به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 3 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 32
  1. #21
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 22 تیر 95 [ 16:53]
    تاریخ عضویت
    1390-8-28
    نوشته ها
    744
    امتیاز
    8,604
    سطح
    62
    Points: 8,604, Level: 62
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 146
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    1,594

    تشکرشده 1,946 در 612 پست

    Rep Power
    88
    Array

    RE: در خواستگاری، در مورد اختلاف نظر هایی که با پدرم دارم صحبت کنم؟

    این اصلا قضاوت نیست فقط خواستم دیدت باز شه

    من خودم آدمیم که شاید خیلیم پدر و مادرمو ناراحتشون کنم
    از قوانین اینجا فکرمیکنم این باشه که با هم بحث نکنیم بهار جان... من پیشنهاد دارم یه تاپیک برای انتقاد و دلخوریها زده شه که اونجا مسائل مطرح شه امیدوارم انجام شه )

    اما خواستم بدونی من هیچ قضاوتی راجع به تو نکردم و یا دختر مهربون .صد در صد شما آدمهایی هستین که تو رابطتون با خانواده مهر و احترام جای داره وگرنه میشد خیلی راحت با دعوا مشکلتونو حل کنید اما دنبال راه حل درستید

    عذر میخوام اگه کسیو ناراحت کردم
    آدمیم که ترجیم میدم آرامش برقرار باشه تا با داد زدن حقمو بگیرم( ترجیح میدم همچین آدمی باشم)

    اما عشق یعنی اینکه وقتی نه ما برای مامانت آزاری و با زایمان کلی درد میکشه باز هم 2 سال با محبت بت شیر بده
    پس تو یا دختر مهربون کار خواستی نمیکنید که احترام میزارین ... در واقع وظیفه است
    و شما نباید در مقابل وظابفتون متوقع بشید
    و بگید پس حالا حقم کو؟
    حرف من اینه امیدوارم متوجه منظورم بشین و باعث ناراحتی کسی نشم


  2. 2 کاربر از پست مفید جوانه؟؟؟ تشکرکرده اند .

    جوانه؟؟؟ (جمعه 29 اردیبهشت 91)

  3. #22
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 08 تیر 98 [ 05:40]
    تاریخ عضویت
    1389-9-30
    نوشته ها
    1,362
    امتیاز
    19,687
    سطح
    88
    Points: 19,687, Level: 88
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 163
    Overall activity: 25.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger Second Class1000 Experience PointsVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    7,910

    تشکرشده 7,657 در 1,487 پست

    Rep Power
    151
    Array

    RE: در خواستگاری، در مورد اختلاف نظر هایی که با پدرم دارم صحبت کنم؟

    دوستان، ممنونم که به بحث و جدل و اینا ادامه نمیدید.
    روی همدیگه رو ببوسید سوء تفاهما برطرف شد:)


  4. 2 کاربر از پست مفید دختر مهربون تشکرکرده اند .

    دختر مهربون (جمعه 29 اردیبهشت 91)

  5. #23
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 22 تیر 95 [ 16:53]
    تاریخ عضویت
    1390-8-28
    نوشته ها
    744
    امتیاز
    8,604
    سطح
    62
    Points: 8,604, Level: 62
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 146
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    1,594

    تشکرشده 1,946 در 612 پست

    Rep Power
    88
    Array

    RE: در خواستگاری، در مورد اختلاف نظر هایی که با پدرم دارم صحبت کنم؟

    برای بهار و دختر مهربون

    اینم برای حامد
    اینم برای فرشته مهربون
    اینم برای آنی
    اینم برای مدیر همدردی
    کیوانم بود راستی

    هه هه
    الان میان بم اخطار میدن!!!!

  6. کاربر روبرو از پست مفید جوانه؟؟؟ تشکرکرده است .

    جوانه؟؟؟ (شنبه 30 اردیبهشت 91)

  7. #24
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 08 تیر 98 [ 05:40]
    تاریخ عضویت
    1389-9-30
    نوشته ها
    1,362
    امتیاز
    19,687
    سطح
    88
    Points: 19,687, Level: 88
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 163
    Overall activity: 25.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger Second Class1000 Experience PointsVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    7,910

    تشکرشده 7,657 در 1,487 پست

    Rep Power
    151
    Array

    RE: در خواستگاری، در مورد اختلاف نظر هایی که با پدرم دارم صحبت کنم؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط mr6262
    سلام دختر مهربون
    نه، این راهکار نیست، این یک کلاه عاطفی گذاشتن روی مسئله است و تاوان این کار از دست رفتن حداقل های آزادی، لذت های زندگی، از دست دادن عمر، فرسایش روحی، گرفتاری های فکری روزانه و ... خیلی مسائل دیگر است.

    از کارشناس های محترم تقاضا دارم که به مایی که در این شرایط هستیم یک راهکار واقعا عملی یاد بدن تا حتی ذره ای از زیر بار این فشارها رها شیم.
    سلام
    mrجان، نمیدونم جنس مشکلات شما، از جنس مشکلات من هست یا از چه جنسی هست.
    اما اینو به عینه دیدم که بعضی وقتها، انقدر مغزم از مسائل ریز و درشت پر هست که راهکاری که بهم میگن رو متوجه نمیشم.
    نه که متوجه نشم، عمقش رو درک نمیکنم.
    و بعد از مدتی ممکنه دوباره بخونمش اما یه چیز جدید از توش بفهمم. چیزیکه تا اون موقع با هزار بار خوندن و مرور کردن متوجهش نشدم.
    شاید الان هم همون شرایط برای من و شما پیش اومده.
    بیا چند دقیقه همه ی خاطرات بد و حتی کینه ها (اگه کینه ای وجود داره) رو بذاریم کنار تا ذهنمون فرصت کنه بفهمه و درک کنه.

    من که صبر میکنم و روی حرفاشون فکر میکنم.
    حتی اگه باز هم بیان و همون کلاه عاطفی رو برامون بیارن.

    نقل قول نوشته اصلی توسط mr6262
    ani عزیز

    چند نکته توی حرف هاتون برام مبهم بود، نمیدونم لحن صحبتتون به چه صورت بود ولی از برخی کلماتتون حس خشم به من القا میشه ولی چون همیشه حرفهای شما رو قبول دارم و لذت میبرم از خوندنشون، این حس را اشتباه خودم فرض می کنم

    1) واقعا داشتن استقلال نظر و استقلال فکری در زمینه های ساده ای مثل اینکه دختر مهربون گفتن برای تدریس و درس، شغل، لباس پوشیدن و ....، و در یک خانه با هم بودن به معنای خر و خرما را با هم خواستن هست؟

    2) این خواستن تغییرات در مواجه با خانواده فقط برای ازدواج نیست، در خیلی از مسائل هست. دختر مهربون هم مثال های دیگه ای رو زدن

    3) واقعا این خانه متعلق به کسی دیگری است و همه حق برابر برای زندگی توش ندارن؟

    این واقعا تاسف باره که ما دخترها باید تن به این همه محدودیت بدیم و راهی مصالحه آمیز به جز رفتن از خانه نباشه برامون. چند وقت پیش می خواستم تاپیکی باز کنم راجع به اینکه چطور میشه در خانواده استقلال نظر و فکر پیدا کرد. ولی فکر نمی کردم نتیجه رفتن از خانه باشه. چه ناراحت کننده که ادم ها به این سادگی از حقوق اولیه خودشون محروم میشن و کاری جز فاصله نمی مونه.

    من هم موافق با پرداخت بها و قبول مسئولیت تصمیم هامون هستم ولی این جدا شدن از خانواده در این جامعه وبا این فرهنگ و پشت پا زدن به خانواده برای به دست اوردن این حقوق اولیه، کمی بها و تاوان سنگینی است که باید بدهیم تا حقوق اولیه رو به دست بیاریم
    بحث در مورد این موضوع در این تاپیک نمیگنجه.
    اما حرفای زیادی دارم. اگه خواستی و تاپیک جداگانه ای زدی، میام.

    نقل قول نوشته اصلی توسط جوانه؟؟؟
    [color=#1E90FF]ببخشید دختر مهربون دوست ندارم تاپیکت به انحراف بره
    اما شاید این حرفام برای تو هم مفید باشه

    ...
    جوانه عزیز، همونطور که گفتی، این مورد، بحثی نیست که در این تاپیک بگنجه.



    نقل قول نوشته اصلی توسط جوانه؟؟؟
    نقل قول نوشته اصلی توسط دختر مهربون

    اینه که فکر میکنم باید یه کاری کنم. یا روی پدرم کار کنم یا روی خواستگار.



    اینا تفکراته تو هست
    آنی هم گفت نه روی پدر کار کن نه خواستگار

    روی خودت کار کن
    باور کن من به یه چیزی به عینه تو این مدتی که تو همدردی بودم رسیدم و اونم اینه که بیرون هیچ مشکلی نیست همه مشکلات به ما و دید ما از زندگی برمیگرده


    قبول دارم در بعضی موارد تفکرات ما خیلی تاثیر گذاره.
    اما بعضی موارد ِدیگه، مشکلاتی هستن که وجود دارن.
    مثل گرسنگی.
    یکی که گرسنه هست، میتونه تا دم مرگ به خودش بقبولونه که مشکلی نداره و در اثر گرسنگی بمیره.

    حالا اینکه مشکل من از کدوم دست هست، نمیدونم.

    اما عشق یعنی اینکه وقتی نه ما برای مامانت آزاری و با زایمان کلی درد میکشه باز هم 2 سال با محبت بت شیر بده
    پس تو یا دختر مهربون کار خواستی نمیکنید که احترام میزارین ... در واقع وظیفه است
    و شما نباید در مقابل وظابفتون متوقع بشید
    و بگید پس حالا حقم کو؟
    جوانه جان، منکر زحمات پدر مادرم نیستم.
    اما اینکه پدر و مادرم اینجوری دوس دارن و طبق تفکرات من دوس ندارن، بهانه خوبی برای منفعل شدن نیست.

    درسته تا آخر عمرم بهشون وابستگی عاطفی و معنوی و ... دارم.
    اما دلیل نمیشه کپی اونها بشم.
    در عین دلبستگی به اونها، من یه شخصیت مستقل از اونها هستم.

    من در مقابل احترامی که بهشون میذارم، توقعی ندارم.
    بابت اینکه یه انسان مستقلم، از همه افراد پیرامونم، از جمله پدرم و مادرم، انتظار دارم بذارن فردیت خودم رو حفظ کنم.

    (این حرفا هیچ ربطی به بحث این تاپیک نداره. ممنون میشم اگه کسی ادامه ش نده.)

    دختر مهربون عزیزراه حلی برات ندارم..اما گفتم شاید بعضیها به خودشون بیان و دست ازقضاوت بردارن و واقع بینانه تر راهنماییت کنن.
    اما شاید بتونی ازطریق فرد سوم که به پدرت نزدیکه منظورم مادرته حرفت رو به پدرت برسونی..یعنی مادرت با سیاستی که خودش داره از زبون خودش بگه اقا شاید اینطوری که شما صحبت میکنید خانواده خواستگار تصور کنن دختر ما وابسته است..و این چقد با تلاشی که انجام دادیم تا دخترمون مستقل باشه فاصله داره..من نگرانیم از جواب منفی و نپسندیدن اونها نیست..ناراحت میشم که باتوجه به زحمتی که کشیدیم تا دختر مهربون مستقل بشه ازش تصور یه دختر وابسته داشته باشن..چطوره یه بار در مورد حرفایی که توخواستگاری باید زد با هم صحبت کنیم.
    بهار عزیز، ممنونم.
    اما،
    نمیتونم در این مورد روی مادرم حساب کنم.
    متاسفانه یا خوشبختانه، صحبت با پدرم و قانع کردن در هر زمینه ای، پای خودمه.

    و یه چیز دیگه.
    اینجوری که من حس کردم، پدرم اصلاً دوس ندارن بقیه فکر کنن ما شخصیت مستقلی داریم.
    اصلاً نسبت به کلمه ی مستقل حساس شدن انگار!
    حس میکنن همه باید بدونن من دخترم محدوده.
    اما این از دید من خوب نیست!

  8. 4 کاربر از پست مفید دختر مهربون تشکرکرده اند .

    دختر مهربون (جمعه 29 اردیبهشت 91)

  9. #25
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 23 آذر 91 [ 09:19]
    تاریخ عضویت
    1387-10-07
    نوشته ها
    4,074
    امتیاز
    23,640
    سطح
    94
    Points: 23,640, Level: 94
    Level completed: 29%, Points required for next Level: 710
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    16,488

    تشکرشده 16,567 در 3,447 پست

    Rep Power
    425
    Array

    RE: در خواستگاری، در مورد اختلاف نظر هایی که با پدرم دارم صحبت کنم؟

    من کلا با سیستم صمیمیت و شفاف صحبت کردن توام با احترام موافق هستم اما الزام این قضیه این است که تو در فضای ترس نباشی و محاسبه سیاسی و تجاری نداشته باشی ( این آن پاسخ یک جمله ای که خواسته بودی )

    و البته لازمه ی این کار گاها منجر به هزینه می شود و نه پرداخت بها .
    چرا که ملتی نیستیم که با این سطح از صمیمیت و شفاف گویی عادت داشته باشیم ( لازمه ی شفاف گفتن شهامت و نداشتن ترس از است و یک بعد دیگر قضیه هم شنونده است که به علت عدم عادت به راست شنیدن می تواند هر واکنشی داشته باشد و......




    و اما

    عزیزم ، ترس بیشتر از قضاوت به این دلیل است که فشار داری و امنیت هایت به خطر افتاده .

    مسئله ی ترس از قضاوت و .............مسئله ی توست . ابدا به خواستگار ربط ندارد ومسئله ی ترس محدود به خواستگار نمی شود .

    امروز ترس از قضاوت خواستگار است و بهانه اش هم حرفها و رفتارها ی پدرت است و فردا می شود ترس از قضاوت خانواده ی شوهر و بهانه اش هم می شود رفتار شوهر و.....................که با هر بهانه ای اگر در فضای ترس قرار بگیری طبیعی است که واکنشی خواهی داشت و فشار بیشتری را با این روش روی خودت حس خواهی کرد .

    وقتی فضای صمیمی داشته باشی و حتی شهامت توام با احترام می توانی از ترس هایت هم حرف بزنی و راجع به جزئیات روحیه ات صحبت کنی و بگویی از چه چیزهایی خوشت می آید و از چه چیزهایی خوشت نمی آید .

    مکالمه ی با پدرت به این معنی است که تو به جای بلند حرف زدن با پدرت از این فضا فرار کنی و مثلا به فاز سکوت بروی و در ظاهر نشان بدهی سرت به کار خودت گرم است اما در درون هر یک از رفتارها و حرفهای پدرت را با حس بد مرور کنی و از آن دلخوری بسازی ...............
    اگر با پدرت مشکل داری باید حرفت را به جای زمزمه با خودت بلند بیان کنی و از اینکه سرزنش شوی نترسی ( این ترس یکی دیگه از ترس های توست ) و از بحث و گفتگو فرار نکنی .

    ضمن اینکه اگر فردی فضای قضاوت داشته باشد پدر تو گل و بلبلی هم که حرف بزند باز او قضاوتهای خودش را خواهد داشت فقط با صدای بلند بیان نمی کند . در نتیجه این حساسیت نمی تواند به تو گارانتی بدهد که در فضای سرزنش و قضاوت و ........قرار نمی گیری . تو ممکن است مستقیم در این فضا امروز قرار نگیری اما دیدگاه طرف مقابل تو مال خودش است و تو حتی کمترین دسترسی را به پشت نقاب ها نداری .


    mr6262 عزیز در مورد آنچه که رو به تو گفتم " تو برای خودت تاپیک باز کن " و امیدوارم حرفها و نظراتم را مناسب با
    قوانین تالار شسته رفته و بهداشتی کنم که بتوان بر حسب فرهنگ - سنت و نه حتی مذهب هفتاد و دو ( فرضی ) نوع ملت ایرانی بیان کنم و برایت بگویم وقتی باوری اشتباه باشد چطور تو جوان امروزی یک چیزها را حق خودت می بینی و دنبال تابو شکنی هستی اما در یک جاهایی هم گیر می کنی و...................و حکایت خر و خرما را برات باز کنم و اشکالات این حکایت را برایت بگویم .

  10. 3 کاربر از پست مفید ani تشکرکرده اند .

    ani (جمعه 29 اردیبهشت 91)

  11. #26
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 28 دی 91 [ 01:34]
    تاریخ عضویت
    1389-12-23
    نوشته ها
    301
    امتیاز
    2,429
    سطح
    29
    Points: 2,429, Level: 29
    Level completed: 86%, Points required for next Level: 21
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    1,706

    تشکرشده 1,723 در 325 پست

    Rep Power
    44
    Array

    RE: در خواستگاری، در مورد اختلاف نظر هایی که با پدرم دارم صحبت کنم؟



    سلام!

    منم با آنی موافقم که این رفتار و ترس های تو ریشه ای تر از یه خواستگاری باشه. اما در مورد همین مثال خودت (خواستگاری) فکر میکنم یه مقداری تو معنای استقلال باهات هم نظر نباشم.

    تو فکر میکنی که اگر پدرت این طوری در جلسه خواستگاری اعمال نظر و ابراز عقیده نمی کرد، خواستگار نظرش عوض نمیشد. درسته؟ این جای بحث داره:

    1) این آقای خواستگار خودش به شما گفت به این خاطر پا پس کشیده؟ فکر نمیکنم گفته باشه... پس تو اهل قضاوت کردن در مورد دیگران و بعضا ذهن خوانی و تعبیر و تفسیر رفتار اونها بر اساس داشته های خودت هستی... به همین دلیل هم هست که از قضاوت دیگران میترسی. (بذار برات یه مثال بزنم بارها شده یکی به من تیکه انداخته، یا با کنایه حرف زده... اما اگر دوستام بهم نمیگفتن، نمیفهمیدم... میدونی چرا؟ چون اهل متلک پرانی نیستم...
    برعکس کسی رو میشناسم که خودش خدای این کاراست و به طرز عجیبی آنتن هاش به متلک و کنایه هایی که بهش گفته میشه حساسه و گاهی اوقات حتی از اون ور بوم می افته!!!)

    حتی اگر خود ایشون هم این دلیل رو برای تغییر عقیدش آورده باشه... کی تضمین میکنه که حقیقت همین باشه؟؟؟

    2)خب پدرت به شما استقلال نمیده ... قبوله! خودت چرا به خودت استقلال نمیدی؟؟؟؟؟؟ چرا خودت در مورد خودت بر اساس پدرت نمره میدی؟ چرا میپذیری دیگران این کار رو در حقت بکنند؟، حتی اگر تمام این ماجرا درست باشه... یکی که استقلال درونی داره و به مستقل بودن خودش باور داره، این رو میذاره به حساب اشتباه دیگران که بر اساس ظاهر قضاوت کردن... و چه بسا از این بابت خوشحال بشه... لزومی نداره کسی که واقعا تو رو نمیشناسه و قدر گوهر واقعی وجودت رو نمیدونه همراه زندگی تو بشه (قدر خودت رو بدون این بخش بزرگی از استقلاله)

    این تویی که خودت رو زیر مجموعه ای از پدرت میدونی. در حالی که خانواده بخشی از وجود شماست. بخشی مهم و حیاتی و بعضا غیر قابل تغییر.... حتی اگر تو این زمینه نمره خوبی نگیری که مطمئنم میگیری، این فقط یه بعد از وجود توست. دیگران به همه وجودت نمره میدن (البته اگر نمره دادنی در کار باشه!!).


    در مورد سوالت که آیا باید اینو با خواستگارت در میون بذاری... می خوای چی رو برسونی؟ اختلاف عقیده تو با خانوادت با یکی دو جلسه صحبت با خواستگارت معلوم میشه... لازم نیست چیزی بگی (از نظر من) بیشتر ذهنیت منفی ایجاد میکنه... تو درونا خودت رو مستقل بدون و خانوادت رو با افتخار بپذیر (اختلاف دیدگاه سر جاش) و این استقلالت رو نشون بده... دیگه فکر نمیکنم مشکلی پیش بیاد.

  12. کاربر روبرو از پست مفید دانوب تشکرکرده است .

    دانوب (شنبه 30 اردیبهشت 91)

  13. #27
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 08 تیر 98 [ 05:40]
    تاریخ عضویت
    1389-9-30
    نوشته ها
    1,362
    امتیاز
    19,687
    سطح
    88
    Points: 19,687, Level: 88
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 163
    Overall activity: 25.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger Second Class1000 Experience PointsVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    7,910

    تشکرشده 7,657 در 1,487 پست

    Rep Power
    151
    Array

    RE: در خواستگاری، در مورد اختلاف نظر هایی که با پدرم دارم صحبت کنم؟

    سلام

    اینکه از کجا متوجه شدم، از طریق واسطه مون متوجه شدم که دلیلشون این بوده.

    .
    .
    .
    .
    نه!
    اصلاً بحث سر استقلال یا عدم استقلال نیست.
    فکر میکنم خیلی بحثمون منحرف شد و من هم خیلی بد توضیح دادم!

  14. کاربر روبرو از پست مفید دختر مهربون تشکرکرده است .

    دختر مهربون (شنبه 30 اردیبهشت 91)

  15. #28
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 28 دی 91 [ 01:34]
    تاریخ عضویت
    1389-12-23
    نوشته ها
    301
    امتیاز
    2,429
    سطح
    29
    Points: 2,429, Level: 29
    Level completed: 86%, Points required for next Level: 21
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    1,706

    تشکرشده 1,723 در 325 پست

    Rep Power
    44
    Array

    RE: در خواستگاری، در مورد اختلاف نظر هایی که با پدرم دارم صحبت کنم؟

    حالا چرا گریه می کنی؟

    نه خوب توضیح دادی فکر کنم منظورت رو درست فهمیده باشم.

    ببین دوست خوبم! ما وقتی به مانع و مشکل سر راهمون داریم، دو کار از دستمون بر میاد:
    مانع رو از سر راه برداریم
    یا قبول کنیم از توان ما خارجه و یه جوری دورش بزنیم یا باهاش مدارا کنیم.

    من اصلا دوست ندارم پدرت رو مشکل بنامم (خودمون میدونیم که نعمته) اما مشکل به وجود آمده در ارتباط با ایشون یا با تغییر ایشون و یا با تغییر تو قابل حل یا تعدیله. درسته؟
    ایشون از موضع خودش کوتاه نمیاد (به درست یا غلط بودنش کاری ندارم). خوب پس کی میمونه؟ دختر مهربون


    تو میگی دیگران فکر میکنند محدودی، زیر بلیط خانوادتی، درست!
    میخوای ثابت کنی که اینطور نیست، اینم درست!
    ولی آیا راهش اینه که به خواستگارت بگی "من با پدرم اختلاف نظر دارم"؟ چرا قبول نداری که مستقل بودن، محدود نبودن و... درونیست و دیگران این رو حس میکنن؟
    تو ازدواج رکن اصلی پسر و دختر هستند. رکن اصلی دست توست. نگران چی هستی؟

    مردی که سهم تو از این دنیاست، باید تو رو بشناسه، اون دختر مهربون واقعی رو از از زیر تمام القاب و انگ ها و مدال های افتخار و تهمت ها و تحسین ها بیرون میکشه... اگر کسی این فرصت رو داشت و این کار رو نکرد، سهم تو نیست. باور داشته باش.


    ذهن نگرانت رو درک میکنم و براش آرزوی آرامش دارم.

    دور نیست روزی که تو تاپیک حال و احوال خبر ازدواجت رو بدی و شیرینی که یادت نمیره نه؟


  16. کاربر روبرو از پست مفید دانوب تشکرکرده است .

    دانوب (شنبه 30 اردیبهشت 91)

  17. #29
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 29 بهمن 02 [ 14:38]
    تاریخ عضویت
    1390-2-14
    نوشته ها
    1,633
    امتیاز
    42,408
    سطح
    100
    Points: 42,408, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialOverdriveVeteranTagger First Class25000 Experience Points
    تشکرها
    5,992

    تشکرشده 8,207 در 1,574 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    366
    Array

    RE: در خواستگاری، در مورد اختلاف نظر هایی که با پدرم دارم صحبت کنم؟

    سلامی گرم به دختر مهربون،

    نمی دونم چند سالتونه . با توجه به پست ها تون معلومه خواستگار های زیادی دارید و خواهید داشت.

    هر کسی جای شما باشه متعاقبا این رفت و امد ها و سنجش افراد انرژی زیادی ازش می گیره و دوست داره هر چه زودتر نتیجه بگیره. مخصوصا اینکه ببینه خواستگار، مورد خاصی نداره و می تونه یک گزینه مناسب برای ازدواج باشه و چقدر ملال اور خواهد بود بعد از یک دوره شناخت پر انرژی به یک دلیل به نظر اشتباه پا پس بکشند.

    دختر مهربون بالاخره تو هم ازدواج خواهی کرد اون هم با کسی که لیاقت تو رو داشته باشه وکسی که بتونه نگرانی های یک پدر را درک کنه کسی که بتونه از پشت نقاب پدر سخت گیرت روح زیبای اون رو ببینه وارزش های دختر مهربون را که در چنین خانواده ای متبلور شده است را واکشی کنه.

    بدون کسی که الان نتونه خودش را با شرایط خانواده شما وفق بده و لازم باشه که شما اون را به خاطر رفتار های پدرت توجیه کنی تا بتونه درست قضاوت کنه نمی تونی اطمینان داشته باشی که در اینده نسبت به رفتار های پدرت واکنش مناسبی داشته باشه وامکان داره لازم باشه در طول زندگی ات مدام رفتار ها رو توضیح دهی و یا توجیه کنی.

    شاید بگی اون دید اولیه و عدم شناخت می طلبه که اینطور رفتار کنی و در آینده طرفین به شناخت می رسند . اینها همه اش اما و اگر است.

    آنی جون نکته خیلی مهمی گفتند در مورد درست و نادرست. اینکه شاید نادرست شما درست محض باشه و درست شما نادرست محض.
    نوشته بودی:


    یه مثال دیگه:
    وقتی جلسات خواستگاری برگزار میشه، کسیکه بیشتر در جمع صحبت میکنه، پدرم هست.

    از میون حرفای پدرم، اینجوری استنباط میشه که ما خیلی بچه های محدودی هستیم، همیشه حواسشون به ما بوده و...
    این حرفا، در دید پدرم خیلی خوب هست. از جهتی هم واقعاً خوبه.
    اما از یه جهت دیگه، خیلی بده. یعنی اگه ما حواسمون به بچه هامون نباشه و صبح تا شب -بعبارتی- نپاییمشون، راه اشتباه رو میرن.
    در صورتیکه در واقعیت اینجوری نیست. و انقدر مراقبت لحظه به لحظه از ما ندارن! نمیدونم چرا از دید پدرم اینجوریه و اینجوری میگن.


    من به عنوان یک فرد غریبه که می تونی به عنوان یک خواستگار در نظر بگیری وقتی با این مثال شما روبه رو می شم هیچ نکته منفی نمی بینم و اتفاقا یک برداشت مثبت می کنم از یک خانواده سالم که پدر نظارت کامل داشته روی فرزندانش و با اطمینان بیشتری و خیال راحت تری می تونم ادامه مسیر شناخت رو طی کنم .

    برعکسش رو فرض کن پدرخیلی مثبت می یاد می گه : من به دختر هام از همون اول اطمینان کامل داشتم وبهشون ازادی مطلق دادم و خداروشکر هیچ وقت هم از این آزدی واستقلال سوء استفاده نکرده اند و من به اون ها افتخار می کنم.

    من به عنوان یک خواستگار اگه بخوام این جمله را بررسی کنم واسم می شه یک نقطه کور که این آزادی حد و مرزش چی بوده؟ شاید من نخوام اینقدر آزادی بدم هر چقدر هم که ایشون قابل اطمینان باشه؟ دوره زمونه خرابه این پدر چطور با این اطمینان می گه که سوء استفاده نکردند؟ باید خودم به این نتیجه برسم .

    می خوام برسم به همون درست و نادرست ها و قضاوت های دیگرون.
    شما مسوول قضاوت های دیگران نیستید.
    هر کس بخواد لیاقت شما رو داشته باشه باید هزینه کنه و هزینه اش اینه که بتونه شما رو همون جوری که هستیددر کنار خانوادتون بشناسه .

    کسی که بخواد شما رو با توضیحات واضحتون از گفته های پدرتون تمییز بده ونتونه به خودی خود طی چند جلسه به شناخت درست از شما برسه همون بهتر که بره وپشت سرش را هم نگاه نکنه.






  18. 3 کاربر از پست مفید بی نهایت تشکرکرده اند .

    بی نهایت (شنبه 30 اردیبهشت 91)

  19. #30
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    جمعه 19 تیر 94 [ 19:52]
    تاریخ عضویت
    1390-7-30
    نوشته ها
    1,886
    امتیاز
    17,095
    سطح
    83
    Points: 17,095, Level: 83
    Level completed: 49%, Points required for next Level: 255
    Overall activity: 61.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocial1000 Experience Points10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    9,194

    تشکرشده 9,663 در 1,930 پست

    Rep Power
    212
    Array

    RE: در خواستگاری، در مورد اختلاف نظر هایی که با پدرم دارم صحبت کنم؟

    نمیتونم در این مورد روی مادرم حساب کنم.
    متاسفانه یا خوشبختانه، صحبت با پدرم و قانع کردن در هر زمینه ای، پای خودمه.

    و یه چیز دیگه.
    اینجوری که من حس کردم، پدرم اصلاً دوس ندارن بقیه فکر کنن ما شخصیت مستقلی داریم.
    اصلاً نسبت به کلمه ی مستقل حساس شدن انگار!
    حس میکنن همه باید بدونن من دخترم محدوده.
    اما این از دید من خوب نیست!
    میشه دقیقا توضیح بدی منظورت از مستقل چیه؟؟محدودیتی که پدرت عنوان میکنه چیه؟واضح بگو.

    خوب پس سه راه وجود داره.یا خودت با پدرت صحبت کنی یا بیخیال بشی و بپذیری یا با خواستگار صحبت کنی.بیا دونه دونه بررسی کنیم.

    1-اگه قرار باشه با پدرت صحبت کنی باید خیلی ریشه ای عمل کنی یعنی باید سعی کنی دیدتون و تعریفتون رو نسبت به کلمه مستقل شبیه هم کنی.با توجه به این شناخت نصفه و نیمه که تو تالار ازت دارم بعیده که خواسته غیر معقول یا نادرستی داشته باشی..پس خوبه نه برای خواستگار (چون باعث واکنش پدرت ممکنه بشه) بلکه کلا با پدرت حرف بزنی و خواسته هات رو بهش بگی و اینکه دلت میخواد کمی مستقل به نظر بیای و این برای اسم و رسم پدرت بهتر هم هست.خلاصه روی چارچوب مستقل بودن به تفاهم برسید.

    ممکنه اصلا پدرت این بحث محدود بودن رو مطرح میکنه اما دلخوریش از جای دیگه است..پدرها دوست دارن بهشون یاداوری بشه که چقد بهشون احتیاج داریم و چقد قوی هستن..اگه ما بهشون نگیم ممکنه تو این زمینه احساس ضعف کنن..ممکنه دلخور بشن و میدونی کسی که احساسِ نداشتن چیزی داره بلندتر فریاد میزنه..مثلا اگه من درونم شجاعت ندارم مرتب به دیگران میگم من شجاعم تا هم دیگران متوجه ضعف من نشن هم به خودم بقبولونم که من شجاعم.
    پس ببین از نظر حمایت و تسلط پدر بر خونواده پدرت ارضا شده؟

    2-همین شرایط رو بپذیری..چون حتی اگه پدرت دیگه تو خواستگاری حرفی از محدود بودن نزنه و تو با اون فرد ازدواج هم کنی بلاخره پدرت یه جایی رفتارش رو بروز خواهد داد پس چه بهتر که خواستگار از اول بدونه پدرت چطوریه؟؟

    3-راه سوم صحبت با خواستگار.
    من فکر میکنم میشه با خواستگار حرف زد جوری که حرمت پدرت هم از بین نره...یعنی حرف پدرت رو رد نکن اما مثلا بگو پدرم خیلی نگرانه..همیشه میگه من به دخترم اعتماد دارم اما جامعه چندان امن نیست..یا چون پدرم واقعا با تجربه هست من دلم میخواست تا وقتی تو خونش هستم از تجربه های فوق العادش استفاده کنم...معمولا ضرر هم نکردم و حرفای پدرم و کارایی که بهم میگه همیشه منطقیه..اما نظرم برای زندگی مشترک یه کم متفاوته..من میخوام با توجه به اونچه از پدرم یاد گرفتم تو زندگیم مستقل عمل کنم و فکر میکنم موفق بشم چون مطالب زیادی از پدرم یاد گرفتم...
    من پدرمو خیلی دوست دارم چون میدونم محدود کردنش برای مراقبت از ماست چون دوسمون داره و...

    گمونم اینا راه هایی هست که وجود داره...

    موفق باشی

  20. 3 کاربر از پست مفید بهار.زندگی تشکرکرده اند .

    بهار.زندگی (شنبه 30 اردیبهشت 91)


 
صفحه 3 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. بیا یاد بگیریم زیبایی ظاهری، مهمان امروز و فردای زندگی ماست.
    توسط به دنبال خوشبختی در انجمن مقالات و مطالب آموزشی در مورد خانواده
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: سه شنبه 03 شهریور 94, 14:06
  2. ضروری، با جاری حسود و مغرور چه کنم؟ لطفا راهنمایی کنید.
    توسط سمیرا2014 در انجمن اختلاف و دعوا با خانواده همسر
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: سه شنبه 06 اسفند 92, 20:21
  3. پاسخ ها: 17
    آخرين نوشته: دوشنبه 06 آذر 91, 02:16
  4. پاسخ ها: 13
    آخرين نوشته: جمعه 13 مرداد 91, 19:56
  5. طلاق عاطفی، جدایی یا ادامه زندگی؟؟
    توسط lonely sky در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 72
    آخرين نوشته: جمعه 30 اردیبهشت 90, 11:31

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 19:31 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.