مریم جان اگه مطالب اولیه منو درست خونده باشی که نخوندی نوشته بودم برادرشوهرم اصرار به خریدن ماشین مدل بالا داشت و ما کاملا مخالف بودیم.هم شوهرم هم پدر و مادرشوهرم.و اگه دارم اینا رو میگم بخاطر اینکه اونها کاملا افتادن رو مال پدرشوهرم و دارن واسش تصمیم گیری میکنم متاسفانه نتونستم شما رو متقاعد کنم که من فقط به ایشون در مورد خونه پیشنهاد دادم و نه چیز دیگه ای. اما اولین بار که جاریم و برادر شوهرم به همراه خانواده شوهرم اومدن خونمون .صحبت از جهیزیه بود جاریم گفت که من چون خونم مهمون زیاد میاد و پر رفت و امده میخوام بیشتر از همه چیز ظرف بیارم. من گفتم خونه های الان انقد کوچیکه که تعداد زیاد مهمون یکجا جا نمیشه.و اون گفت نه خونه ما که بزرگه بعد یه نگاه به مادرشوهرم کرد گفت ما میخوایم بریم خونه پاییین(همون خونه تازه ساخت) بشینیم گفتم و یه لبخند زد و مادرشوهرم فقط سکوت کرد .بعد از اون همشاید بیشتر از 10 بار توی جمع این موضوع رو گفت و به صورت کنایه گفت که اگه اون خونرو بدن ما میریم اونجا.حالا شما بگو کی واسه کی تعیین تکلیف میکنه نه عزیز بخاطر اون یه حرف من نبوده که به ما خونه ندادن بخاطره این بود که جاریم اونا زرو تو عمل انجام شده قرار داد .در مورد جوابی که باید به خواهرشوهرم میدادم متوجه منظورت نشدم؟
علاقه مندی ها (Bookmarks)