باشه..نمیگم
از راهنماییتون واقعا ممنونم.ممنونم جوانه جان بابت توضیحت.حتما از روشهایی که گفتی استفاده میکنم
موفق باشید
تشکرشده 9,663 در 1,930 پست
باشه..نمیگم
از راهنماییتون واقعا ممنونم.ممنونم جوانه جان بابت توضیحت.حتما از روشهایی که گفتی استفاده میکنم
موفق باشید
بهار.زندگی (پنجشنبه 28 اردیبهشت 91)
تشکرشده 36,001 در 7,404 پست
بهارجان مثل اینکه متوجه منظور من نشده ای
عزیز جان حرفی از اینکه چرا میایی و کمک میخواهی نبود اتفاقاً این که آدم از دیگران آنجا که نیاز هست کمک بخواهد یک مهارت است .
منظورم این بود که اگر از بیرون به دغدغه هایت نگاه کنی خواهی فهمید که ذهنت خیلی سوار هست و ترا خیلی درگیر کرده و اذیت می شوی نیاز هست مهار و به سکوت وادارش کنی و تمرین کنی که مدتی به هیچ چیز فکر نکنی ، و ......
اگر این پستم را با نظر به پستم در تاپیکی که قرار شد در خصوص بهره گیری از شناخت درمانی مبتنی بر معنا درمانی بهره گرفته بشه را پیوند بزنی بهتر متوجه منظورم میشوی .
می بوسمت و عذر تقصیر اگر آزرده شدی
.
فرشته مهربان (پنجشنبه 28 اردیبهشت 91)
تشکرشده 9,663 در 1,930 پست
گمونم بود و اینکه گفته بودی
من نمیدونم تغییر رو شما تو چی میبینید و اصولا وقتی تو زندگی من نیستید چطور میتونید تشخیص بدید و حکم صادر کنید که حرکتی در من استارات نزده.و هیچ کدام را هم به جایی نمی رسانی که حرکتی و تغییری در تو را استارت زده باشه ؟؟؟!!!!!!
تا اونجایی که من میدونم اسم این کار قضاوت هست.
من اصلا اینو نمیفهمم مگه بقیه ذهنشون سوار نیست؟؟؟اگر از بیرون به دغدغه هایت نگاه کنی خواهی فهمید که ذهنت خیلی سوار هست و ترا خیلی درگیر کرده و اذیت می شوی نیاز هست مهار و به سکوت وادارش کنی و تمرین کنی که مدتی به هیچ چیز فکر نکنی ، و ......
مگه میشه به چیزی فکر نکنم؟؟؟؟؟
فکر نکنم؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!
من دنبال اینم که برای سوالام جواب پیدا کنم و قانعش کنم نه اینکه گولش بزنمو به سوالاش جواب ندم.یه جاهایی رو که به سمت خیال میره مثه تاپیک قبلیم قبول دارم و دارم کار میکنم اون تصویر قالبی از همسر رو تغییر بدم و تا حدی تونستم که البته زمان بیشتری میخواد اما توبقیه موارد مگه میشه فکر نکنم؟؟
بهار.زندگی (پنجشنبه 28 اردیبهشت 91)
تشکرشده 36,001 در 7,404 پست
بله عزیز ما درون زندگی شما نیستیم . و آنچه از شما می بینم همینی هست که در فضای مجازی هست . و بحث روی تاپیکها بوده .نوشته اصلی توسط بهار66
معمولاً ما ممکنه بتوانیم در فضای مجازی خود را صلح کل نشون بدهیم یعنی نقش آنرا بازی کنیم . ولی آزردگی ها و نگرانیها و قالب سازیها و ... را نمیشه نقش بازی کرد بلکه اغلب حاکی از همان هست که هست .
بهار جان
نه می توانی خانواده ات را عوض کنی . و نه با این آزردگی ها از کار آنها و مشغله های ذهنی ناشی از رفتارهاشون نتیجه مفید و مثبتی حاصلت می شود .
اگر حرفم را دقیق درک کرده بودی می رسیدی به اینکه باید ذهنت را سامان دهی کنی که از زوایای دیگر ببینی یا حتی باز تعبیرهای مثبت ولو خلاف واقع که نیل به سوی مثبت دیدن باشد بهره بگیری .
به این سخن متخصص اصلی تالار توجه کن :
نوشته اصلی توسط مدیرهمدردی
نوشته اصلی توسط مدیرهمدردی
و برخلاف دید شما ، همه سئوالهای ذهن سطحی نباید پاسخ داده بشه بلکه باید بهش میدان نداد . کمی مطالعه در باره ذهن سطحی را بالا ببری متوجه می شوی .
بله متأسفانه اغلب ماها ذهن جولانگری داریم و لانه کودک درون هم همین ذهن سطحی هست و برای همین بیشتر ماها هم گرفتار مسائل بیخود هستیم که فقط با داشتن مهارتهای چند میشود به راحتی مدیریتشون کرد .
هیچ کس به شما نمی گوید محبوری از کنار این رفتار خانواده ات بگذری . هرچقدر می خواهی به این آزردگی دامن بزن مختاری عزیز دلم اما ببین به کجا می رسد ؟
در ضمن کاش توجهی به راهکاری که برای صحبت کردن با خانواده ات دادم هم نشان می دادی . اینکه از میان همه آن حرفها آنچه به مذاقت خوش نیامد که خودم هم اشاره کرده بودم را گرفتی و و اکنش نشون داده و بقیه را رها کردی میزان حساس بودنت ( احساس محور بودن ) را نشان می دهد که آسیب زا هست ، چون هیچ کس را پیدا نمی کنی دقیقاً همون باشد که تو می پسندی . و هرجای این اجتماع قرار بگیری و با هرکه تعامل پیدا کنی قطعاً چیزهایی می بینی که با روحیه و سلیقه ات سازگار نیست .... آیا میشه همه را به نفع خود تغییر داد ؟ چه باید کرد ؟ مقاومت و میزان سازگاری مثبت خود را باید بالا برد یا در پی واکنش به اونها باشیم واکنشی که آنها را به سوی خواسته ما همسو کند ؟ کدامیک نتیجه بخش است ؟.
.
فرشته مهربان (پنجشنبه 28 اردیبهشت 91)
تشکرشده 2,844 در 585 پست
بهار جان...شايد بهترين راه عملي كه به نظر من هم گوياي منظور خانم فرشته مهربان هست وهم به شما كمك ميكنه تا بتوني خارج از دغدغه ي دروني كمي بازتر به مشكلت فكر كني اينه كه فكر كن:يكي ديگه اومده وهم چين تاپيكي زده(مثله خيلي از تاپيكهاي ديگه اي كه درشون نظر ميدي وبالحق والانصاف هم كه اكثرا نظرات عالي ميدي) و اين مشكلات رو داره:مثلا يك زن اميدوار اومده وگفته:من اكثرا مخارج خودمو خودم ميدم،وخانم مستقلي هستم اما خانواده ام به جاي افتخار وتشويق من به گونه اي رفتار ميكنن كه منو آدم پرتوقعي جلوه ميده اين برام ناخوشاينده.
خوب حالا دراين صورت شما يه هم ذات پنداري كوچولو با من ميكني ولي چون درگيري احساسي به اون شدت كه مثلا من با اين موضوع دارم رو نداري خيلي راحت تر ومنطقي تر جواب ميدي.
بااين ديد به تاپيكت نگاه كن،حقيقتا چه جوابي براي هم چين مراجعي داري؟
(پ.ن:بارها پيش اومده كه مسائلي بعد از آشنايي با اين سايت وتلاش براي بهبود روابطم با همسرم در زندگيم اتفاق افتاده كه دلم خواسته بيام وبراشون تاپيك باز كنم،اما...سعي كردم از بيرون از ماجرا ودر واقع نقطه اي فراتر از احساسات وذهنيات وپيش فرضهاي خودم به مشكل نگاه كنم،كه البته كار آسوني هم نيست اما شدنيه،درست همون جوري كه به تاپيكهاي مراجعين نگاه ميكنم،با هدف پيدا كردن بهترين راه حل وكاهش موج احساسي مراجع وسوق دادنش به سمتي كه به نفعشه كه ممكنه لزوما خوشايندش هم نباشه!، و وقتي تونستم با اين درك مشكلمو موشكافي كنم نتايج شگرفتي گرفتم وبهترين راه حلها برام اشكار شده،واصلا يكي از خوبيهاي اين سايت همينه،ما اينجا جزيي از كل اين خرد جمعي هستيم ولاجرم ميتونيم با تلاش گاهي همه ي آموخته هامون از اين كل رو در جز زندگي خودمون با دقت وتدبير پياده كنيم.)
موفق باشي
یک زن امیدوار (دوشنبه 01 خرداد 91)
تشکرشده 9,663 در 1,930 پست
ببین باز داری قضاوت میکنی؟؟ر ضمن کاش توجهی به راهکاری که برای صحبت کردن با خانواده ات دادم هم نشان می دادی . اینکه از میان همه آن حرفها آنچه به مذاقت خوش نیامد که خودم هم اشاره کرده بودم را گرفتی و و اکنش نشون داده و بقیه را رها کردی
چرا همچین فکری کردی که من به اون راهکارت توجه نکردم..راهکارت واضح بود پس دلیلی نداشت دربارش سوال کنم..اما اون قسمت ناواضح از حرفات رو بهش اشاره کردم..
منم نمیخوام همه اون چیزی باشن که من میخوام..چون نه شدنیه و نه اصلا مشخصه اونی که من میخوام خوبه.
حرف من این بود که تو خیلی از تاپیکام باید تذکر داده بشه افتهای احتمالی مشاوره خونده باشه..من وقتی تاپیک میزنم حق دارم از ازردگیهام یا سوالهام بگم و کسی نباید محکومم کنه و این فرق داره با وقتی تو جواب به یه مراجع چیزی مینویسم.اونجا حق ندارم ازردگیهام رو بگم...بلکه باید با اون مراجع که احتمالا ازرده یا سردرگمه همدلی و راهنمایی کنم.
میدونم نمیشه تغییرشون داد..شاید فقط کمی..نمیخوام ذهنم ازرده باشه ولی وقتی ازرده میشه وقتی ازردگیها مرتب تکرار میشن حداقل کار اینه که با خودم همدلی کنم..و بهش راهکار بدم..برخلاف اینجا که معمولا محکوم میشمنه می توانی خانواده ات را عوض کنی . و نه با این آزردگی ها از کار آنها و مشغله های ذهنی ناشی از رفتارهاشون نتیجه مفید و مثبتی حاصلت می شود .
تشکرشده 53 در 26 پست
تورو خدا كمكم كنيد من تازه واردم مي خوام برا تاپيكم موضوع انتخاب كنم و در مورد مشكلم ازت كمك بخوام
تشکرشده 9,663 در 1,930 پست
زن امیدوار عزیز ممنونم
تو جواب فرشته مهربون هم اشاره کردم..من نمیتونم حتی وقتی مشکلم رو عنوان میکنم ازردگیم رو مخفی کنم...من تصورم این بود اینجا محلیه برای تبادل اطلاعات ..وقتی یه نفر مشکلی داره و من موقعیت مشابهش رو داشتم و راه حلی هم براش داشتم راه حلم رو بهش میگم..خوب وقتی منم به مشکل برمیخورم انتظار راهنمایی دارم.قبلا هم گفتم واقعا اگه تاپیکام با اسم یه نفر ناشناس بود این بحثا اصلا پیش نمیومد.
من نمیتونم وقتی تاپیک میزنم احساس ناراحتیم رو مخفی کنم..من همه چیز رو ،رو و عیان میگم تا بهتر بشه راهنماییم کنید...
تک تک مطالبی که اینجا نوشتم تجربیات شخصیم بود چون من کلا ادم کتابخونی نیستم و یادم نمیاد دفعه اخر اصلا چه کتابی خوندم..پس اینکه فکر کنید من میرم مطالعه میکنم حفظ میکنم و در جواب مراجع یه چیزی مینویسم اشتباهه..اگه پستهای منو دیده باشید تو اکثرشون گفتم درک میکنم چی میگی چون تو شرایط مشابه تو بودم...و چیزی که مینویسم چیزیه که تجربه کردم.
خوب منم مثه خیلیا یه چیزایی بلدم یه چیزایی نه..فکر نمیکنم موضوع عجیب غریبی باشه.
شاید دیگران متوجه نشن اما همین بحثای به نظر بعضیها بی سرانجام چه چراغهایی تو ذهنم روشن میکنه و منو به سمت و سوی دلخواهم میکشونه.اونی که قضاوت میکنه منم..خودمو با گذشته ام مقایسه میکنم و میبینم جلو رفتم..و برای رفتن تا اخر این مسیر باید بازم خودمو به چالش بکشونم.
بذار یه چیزی بهت بگم میدونین سخت ترین مرحله از مسیر شناخت پذیرفتن نیمه تاریک وجوده...من بشدت در حال پیدا کردن اون سایه هام حتی اگه برای افرادی خوشایندتر باشه من ماسک خوبی بزنم..اما من عزمم جزمه که از اون حالت بیخیالی بیرون بیام و با گذشتن از این راه واقعا سخت به اونچه میخوام برسم.
موفق باشی
.................................................. ................
خرس صورتی عزیز سلام.به همدردی خوش اومدی
روی این قسمت کلیک کن. کلیک کن.انجمن مربوط به مشکلت رو انتخاب کن و روی موضوع جدید کلیک کن و مشکلت رو بنویس.یه عنوان گویا که مشکلت رو واضح بگه هم براش بذار
موفق باشی
بهار.زندگی (پنجشنبه 28 اردیبهشت 91)
تشکرشده 231 در 82 پست
سلام بهار
من خيلي با تو آشنايي ندارم اما موضوع چند تا از تاپيكهات رو كه خوندم متوجه شدم كه خانواده ات رو پذيرا نيستي و بيشتر به دنبال اصلاح رفتارهاشون هستي در عين حال كه براي تغيير رفتار خودت هم تلاش مي كني. اما باز هم از بيرون جواب راضي كننده اي نمي گيري و باعث اين ميشه كه چندين تاپيك رو فقط براي اصلاح خانواده ات بزني.
من هم قبلا مثل تو بودم و بيش از حد براي خانواده دلسوزي مي كردم كه گاهي منجر به اين ميشد كه بيشتر خودم اذيت بشم اما راه حلش رو در اين ديدم كه به ديدگاه هاي ايشان احترام بذارم و خودم رو مسئول كارهاي اونها ندونم.
درسته كه در محيط همدردي فعاليت زيادي مي كني اما فقط درس هايي كه از اينجا مي گيري رو حفظ مي كني و به صورت عملي واسه خودت پياده نمي كني.
صنم_64 (پنجشنبه 28 اردیبهشت 91)
تشکرشده 9,663 در 1,930 پست
از راهکارت ممنون
گمون نمیکنم پذیرا بودن معنیش بیخیالی باشه..هر چه پیش اید خوش اید به مذاق من سازگار نیست..نمیتونم بگم اونا هر کار خواستن بکنن به من چه؟؟؟
چون ما یه خونواده ایم علاوه بر حریمهای خصوصی و مسائل فردی موضوعاتی داریم که روی هم تاثیر میذارن..نمیتونم ببینم یکی داره قایق خونواده رو سوراخ میکنه اما بهش چیزی نگیم با این تعبیر که اون داره فقط جای خودش رو سوراخ میکنه..چون نتیجه کار اون برای تموم ماست..
من اگه مثل شما فکر میکردم الان مامانم هنوز روی تخت خوابیده بود مشاجرات خونمون مثل قبل بود.برادرم مثه قبل عصبی بود و حتی خود من عیبهای قبلم رو داشتم..اما الان همه چیز بهتر شده و من از این رشد راضی ام..
من بشدت عقیده دارم هیچ چیز اتفاقی نیست و همه چیز داره تلاش میکنه ما خودمونو بهتر بشناسیم..من ترجیح میدم این روند رو پیش برم به جای بیخیالی.
و حتما رها کردن هم به جای خودش کارساز هست حتما در تلاشم اونو هم یاد بگیرم.
البته شما که تو زندگی من نیستی چطور میتونی قضاوت کنی من تو زندگیم بصورت عملی پیاده میکنم یا نه؟؟
فکر میکنم درباره موضوعی که اطلاعات ذقیقی دربارش نداریم حق قضاوت نداریم..البته من از راهکارت ممنونم و حتما استفاده میکنم
اما قضاوت تنها برعهده من و خونوادم هست
موفق باشی
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)