خب من چجور ميتونم اونو قانع كنم كه من همينم و قرار نيست عوض بشم؟
تشکرشده 0 در 0 پست
خب من چجور ميتونم اونو قانع كنم كه من همينم و قرار نيست عوض بشم؟
تشکرشده 4,547 در 875 پست
احساسات رو کنار بزارید منطقی و محکم با آقا راجب اینکه همین هستید صحبت کنید.
بحث یک عمر زندگیه. نه شما میتونید او را تغییر دهید .نه او شمارا.
شما همینجوری بزرگ شدی کسی بجزء خود شما نمیتونه خودتون رو تغییر بدهد.
درسته معیارهای خوبی داره پسره پاک وباهوشیه.
شنیدی میگن باز با باز کبوتر با کبوتر.
پدربزرگ (پنجشنبه 15 تیر 91)
تشکرشده 0 در 0 پست
آخه وقتی که حرف بزنیم و من نظرم مخالف ایشون باشه ناراحت میشه و بش برمیخوره
درواقع انتظار داره من مثل اون فکر کنم
وقتی حضوری حرف میزنیم شرایط بهتر میشه ولی بعد یه مدت که بحث پیش میاد یادش میره که چه حرفایی زده شده
من نمیدونم تو بحثایی که پیش میاد چجور میتونم کنترل کنم شرایطو جوری که دو طرف آروم شیم و کار به جایی میرسه که باعث میشه خودمو خورد کنم و به خودم توهین کنم
دوست دارم با آرامش مسائلو حل کنیم چندین بار سعی کردم وقتی دعوا میشه آروم باشم ولی نشده
شاید بشه گفت اون سیاست زنونه رو ندارم
تشکرشده 10,678 در 2,786 پست
آذین،قرار نیست تو هرچی گفتی اون قبول کنه یا برعکس.اگر می بینی تو رو همینجور که هستی قبول نداره،باید جدا بشید.
فرهنگ 27 (جمعه 16 تیر 91)
تشکرشده 10,023 در 2,339 پست
سلام آذین جان
اوایل اشنایی چون هر دوطرف ناپخته هستن این شرایط رو میذارن و قبول هم میکنن.
هم شما و هم نامزد شما رفتاراتون اشتباهه.
ایشون باشید شما رو همینجوری که هست بپذیره و شما هم ایشون همونجوری که هست.
کسی قرار نیست کسی رو تغییر بده.چون شما هر دو انسان بالغی هستید و شخصیتتون شکل گرفته.
از طرفی شما باید بدونی که یه مرد هیچ وقت دلش نمیخواد زنش بی حجاب باشه و توجه همه رو به خودش جلب کنه..و یا با نامحرما دست بده و ...
اگر هم ایشون قبول کرده صرفا برای بدست آوردن دل شما بوده و ته دل خودش با این موضوع در کشمکش بوده و هست
من فکر میکنم شما با این اقا اختلاف مذهبی و فرهنگی زیادی دارید که قطعا زمینه ساز بسیاری از مشکلات خحواهد شد.
زندگی یعنی گذشت طرفین.شما اگر نتونی بین کار و درس و نامزدت حریمی ایجاد کنی وضعیت میشه همینی که هست.
من از نوشته هات این برداشت رو میکنم که شما به مقوله درس و کارت خیلی بیشتر از زندگی اهمیت میدی و فکر میکنی اگر مثلا قبول میکنی کمتر کار کنی این یعنی یه فداکاری بسیار بزرگ !!
نمیدونم چقدر به مسائل مذهبی اعتقاد داری
اما اون دنیا موقع حساب و کتاب هیچ وقت ازت نمیپرسن:
خوب..آذین خانوم...فوق لیسانس داری یا دکترا؟رییس فلان شرکت هستی یا میدیر عامل فلان کارخانه؟
اما مطمئن باش ازت میپرسن ایا خوب همسرداری کردی؟
ایا همسرت ازت راضی بود؟
در مورد پیشنهادت هم برای امدن تو این سایت خیلی صلاح نیست
شاید شما یکسری مسائل رو مطرح کنی یا ایشون یه چیزایی رو بگن که صلاح نباشه هیچکدوم خبردار بشید و ممکنه اوضاع بدتر بشه.
بهتره حالا که شما امدی منصرف کنی ایشون رو.
اینو یادت باشه
اگر دوست داری این اقا رو و میخوای باهاش ازدواج کنی باید بدونی که شما نیاز به تغییر داری ...حالا بشین و با خودت حساب کن...
ایا میتونم تغییر کنم؟میتونم روسری سرم کنم؟میتونم با نامحرما دست ندم؟
اگر میتونی بسم الله
maryam123 (پنجشنبه 15 تیر 91)
تشکرشده 0 در 0 پست
خب من که ۲ سال دنبال ایشون نبودم که حالا بخوام تغییر کنم اون بوده و تمام شرایط منم پذیرفته
اگه قرار به تغییره من نباید تغییر کنم اون باید تغییر کنه چون یه شرایطیو پذیرفته و حالا داره میزنه زیرش یه جورایی
ما نمیخوایم جدا شیم میخوایم مشکلاتمونو حل کنیم که تو زندگی به مشکل نخوریم واسه همین حرف جدایی منتفیه کلا
مریم جون در جواب شما من واقعا فکر می کنم فداکاری کردم آرزوهامو گذاشتم کنار به خاطر کسی که دوسش دارم نمیگم اشتباه کردم ولی انتظار دارم حالا که به خاطر اون سقف آرزوهامو اءردم پایین اونم به من تو رسیدن به همون آرزو ها کمک کنه.
همسرداری بخشی از زندگی هست ولی آدم باید به خواسته های خودش به یه سری از اهداف خودش برسه که بتونه تو زندگی خوشحال و راضی و موفق باشه و احساس سربلندی کنه
من اگه به چیزایی که میخوام نرسم و خوشحال نباشم قطعا نمیتونم وظیفه همسر یا مادری خودمو به جا بیارم و این تو کل اعضای خانواده مشکل ایجاد میکنه
تشکرشده 10,678 در 2,786 پست
آذین،الآن وقت حل کردن مشکلات نیست،وقت دیدن تفاوت هاست و بررسیشون که آیا تاثیر گذار هستن یا نه.
انقدر رو قولی که بهت داده حساب نکن،وقتی بعد 1سال جواب + دادی معلومه هر شرطی بذاری قبول می کنه.
اصلن به این فکر کردی که فقط می خواسته به دستت بیاره و حالا که به هدفش رسیده برای ادامه انگیزه نداره و
می خواد با این رفتارش کاری کنه که شما بحث جدایی پیش بکشی؟هر چند با این اختلافاتی که من می بینم
به صلاحته جدا بشی.
فرهنگ 27 (جمعه 16 تیر 91)
تشکرشده 0 در 0 پست
میدونم که اینجور نیست یعنی فقط واسش به دست اوردن من مهم نبوده
وقتی با ذوق و شوق راجع به آینده ای که با همیم حرف میزنه این کامل مشخصه
من خودم فکر میکنم مشکلمون اینه که میخوایم همدیگرو کنترل کنیم و هر دوتامون ریاست کنیم تو زندگی یعنی فکر میکنم اگه بتونیم معنی زندگی مشترکو بفهمیم و یاد بگیریم این مشکلات حل میشه ولی نمیدونم چجوری
تشکرشده 4,547 در 875 پست
ریاست نهنوشته اصلی توسط azin777
درسته هردو تای شما میخواین همدیگر رو کنترول کنید.
آقا میخواد شما باب میلش رفتار کنید حجاب داشته باشید.
شما میخواهید او را تغییر دهید همینطور که هستید قبولتون کند.
اون آقا به خواهر های خود نگاه میکند چون چندین سال با اونها زندگی کرده با اون فرهنگ بزرگ شده پس تغییر دادنش برای مدت کوتاهی امکان داره ولی نه برای همیشه .
به احتمال زیاد بعداز ازدواج به روال خودش برمیگرده دوباره شما با این رفتارش به مشکل برخواهی خورد.
مثل الان.
نظر بنده بشینید باهم سنگهاتون رو وا بکنید تا در آینده به مشکل بر نخورید. احساسات رو کنار بگذارید منطقی به زندگی فکر کنید .
این که میگید همدیگر را دوست دارید قبوله ولی بحث یک عمر زندگیه .
کدام بهتراست همدیگر را دوست داشته باشید اما هر روز سر مسایل حجاب رفتاری وغیره ..
بحث داشته باشید.
پدربزرگ (پنجشنبه 15 تیر 91)
تشکرشده 0 در 0 پست
راستش امروز خواستم باش صحبت کنم ولی اون معتقده که آدم بعد ازدواج باید تغییر کنه و مطابق میل شوهرش باشه
راستش این قانون مردسالاری واسه من خیلی سخته آخرشم بم میگه همیشه تو مقصری!!!!!
اولین باریه که باش قهر کردم و محکم سر حرف خودم ایستادم با اینکه هفته دیگه کنکور مرحله دوم کارشناسی ارشد دارم و بهش نیاز دارم کنارم باشه اینجوری میکنه با من
الان جواب زنگاش و پیاماشو ندادم چند ساعته ولی میترسم قاطی کنه
پاورقی: اسم کاربریمو تغییر دادم
آخه همش میگه اگه جواب ندی اینجوری میکنم اونجوری میکنم واسه همین میترسم
تروخدا بم بگین چیکار کنم
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)