خارپشت عزیز ممنون بابت اینکه نظرت رو بهم گفتنی
من روی روابط فربد با پدرش حساسم .خیلی خود خوری می کنم .به روی فربد نمیارم اما درونی اذیت میشم .برای خودم دلایلی دارم
1- توی زندگی با علی یاد گرفتم علی تکیه گاه مطمینی نیست .یه روز هست و صد روز نیست .همیشه این سالها یا زندان بود و یا فراری و یا قهر.نمونه اش این نزدیک یه سال بود که حتی یه بارم نپرسید فربد چطوره .مشکلی نداره به چیزی نیاز نداره ..فقط تا تونست به پدر منو درآورد برای پولاش .خونش ماشینش شرکتش ویلاش ...اینا رو که خودم بش پس دادم دیگه رفت که رفت.....بعد یه سال یادش اومد فربدی هم هست.
2- من اینهمه سختی رو به جون خریدم و از همه چی گذشتم که فربد راه درست زندگی کردن رو یاد بگیره ..علی الگوی مناسبی براش نیست ..ادمیکه یه عمر با نفرین و مال حروم پول دربیاره چطور می تونه براش مناسب باشه ..اونوقت اینهمه زحمات این چند سالم چه فایده ای داشت...
3- شاید مسخره به نظر بیاد ولی پول علی توش برکت نیست ..من به این مساله عقیده دارم متاسفانه.
مشکل اینه که من چطور اینا رو به فربد حالی کنم !!!!؟؟؟؟؟!!!! هر چی تلاش می کنم کمتر نتیجه میده!!!
خارپشت عزیز من همه زندگیم رو فدای فربد کردم ..وقتم و عمرم و زندگیم وقف این بوده .همین الان می تونستم مثل خیلی ها بچمو بندازم سر پدرش و یا فامیل خودم و یا فامیل علی و برم دنبال زندگی و جوونیم .هر جای دنیا هم می تونستم برم ..می تونستم خیلی راحت ازدواج کنم ...نمی دونم شاید من زیادی حساسم خودم درک نمی کنم..
علاقه مندی ها (Bookmarks)