درکت میکنم عزیزم که نیاز به محبت بیشتری از طرف همسرت داری .منم قبلا خیلی این مشکل شما رو داشتم ولی الان خیلی کمتر شده خدا رو شکر .
یکی اینکه پذیرفتم که همسر من همینه و باید همین جوری دوستش داشته باشم .
چون در عوض محاسن دیگه ای داره که هیچ کدومش رو حاضر نیستم از دست بدم تا در عوض این مشکلم حل بشه .این طوری احساس آرامش بیشتری داشتم .
اما چی کار کردم ؟
یکی اینکه همون طوری که دوست داشتم اون با من رفتار کنه خودم باهاش رفتار میکردم .
محبت بدون توقع
بهش محبت میکردم بدون اینکه از اون هم توقع داشته باشم که اونم مثل من همون قدر بهم محبتی که من میخوام بکنه . ( اوایل خوبه ولی کم کم خسته میشی ولی باید تحمل کنی تا پروژه تموم بشه 311)
مثلا خیلی دلم میخواست همسرم گاهی اوقات در طول روز بغلم کنه ، بوسم کنه ، بهم بگه عزیزم ، جونم ،...
خودم همه این کارا رو کردم ، وقتی پشت کامپیوترش نشسته بود از پشت بغلش میکردم و میبوسیدمش ، همیشه تو حرفام عزیزم و ... سعی میکردم به کار ببرم تا اونم یاد بگیره
وقتی از بیرون میومد یا میخواست بره بیرون حتما بغلش میکردم و بوسش میکردم یا خودم که میخواستم برم بیرون اول بوسش میکردم .طوری که الان دیگه کاملا برامون عادت شده .
بالاخره اونم یاد گرفته ، خیلی اوقات بیشتر از من این کارارو میکنه و منم خوشحالیم رو بهش نشون میدم .
عزیزم باید به همسرت محبت کنی بدون اینکه ازش توقع داشته باشی تا به مرور زمان یاد بگیره .
ولی اون نباید بفهمه که تو سعیت اینه که به همسرت یاد بدی .بزار اون فکر کنه فقط از دوست داشتنه .چون خودت هم لذت میبری عزیزم .43
باید تلاش کنی اگه واقعا میخوای که تغییرش بدی . غیر مستقیم بهش یاد بدی .
اگه فقط ازش بخوای که تغییر کنه اون تغییر نمیکنه، چون نمیدونه ، چون بلد نیست، چون به غرور مردونش بر میخوره ....
علاقه مندی ها (Bookmarks)