فکر می کردم تنها چیزی که بتونه مانع خریدتون بشه پوله. وقتی پول دارین اختیار پولتون دست خودتونه دیگه به کسی چه؟!
ببخشید به نظرم نمی تونم راهنماییتون کنم شرمنده ام اینجا نظر دادم عزیز. واقعا بچه خوبی هستی که هم پولو خودت می دی هم می خوای راضی کنی :)
تشکرشده 7,555 در 2,378 پست
فکر می کردم تنها چیزی که بتونه مانع خریدتون بشه پوله. وقتی پول دارین اختیار پولتون دست خودتونه دیگه به کسی چه؟!
ببخشید به نظرم نمی تونم راهنماییتون کنم شرمنده ام اینجا نظر دادم عزیز. واقعا بچه خوبی هستی که هم پولو خودت می دی هم می خوای راضی کنی :)
ممنون که حقو به من دادین دوست عزیزنوشته اصلی توسط meinoush
مشکل منم همینه دیگه من نمیتونم با پول خودم گوشی بخرم
تشکرشده 7,555 در 2,378 پست
عزیز جان با این اوصاف به نظرم اگه می خوای باباتو راضی کنی بگو با پول خودش برات بخره و اگه حساب کتاب قرون قرونتو ندارن به نظر من حالا که هم جوونی هم پول داری پولای خودتو بده خورد خورد نیم سکه بخر و واسه خودت یه جای امن توی اتاقت نگه دار و به کسی هم می خوای نگو که اصلا همچین چیزی خریدی که ازت نگیرن. بعدا چند سال دیگه شاید به دردت خورد. می خوای زحمت بکشی باباتو راضی کنی یکباره بگو پول مبایلتم بده! نشد هم نشد. پولاتو جمع کن برای بعدت البته با این ارزش ریال بهتره سکه ی نیم بخری یا دلار یا هرچی.
تشکرشده 585 در 180 پست
شاید پدرت فکر می کنه با امکان نصب بازیهایی که روی گوشی های جدید هست، شما از درس خوندن فاصله میگیری. اگه این باشه طبیعیه رفتارشون. یا اینکه شما بخوای پول هاتون رو بابت جدید کردن گوشیتون هر چند وقت یکبار خرج کنید.
دلیلشون رو می دونی؟
mr6262 (دوشنبه 15 خرداد 91)
تشکرشده 12,256 در 2,217 پست
سلام،
درسته که پولها الآن دست شماست، ولی فکر می کنم این پول رو یکروزی از پدر مادر و بقیه بزرگترها گرفتی.
پدرت می خواهد به تو یاد بده که پول به آسانی به دست نمیاد که به آسانی هم خرجش کنیم.
یادمه من هم که همسن تو بودم، دوست داشتم برای خودم یک ویدیو بخرم. پدرم ولی نگذاشت این کار رو بکنم، چون می گفت توی خانه یک ویدیو داریم و دلیلی ندارد که تو هم توی اتاقت یک ویدیو داشته باشی.
اون روز من خیلی خیلی ناراحت شدم و تا چند روز قهر بودم!!!
ولی الآن می بینم که من هم به پسرم اجازه این کار رو نخواهم داد!
حالا نمی دونم گوشی فعلی تو چقدر قدیمیه. و گوشی جدیدی که می خواهی بخری قیمتش چقدر هست. ولی دقت کن که این گوشی که الآن می خری هم نهایتش 1-2 سال دیگه قدیمی شده...
سعی کن پولهایت رو حساب شده و برای چیزهایی که واقعاً نیاز داری خرج کنی.
موفق باشی.
hamed65 (دوشنبه 15 خرداد 91)
تشکرشده 2,267 در 375 پست
واقعا موضوع تاپیک چقد جالبه
کاش موضوع تاپیک همه ی دوستان همین جوری بود
به نظر من بابات نمیذاره گوشی جدید بخری چون به نظرش خریدن گوشی جدید ینی اینکه پولتو داری میریزی دور!!! چون لزومی نمیبینه وقتی گوشی داری و همه چی داره عوضش کنی.
دلیلشو نپرسیدی ازش؟نگفته؟؟؟
دوستان ممنون از نظراتون ولی متاسفانه هیشکی یه جواب قانع کنده واسه راضی کردن بابام نداده اگه میشه سعی کنید به سوال اصلیم جواب بدین خیلی ممنون در ضمن اصلا دلیل اینکار بابامو نمیدونم
تشکرشده 10,163 در 2,191 پست
سلام
اگر خوب به انجمنی که در آن تاپیک ایجاد نموده ای دقت کنی؛ نوشته مشاوره خانواده و قبل اون نوشته ازدواج و خانواده.
این مشکل به اینجا مربوط نمیشه،بهرحال: دوست جوان من، اینجا هر کسی طبق نظر شخصی خودش شما رو راهنمائی میکنه، نوع دیدگاه پدر من با پدر شما تفاوت داره، پس دری که من برای رضایت پدرم از اون وارد میشم ، شاید مناسب تو نباشه. شما در سنی هستید که حساسیت جامعه و خانواده روی شما بسیار است ، که در واقعیت نیز پسندیده است، دقت کن، نوشتم حساسیت ،نه محدودیت.
اختیار داشتن امکانات در این برهه زمانی،دست خودت است و همه باید از این امکانات بهره ببرند، اما بذار یه مثال برات بیارم، در یک خانواده بنا بر نیازشان به کامپیوتر (مثلا" شرایط تحصیلی) آن را تهیه میکنند؛ و خیلی از کارهایشان راه میافتد، در یک خانواده هم فقط میخوان داشته باشن، چرا و چطورش مهم نیست، فوقش چرخ زدن تو اینترنت و آهنگ گوش دادن نهایت استفاده باشه.
بین این دو تفاوت زیاد است، در جامعه ما تا زمانی که شماو جوانانی مثل شما، مستقل نشده اید تحت امر و نظر خانواده هستید.
برای داشتن چیزی هم التماس نکن
keyvan (دوشنبه 15 خرداد 91)
ممنون از نظرت داداش کیوان حرفات روم تاثیر گذاشت مخصوصا جمله ی اخرتنوشته اصلی توسط keyvan
سعیمو می کنم که گوشیه رو بخرم ولی اگه نشدم هرگز التماس نمی کنم و گوشیرو میزارم واسه وقتی که مستقل شدم
kahokooh (شنبه 13 خرداد 91)
تشکرشده 448 در 154 پست
kahokooh
چقدر خوندن تاپیکت توی آشفته بازار دنیای ما بزرگترا، آدمو آروم میکنه.
اینقدر غرق در مشکلات عمیق و پیچیده و به معنای واقعی "سنگین" خودمون هستیم که گاهی اصلا یادمون میره یه زمانی چه بی دغدغه زندگی میکردیم... یه زمانی چه راحت شبا میخوابیدیم... یه زمانی چه بی غصه میخندیدیم...همون موقع ها که همسن و سال امروز تو بودیم.
کاه و کوه....
هیچی ندارم بهت بگم...
جز اینکه :
خوش به حالت....
یهویی دلم خیلی گرفت،
دلم برای اون موقع های خودم تنگ شد...
عسل. (دوشنبه 15 خرداد 91)
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)