحساس طی کنی..اینطوری بعد ازشناختن افکار و روحیات اون دختر و نوع لباس پوشیدن و معاشرت و ... میتونی راجبش تصمیم بگیری.

    هر موردی که بهت حس حسادت میده رو شناسایی کنی و بطور جزء به جزء بهش فکر کنی.مثل همون کاری که برای شاغل بودن زن کردی.

    بیش ازاندازه به طرف مقابلت وابسته نباش
    ..فکر معاشرت همسرمون با دیگری میتونه خیلی بد باشه اما واقعا اخر زندگی نیست..مسئله مهم اینه که زندگی همیشه با تموم اتفاقای خوب و بدش جریان پیدا می کنه..پس لازم نیست قصاص قبل از جنایت کنی و حتی اگه همسرت یا طرف مقابلت خطا کرد هم باز اخر دنیا نیست..ممکنه بتونی ببخشی و بگذری چون باور داری ادمی حتما الخطاست..یا ممکنه به این نتیجه برسین که جدا شین..که در هر دو صورت زندگی ادامه داره.

    توقف فکر

    اینکه بدونیم اونچه که ازش میترسیم یعنی چیزی که روش تمرکزکردیم کم کم نمود عینی پیدا میکنه...پس به جای اینکه مدام به خیانت و ترس از دست دادن طرف مقابلمون فکر کنیم به وفاداری فکر میکنیم..یعنی به جای اینکه بگیم خیانت نمیخوام میگیم وفاداری میخوام.

    یه کمی از حستون هم فکر کنم کلا به علاقتون به جایگاه برتر بودن برمیگرده..کمی حس تملک
    اما کمی پایین بیایید.واقعا اگه کسی بهمون دستور بده هم اسمون به زمین نمیاد..انقد برای خودتون چارچوبای ذهنی درست نکنید..فقط رهبر..فقط من.
    تا اونجایی که عزت نفستون خدشه دار نشه میتونی با بقیه کنار بیای.

    نمیدانم باورتان میشود یا نه اما هرچند که به روز آخرتی ایمان ندارم اما در این دنیا بیش از حد نگران آنم که درست زندگی کنم یا چطور"قضاوت" میشوم.
    ایراد کار همینه...

    من برعکس شما تنها دلخوشیم اینه که اونی که قراره در نهایت دربارمون قضاوت کنه فراتر ازانسانهاست.

    خودتونو به قضاوت دیگران محدود نکنید.قضاوت ادما پر ازخطاست.به قول انی عزیز تو خوبی من خوبم داوری کافریست
    پست منم طولانی شد:)

    موفق باشی

  18. 3 کاربر از پست مفید بهار.زندگی تشکرکرده اند .

    بهار.زندگی (جمعه 13 مرداد 91)


 
صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 14:50 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.