با سلام و احترام
ضمن تشکر از saeeded و فرشته مهربان که با توجه به وضعیت مراجع، جوابی به دور از احساس دادند در ذیل چند به چند نکته اشاره می کنم.
در هیچ تحقیق روانشناسی در هر هیچ کجای دنیا نتیجه 100 درصدی نداریم. علم روانشناسی ( بر خلاف موازین شرعی و دینی که جزم و اکثر اوقات صد درصدی هست. ) بهترین حالتهایش شرایط 95 درصدی یا 5/97 درصدی را لحاظ می کنند.
این به بدین معنی هست که گاهی در مشاوره ها به شرایط منحصر به فردی بر می خوریم که باید به شخص مورد نظر صرفا با توجه به شرایط خاص خودش نگاه کنیم.
لطفا سایر دوستان دقت کنند و اگر در مقام مشاور جواب می دهند و راهنمایی می کنند باید مواظب باشند موقیت مراجع را دقیقا در نظر بگیرند و با مطالعه و علم صحبت کنند. اگر هر کس هر حرفی به ذهنش آمد بدون عواقبش به زبان بیاورد ممکن است زندگی مراجع را با چالش و خطر روبرو کند. خطری که به صورت واقعی هم اکنون در زندگی مراجع نیست.
همانطور که سرکار خانم «تعجب » به خوبی شرح داده اند
ایشان از سن 23 سالگی با این آقا ازدواج کرده اند. و دختری 5/2 ساله دارند. این آقا شرایط و روشها، و خصوصیات بسیار مثبتی دارد که وی در این 6 سال زندگی با همه این فراز و نشیب ها و حتی این مسئله مهم، باز هم می گویند: «من و همسرم خیلی همدیگر را دوست داریم»
خواهش می کنم به این جمله تمام اعضاء دقت زیادی بکنند.
او نمی گوید «همسرم را دوست داشتم.»
«او نمی گوید همسرم مرا دوست دارد»،
او نمی گوید «من و همسرم همدیگر را دوست داریم.»
به قید «خیلی» توجه ویژه داشته باشید.
او می گوید«من و همسرم خیلی همدیگر را دوست داریم»، فعل داریم با فعل داشتیم متفاوت هست و اشاره به زبان حال می کند.
نتیجه:
اینکه بحث مناسب بودن این زن و شوهر ، صادق بودن این دو ، صمیمی بودن هر دونفر، درک متقابل و سایر شرایطی که آرزوی هر زن و مردی هست در زندگی این دو نفر جریان دارد.
یعنی اینکه سطح زندگی و رضایت مندی و بالندگی این خانواده مافوق تصور خیلی از افراد هست. چنان که با این مشکل مهم، مراجع تمایل به حفظ این زندگی دارد و با درون ریزی حاضر هست خودش را داغون کند تا خدایی نکرده شوهرش مشوش و یا ناراحت نشود. او از ترس شوهرش کوتاه نمی آید. او با عشقی که به شوهرش دارد حریم ها را حفظ کرده است.
نوشته اصلی توسط
تعجب
واقعا میگم من و همسرم واسه هم میمیریم فکر نکنید محبتمون به هم کمه نه بخدا عاشق همیم
کدامیک از مراجعان چند ده هزار نفری این تالار می توانند این جمله را در مورد خود و همسرانشان بگویند در حالیکه همسرشان یک زن دیگر را صیغه کرده!!!!؟
پس باید در جواب دهی به خانواده ای چنین بالنده ، متمرکز بر مسائل مثبت این خانواده باشیم. و سئوالاتی که باید از این مراجع بکنیم. چنین است؟
چه خصوصیات مثبتی همسر شما دارد؟
آیا اینکه او نمی خواسته قبل از ازدواج گناه کند واقعیت هست؟
آیا هم اکنون دنبال خانمهای مردم نمی افتد؟
سراغ عکس و فیلم سکسی نمی رود؟
دنبال ماهواره و فیلمهای مستهجن نمی رود؟
آیا مسئولیت هایش را انجام می دهد؟
آیا موازین شرعی را در سایر حوزه ها رعایت می کند؟
چه چیزهایی همسرت دارد که او را برای شما دوست داشتنی کرده است؟
آیا او همیشه با شما صادق هست؟ و مسائل را می گوید؟
آیا طی این مدت که مجددا به آن خانم کمک می کند یا صیغه کرده است، سایر جنبه های زندگی اتان و مسئولیت هایش خدشه دیده و یا ارتباط با شما را کاهش داده یا بی کیفیت کرده است؟
آیا مسائل مذهبی توسط شما و خانواده شما مهم هست و در زندگیتان جای دارد؟ مثل نماز ، روزه ، انفاق، زیارت، دعا، خمس، صله رحم، کمک به همنوعان و ....؟
با این سئوالهای بیشتر به باقت خانواده مراجع نزدیک می شویم. و متوجه می شویم واقعا چه شرایطی بر این خانواده حاکم است و چگونه می توانیم با این خانم گفت و شنود کنیم؟
بعد از کسب این جوابها باید سعی کنیم مهارتهای ارتباطی موثر و سازنده را به مراجع بیاموزیم. به نحوی که هم بتواند مانند گذشته بهترین ارتباط دلسوزانه و هم حسی را با همسرش داشته باشد. هم بتواند به نرمی شوهرش را از احساسات خود با خبر کند.
گاهی برای اول کار لازم هست از شوهرش بخواهد به خاطر فشاری که چنین مسائلی بر احساسات او وارد می کند. در رابطه با این قضیه با او صحبت نکند.
مهارت بعدی اینست که به مراجع بگوییم اصلا لازم نیست که با زن صیغه ای همسرت کنار بیایی و او را تحمل کنی. اما این به معنی این نیست که با او و همسرت هم درگیر شوی.
در فاز اول باید از نظر فیزیکی از این موضوع فاصله بگیری. و از همسرت بخواهی به خاطر آسیب های احتمالی این موضوع، از بیان این قضیه و جزئیاتش اجتناب کند.
به او بگو اگرچه از نظر شرعی این مسئله برایتان حل شده است. لیکن از نظر روانی ظرفیت کمی برای کنار آمدن با این مسئله دارید.
یک مثالی برایش بزنید.
بگویید گرفتن روزه در تمام ماهها گرم مستحب هست. نماز شب در تمام شب های بلند زمستان مستحب هست، خواندن همه نوافل و دعاها مستحب هست. و ....، اما ظرفیت همه ما اینطور نیست که همه اینها را انجام دهیم. و در مستحبات باید به توان خود نگاه کنیم. ممکن است موجب وهن دین یا پس زدن ارزشهای دینی شود.
اگر فشار زیادی علیرغم توانمان به خودمان بیاوریم ممکن است مثل صدها نفر که چنین شدند با دین مقابله کنیم.
لذا این مسئله صیغه با توجه به ضعیف بودن توان من در این قضیه برایم غیر قابل تحمل هست. این به این معنی نیست که صیغه را گناه می دانم. یا رد می کنم ، بلکه به این معنا هست که هنوز چنین تحملی را ندارم.
بگو که:
سالهاست دوستش داری و خواهی داشت. ولی اخیرا بغض های پنهانی و اشکهایی داری که دوست نداری او ببیند و آزرده شود.
بگو:
آن خانم را دوست داری، احساس شوهرت را نسبت به او درک می کنی. و کارش را هم می فهمی، لیکن من که در این قضیه از قبل هم دخیل نبودم، اکنون هم نمی توانم کنار بیایم.
بگو :
من تو را مجبور به کاری نمی کنم. هر کاری دوست داری انجام بده ، چون دوستت دارم.
لیکن اجازه بده من چیزی ندانم. و خواهش می کنم خودت هم اگر توانستی این مسئله را محدود یا به پایان ببر. تا این رنج پنهانی ام تقلیل یابد تا همیشه احساس 20 بودن را از طرف تو داشته باشم.
به او بگو :
به هر حال برایت عزیزاست . و به خاطر اعتمادی که به او داری از احساسهای درونی و آزارنده ات به او گفتی.
خلاصه:
با زبان شیرین با تشکر از مثبت های همسرت ارتباطت را با او متعادل تر کن. یعنی هم خوبی هایش را بگو و هم نرمخو باش. و هم تحویلش بگیر. اما از آن طرف از احساس های آزارنده خودت با او بگو. البته باید با ضمیر اول شخص بگویی.
نگو : تو مرا آزار می دهی.
بگو: احساس آزردگی می کنم. احساس می کنم تحمل ندارم. بی اختیار بغضم می گیرد. و بدون شانه هایت اشک می ریزم.
مسئله بعدی هم ا ینست که کمتر در این مورد تحقیق و تفحص کن و پیگیر نشو که چه کار کرده و به کجا رسید.
مسئولیت کامل این قضیه را به او بده، و بگو تمایل داری که خودش کنترل ، محدود و پایان دهد. و بستر زندگی را مانند قبل مدبرانه مدیریت کند.
بگو که بهش ایمان داری بازهم می تواند در این مسئله قوی عمل کند و بدون اینکه خانمش را بیازارد ، به تنهایی در این مسئله شخصی اش عمل کند و به خوبی مشکل پایان پذیرد.
علاقه مندی ها (Bookmarks)