بالهاي صداقت عزيز...
حالا كه ديدم در جريان اين تاپيك هستي،كاش نظرتو ميگفتي.
ميدونم بايد در زاويه ي ديدم تغيير ايجاد كنم،دارم تلاشمم ميكنم،اگه از نظر شما دوست عزيزم هم آگاه ميشدم خوشحالتر ميشدم
تشکرشده 2,844 در 585 پست
بالهاي صداقت عزيز...
حالا كه ديدم در جريان اين تاپيك هستي،كاش نظرتو ميگفتي.
ميدونم بايد در زاويه ي ديدم تغيير ايجاد كنم،دارم تلاشمم ميكنم،اگه از نظر شما دوست عزيزم هم آگاه ميشدم خوشحالتر ميشدم
یک زن امیدوار (سه شنبه 20 تیر 91)
تشکرشده 8,998 در 1,493 پست
زن امیدوار عزیز
یک سوال!
چرا همش میخوای همسرت رو تغییر بدی؟
کاری که چشمک گفت انجام بدی خیلی خوبه اما چرا نمیپذیریش و سعی نمی کنی به مرور زمان متوجهش کنی؟
ما نمیتونیم آدمها رو کامل به میل خودمون تغییر بدیم. فقط شاید 30% بهبودشون بتونیم بدیم.
همسرت باید خودش هم خواهان تغییر باشه. وقتی خودش حس می کنه مشکلی نیست این کار رو سخت تر می کنه
البته معمولا مردها تغییر ناپذیرن. مثلا پدر خود من همیشه همینطور بوده. فقط رفتار و شیوه برخورد مادرم باهاش
متفاوت بوده. یعنی پذیرفته مادرم اما به مرور عملا یاش داده دست رو حساسیت های مامان نذاره طی سالها.
یعنی این معجون یک شبه اتفاق نمی افته.
مثلا با تاکید اونم با زبان طنز خودت همسرت میتونی متوجه برخی امور ناخوشایند بکنیش که انجام نده. اما تغییر
یک پروسه چند ساله و زمانبر با خواست 2 طرف میسره.
چرا کمی ذهنت رو راحت و رها نمی کنی واسه خودت؟ اتفاقا این تضاد ذهنی شماست که کاملتون می کنه و به
نظر من قشنگه.
ما نمیتونیم آدمها رو مجبور کنیم درست مثل ما و مطابق میل ما رفتار کنن. فقط میتونیم متوجهشون کنیم روی خط
قرمزهای ما پا نگذارن! همین.
اصلا خودت دوست داری جوری باشی دقیقا که همسرت میخواد؟ مسلما نه!
پس نگرشت رو عوض کن! دنیا با تضادهاشه که زیباست. مثلا خداوند کنار یک پروانه لطیف توی طبیعت شیر رو خلق
کرده. نمیشه انتظار داشت شیر مثل پروانه لطیف باشه و پروانه مثل شیر قوی و جنگجو.
این 2 تا کنار همه که زیبان. بهتره به جای اینکارها زاویه دیدت رو عوض کنی و فقط خط قرمزهات رو به مرور و حوصله
بهش یاد بدی :)
دوست داشتم بیشتر بنویسم اما سخته تایپ 1 دستی
موفق باشی دوست خوبم
bahar.shadi (چهارشنبه 21 تیر 91)
تشکرشده 8,207 در 1,574 پست
نمی دونم چرا با دوستان کمی نظراتم فرق می کنه البته اگه مشکلی داشت ناراحت نمی شم که دوستان بهم یاد آوری کنند.
چیزی که من با خوندن پست ها ی خانم امیدوار متوجه شدم ناشی از تفاوت سلیقه یا تفاوت جهان بینی و یا دوری صفحات ذهنی ندیدم.
چیزی که دیده می شه یک حالت تمسخر و کوچک انگاری بود.
در کنار تمام خصوصیت های مثبتی که همسرتون داره با توجه به توضیحاتتون این حس به من دست داد که ایشون اون احترام وجایگاهی رو که لایقش هستید را به جدیت نمی گیره.
گاهی برخی رفتارها بازتاب رفتارهای خودمون هست که شاید هیچ ربطی هم به هم نداشته باشه.
مثلا مدل رفتاری شما با همسرتون چگونه بوده؟آیا تا به حال به گونه ای با ایشان رفتار کرده اید که ایشون حس کنند شما از ایشان سر تر هستید؟ یا فخر فروشی می کنید؟
البته مورد شما آنچنان سخت و لاینحل نیست واتفاقا برخلاف نظر برخی دوستان ایشون باید به نوعی متوجه ناراحتی شما همچنین رفتار نادرست خودشون بشوند امام مهم روش ان هست.
بی نهایت (سه شنبه 20 تیر 91)
تشکرشده 2,844 در 585 پست
bahar shadi مهربانم...
اول بگم از اين كه با اين شرايط وبا يك دست برام تايپ كردي بسيار بسيار ممنونم.واز اتفاقي هم كه افتاده وموجب آسيب به دست تو دوست نازنينم شده واقعا متاسفم!اميدوارم هر چه زودتر حالت خوب خوب بشه وبياي و دو دستي برامون تايپ كني.به جاي منم يه امضاي خوشگل روي گج دستت بزن
اما اين كه:حقيقتا من دنبال تغيير در همسرم نيستم. اتفاقا اونو نميگم صد در صد ولي خيلي بيش از چيزي كه در اغلب زوجها ميبينم پذيرفتم.بحث روي مسائلي مهمتر از مثالهاي ساده ايه كه قبلا زدم،بحث اينه كه اونم منو بپذيره.هميني كه هستم رو!
نميگم من آدم فوق العاده اي هستم وتواناييهاي خيلي خاصي دارم!ولي در نوع خودم تواناييهايي دارم ودلم ميخاد همسرمم اينها رو ببينه واز همه مهمتر باور كنه!
يه جورايي دلم ميخاد توي يه كارهايي روي من حساب باز كنه.
البته بگم كه نسبت به اوايل ازدواجمون خيلي پيشرفت كرديم وحتي نسبت به يك سال پيش كه من بايك عالمه مشكل اومدم توي اين سايت!
و چون دلم ميخاداين پيشرفت سير صعودي داشته باشه اين تاپيك رو باز كردم.
دارم از راهنماييهاي چشمك عزيز هم استفاده ميكنم والبته حساسيتم رو هم كم وكمتر ميكنم.
از راهنماييهاي شما هم ممنونم
بي نهايت عزيز...
دقيقا منظور من هم همينه!احترامي كه فكر ميكنم لايقش هستم رو در برخي موارد براي من قائل نميشه.
البته من از وقتي كه با مشكلاتي كه در زندگي مشتركم بود بيشتر اشنا شدم رفتاري مبني بر فخر فروشي انجام ندادم،پيش از اون هم انجام نميدادم مگر نا خود آگاه.
در برخي مسائل من از همسرم واغلب خانمهاي فاميلشون بالاترم،البته انتظار ندارم كه به خاطر موهبتهايي كه به لطف خدا ويا تلاش خودم يا شرايط خانواده ام نصيبم شده مرتب مورد تعريف وتمجيد باشم،اما دلم ميخاد كه همسرم بپذيره كه اين منم!نه كم ونه بيش.
نميدونم درست تونستم منظورمو بگم يا نه!
راستي بي نهايت جان تبريكات صميمانه يمن رو هم پذيرا باشيد...
یک زن امیدوار (چهارشنبه 21 تیر 91)
تشکرشده 16,567 در 3,447 پست
سلام عزیزم
تاپیکت را که خواندم به یاد متن "شل سیلور استاین" با نام " قطعه ی گمشده " افتادم . (عزیزم این متن را حتما و با دقت بخوان تا بهتر متوجه ی ادامه ی مطلب بشوی )
خلاصه می گویم که گاه برداشتهای ما، یک امر ساده ی طبیعی را پیچیده می کند !
انرژی ( عملی - احساسی و فکری ) خود را جوری و در جایی و به نوعی خرج می کنیم که ..................
به جای انتخاب ( تالاپ ) .........تو انتحاب دیگری هم داری ( بامپ ).
در نتیجه سعی کن یاد بگیری که در کنار همسرت مسیر زندگی و تفاهمات و تشابهات و ........ در جهت شیوه ی ( بامپ - بامپ ) باشد .
و با ادبیات فارسی و در نهایت احترام ( سر دوربین قبل از اینکه به سمت شوهر محترم باشد به سمت خودت )
-تو برعکس ادعایت بر پذیرشی بودن ..................عدم پذیرش داری .( پذیرش = هست هر آنچه که هست . نه اینکه ، نیست هر آنچه که من دلم می خواد !! )
-اهل مقایسه کردن بر مبنای پیش فرضهای ذهنی هستی و قد و قامت گرفتن .
اهل ایجاد تغییر هستی
-کلمات را به روش خودت معنی می کنی و خودت را در فضای توقع قرار می دهی
-در پی کسب رضایت دیگران هستی
-فکر می کنی که باید حتما مدیریت کنی
-اهل تمبر جمع کردن و خاطره نویسی هستی .
-نگاه نقاد بیرونی داری .
-تائید طلب هستی .
و..................
و نکته ی مهم تر اینکه باید درک کنی که از مسائلی که نیاز به تفاهم دارد نمی توانی تشابه بسازی .
برای هر یک از این موارد تمرین های عملی برای خودت تعیین کن و ببین واقعا چه نفع و سودی درونی ( آگاهانه و ناخودآگاه ) از هر خاطره ای که به عنوان مشکل مطرح کردی می بری و ................
دقتت رو به پاسخهایی که رو به دوستان داده ای نیز جلب می کنم . با دقت جوابهای خودت ، رو به دوستان را بخوان .
در پایان به سهم خودم از بالهای صداقت تشکر می کنم که من را در جریان موضوع تاپیکت قرار داد و ....................
یک زن امیدوار ، عزیز دل دوست داشتنی ،موفق باشی .
ani (چهارشنبه 21 تیر 91)
تشکرشده 2,844 در 585 پست
aniعزيزم...
از پاسخي كه به من داديد ممنونم!هم چنين از بالهاي صداقت عزيز كه به فكر بودم.دست گل هر دوي شما دوستان مهربانم درد نكنه كه اين قدر به فكر منيد
البته اكثر نكاتي كه گفتيد درمن وجود داره ومن واقعانميدونم خوبه يا بد!اما اون جريان جوجه كباب كذايي!(كي فكر ميكنه جوجه كباب پختن ونپختن هم بين زوجين مساله ساز بشه!) رو اگر خونده باشيد به وضوح ميبينيد كه همسرم با اين كه ميدونست من كاري روبلدم در جمعي به من گفت دست نزن خراب ميشه.البته الان كه اين موضوعو مينويسم حتي به نظر خودمم خنده دار مياد! نميدونم چطور بايد منظورمو بگم! يعني واقعا نميدونم در اين مساله چطور سر دوربين روبه سمت خودم بگيرم!
ببينيد در حقيقت موضوع مربوط ميشه به نياز به حس افتخار واعتماد وتحسيني كه من فكر ميكنم هر مردي بايد نسبت به همسرش داشته باشه واونو بروز بده!يعني نوعي از شارژ رواني.اما همسرم اينو به من نميده!نميگم هميشه نميده اما گاهي با بعضي حرفها يا حركات اين خسو در من تخريب ميكنه تا تقويت!اما شما اساسا نياز من به اين حسو ميبريد زير سوال
نميدونم منظورتون از نگاه نقاد بيروني چي هست؟
يا اين كه اهل ايجاد تغيير بودن خوبه يا بد!
در هر صورت ميدونم كه مرور اون قبيل خاطراتچه آگاهانه وچه ناآگاهانه نفعي برام نداشته!چرا كه حتي بعضي از اين قبيل مسائل رو هرگز نه در مقابل همسرم ونه در هيچ جاي ديگه اي(ونه حتي در اين سايت!) بروز ندادم.
جوابهاي خودمرو هم قبلادر موردشون فكر كردم،مخصوصا در مورد جوابي كه به خانم بي نهايت دادم،احساس كردم رگه هايي از خودخواهي درش وجود داشت كه من نميدونستم!
علي اي حال هد من اين بود كه صفحات ذهني ام به همسرم وبالعكس نزديكتر شه وهنوزهيچ راه عملي به من توصيه نشد!
اگر بازهم بهم توضيح بدين ممنون ميشم
یک زن امیدوار (چهارشنبه 21 تیر 91)
تشکرشده 16,567 در 3,447 پست
یک زن امیدوار عزیزمنوشته اصلی توسط یک زن امیدوار
چرا دنبال خوب و بد کردن هستی . اینها مربوط به چگونگی فردی است . تو یک چگونگی داری و من هم یک چگونگی و همینطور سایرین . این ها هم معنی خوب و بد نمی دهد مگر زمانی که با نگاه قضاوت گرانه توام با سرزنش بخواهیم بر حسب ذائقه آن را به چالش بکشانیم .
اما وقتی من از چگونگی تو برایت می گویم در اصل از نقدی سازنده بر یک چگونگی صحبت می کنیم . که در پی ذائقه خاصی نیستیم بلکه نیاز لحظه و آن تو تعیین می کند که در نهایت پذیرش خودت ( دقت کن کسی که پذیرشی است ذائقه اش دنبال خوب و بد کردن خودش از نگاه خود و یا دیگران نمیره ) بدانی در لحظه چه احساس - فکر و عملی را تجربه می کنی و انتخاب کنی چگونه می شود به سمت حال خوب حرکت کنی .
و تا زمانی که حال تو خوب باشد این چگونگی حتما خوب است . اما اگر دچار مشکل شدی و حال بد قطعا نیاز به بازبینی و تصحیح و غلط گیری دارد چرا که نیاز انسان رشد کردن است . نیاز به رشد کردن نوعی سرگرمی است برای انسان !!
اتفاقا همین مسائل به ظاهر ساده که بعضا خنده دار هم هست مسئله ساز می شود چرا که می بینیم همسر تو حرفی زده اما این حرف و واکنش برای تو مهم شده و در همین تاپیک دوبار به آن اشاره کرده ای ( ببین پیش خودت و با همسرت و سایرین سرجمع چند بار این حکایت مرور شده ؟!نوشته اصلی توسط یک زن امیدوار
حال تفسیر دوربین به سمت خود اثر جوجه کباب !!
همسر تو آگاهانه و یا نآگاهانه ...خواسته یا ناخواسته ......با دلیل و یا بی دلیل .....با تفکر یا بدون تفکر در جمع جوجه کباب پزون به تو حرفی می زند ...........
1- تو با این حرف و کنش یا واکنش همسرت ......... کلیدت می خوره و ناراحت میشی ( من که خوبم و بلدم ...چرا همسرجان ...در جمع ، جلوی دیگران و.......اینجوری می گه ؟! ) تو در این بخش ، نیاز به تائید شدن را از همسر را نگرفتی . ترس از اینکه دیگران در مورد تو چه فکری می کنند و رابطه ی تو و همسرت و سطح کدبانوگری تو در پخت جوجه کباب چه نمره ای می گیره و در کل نگران تائید و نمره ی بیستی شدی که ممکن بود با تائید همسرجان از دیگران بگیری و از دست رفت و .......................( اینها سر جمع همش میشه سر دوربین به سمت خودت )
و در ادامه ببین این حس های بد از کجا آمد که تو این قضیه رو مثل یک تمبر نگاه نداشته ای و آن را به عنوان مثال طرح می کنی .
چرا این تائیدگیری از همسر و دیگران برات مهم بود ؟
چرا نتوانستی مثل یک شوخی ساده از آن بگذری حتی زمانی که همسرجان برات توضیح داد که چرا این حرف را زده و..........؟ ( چرا حرف و دلیلش را نپذیرفتی و............)
وقتی چرا هایت رو به لحاظ احساسی و فکری و عملی بررسی کردی متوجه می شوی که تو آن دایره ی تمام که بی نیاز از قطعه ی گم شده باشد هنوز نیستی .
اعتماد به نفس نداشتی ؟!باور نداشتی که همسرت چه تائید بکند ، چه تائید نکند ، دیگران چه تائید بکنند و چه تائید نکنند تو کارت درست ، درست است و.........
دوست داشتن و قبول داشتن خودت در نگاه خودت شرطی است ؟!
وابستگی تو و شرطی شدنت از کجا میاد ؟
و...............
( دقت کن که در همین مثال ساده به شکل مستقل یک دنیای عظیم از پیچیدگی رفتاری و احساسی و عملی " یک زن امیدوار " نمایان می شود )
از نگاه من ابدا این حرف درست نیست و چرا درست نیست ؟نوشته اصلی توسط یک زن امیدوار
چون زیادی رمانیتک است و الزاما نیاز مرد اگر هم چنین چیزهایی باشد ( که می تواند این موارد نیاز مرد نباشد ) الزامی بر بروز آن نیست خصوصا به روشی که زن دلش می خواد .
خصوصا که نظرات جالبی تری هم در این موارد دارم که به دلائلی درز می گیرم .
من ابدا نیاز به شارژ روانی رو زیر سئوال نمی برم . آنچه که زیر سئوال می برم نحوه ی محدود سازی فرد و حس وابستگی به غیر ( همسر ) برای دریافت شارژ است . به نوعی شرطی شدن و تخریب و وابستگی تو رو زیر سئوال می برم . چرا ؟!!نوشته اصلی توسط یک زن امیدوار
اگر همسرت دلش خواست و شارژی داد که می گویی ، می دهد (دقت کن مورد تو با کسی که شوهرش به کل و از زیر بنا راحت است متفاوت است ) شارژ شو و کیف آن را هم ببر اما اگر به شکلی که تو دلت می خواهد نبود و با تعاریف تو سازگاری نداشت تخریب نشو. و اگر شدی دنبال نکته در همسرت نباش . در خودت بگرد و ببین . چراااااااااااا؟!!
کلا من معتقدم
انسان نیازمند تائید و نوازش است و روی زمین خدا پر است از نوازش و تائید گیری برای اینکه حساب بانکی آدم رو شارژ کنه و به حد مولتی میلیاردر در بیاورد . این حس وابستگی و تائید گیری شرطی و فیلتر کردن هاست که کار دست فرد می دهد . ( متوجه منظورم شدی ؟!)
یاد بگیر راه های کسب نوازش گیری بدون فیلتر و گارد رو یاد بگیری و این همه خودت رو وابسته به غیر نکنی . چرا که همسر تو هم مثل آدم های دیگر این جامعه دچار افت و خیزهای روانی و احساسی و عملی و فکری است .
و بقیه ی متن تو رو هم به نوعی در میان کلامم پاسخ دادم .
ani (چهارشنبه 21 تیر 91)
تشکرشده 2,844 در 585 پست
واي خانم ani....سرم گيج رفت...
چه تحليل درست ودقيقي كرديد.ممنونم.....
واقعا از اين منظر بهش فكرنكرده بودم.اون جوجه كباب كذايي رو ميگم.
اگر چه با خوندن چندين وچند باره ي متنتون بيش از پيش به اين نتيجه ميرسم كه حق با شماست!اما ميل به مخالفت هر چند ظاهري(اونم به خاطر اين كه معمولا اشتباهات رو به گردن ديگران علي الخصوص همسر انداختن راحت ترين كاره!)رهام نميكنه!آحه اين متن واين پست منو دعوت ميكنه كه انسان متفاوت تري باشم با اون چه كه ياد گرفتم!و در اغلب روزهاي اين 25 سال عمرم بودم!نوعي خرق عادت هست...
اميدوارم بتونم حقيقتا از چيزهايي كه با اين دوپست ياد گرفتم در زندگي واقعي هم بهره بگيرم.
بازم ازتون ممنونم....
فكر ميكنم از اين تاپيك به نتيجه اي كه ميخاستم رسيدم،از همه دوستاني كه زحمت كشيدن وراهنمايي كردن:چشمك عزيز،negin iran مهزبان،bahar shadi گل،آقايarash1348،بي نهايت مهربان،خانم بالهاي صداقت وعلي الخصوص خانم aniبسيار بسيار ممنونم.
براي همه تون آرزوي موفقيت ميكنم
یک زن امیدوار (جمعه 19 آبان 91)
تشکرشده 3,442 در 1,036 پست
عالی بود خانم ani
واقعا آموزنده بود..............
ممنون زن امیدوار عزیز
[align=center]خوشبخت کسی نیست که مشکلی ندارد
بلکه کسی است که با مشکلاتش مشکلی ندارد .[/align]
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)