حتما سري به انجمن روانشناسي و مقالاتش بزن شايد از اونها هم بتوني استفاده كني
تشکرشده 1,083 در 257 پست
حتما سري به انجمن روانشناسي و مقالاتش بزن شايد از اونها هم بتوني استفاده كني
naghashi (یکشنبه 31 اردیبهشت 91)
تشکرشده 7,555 در 2,378 پست
ناهید جان از تجربه ی خودم بهت می گم.
افسردگی یه چیزیه که ادمو به بی تفاوتی می رسونه. در حدی که نمی تونی به تنهایی به این احساست غلبه کنی. یه عامل خارجی لازم داری تا اوایل انگیزه بهت بده. مثل همون بچه ی خواهر یا خواهر و همینطور پزشک. یعنی افسردگی اگه شدید باشه نمی شه به تنهایی دنبال بهبودی کامل بود. من تمام اون علایمو که توی اون لینکی که برات گذاشته بودم داشتم به جز پرخاشگری. خودم نمی فهمیدم چمه. کسی هم توجهی به وضعم نداشت. واسه همین همش شد تنهایی و الانا فکر می کنم شاید کامل خوب نشدم. پس حتما از عوامل خارجی مثل ادم هایی که دوست داری و پزشک و ورزش کمک بگیر. ورزش هم یه جور کمک خارجی به حساب میاد از نظر من. حتما شروع کن باشگاه برو. توقع نداشته باش بی هیچ کمک خارج از خودت خوب بشی. یه بار یه دکتره توی تلویزیون داشت حرف می زد می گفت افسردگی هیچی واسه ادم نمی ذاره. راستم می گفت. ادم خودشو می بینه که در رنجه و هیچ کاری نمی کنه. می بینه یه قدم برداره یه دنیای قشنگ اونوره ولی همون یه قدم هم نمی تونه برداره. واسه همینه که لازمه کمک از خارج بگیری. فقط و فقط خودت یا نمی شه یا سخت می شه و طی زمان.
یه مورد دیگه عزیزم اینه که طی مدتی که داری برای بهتر شدنت تلاش می کنی یه شکلی از نوسانات احساسی رو داری که خسته ات می کنه. مثلا الان حالت خوبه و فکر می کنی که همه چی رو می تونی تغییر بدی و درست کنی ولی چند ساعت بعد یا فردا یه چیزی می شه یا هیچی نمی شه فکر می کنی هیچی از دنیا واست نمونده و دستت به جایی بند نیست. در حالی که هردوش اشتباهه. یعنی یه شکلی از افراط و تفریط احساسی برات ممکنه پیش بیاد.
موردی که از همه ی اینا مهم تره اینه که ببین چی باعث شد که این حالت بشی. چه اتفاقی باید می یفتاد که نیفتاد یا چی نباید می شد که شد؟ اینو پیدا کن. بعدش باید مشکل رو حل کنی. باید مسبب این حالتو برطرف کنی. اگه می تونی همون طوری بکنش که می خوای و اگه نمی شه فبولش کن و خودتو بپذیر. این به نظر من از همش مهم تره.
همیشه یادت باشه که ادم به اندازه ی تلاشش به نتیجه می رسه. فوتبالیستارو دیدی از یه ساعت مونده به پایان فوتبال ناراحت می شن؟ خود گل زدن سرجمع با حواشی اش 5 دقیقه هم نمی شه. اگه همه ی اون یه ساعتو با امید بدون و تلاش کنن امکان نداره نتونن گل بزنن. ما هم همینه زندگیمون. ناامیدی پدر ادمو درمیاره. یه دیوار خیالی جلوی ادم میاره در حالی که نیست. واسه بهتر شدن حالت تلاش کن. زمان می بره ولی خوب می شی. صبور باش.
به قول حافظ هیچ راهی نیست کان را نیست پایان غم مخور.
موفق باشی.
تشکرشده 36 در 18 پست
نقاشي عزيز ممنونم
مي نوش عزيز تجربياتت خيلي به دردم خورد,فعلا كه خواهرزاده ام اومده پيشم و جدا سرمو گرم كرده اينقدر مشغولم كه نميرسم به چيزي فكر كنم
نميدونم بعد اين مدت چي ميشه اما نميخوام برگردم به اون جهنم, ترجيح ميدم فكر نكنم و هي بندازم به عقب ,شما و بقيه خيلي كمكم كرديد ولي حقيقت همونه كه نقاشي گفت كسي جز من نميتونه به دادم برسه
اميدوارم خدا كمكم كنه,ازين سايت دلم كرفته بود كه تو اوج نياز ميديدم كسي به دادم نميرسه و همه ريختن تو يه تاپيك و من چشم به راه,اما از شما وبقيه خيلي ممنونم
باور كنيد تو شرايط بدي هستم و دارم همه تلاشمو ميكنم
تشکرشده 9,663 در 1,930 پست
ناهید جان اینجا اکثر تاپیکها تکراریه..زرنگ اونه که بتونه خوب استفاده کنه..با یه کم سرچ کلی تاپیک مشابه و مقاله مفید پیدا میکنی..ازين سايت دلم كرفته بود كه تو اوج نياز ميديدم كسي به دادم نميرسه و همه ريختن تو يه تاپيك و من چشم به راه,اما از شما وبقيه خيلي ممنونم
فقط خودت باید به داد خودت برسی.یه لینک برات میذارم.سمت چپ صفحش درسای مختلف هست ازشون میتونی استفاده کنی.احتمالا نیازت به مشاوره رو تا حد زیادی رفع میکنه
موفق باشید
بخووووووون
بهار.زندگی (دوشنبه 01 خرداد 91)
تشکرشده 8,998 در 1,493 پست
ناهید عزیز سلام
چقدر با خودت نا مهربونی گلم؟
شرایط بدی برات پیش اومده قبول اما نحوه روبرو شدنت با اون حقایق هم مهمه و مهمتر از همه کمک خودت به خودت!
یعنی چی که از خودم خجالت می کشم برم بیرون؟ چرا از مواجهه با حقیقت فرار می کنی؟
فکر می کنی تو عالم بی خبری و هپروت موندن کمکی بهت می کنه؟
فکر می کنی این احساس پیری درمان میشه؟
با گوشه نشستن درمان نشود غم ... برخیز و به پا کن شوری تو به عالم
تو که عزلت گزیده ای غم دنیا چشیده ای ز طبیعت چه دیده ای تو؟
تو که غمگین نشسته ای زجهان دل گسسته ای به چه مقصد رسیده ای تو؟
این شعر بالا رو خیلی دوست دارم و توش پر از امید هست...
کسایی هستند مثل این تاپیک که به مراتب مسائلشون سخت تره اما هنوز دارن زندگی می کنن
کلیک کن...
تمام پست ها و راهنمایی های دوستان رو در تاپیک بالا با دقت بخون!
کمی با خودت مهربونتر باش...خودت رو دوست داشته باش و حقایق زندگیت رو بپذیر و بعد از خاطرات بدت فقط
تجربیاتش رو نگه دار و باقیش رو بریز دور...
تا خودت به خودت کمک نکنی کسی بهت کمکی نمی کنه عزیز جان
هیچ کس جز خود ما مسئول شاد کردن ما نیست!
برای خودت برنامه بریز...خودت رو وادار به به تحرک کن جان من و حتی دنبال کار بگرد یا در موسسات کاریابی ثبت
نام کن تا برات کار پیدا کنن!
زندگیت رو خودت به جریان بنداز...جک ولش یک نویسنده معروف هست که در کتابی میگه :
"نمیتوانید مشکلی را حل کنید یا شرایط سختی را پشت سر بگذارید مگر اینکه شجاعت رویارویی با حقایق کنونی
از هر نوعی را داشته باشید!"
به این میگن رویارویی با واقعیات زندگی اونطور که هست نه اونطوری که ما آرزو می کنیم باشه...
تو باید خودت رو دوست داشته باشی...واقعیات زندگیت رو بپذیری و بعد به خودت فرصت و استراحت بدی!
مطمئن باش اگر کاری رو شروع کنی و هدفی رو دنبال دیگه شب ها بی خوابی به سرت نمیزنه!
تعامل با آدمها باعث میشه از انزوا بیرون بیای و با ورزش میتونی اندامت رو متناسب کنی مثل کوهنوردی! مثلا توی
یک گروه کوهنوردی به رایگان عضو شو... هم با دیدن طبیعت روحیت عوض میشه و هم فعالیت اجتماعیت و ورزش
باعث بهبود روحیت و تناسب اندامت میشه و هم بهت اعتماد به نفس میده...تازه توی کوه میتونی تا دلت میخواد
فریاد بزنی تا تخلیه احساسی بشی
اونوقت می بینی که سبک شدی...خودت رو دوست داری و عاشق خودتی...اعتماد به نفس داری و از همه مهمتر
احساس شادی و جوانی می کنی!
دختر تو سنی نداری که بخوای احساس پیری کنی! تازه اول جوونیته!
انشالا با ثبت نام تو انجمن های کاریابی کار خوبی هم نصیبت میشه گلم
او تو حرکت از خدا برکت....حضرت علی می گه : از توفق تا پیشرفت تنها یک حرکت فاصله هست!
پس با یاری خواستن از خدا شروع کن
برات آرزوی خوشبختی و موفقیت می کنم
bahar.shadi (دوشنبه 01 خرداد 91)
تشکرشده 522 در 149 پست
ناهید جان من فقط درباره حس نا امیدیت ا ز این سایت می خواستم بگم چون خودم هم اول همین حس رو داشتم. آدم اولش احساس میکنه حتی اینجا هم کسی به دادم نرسید. اما به نظرم یک کم زمان میبره. باید وقت بزاری و توی سایت بگردی تا به چیزی که میخوای بزاری. مثل همه چیز. تا وقت نزاری چیزی گیرت نمیاد. فکر میکنم گشت زدن تو تاپیک های دیگه خیلی چیزها به آدم یاد میده. به قول بهار موضوعات و مشکلات خیلی شبیه به هم هستند. باز بیا و تو موضوعات مشابه مشکلت گشت بزن. باور کن جواب خیلی از سوالات رو میگیری.
JJ1234 (چهارشنبه 03 خرداد 91)
تشکرشده 36 در 18 پست
به خدا خيلي دارم تلاش ميكنم,نميشه...
خسته ام,دلم ميخواد بميرم, هر راهيو ميرم موقته تا تنها ميشم همه بدبختياي عالم ميريزه سرم
از حقيقت كه نميتونم فرار كنم
حالم از دنيا و ادماش به هم ميخوره
از تحقير خسته ام
خوشحاليم كوتاهه و غمم بلند
بايد تحقير بشم به خاطر محل زندكيم بخاطر خونواده ام اونم از طرف ادمي كه خودش سر تا با مشكله
لعنت به عدالت خدا
تشکرشده 7,555 در 2,378 پست
ناهید جان به چیزایی که براشون جوابی نمی تونی پیدا کنی فکر نکن. مثل خدا و عدالتش. چون هر چی ادم فکر کنه هیچ جوابی پیدا نمی کنه و فقط خودش اذیت می شه.
اگه می تونی برو پیش یه روانپزشک. اگه افسردگی شدید باشه بهت دارو می ده. البته من یه بار خیلی وقت پیش رفتم. دکتره هم فکرکرد ممکنه برنگردم بهم گفت داروها رو نباید یه دفعه ای قطع کنی. باید کم کم قطع کنی و تعدادشو به مرور کم کنی که بهت اسیب نرسه. داروهایی هم که داد همش باعث می شد بخوابم. اونوقتا من همه ی بیداریمو گریه می کردم. البته این اون افسردگی شدیدم نبود که 18 19 سالگی داشتم. دو سالی بعدش بود.
من زیاد گریه کردم زیاد خوابیدم و زیاد به چرا ها فکر کردم. اب از اب تکون نخورد و هیچ جوابی هم واسه هیچی پیدا نکردم. فقط و فقط گریه کردم خوابیدم و فکر عبث کردم. همین . بی هیچ نتیجه ای. من کردم تو نکن.
http://www.hamdardi.net/thread-22589.html
تاپیک منو که ناامید بودم بخون. کمک ممکنه بهت بکنه. مخصوصا پست شماره 9 رو کامل بخون.
http://thewitch150.blogfa.com
اینجا درس های مدیتیشنه به زبان ساده. بخونشون. اگه حوصله نداری تمریناشو بکنی یه دور همشو بخون برای خودت خلاصه هاشو بنویس و تمریناشو. بعدش برگرد تمرینارو انجام بده. توی راه توی ترافیک توی قدم زدنت هم می تونی یه تعداد از تمریناشو انجام بدی.
واسه اینکه می گی مردم اذیت و تحقیر می کنن این تاپیکو بخون:
www.hamdardi.net/thread-18343.html
منم توی رفتار جراتمندانه خیلی مشکل دارم. دارم این لینکو می خونم.
حقیقت چیه که ازش نمی تونی فرار کنی؟تحقیر، چه رفتاری باهات شده که می گی تحقیر شدی؟ اگه دوست داری به نظرم حداقل هفته ای دو سه بار بیا توی تاپیکت از حالت و پیشرفت هایی که برای بهبودی کردی یا موانعی که پیش اومده واسه بهتر شدن حالت بنویس. شاید بتونن دوستان راهنماییت کنن. موردی هم اگه مشکلی بود و می تونستی اینجا بنویسی و خوندنش برای بقیه برات مشکل نمی شه بنویس. چون نمی تونی بعدا پستاتو پاک کنی. کلی نوشتی که هر راهی می ری موقتیه. بهتره اگه می تونی بنویسی چه راهی وفتی و چه کاری کردی که موقتیه. شاید بتونی راهنمایی بگیری.
meinoush (چهارشنبه 17 خرداد 91)
تشکرشده 36 در 18 پست
تحقير يعني اينكه به يه احمقي كه ارزش نداره دل ببندي و پاي همه چيش وايسي و از كار و زندگيت و همه چيزت واسش بگذري
تمام غرورش به منطقه اي باشه كه توش زندگي ميكنه و به جاي هر حرفي و به جاي حل مشكل برگرده بگه يه نگاه به جايي كه داري توش زندگي ميكني و به سر و وضع خونواده ات بنداز
تحقير يعني اينكه توي خوشگلو به خاطر خودخواهياش تبديل كنه به يه تيكه گوشت بي مصرف و همون كه يه روزي ميمرد واست حالا كه به خواسته اش رسيد بهت بگه به چيت مينازي يه نگاهي به خودت بنداز
تحقير يعني اينكه واسه ازدواج بهت التماس كنه و حالا كه رسيد به اينجا و همه چيتو گرفت بگه من اشتباه كردم از يه خونواده سطح پايين زن گرفتم,بگه يه نگاه به بابات بنداز,بگه تو همون بودي كه نميفهميدي فلان غذا چه طعمي داره,فكر نكنيد خيلي فرق داريم نه!
تحقير يعني از كسي بخوري كه نبايد
نگيد عيب نداره,مهم نيست ,اون بده تو خوبي,نه ,مغزم پره از اين حرفها
دلم انتقام ميخواد
دلم مرگ ميخواد
دلم ميخواد لگد بزنم به خودم و پاكيم
حالم داره به هم ميخوره
هر كاري ميكنم فقط دوروز خوبم
بدبختي يعني اينكه اينقدر عذابت بده كه بخواي بري و بگه تا مهريه تو نبخشي طلاق نميدم
حقتو بخوره و اگه نبخشي سه چهار سال بايد بدبختي بكشي واسه پولي كه قسط ميبندن و با منت و حقارت ميدن بهت و خودشون ميرن دنبال دختربازي
من مرگ ميخوام,كاري هم با عدالت خدا ندارم,جوابش فقط يه چيزه من بدبختم
ميدونيد هيچوقت اين فكر به سرم نزده بود اما اين روزا حس خوبي بهم ميده
خودمو بكشم و خلاص
راحت راحت
حس خوبيه كه حتا واسه دوروز هم اون ادم بزنه تو سر خودش كه چه غلطي كردم,يادش بيفته چقدر عذابم ميداد,اگه اين عدالته منم خودم ميشم مجري اين عدالت كثيف
به درك كه خودم نابود ميشم و اخرتم
دنيام شده اخرت يزيد ,اخرت ميخوام چيكار
مرده متحرك بودن چه فايده اي داره
اون بره بگرده خوش باشه و يادش نياد من بدبخت از دست كارها و بيماريش به چه روزي افتادم و حالا من بيفتم به اين روز
لععععععععععععععععنت
تشکرشده 7,555 در 2,378 پست
در مورد خودکشی این تاپیکو بخون همه سعی کردن به شکلی توضیح بدن که چرا بدهنوشته اصلی توسط nahid-n
http://www.hamdardi.net/thread-22785.html
ضمن اینکه ادما معمولا وقتی خودکشی می کنن که خودشون به این نتیجه برسن که نمی تونن زنده باشن. بازم وقتی زنده می مونن از کارشون پشیمون می شن. این اقا که ول معطله. دلت خوشه انتقام این مدلی بگیری؟! خیلی خیلی گریه کنه یه هفته است. اخه دختر خوب خودتو ول کردی به احساسات یکی اهمیت می دی که حتی درست باهات حرف نمی زنه؟؟؟؟؟؟
عزیزمن. به نظرم اونو هنوز فراموش نکردی. باید هم مقاله ها وتاپیکایی رو که مربوط به فراموش کردن یه عشق و ایناست بخونی. هم روی افسردگیت کار کنی و بری روانپزشک ورزش کنی و این چیزا. هم یه کمی روی دیدگاهت نسبت به زندگی کار کنی که خوشحالیتو وابسته به کسی یا چیزی نبینی که هی دلت تو دست یکی باشه و رنج بکشی. اینو می تونی از روی همون سایت مدیتیشن شروع کنی و با این کار به دست بیاری.
نه بترس نه گریه کن نه بی تابی کن نه خشمگین باش. صبر کن و برای بهبود خودت با صبوری تلاش کن.
http://www.hamdardi.net/thread-22504.html
اینم بخون. برای دیدگاه.
هیچ راهی نیست کان را نیست پایان غم مخور
meinoush (چهارشنبه 17 خرداد 91)
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)