به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 5 از 5 نخستنخست 12345
نمایش نتایج: از شماره 41 تا 41 , از مجموع 41
  1. #41
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 23 فروردین 92 [ 15:52]
    تاریخ عضویت
    1391-4-20
    نوشته ها
    188
    امتیاز
    1,048
    سطح
    17
    Points: 1,048, Level: 17
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 52
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registeredTagger Second Class1000 Experience Points
    تشکرها
    559

    تشکرشده 569 در 163 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: چه کنم تا زندگیم رو دوباره بسازم

    آقا آرش من بیشتر حرفاتون رو خوندم اما متاسفانه انگار حدسم درست بوده
    درسته که شما اقداماتی کردید ، اما اونها اصلا کافی نبوده و حتی به شکل صحیحش هم انجام نشده
    نباید انتظار داشته باشید حالا چون یدوبار دعوتش کردید به شام یا دو تا اسمس زدید پس این یخ دو ساله درجا آب بشه!
    اونهم با اینهمه فاصله زمانی!
    اینکه گفتید خانومتون بعد از اس ام اس شما نرم شده بود علامت خیلی خوبیه، نباید از دستش میدادید!!!!
    بهتون قول میدم اگه همون روندو ادامه میدادید یکهفته بعدش نرمتر میشد، اما متاسفانه انگار شما وسطش ول میکنید و اوضاع مثل قبل میشه
    شاید اون همچنان درمورد شرایط طلاق حرف میزد اما زنها گاهی همین صحبت درمورد طلاق رو هم یه بهونه قرار میدن واسه حرف زدن!
    این شما بودید که از نرم شدنش باید اینو تشخیص میدادید نه اینکه برید به طرف طلاق
    وقتی یه زن نرم میشه در واقع منتظر قدم بعدی شماست که یک گام دیگه به سمتش بردارید، نه اینکه ساکن وایسید یا برگردید عقب
    با اینکار اون دوباره دلسرد میشه و دفعه بعد هم دیگه باور نمیکنه و فکر میکنه احساس شما گذراست.
    مطمئن باشید وضع روحی خانومتون هم بهتر از شما نیست و چه بسا که بدتره!
    اونهم خیلی تنهاست منتها شما نمی خواید از قالب یک مرد مغرور بیاید بیرون کمی احساس خرج همسرتون کنید به اصطلاح نازش رو بکشید.
    شما حتی برای دعوت کردنش خودتون مستقیم باهاش تماس نگرفتید و دخترتون رو واسطه کردید. به قول خودتون هیچوقت هم اصرار نکردید، خوب شاید اگه من هم جای خانم شما بودم قبول نمیکردم و منتظر اصرار بیشتر میشدم و وقتی میدیدم خبری از اصرار نیست با خودم میگفتم پس زیادم براش مهم نیستم وگرنه اصرار میکرد.

    میدونید وقتی شما زیاد اصرار نمیکنید دارید چی بهش میگید؟ درواقع دارید میگید: زیاد هم برام مهم نیست که بیای!

    آقا آرش مشکلات شما با یه مدت نزدیک شدن و ابراز احساس کم کم نرم میشه ، اونهم این مدت خیلی سختی کشیده خیلی تنهایی کشیده مطمئنا فکر ازدواج دیگه ای هم نیست وگرنه دخترتون رو قبول نمیکرد.
    باور کنید اگه یکم از غرورتون دست بردارید و پاپیچش بشید اوضاع فرق میکنه.
    فکر نمی کنید همین نوع رفتارتون بود که باعث شد همسرتون دلسرد بشه و اون زندگی قشنگتون به این روز بیفته؟

  2. کاربر روبرو از پست مفید کبـود تشکرکرده است .

    کبـود (شنبه 21 مرداد 91)


 
صفحه 5 از 5 نخستنخست 12345

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 01:11 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.