به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 44
  1. #11
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 01 اردیبهشت 97 [ 02:14]
    تاریخ عضویت
    1390-1-11
    نوشته ها
    1,700
    امتیاز
    16,289
    سطح
    81
    Points: 16,289, Level: 81
    Level completed: 88%, Points required for next Level: 61
    Overall activity: 16.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    4,578

    تشکرشده 5,967 در 1,568 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    201
    Array

    RE: بار زندگیم رو دوش خودمه اما مامان بابام الکی میگن با اوناست

    بهار جان فقط می خواستم بگم چه پدر و مادر خوبی داری که حس استقلال رو در وجودت پرورش دادند.
    و بار چقدر خوب که شرایط مادیشون طوری هست که نیاز به در امد فرزندشون ندارند و از فرزندشون توقع مالی هم ندارند.

    و بعد می خواستم بگم چقدر خوبه که شرایطی داری که می تونی به خواسته هات با تلاش برسی و اینطوری قدر اون خواسته ها رو بیشتر بدونی.

    امیدوارم این شیطون که وقتی میبینه همه چیز سر جاشه شروع به وسوسه کردن می کنه زودتر بره به درک.
    خوب حالا که همه چیز خوبه و فقط یک سری حرفهایی هست که قابل صرفنظر کردنه ببینیم چطور میشه این قسمت رو هم کم کم و با صبر و در نهایت با گذشت حلش کرد.

    فکر کنم ببین این مستقل بودن چه حس هایی بهت میده؟ چه مزایایی برات داره؟

    بعد ببین برعکس جلوه دادنش از طرف پدر و مادرت چه چیزهایی رو ازت میگیره؟ ایا اون مزایای بالا رو ازت میگیره؟


  2. 4 کاربر از پست مفید deljoo_deltang تشکرکرده اند .

    deljoo_deltang (چهارشنبه 27 اردیبهشت 91)

  3. #12
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 07 شهریور 92 [ 22:10]
    تاریخ عضویت
    1390-11-17
    نوشته ها
    218
    امتیاز
    1,668
    سطح
    23
    Points: 1,668, Level: 23
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 32
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    590

    تشکرشده 585 در 180 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: بار زندگیم رو دوش خودمه اما مامان بابام الکی میگن با اوناست

    بهارجان

    واقعا درکت می کنم، بعضی وقت ها پدر و مادر ها یا حتی یه آدم هایی که آدم ازشون انتظار بعضی کارها رو نداره، کارهایی می کنن که واسه آدم سنگین میاد، نمی تونه قبولش کنه، سخت تحمل کردنش

    ولی خودتم میدونی که خیلی از پدر و مادر ها قابل تغییر نیستن، گفتن شما هم نه اونارو تغییر میده و نه مانعی میشه واسه تکرار کارهاشون. شایدم یه آتیشی بلند شه که دودش فقط تو چشم خودت میره

    من نمی دونم علت این رفتارشون چیه ولی خیلی وقتا وقتی بچه ها بزرگ میشن، پدر مادرها بازم دوست دارن اون احساس نیاز بچه ها بهشون یا اون حس پدر و مادری و مراقبت و کنترلی که روشون داشتن، هنوزم بمونه، انگار دلشون تنگ میشه واسه پدر و مادری و اون مسئولیت ها، انگار می خوان هنوز اون حس های قبل تو زندگیشون باشه و به بقیه هم اینجوری انتقال میدن. شاید چون شما رو فرد مستقلی دیدن و شاید جوری رفتار کردین که ازکمک گرفتن خوشتون نمیاد، اونها به حریمتون وارد نمیشن

    در هر صورت به هر دلیلی اونا پدر و مادرتن، جلوی بقیه خرابشون نکن. سعی کن ذهنت رو از این قضیه دور کنی، بذار مردم فکر کنن شما خیلی دختر پرتوقعی هستی. چه فرقی می کنه؟ شما هدفت رو بذار روی موفقیت بیشتر، مامان و بابا اگر کار اشتباهی هم می کنن، به خاطر عدم آگاهیشون و یا تربیتیه که داشتن و تغییر ناپذیره


  4. 4 کاربر از پست مفید mr6262 تشکرکرده اند .

    mr6262 (چهارشنبه 27 اردیبهشت 91)

  5. #13
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 03 شهریور 94 [ 14:10]
    تاریخ عضویت
    1390-6-12
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    1,076
    امتیاز
    13,834
    سطح
    76
    Points: 13,834, Level: 76
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 216
    Overall activity: 7.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdrive1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    6,166

    تشکرشده 6,121 در 1,114 پست

    Rep Power
    122
    Array

    RE: بار زندگیم رو دوش خودمه اما مامان بابام الکی میگن با اوناست

    نقل قول نوشته اصلی توسط بهار66
    [color=#0000CD][font=Tahoma]
    بعید می دونم از عهده همه خرج و مخارجت بر بیای
    و مطمئنا ی سری خرج ها مثل خرد و خوراک به عهده پدرته...
    پس فکر نکن اونها برای شما کاری نمی کنند...
    مگه من گفتم اونا کاری برام انجام نمیدن؟؟؟!!!!!!!!!

    چرا حرف تو دهن من میذارید؟؟؟اصل مشکل من یه چیز دیگه است..چرا وقتی من زحمت میکشم تلاش میکنم به اسم خودشون میگن..خوب یه ذهنیت بد از من تو فامیل ایجاد شده..فکر میکنن چه دختر پر خرج و پر توقعی هستم...و اصلا دیگران رو در نظر نمیگیرم...
    من حرف تو دهنت نذاشتم من فقط کارهایی که اونا در حقت کردن رو خواستم یاد اوری کنم ،خواستم یاداوری کنم بیشتر از اینها به گردنت حق دارن
    خیلی بیشتر از اینها که اونها رو چاخان گو خطاب کنی

    در مورد اینکه تو رو پرخرج و پرتوقع جلوه میدن خوب واقعا بی انصافیه!نمی دونم چی بگم ولی خوب به خودشون بگو از این بی انصافی شون اذییت می شی
    بگو ازتون توقع ندارم که برای من خرج کنید ولی توقع دارن طوری در موردم صحبت نکنید که بقیه قضاوت اشتباه در مورد کنن
    پینوشت:
    بهاری اگر کسی اینجا به شما راهکاری می ده درحد وسع خودش این راهکار رومی ده
    دلیلی نداره منظورت رو کاملا متوجه شده باشه و به مشکلت اشراف کاملی داشته باشه مهم هدفه اون فرده. هدفش اینکه به شما کمک کنه
    وقتی تاپیکی میزنی باید در انتظار صحبت های درست و نادرست و برداشت های درست و نادرست باشی و از بین اون ها اونهایی که به دردت میخوره رو سوا کنی و اونهایی که به دردت نمی خوردن و حرف تو دهنت میذاشتن رو نا دیده بگیری...نه اینکه از حرفشون ناراحت بشی...

  6. 6 کاربر از پست مفید نازنین آریایی تشکرکرده اند .

    نازنین آریایی (سه شنبه 26 اردیبهشت 91)

  7. #14
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 23 تیر 91 [ 15:10]
    تاریخ عضویت
    1391-2-03
    نوشته ها
    246
    امتیاز
    1,462
    سطح
    21
    Points: 1,462, Level: 21
    Level completed: 62%, Points required for next Level: 38
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    1,069

    تشکرشده 1,083 در 257 پست

    Rep Power
    36
    Array

    RE: بار زندگیم رو دوش خودمه اما مامان بابام الکی میگن با اوناست

    اومدم فقط حرفهاي نازنين مخصوصا پ.ن رو تاييد كنم

    راستي من اومدم اين شكلكو بزنم اينو زدم دوباره عصباني نشي!!!

    بهار جان هميشه سعي كن اگه مشكلي هست كامل توضيح بدي و دليلشو تا بتونن درست راهنماييت كنن

    كسي از سر تفريح واسه كسي راهكار پيشنهاد نميده

    همه ما دوست داريم گرهي از مشكل ديگري باز بشه

    به هر حال اميدوارم دوستان راههاي بهتري پيشنهاد بدن
    موفق باشي

  8. 3 کاربر از پست مفید naghashi تشکرکرده اند .

    naghashi (چهارشنبه 27 اردیبهشت 91)

  9. #15
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,055
    امتیاز
    146,788
    سطح
    100
    Points: 146,788, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.3%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,660

    تشکرشده 35,995 در 7,403 پست

    Rep Power
    1092
    Array

    RE: بار زندگیم رو دوش خودمه اما مامان بابام الکی میگن با اوناست

    سلام بهار

    خوبی ؟


    کمی آروم عزیزم . خوب می تونم خشم را در لحن نوشتارت ببینم .

    عزیزم در رابطه با دروغ بهت حق میدم ، خیلی سخته . می فهمم وقتی با نگاه سرزنش آمیز مواجه می شوی که چه دختر پر خرجی ! بیچاره پدر مادرش ! تو چه حسی پیدا می کنی . درکت می کنم
    . اما باور کن با عصبانیت و حرص خوردن و .... هیچی حل نمیشه .

    رفتار اونها درست نیست ، قبول دارم . اما عزیزم واکنشی که تو در نظر داری هم درست نیست .

    می خواهی برملا کنی و بگی که دروغ میگن ....... که شرمسارشون کنی ! اعتبارشون را از بین ببری ! با دست خودت ، مادر و پدری که بالاخره اونها تو را به جایی رساندن که اینگونه مستقل بشوی را میخواهی رسوا کنی که چه شود ؟!!!

    برو شیرخوارگاه به نوزادن بی سرپرست سری بزن و خوب توی نخ اونها برو .... و ببین که پدر و مادری ندارند و ...... اما تو در همین نوزادی مادری داشتی که بارها و بارها شبها از خواب ناز بیدار شده تا بهار کوچولوشو ترو خشک کنه ، تا ببینه چرا گریه می کنه و ..... پدری که وقتی بهار مریض می شده دل توی دلش نبوده ، کار می کرده عرق می ریخته تا خوراک و لباس بشه به جان و تن بهار و خواهر و برادراش و .... و زحمتها کشیدن تا بهار رشید شد ، اصلاً روش زندگیشون درست یا غلط بهار رو طوری بار آورد که وابسته نباشه ، که مستقل باشه ......

    آری بهار جان اینها زیر بنای استقلال امروز تو هست ، بگذار پز بدهند ، بگذار با روش هرچند غلط خودشون پیش بروند ، افتخار را از آنها نگیر ، اما برای اصلاح رفتار اشتباهشون به شکل صحیح و درست در حد خودت تلاش کن بدون اینکه دنبال نتیجه باشی . مثلاً در عین آرامش و محبت و احترام ، ضمن اینکه بهشون میگی پدر و مادر عزیز من ، من هرچه دارم از زحمات شماست ، من ثمره شما هستم با هرچه که دارم ، اگر شما نبودید منم نبودم ، همیشه مدیونتون هستم ، اما یه گله دارم از شما و این ناراحتم می کنه ، اونم دروغ گفتنهای شماست ، دروغ بد هست یا نه ، گناه هست یا نه ؟ چه لزومی داره به خاطر مردم و خوشایندشون خشم خدا را برانگیزید و ....
    حالا به خودتون مربوطه که مهم باشه براتون که خدا ازتون راضی باشه یا نه من فقط وظیفم بود بگم چون حیفم میاد . اما نکته مهمتر که اذیتم می کنه تبعات این حرفهای شما برای من هست ، شما هیچ می دونید همه به من با دید یک دختر منفی که خرج رو دست پدر و مادرش میزاره و رعایت حالشون رو نمیکنه نگاه می کنن ، هیچ می دونید شما با این کارتون من را تخریب می کنید ، اگر این به شما لذت و آرامش میده که من خراب بشم ، اشکال نداره ادامه بدهید اما در نظر داشته باشید که مرا عذاب می دهید و رنج می کشم وقتی با نگاه ها و حرفهای سرزنش آمیز مواجه می شوم که چرا اینقدر باعث زحمت شما هستم در خرج و مخارج . به نظرتون اگر کسی با شما اینجوری کنه درسته ؟ بابا ، مامان خودتونو بزارید جای من ، اگه پدر و مادراتون باهاتون این کارو میکردن و پیش دیگران خرابتون می کردند خوشحال بودید ؟

    شما اینجوری حرفهاتو بزن و بعد از آن سکوت کن و در موقعیتهایی که می دونی این حرفها از سوی اونها پیش میاد قرار نگیر و سعی کن نشنوی . و به نگاه های مردم هم توجه نکن .

    و نکته مهم اینه که بهار عزیزم بدانیم که ، پدر و مادرامون خوب یا بد ، سر ما به پادشاهی هم برسه باز هم ریشه ما هستند و ریشه گرفتنمون از اونهاست پس خودمون اعتراف کنیم که هرچه داریم از اونهاست .

    و یادآوری :

    بهار خیلی هیجانی هستی و نگاهت و ارزیابیهایت بسیار احساسی هست و خیلی فریب سفسطه های ذهن سطحی را می خوری . سعی کن پا به درون بگذاری ، اینهمه در بیرون خودت و مردم و محیط و .... سرگردان نباش .

    وقت کردی به خودت ، همان خود بالغت که در اون تو تو های وجودت کز کرده سری بزن ، کودک درونت بدجوری پرتش کرده اون ته وجودت و برتو سواره و همش این سو و آنسو می کشاندت .

    دقت می کنی در مدت دو - سه ماه اخیر چند تاپیک از آزردگیهات ازخانواده و محیط و تالار و .... باز کرده ای ، و هیچ کدام را هم به جایی نمی رسانی که حرکتی و تغییری در تو را استارت زده باشه ؟؟؟!!!!!!

    کمی فکر کن .... اینها معنا دارد عزیز دلم ، قربونت برم کمی به خودت درست توجه کن ، اینها توجه به خود نیست ، اینها اهمیت دادن به خود نیست ، آسیب زدن به خود است .


    امیدوارم از حرفهام ناراحت نشده باشی اگر گزندگی دارد .

    .


    .

  10. 8 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    فرشته مهربان (چهارشنبه 27 اردیبهشت 91)

  11. #16
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 09 بهمن 91 [ 11:43]
    تاریخ عضویت
    1390-1-09
    نوشته ها
    237
    امتیاز
    2,402
    سطح
    29
    Points: 2,402, Level: 29
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 48
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    818

    تشکرشده 848 در 197 پست

    Rep Power
    37
    Array

    RE: بار زندگیم رو دوش خودمه اما مامان بابام الکی میگن با اوناست

    بهار عزیزم
    سلام
    به نظر من که خانوادت خیلی دارن اشتباه میکنن. هر کسی تو این جامعه داره زحمت میکشه، لیاقتش هست که نتایجشو ببینه. خوب احساس استقلال هم یه نعمتع و نتیجه زحمات آدم.
    به نظر من جلوی این کارو بگیر.
    پدر و مادرتو به این شیوه عادت نده ، یه روزی خودت تو زندگی کم میاری. مشکلاتی برات بوجود میاد که بهت اصلا کمک نمیکنن اما جلوی همه میگن ما همه کار واسه دخترمون کردیم. این خیلی بده.
    درسته که پدر و مادر رگ و ریشه هستن و درسته که احترامشون قطعا واجبه.
    مهم نیست که تا حالا چه اتفاقی افتاده. لازم نیست دروغهایی رو که گفتن برملا کنی اما لازمه که جلوی این کارو بعد از این بگیری.
    خریدن آبروی اونا به معنای بردن آبروی خودته. اینکه همه لبشونو گاز بگیرن و بگن چه دختری که ولخرجه و تموم بارشو رو دوش والدینش گذاشته اصلا برای تو خوب نیست. وجهه تو رو داغون میکنه.

    از طرفی همه این بی مهری ها و احساسات بد روی روانت اثر بدی خواهد گذاشت و مثل یه غده سرباز میکنه.
    به نظر من باهاشون حرف بزن.
    یه بار یادآوری کن که دستاوردهات نتیجه زحمات خودت بوده و بگو از این به بعد هر اونچه که به دست بیاری باید به نام خودت مطرح بشه.

    راستش یه چیز دیگه ام هست. پدر مو مادر ادم به این شیوه عادت میکنن و بعد از یه مدت باور میکنن که خیلی برای بچه شون زحمت کشیدن. این خوب نیست. تازه میبینی بدهکارم شدی.

    به نظر من اگر قرار باشه خانوادت به چیزی افتخار کنن به جای گفتن دروغ در مورد کمکهای فراوونیکه به بهار میکنن میتونن تو جمع از استقلال و خودکفایی تو حرف بزنن و کلی هم کیف کنن و تو رو ناراحت نکنن.

    هر چه زودتر جلوی این رفتارو بگیر عزیزم اما با نهایت احترام و حفظ کردن غرور و شخصیت والدینت.

    نقل قول نوشته اصلی توسط mehrabooni
    بهار عزیزم
    سلام
    به نظر من که خانوادت خیلی دارن اشتباه میکنن. هر کسی تو این جامعه داره زحمت میکشه، لیاقتش هست که نتایجشو ببینه. خوب احساس استقلال هم یه نعمتع و نتیجه زحمات آدم.
    به نظر من جلوی این کارو بگیر.
    پدر و مادرتو به این شیوه عادت نده ، یه روزی خودت تو زندگی کم میاری. مشکلاتی برات بوجود میاد که بهت اصلا کمک نمیکنن اما جلوی همه میگن ما همه کار واسه دخترمون کردیم. این خیلی بده.
    درسته که پدر و مادر رگ و ریشه هستن و درسته که احترامشون قطعا واجبه.
    مهم نیست که تا حالا چه اتفاقی افتاده. لازم نیست دروغهایی رو که گفتن برملا کنی اما لازمه که جلوی این کارو بعد از این بگیری.
    خریدن آبروی اونا به معنای بردن آبروی خودته. اینکه همه لبشونو گاز بگیرن و بگن چه دختری که ولخرجه و تموم بارشو رو دوش والدینش گذاشته اصلا برای تو خوب نیست. وجهه تو رو داغون میکنه.

    از طرفی همه این بی مهری ها و احساسات بد روی روانت اثر بدی خواهد گذاشت و مثل یه غده سرباز میکنه.
    به نظر من باهاشون حرف بزن.
    یه بار یادآوری کن که دستاوردهات نتیجه زحمات خودت بوده و بگو از این به بعد هر اونچه که به دست بیاری باید به نام خودت مطرح بشه.

    راستش یه چیز دیگه ام هست. پدر,مادر ادم به این شیوه عادت میکنن و بعد از یه مدت باور میکنن که خیلی برای بچه شون زحمت کشیدن. این خوب نیست. تازه میبینی بدهکارم شدی.

    به نظر من اگر قرار باشه خانوادت به چیزی افتخار کنن به جای گفتن دروغ در مورد کمکهای فراوونیکه به بهار میکنن میتونن تو جمع از استقلال و خودکفایی تو حرف بزنن و کلی هم کیف کنن و تو رو ناراحت نکنن.

    هر چه زودتر جلوی این رفتارو بگیر عزیزم اما با نهایت احترام و حفظ کردن غرور و شخصیت والدینت.

  12. کاربر روبرو از پست مفید mehrabooni تشکرکرده است .

    mehrabooni (چهارشنبه 27 اردیبهشت 91)

  13. #17
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 19 تیر 94 [ 19:52]
    تاریخ عضویت
    1390-7-30
    نوشته ها
    1,886
    امتیاز
    17,095
    سطح
    83
    Points: 17,095, Level: 83
    Level completed: 49%, Points required for next Level: 255
    Overall activity: 61.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocial1000 Experience Points10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    9,194

    تشکرشده 9,663 در 1,930 پست

    Rep Power
    212
    Array

    RE: بار زندگیم رو دوش خودمه اما مامان بابام الکی میگن با اوناست

    من واقعا از همتون و از راهنماییتون و از وقتی که میذارین ممنونم.

    دقت می کنی در مدت دو - سه ماه اخیر چند تاپیک از آزردگیهات ازخانواده و محیط و تالار و .... باز کرده ای
    اره زیاده..چون وقتی فکرم مشغول میشه دنبال راه حل میگردم..چون وقتی دنبال راه حلم به مشورت پناه میبرم...چون من اینجا یه مراجعم فرشته جان نه یه کارشناس..مگه اینجا ازاد نیست هر کسی مشکلشو بگه و کمک بخواد..من دلم نمیخواد وقتی مشکلی دارم بذارم انقد بزرگ بشه تا تبدیل به یه کوه بشه...که اونوقت کاسه چه کنم چه کنم دستم بگیرم؟؟

    واقعا متاسفم که انقد اینجا راهنمایی خواستم...من سعی کردم اگه اینجا راهنمایی میگیرم در حد خودم در حد سواد نداشته ام کمک هم کنم ...اگه تونسته باشم..و این اگه خیلی پررنگه

    کسی چه میدونه من چقد پدر و مادرمو دوست دارم؟کسی چه میدونه واقعیت زندگی من چیه؟اما برچسب..قضاوت..چیزیه که تو همه تاپیکام اتفاق افتاده...شاید بگید خوب وقتی اینطوره چرا دوباره تاپیک میزنی اما من برام مهمه که یاد بگیرم حتی اگه برچسب هم بخورم..شاید لازم نباشه تو بوق و کرنا کنم که اهای بیایید من اون مشکل رو حل کردم..من اینجا یاد میگیرم تو زندگیم استفاده میکنم و نتیجه میگیرم.

    زندگی واقعی من از چهره مجازی من خیلی برام مهمتره...من اصلا دوست ندارم یه ماسک خوب بودن بزنم..و اینجا لبخند بزنم و بگم وای ببینید من چقدر خوبم؟؟ببینید چه دختر مثبتی..ببینید بهتر از من تو تالار نیست..به رتبه هام نگاه کنید..به ستاره هام نگاه کنید..من خیلی منطقی و خوب و همه چی تموم هستم.

    قبلا هم گفتم متاسفانه باید بگم نـــــــــــــــه
    از من همچین توقعی نداشته باشید و بهتون پیشنهاد میدم ازخودتون هم همچین توقعی نداشته باشید...بازم میگم ما تا باور نکنیم خوب و بدمون در کنار هم هست به جایی نمیرسیم.

    من خشمگین نبودم..اما متعجب دلخور و گیج بودم.اخه چرا؟؟؟
    تو فامیل ما نه اینکه دختر کاری کنه بده نا ابروریزیه و نه هیچ.
    بگذریم...............

    ok تصمیم گرفتم نگم.

    واقعا اگه تاپیکام به نام یه فرد ناشناس بود هم اون قضاوتها انجام میشد؟؟؟؟
    بارها به خودم گفتم با یه اسم جدید مشکلمو بگم تا از اون قضاوتهای ناراحت کننده کم بشه اما نمیدونم چرا نتونستم؟؟؟!!!!

    من اینو به یه نفر گفتم و به شما هم میگم...شاید لحن من تند باشه شاید تلخ و گزنده باشه اما چون قصد رنجوندن ندارم متاسفانه متوجه نمیشم لحنم باعث رنجش شده.

    فرشته مهربون من همینم..خوب و بدم اینه..اگه واقعا فکر میکنی حضورم اینجا مضر هست میتونین باندم کنید و مطمئن باشید نه ناراحت میشم نه دنیام به اخر میرسه نه راه های شناخت بسته میشه..از درسهایی که اینجا یاد گرفتم استفاده میکنم دعاگوی همه هم میشم و سراغ راه جدید میرم.
    من خشمگین نبودم..اما الان ازرده ام..هر چند امیدوارم برای ازرده شدنم حق بدین..یا این حق رو هم میخواین بگیرین نمیدونم.قضاوت نمیکنم..اما شاید برای یاد گرفتن تاوانهایی باید داد.

    ممنونم..پستهاتونو بارها میخونم و استفاده میکنم.

    چقدر عالیه که اونی که در نهایت قراره دربارمون قضاوت کنه خداست..با اینکه بخاطر گناهام پیشش شرمنده ام اما ته دلم قرصه که قاضی من عادل هست

    موفق باشید

  14. 3 کاربر از پست مفید بهار.زندگی تشکرکرده اند .

    بهار.زندگی (چهارشنبه 27 اردیبهشت 91)

  15. #18
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 25 مهر 92 [ 09:18]
    تاریخ عضویت
    1388-10-19
    نوشته ها
    1,262
    امتیاز
    11,056
    سطح
    69
    Points: 11,056, Level: 69
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 194
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class10000 Experience Points
    تشکرها
    4,891

    تشکرشده 4,928 در 1,071 پست

    Rep Power
    142
    Array

    RE: بار زندگیم رو دوش خودمه اما مامان بابام الکی میگن با اوناست

    بهار جون می خوام یه تجربه از زندگی خودم بهت بگم، شاید تو اینده کمکی بهت بکنه که مجبور نشی تجربه من رو تکرار کنی!

    منم مثل شما از وقتی رفتم سرِ کار کاملا مستقل شدم. و از استقلالم لذت می بردم. نتیجه زحماتم رو توش می دیدم.

    زمانیکه عقد کردم، تمام جهیزیه ام رو خودم خرید کردم و اجازه ندادم پدر و مادرم یک ریال هم متقبل بشن. مثل تو به اینکارم افتخار می کردم. و دلم می خواست دیگران من رو با افتخاراتم بشناسن.
    مادرم چندین بار بهم گفت، صلاح نیست خانواده شوهرت بدونن که خودت برای خودت جهیزیه خریدی، صلاح اینه که فکر کنن پدر و مادرت خریدن. من اصلا درک نمی کردم که چرا.

    تا اینکه بعد از ازدواج چقدر این موضوع رو، مادرشوهرم و بقیه شون به سرم زدن. شوهر من، دار و ندارش رو گذاشت برای خانواده اش و با یه وام زندگیش با من رو شروع کرد. به دلیل مسائل خاص زندگیمون، وقتی اعتراض می کردم، مادرشوهرم می گفت تو چطور خودت جهیزیه ات رو خریدی!!!!!
    تو کل فامیل غرور پدر و مادرم رو زیر سوال برد که اینها یه خرید جهیزیه هم برای دخترشون نکردن و و و ..
    حالا من بیچاره مجبور بودم کلی توجیه کنم که نه بابا جهیزیه من رو پدرم خریده.
    تمام افتخاراتم از تهیه اتومبیل و منزل و ... با تلاش خودم تنها که مایه افتخارم بود- نه به جهت مالی بلکه به جهت توانمندیم- همه شد مایه سوء استفاده شوهرم و خانواده اش.


    کاش به حرف مادرم گوش می کردم و طوری وانمود می کردم که کسی متوجه نمی شد من خودم جهیزیه ام رو خریداری کردم!
    کاش به حرف دوستانم گوش می کردم و هرگز با افتخار به شوهرم نمی گفتم که من منزل شخصی دارم!

    من به اینها افتخار می کردم، چون بجای رفیق بازی و حیف و میل پولم، درست فکر کزدم و بجا صرفه جویی کردم و درست پس انداز و سرمایه گذاری کردم. ولی هیچ کس نفمید، چون فهمیدنش براشون منفعت نداشت.

    بهارجون به کاش های من دقت کن که برات اتفاق نیفته! (خدای نکرده)
    من و شما و امثال ما که حرف مزدم برامون مهمه، عاقبتمون همین خواهد شد! مردم در آینده به شما هم مثل من نگاه خواهند کرد. بخصوص اگه وارد جمعی بشی که خانمهای اون جمع جز خونه داری و غیبت و خاله بازی کار دیگه ای بلد نباشن!

  16. 7 کاربر از پست مفید هستی تشکرکرده اند .

    هستی (چهارشنبه 27 اردیبهشت 91)

  17. #19
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 19 تیر 94 [ 19:52]
    تاریخ عضویت
    1390-7-30
    نوشته ها
    1,886
    امتیاز
    17,095
    سطح
    83
    Points: 17,095, Level: 83
    Level completed: 49%, Points required for next Level: 255
    Overall activity: 61.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocial1000 Experience Points10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    9,194

    تشکرشده 9,663 در 1,930 پست

    Rep Power
    212
    Array

    RE: بار زندگیم رو دوش خودمه اما مامان بابام الکی میگن با اوناست

    ممنونم بلو اسکای

    تو درست میگی.راستش جمع فامیلی ما این چیزا رو بد نمیدونن یا حداقلش اینه که خیلی پیش میاد بچه ها یا والدینشون بگن که بچه ها چی خریدن یا چیکار کردن.

    مثلا خالم به همه میگفت که دخترش از پول خودش نصف جهیزیشو خریده..دختر عموم با پولش فلان خریده...پسر عموم...
    خیلیا اینا رو میگن.حتی خودشون از کارای نکرده والدینشون میگن.پس تو چنین جوی چرا باید فکر کنن این اتفاق باعث سر شکستگی یا از بین رفتن غرورشون میشه؟؟اما ببین بر عکسش چقد داره وجهه منو خراب میکنه؟؟؟

    پدر من خیلی بهمون محبت میکنه..خصوصا جلوی دیگران..جلوی دیگران بغلمون میکنه بوسمون میکنه همش میگه جونم فدای بچه هام...بدون ما گردش نمیره..چیزی نمیخوره

    مامانم مهربونه..هرچند خونوادتاً کمی پسردوستن و خودشون هم به این موضوع اعتراف میکنن اما ما به این مثلا تبعیضها و محبتاش به داداشم میخندیم و میدونیم میشه با مامانم خوش بود.

    اما بلو اسکای شرایط سخت هم کم نداشتم..روزایی که دیگه مغزم هنگ میکرد و هیچ راه حلی به ذهنم نمیرسید...گمونم تو تالار فرشته مهربون یه داستان نقل کرد درباره پاره اهنی که یه اهنگر برمیداره تو کوره میذاره پتک میزنه و خلاصه تبدیلش میکنه به یه وسیله به دردبخور و اینطوری میخواست بگه رنج چه فوایدی برای ادمها داره..باورت میشه من قبل از اینکه همچین داستانی رو شنیده باشم تو ذهنم عیناً همچین داستانی بود.حتی تو پستهای اولم تو تالار هم نوشتمش..خوب این سختیا به من همچین تصوری داد.

    اما به من حق بدید..ناراحت میشم وقتی والدینم سوای احترام و علاقه ای که بهشون دارم اصلا به خودشون همچین اجازه ای میدن که تموم رنجی که من کشیدم رو ندید بگیرن....تموم لحظات سخت عین فیلم جلو چشمام رد میشه و ..........

    تو درست میگی..اما من انتظار دارم حداقل به روی خودشون بیارن که من چه کردم؟و اونا چه کردن؟؟یا لااقل به خاطر تلاشی که کردم چیزی نگن..اینکه زیاد سخت نیست..هست؟

    گمونم هنوز بهار کوچولوی وجودم رنجیده است..با تموم تمرینهای بخشایش انتظار این یکی کار رو ازشون نداشتم.

    تو درست میگی از واقعیت تا مصلحت فاصله زیاده..اما ته دل من رنجش وجود داره.


    به اون تاپیک دسترسی ندارم نازنین

  18. #20
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 22 تیر 95 [ 16:53]
    تاریخ عضویت
    1390-8-28
    نوشته ها
    744
    امتیاز
    8,604
    سطح
    62
    Points: 8,604, Level: 62
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 146
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    1,594

    تشکرشده 1,946 در 612 پست

    Rep Power
    88
    Array

    RE: بار زندگیم رو دوش خودمه اما مامان بابام الکی میگن با اوناست

    نقل قول نوشته اصلی توسط بهار66

    تو درست میگی..اما من انتظار دارم حداقل به روی خودشون بیارن که من چه کردم؟و اونا چه کردن؟؟یا لااقل به خاطر تلاشی که کردم چیزی نگن..اینکه زیاد سخت نیست..هست؟
    من کلا دختریم که خیلی وابسته ام
    یعنی دلم میخواد اینجوری باشم
    کار دائم ندارم چون از شاغل بودن زن بدم میاد اما چند بار کار پروژه ای انجام دادم

    من کاملا موافقم که اصلا اصلا به روی پدر و مادرت نیار ...
    و مخصوصا پیش دیگران اصلا طوری رفتار نکن که یک درصد والدینت تحقیر شن
    خانوادت یعنی تو ...دقیقا خود وجودی و اصل تو ...هیچ چیز جدایی از تو نیستن

    کاری که من میکردم این بود
    با همه یا کل حقوقام برای پدر و مادرم هدیه میخردیم (که قیمتشم کم نبود!و کاملا به چشم میومد)
    اینجوری هم کمی از زحمتشونو جبران میکردم
    هم خوشحال میشدن
    هم پیش دیگران با افتخار میگن که دخترشون با براشون همچین هدیه ای خریده (و منم همیشه میگفتم که با حقوقم خریدم و این چیزا قابلشونو نداره)
    تو هم اگه چند بار این کارو تو مناسبتهای مختلف انجام بدی اون وجه ای که میخوای به دست میاری

    البته من همیشه با عشق ابن کارو کردم و هیچ وقت این چیزا برام مهم نبود اما تاپیکتو که دیدم و تو این مدت بش فکر کردم ... انگار یکم به خانوادت به دید کسایی غیر خودت نگاه میکنی در حالی که اینطور نیست اونا خود تو هستند .
    در ضمن .... مردم میفهمن! شاید به خانوادت احترام میزارن که به روشون نمیارن
    بهتره خیلی با محبت و احترام فقط از خانوادت بخوای که درباره مسائل مالی پیش دیگران صحبت نکنن بگو اینطوری دیگران اونا رو آدمهای مادی میبیننن و به نظر من اینطور صحبت کردن برای خود والدینت بد میشه
    یادت باشه طوری صحبت کنی که اونا ،تو رو تو جبهه خودشون ببینن نه علیه خودشون


  19. 5 کاربر از پست مفید جوانه؟؟؟ تشکرکرده اند .

    جوانه؟؟؟ (سه شنبه 02 خرداد 91)


 
صفحه 2 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. درخواست حذف کاربری، خواهشمند است مدیران سایت توجه فرمایند
    توسط ترنم1 در انجمن پیشنهادات ،انتقادات و مشکلات تالار
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: سه شنبه 11 آبان 95, 17:13
  2. پاسخ ها: 14
    آخرين نوشته: سه شنبه 28 شهریور 91, 23:34
  3. پاسخ ها: 9
    آخرين نوشته: شنبه 20 خرداد 91, 14:03
  4. پسری که دنبال تصاویر جنسی تو نت هست ممکنه مشکل درست کنه برای اطرافیانش؟
    توسط بهار.زندگی در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 14
    آخرين نوشته: جمعه 12 اسفند 90, 15:20

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 11:38 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.