به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 4 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 31 تا 40 , از مجموع 49
  1. #31
    سرپرست سایت آغازکننده

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,056
    امتیاز
    146,983
    سطح
    100
    Points: 146,983, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,661

    تشکرشده 36,001 در 7,404 پست

    Rep Power
    1092
    Array


    توکل یعنی وکیل گرفتن .



    و توکل به خدا یعنی خدا را وکیل در امور خودت قرار می دهی ، با یقین به اینکه احاطه بر همه جوانب

    آنچه مد نظر داری دارد .

    اگر نظری اجمالی به نقش یک وکیل در زندگی عادی خود داشته باشیم بهتر می توانیم مفهوم توکل به خدا را درک

    کنیم .

    وقتی ما در زندگی عادی خود می خواهیم وکیل انتخاب کنیم ، به کسی مراجعه می کنیم که می دانیم علم کافی

    و تخصص لازم را در امری که ما او را وکیل می کنیم دارد و فقط لازمه ما به دستورات او توجه کنیم و آنچه لازمه در

    اختیارش قرار دهیم قرار دهیم و ما هم خواسته و انتظار خود را به او بگوییم . و اگر اهل راستی و درستی باشیم

    دنبال یک وکیل راست و درست خواهیم بود و به او اعتماد می کنیم و امور مربوطه را به او سپرده و با این اعتماد به

    نوعی مقدرات مالی یا قضایی خود را به او سپرده و آن چه او با پیگیری و اقداماتش رقم می زند را می پذیریم ، چو

    مطئنیم که کاردان کار است .

    وقتی به خدا توکل می کنیم ، یعنی این که مطمئنیم او به خیر و شر ما احاطه داشته و آگاه است و می

    داند چه کند و راست و درست هم به نفع ما عمل می کند و ضرر را از ما دور می دارد ، با علم و یقین به

    این حقیقت ، به او اعتماد می کنیم ومقدر خود را به او می سپاریم و با یقین به این که به

    نفع و خیر ما اقدام می کند به آنچه او حواله کند راضی خواهیم بود . و این یعنی اراده خود را تحت اراده

    الهی در آوردن ، یعنی اختیار خود را در کمال اختیار به او سپردن ، و رضایت از آنچه پیش می آید .



    نقش توکل در آرامش روان جای بحث بسیار عمیق و مفصل دارد





    وقتی فردی کاری را به وکیلی سپرد یعنی خیالش راحت شده که کار درست پیش می رود .

    از آنجا که بیشتر دغدغه های ما از نتیجه ی خواسته هایمان است ( که چه می شود ، چگونه می شود ،

    آیا می شود یا نه ؟؟!!!) با توکل ، این دغدغه ها کم شده یا از بین می رود ، یعنی ما گوش به وکیل می

    سپاریم که وظائفی که او تعیین می کند انجام دهیم و منتظر می شویم که او چه می کند و اعتماد

    داریم که هر چه او رقم بزند عین خیر است و به نفع ماست . و با این حالت دیگر دغدغه ای نمی ماند و

    فقط انجام وظیفه است که مد نظر ما است و نتیجه هرچه باشد را می پذیریم .



    آنچه مخل توکل کردن انسان به خداست :



    1 - عدم اعتماد به خدا .

    2 - تعیین نتیجه مشخص و اصرار بر آن ، به جای رضایت به آنچه او مقدر می کند .

    3 - ضعف ایمان و خدا باوری

    4 - عجله و احساساتی بودن در خواسته ها


    اگر حقیقت اثر شگرف توکل در تأمین آرامش درون و به تبع آن سنجیده شدن رفتار و ...... ( نتایج مثبت

    جالب توجه آن در تعادل رفتار ) درک شود بی شک تلاش خواهیم کرد که از جمله متوکلین باشیم .


    ویرایش توسط فرشته مهربان : جمعه 21 تیر 92 در ساعت 02:59

  2. 4 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    del (شنبه 15 تیر 92), فرشته اردیبهشت (شنبه 26 مهر 93), مدیرهمدردی (شنبه 16 آبان 94), مصباح الهدی (پنجشنبه 10 اردیبهشت 94)

  3. #32
    سرپرست سایت آغازکننده

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,056
    امتیاز
    146,983
    سطح
    100
    Points: 146,983, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,661

    تشکرشده 36,001 در 7,404 پست

    Rep Power
    1092
    Array



    توکل را با رکود و انفعال میانه ای نیست


    توکل عین فعال بودن است




    متوکل می داند نقش او این است که باید وظیفه اش را انجام دهد و از همه مهمتر مراقب باشد که درست عمل

    کند و
    در کمال فعال بودن و درست عمل کردن ، نتیجه را به خدا می سپارد و راضی به آن نتیجه است ، چون

    مطمئن است در آن هم خیر نهفته است .


    یک نکته اینجا لازم به گفتن می آید و آن این که به نظر می رسد ورودی توکل اخلاص است از پایین ترین

    مرتبه اخلاص تا آنجا که آدمی حتی در خود توکل هم خالص می شود . و می دانیم که اخلاص هم یعنی

    مبرا شدن از ناخالصی ها و به عبارتی از صافی گذشتن و این صافی رضای خداست . و البته خدایی که

    باید باور و یقین داشته باشیم که بی نیاز است و رضایت او عین منفعت ماست ، یعنی آنچه او راضی

    است همان است که نیاز و نفع ما در آن است و آنچه او ناراضی است آنچه است که ضرر ما در آن است .



    مثال :



    خدا از ضایع کردن حق دیگری ناراضی است ، و بنا به قانون علت و معلول و انعکاس ، در رابطه ی میان پدیده ها ، این

    ضایع کردن حق دیگری در جایی به خود ما باز می گردد ، یعنی ضرری به دیگری وارد می کنیم و در چرخه طبیعی این

    ضرر به خود ما باز می گردد . از طرفی
    نظم ، قرار گرفتن هر چیزی در جای خود است و جای هر چیزی حق

    آن چیز است
    ، پس وقتی چیزی در جای خود قرار نگیرد بی نظمی ایجاد شده ، یعنی حق آن چیز از او گرفته شده

    و بی نظمی حاصله اختلال در امور و به هم خوردن تعادل را پیش می آورد ، درست مثل این که پیچی را در ماشینی در

    جای خود نبندیم ، اختلال در کار ماشین همانا و به هم خوردن تعادلش همانا و در پی آن متضرر شدن صاحب ماشین

    و دیگران همانا .

    و این رعایت
    و مراقبت از این که هرچیزی در جای خود باشد
    ( حق ) یعنی حفظ تعادل است .

    و اخلاص یعنی همین حفظ تعادل
    ، یعنی به عدالت عمل کردن ، و به حق رفتار کردن ،
    و از هر آنچه بی

    نظمی می آفریند و حقی را سلب می کندو در نتیجه ضرر می رساند دوری جستن و پیراسته شدن . و راه میان بر

    و
    معیار مطمئن آن در رضایت خدا نهفته ، و این هم برای آن است که ما عالم به دقایق امور عالم نیستیم و تنها

    خدا ( آفریننده ) آگاه و عالم مطلق است و لذا
    منظور از رضایت او یعنی آنچه با تأیید عالمانه و حکیمانه او

    سازگار است نه آنچه او خود خواهانه و یا از روی نیاز دوست می دارد .


    پس به رضایت او عمل کردن ، خالص شدن از بی نظمی ها و عدم تعادل ها را موجب می شود و این

    خالص شدن هم توکل را غنی می سازد و یقینی می کند و توکل نیز آرامش و به نتیجه رضایت بخش

    رسیدن را در پی دارد و در این سیر و سفر ، شوق و عشق به عالم و حکیم یکتا هم رخ می نماید .


    پس توکل عین فعال بودن ( با معیارهای صحیح ) است در عین آرامش ناشی از سپردن نتیجه به یکتای

    مقتدر ، و رضایت به هرچه که پیش آید .




    ویرایش توسط فرشته مهربان : جمعه 21 تیر 92 در ساعت 03:01

  4. 3 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    del (شنبه 15 تیر 92), مدیرهمدردی (شنبه 16 فروردین 93), مصباح الهدی (پنجشنبه 10 اردیبهشت 94)

  5. #33
    سرپرست سایت آغازکننده

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,056
    امتیاز
    146,983
    سطح
    100
    Points: 146,983, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,661

    تشکرشده 36,001 در 7,404 پست

    Rep Power
    1092
    Array



    هرکدام از ما که میخواهیم دیندار باشیم باید بدانیم که
    :


    وظیفه داریم که در گام اول مقید به شریعت ( ظواهر فقهی دین باشیم ) اما نباید در این گام بمانیم بلکه باید پشتوانه عقلانی با فهم دین ، برای این اصول فقهی بیابیم که اولین فاز آن غور در اصول دین است که اصل و اساس هست چون با فهم اصول دین ( توحید ، عدل ، نبوت و امامت و معاد ) به صورت تحقیقی و فکری حتی دیگر نیاز نداریم تک تک حکمت احکام و تکالیف را که گاه به کنه آن نمی رسیم را دریابیم که اگر دریابیم فهم حکمت احکام است و لذت مضاعف دارد.

    به اعتقاد من خود توحید را اگر فهم کنیم و عمیق شویم حتی بقیه اصول را هم جا می اندازد و اشتیاق در عمل به فروع دین را ایجاد می کند ، آنوقت مقید بودن برای ما لذت بخش خواهد بود و این تکالیف و تقیدات ، بند و اسارت و سرکوب نخواهد بود چون ما با استدلال عقلانی یافته ایم که عین سلامت از آن بر می خیزد و سلامت نیز مایه آرامش و لذت این جهان و آن جهان هست و حتی در اوج رنجهای طبیعی این جهانی باز هم ماآرام و بانشاط خواهیم بود و ...... از مقید بودن خوددر لذت و رضایت عمیق ، چون زندگیمان محتوایی و معنایی هست ، محتوا و معنایی عمیق و با ثبات و جاودانه

    اینگونه دیگر تعارضی نخواهد بود .

    ریشه تعارضات رفتاری ما ( دینداری گزینشی و دست و پا شکسته ) در ضعف آگاهی در مبانی دین ( اصول
    دین) و احساس محوری در رابطه با فروع دین هست




  6. 3 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    rozaneh (دوشنبه 28 بهمن 92), shabnam z (دوشنبه 28 بهمن 92), مدیرهمدردی (شنبه 16 فروردین 93)

  7. #34
    سرپرست سایت آغازکننده

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,056
    امتیاز
    146,983
    سطح
    100
    Points: 146,983, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,661

    تشکرشده 36,001 در 7,404 پست

    Rep Power
    1092
    Array


    با تصور اخلاق مداری و هنجار گرایی و یا دینداری ، یک سری از احساسات و خواسته های طبیعی خود را سرکوب کردن و به تصوری وارستگی پیشه کردن خطاست ....


    یعنی آیا اگر راه سرکوب نکردن احساسات با عبور از اخلاقیات و هنجار شکنی و یا گناه ممکن باشد نباید پرهیز کنیم تا احساساتمان سرکوب نشود ؟


    حرفم این نیست که باید برخلاف عقیده و اخلاق عمل کرد ( یعنی نه اینکه پیرو احساس و غریزه نبودن و بخاطرش هنجار شکنی نداشتن و گناه نکردن اشتباه باشد ) منظورم این است که آنرا سرکوب نکنیم بلکه مهار و مدیریت کنیم ، یعنی دائم اخلاق و هنجار و دین را بر سرش نکوبیم . بلکه خط قرمزهای اخلاق و هنجارها و دین را به عنوان راه سلامت و آسیب ندیدن و هرز نرفتن به او تفهیم کنیم ، احساساسات و غرائز در برابر عقل زانو می زنند یعنی نمی تواند سفسطه و مغلطه داشته باشد چون عقل قوی تر و هادی هست و مغلطه را می فهمد . احساسات و غرایز با ادله منطقی عقل آرام می شوند و حتی تأمین لذت می شوند مگر آنکه چنان ذائقه اش با لذتهای کاذب به خطا رفته باشد که حرف عقل را نفهمد و لذتش را به خاطر کور شدن ذائقه اش نچشد و پا بر خواهشهای آسیب رسان خود بکوید . درست مثل بچه ای که عادت کرده هرچه بخواهد برایش فراهم شود و اگر زمانی چیزی بخواهد که به ضررش باشد هرچه برای او توضیح دهی قانع نمی شود و تمام وجودش طلب لذتی است که از خواسته مضرش برای لحظاتی می برد

    احساسات را باید تربیت کرد با لطافت و ظرافت و هوشیاری ، با خویشتنداری و صبر و متانت ، باید هموراه دستش را در دست نگهبانش که عقل هست و راهنمایی می کند نگه داشت با تحلیلهای درست از قواعد و قوانین و خط قرمزها و مزایای آنها و چشاندن لذت محتوا با چاشنی های ذوقی .... اینگونه است که مهار می شوند نه سرکوب




    اینکه ما قیدهای شرعی یا هنجاری و اخلاقی را وسیله سرکوب احساسات کنیم نه کنترل و مدیریت آنها یعنی برمحتوای دین و اخلاق نیستیم و فقط ظواهرش را گرفته ایم و اینگونه به ما سخت می گذرد ، عمل به تکالیف آزار دهنده می شود و گاه اعتراض می کنیم

  8. کاربر روبرو از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده است .

    مدیرهمدردی (شنبه 16 فروردین 93)

  9. #35
    سرپرست سایت آغازکننده

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,056
    امتیاز
    146,983
    سطح
    100
    Points: 146,983, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,661

    تشکرشده 36,001 در 7,404 پست

    Rep Power
    1092
    Array



    کسی که احساسات و غرائضش را نه سرکوب که مدیریت و مهار می کند ،
    آرام است و تحت فشار آنها نیست ، او برآنها مسلط هست نه آنها بر او ، غمی ندارد ، حسرت نمی خورد اصلاً خلائی احساس نمی کند ، نمی ترسد ، از زندگیش و برنامه هایش لذت می برد و زندگیش بی هدف نیست . از گذر زمان و عمر واهمه ندارد ، از گذر زمان لذت هم می برد و مهم برایش این است که بیهوده زمان نگذراند، به غلط از ازدواج رویگردان نیست و موردها را بیحا و سخت گیرانه هم نادیده نمی گیرد و بی گدار هم به آب نمی زند و فکر نمی کند که تا ازدواج نکرده گذر زمان بیهوده است . در یک کلام از زندگی راضی هست .

    نگرشش برای ازدواج مبتنی بر عقل هست . از مسیر زندگی لذت می برد و احساسات و عواطف و حتی غرائزش آرام می شوند گویی تأمین می شوند و .... از دیدن زندگی و نشاط دیگران لذت می برد و خشنود می شود و شارژ می شود نه این که حسرت بخورد و آه بکشد و افسوس بخورد ، گویی با شادی و آرامش دیگران همراه و همنوا هست .

  10. کاربر روبرو از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده است .

    مدیرهمدردی (دوشنبه 28 بهمن 92)

  11. #36
    سرپرست سایت آغازکننده

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,056
    امتیاز
    146,983
    سطح
    100
    Points: 146,983, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,661

    تشکرشده 36,001 در 7,404 پست

    Rep Power
    1092
    Array

    کسی که احساسات و تمایلات عاطفی و غریزی ای که تنها باید در وقت ازدواج بروز یابد را سرکوب می کند
    ، نه مدیریت ، همیشه غمی و فشاری و بحرانی را با خود حمل می کند و اگر مقید به تقیدات باشد ، هرچقدر دیرتر ازدواج کند حسرت می خورد . از زندگی و مسیر آن لذت نمی برد. هرچقدر هم همه چیز بروفق مراد باشد باز هم راضی نیست و شکاف بزرگی در زندگیش احساس می کند . مشکلی پیش آید زود به هم می ریزد و از اینکه مجرد مانده غمگین می شود . از گذر زمان در رنج است و از آن لذت نمی برد و می ترسد که نکند هیچ وقت فرصتش نشود . در مواقع آمدن خواستگار یا رفتن به خواستگاری می ترسد نکند طرفش کسی باشد که تمایلاتش را راه ندهد یا پاسخ ندهد (واگویه اش می شود : نکند عاطفی نباشد ، نکند از نظر جنسی سرد باشد ، می خواهم اهل عشق باشد و .....) و ......

  12. 3 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    faghat-KHODA (دوشنبه 28 بهمن 92), shabnam z (دوشنبه 28 بهمن 92), مدیرهمدردی (شنبه 16 فروردین 93)

  13. #37
    سرپرست سایت آغازکننده

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,056
    امتیاز
    146,983
    سطح
    100
    Points: 146,983, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,661

    تشکرشده 36,001 در 7,404 پست

    Rep Power
    1092
    Array
    .
    نقل قول نوشته اصلی توسط فرشته مهربان نمایش پست ها


    من به یک اصل یقینی و تجربه ای معتقدم ...... اونم اینه که " اگر ما در مسیر صحیح باشیم ، تمام موجودات و هرچه در عالم خلقت است و ..... موظفند ما را ساپورت کنند ، یعنی ما را سرویس دهند " من به تجربه دیده ام که وقتی در مسیر باشی ، معجزه وار گره ها باز می شود چون وظیفه همه آنچه خلق شده اینه که در خدمت انسان باشد . به اعتبار این حدیث قدسی :

    "( بنده من ) همه چیز را برای تو خلق کردم و تو را برای خودم ، از من مگریز "

    همه چیز >>>> یعنی همه مخلوقات دیگر

    برای تو خلق کردم >>>> یعنی برای اینکه به تو سرویس بدهند ( یک سیر گذرا به زندگی روزمره کنید ببینید که آیا همین نیست ؟) ...

    ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند *** تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری

    تو را برای خودم >>>> برای او بودن یعنی در مسیر سلامت بودن ، یعنی راه رو درست رفتن ، یعنی صحت عمل داشتن ، ....

    از من مگریز >>>> یعنی به بیراهه نرو ، یعنی از سلامت جسم و روح فاصله نگیر ، یعنی از اشتباهات فاصله بگیر ..... .

    بی مهارتی یعنی بیراهه ، وابستگی یعنی بیراهه ، ضعف عزت نفس یعنی بیراهه ، عدم قاطعیت یعنی بیراهه ، ساپورتهای غلط یعنی بیراهه ، کنترل گری یعنی بیراهه ، تجسس یعنی بیراهه ، حسادت ، بخل ، تکبر ، خود برزگ بینی ، بلند پروازی ، یاس و نا امیدی ، کمال گرایی ، وسواس فکری ، ذهن خوانی ، بد بینی ، و ...... و ..... و ...... و ..... یعنی بیراهه .

    در بیراهه خبری از سرویس دهی نیست ، ساپورت نیست و ..... لنگی هست ، دور شدن از مقصد هست ، سردرگمی هست و ........

    وقتی در مسیر درست باشی ، یعنی در راه باشی نه بیراهه ، ساپورت می شوی ، یعنی همه چیز اونطور که صلاحه و درسته پیش میاد و تو آرام و راضی خواهی بود و میزبان یک نشاط درونی پیوسته که افزون اگر نشود کم نمی شود .

    کسی که این را باور داشته باشد و بداند که اصل وظیفه اش فقط این است که به بیراهه ها نرود ، در مسیر درست قرار می گیرد و نتیجه را می سپارد ، مقصد را می سپارد به صاحب راه ، کار ندارد به کجا می رسد ،چون می داند مهم این است که این راه بیراهه نیست و مقصد خوب و مطمئن است ، همون جاییست که خیر و صلاح است . پس جزع و فزع نخواهد داشت . آرام و متین فقط مواظب عملکرد خودش است که به بیراهه نبردش چون میداند تنها وظیفه اش همین است .


    برای تو ای عزیز

    در راه درست باش ، از بیراهه ها بیرون بیا ، این دغدغه ها این دلم برای زندگیم میسوزه ها و .... ناراحتی از جدایی و .... یعنی بیراهه ، ... راه درست برای تو ، تمرکز بر خود و خودسازی و مهارت آموزی و تقویت آیتم های هوش هیجانیست .... بقیه را بسپار . راهت رو بگیر و برو به مقصد کار نداشته باش ، هرچه خیر تو باشد و صلاح باشد به همون جا می رسد و مطمئناً تو هم راضی خواهی بود و خواهی گفت چه خوب که به اینجا رسیدی .




    .

  14. 3 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    میشل (شنبه 30 فروردین 93), مصباح الهدی (شنبه 30 فروردین 93), شیدا. (یکشنبه 31 فروردین 93)

  15. #38
    سرپرست سایت آغازکننده

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,056
    امتیاز
    146,983
    سطح
    100
    Points: 146,983, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,661

    تشکرشده 36,001 در 7,404 پست

    Rep Power
    1092
    Array



    به تو ای عزیز نازنین که برایت آرامش و رضایت و لذت در زندگی را دوست می دارم :


    اعتبارت را از گرو هرچه تأیید بیرونی هست رها ساز ، و اعتبار را نزد خدا و وجدانت در قبال رفتار درست بجو . اساساً من معتقدم رفتار درست خودش به تنهایی یعنی اعتبار ، یعنی پاداش ، یعنی بهشت .... یعنی معتقدم نباید منتظر باشیم در برابر رفتار درست و در یک کلام راست کرداری و راست اندیشی و راست گفتاری بازخورد بیرونی ببینیم چه پاداش دنیوی از افراد ، چه اخروی از خدا و .....

    اگر درست دقت کنیم همین
    راستی ها خودش هم تأیید هست ، هم پاداش ، هم اعتبار ، هم انرژی مثبت ، هم بهشت و ..... در یک کلام هم فال است و هم تماشا که لذت می بخشد آنهم پایدار و پیوسته و وسعت و وجدی می بخشد وصف ناشدنی تا جایی که چنان وسعت دید ، وسعت قلب ، وسعت روح ، وسعت رأفت ، و و و و ..... پیدا می کنی که بسان اقیانوسی عمیق که هر وزشی به تلاطم در نمی آوردش می شوی ، آرام ، صبور ، عمیق ، حاضر الذهن ، قوی روحیه ، مدیر و مدبر خود و زندگی و ......

    کیست که از این حالات لذت نصیب نبرد ؟؟؟!!!!

    لینکهای زیر را بخوان که در این رابطه به دردت می خورد :

    به نظر توچه کسی عزیزه ؟


    چگونه میشه عزیز شد ؟


    بهترین شکل تصمیم گیری




  16. 3 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    مدیرهمدردی (شنبه 16 آبان 94), بی نهایت (دوشنبه 01 اردیبهشت 93), شیدا. (یکشنبه 31 فروردین 93)

  17. #39
    سرپرست سایت آغازکننده

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,056
    امتیاز
    146,983
    سطح
    100
    Points: 146,983, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,661

    تشکرشده 36,001 در 7,404 پست

    Rep Power
    1092
    Array
    آیا زن نیاز دارد در اجتماع مردانه عمل کند ؟

    خانمها با دقت بخوانید :

    ویژگیهای زن بودن از طرفی و انسان بودن از طرف دیگر مجموعی از خصوصیاتی به شما می دهد که در اجتماع هم به درد می خورد .


    زن در منزل جایگاهش جایگاه عطوفت و تربیت و مدیریت و .... است ، در اجتماع بسته به موقعیتی که دارد نیز نقش خاص خود را دارد ، مثلاً اگر در موقعیتی هست که با مردان مواجه هست ، عفت ، پوشش مناسب ، حیاء ، وقار و ..... به او ابهت می بخشد و جاذبه های زنانه اش را در پوشش جذبه قرار می دهد و این نوع زنی در عین اینکه مقبول و جذاب هست اما مردان برای او حریم قائلند و احترامش را دارند و به خود اجازه تعدی و تعرض به او را نمی دهند و ...... در امنیت هست ، حال این ویژگیهای منحصر به زن بودن در کنار ویژگیهای انسانی مثل ، جرأتمندی ، اعتماد به نفس ، عزت نفس و ادب ، جایگاهش را در اجتماع و در میان مردان قوی تر کرده و زنانگی او در حریم قوت او حفظ می شود و کسی جرأت دستبرد و سوء استفاده از او را پیدا نمی کند و برعکس ، مردان قوی و توانمند و سالم را به تعظیم در برابر خود وا می دارند و دخترانی که چنین باشند پسرانی سالم و متعادل و ..... را خواهان خود می سازند بدون آنکه قصدش را داشته باشند .

    زن را بشناسید ، جایگاهش را بشناسید ، نقشش در موقعیت ها و شرایط و مکان و زمانهای مختلف را بشناسید و با کسب مهارت آنگونه که باید در جایگاه و نقش خود باشید ، خواهید دید که چقدر از زن بودن خود احساس لذت و رضایت کرده و از خیلی از این خلاء های مبتلابه آسیب زا در امان می مانید .





  18. 3 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    کیارش۲ (دوشنبه 01 اردیبهشت 93), مدیرهمدردی (شنبه 16 آبان 94), بی نهایت (دوشنبه 01 اردیبهشت 93)

  19. #40
    سرپرست سایت آغازکننده

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,056
    امتیاز
    146,983
    سطح
    100
    Points: 146,983, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,661

    تشکرشده 36,001 در 7,404 پست

    Rep Power
    1092
    Array


    اصولاً وقتی محور توجه ما در زندگی نسبت به جذابیتها ، میل به مالکیت باشد و این میل با کمالگرایی ممزوج شود ، هم هیچ وقت از داشته هایمان راضی نمی شویم و باز هم بیشتر طلب می کنیم هم هرچیزی به نظرمان ایده آل و جذاب هست می خواهیم مال ما باشد و لذا هوس داشتن آن با هیجان خود را نشان می دهد و سیستم ذهن و روح ما را درگیر می کند

    اگر دید ما متمرکز بر داشته هایمان باشد و آنها را بزرگ و منحصر به فرد ببینیم و خود را با همه داشته های خود که بهتره ریز ریز پیش چشم خود هراز گاهی برشماریم و تصور کنیم اگر آنها را نداشتیم چطور می شد ، باعث اشباع میل به داشتن هرچه بیشتر می شود
    به عبارتی اقناع پیش می آید و لذا قناعت پیشگی خود به خود پیش می آید چون فرد انگار آنقدر به خودش با کمی خوردنی باورانده که چقدر سیر است واقعاً احساس سیری می کند . در این شرایط اگر مواجه با جذابیتهایی هم شود فقط جذاب است و میل به داشتن آن و هیجان در این رابطه در او به وجود نمی آید .

    آدمهای موجه ، مثبت و همگرایی می بیند که واقعاً شخصیت و منش و رفتار زیبا و جذابی دارند . برای او خود اصل آن جذابیتها جالب می شود نه دارنده آنها ، شخصیت آنها مهم می شود نه شخص آنها، لذا متمایل می شود به سمت تحلیل آن جذابیتها که چگونه در فرد بروز کرده و میل به تخلق به آن را پیدا می کند نه میل به داشتن صاحب آن جذابیتها ، همانطور که اگر در فردی رفتار و عملکرد زشت و نامناسبی ببیند صحیح آن است که نسبت به آن زشتیها اکراه داشته باشد نه نسبت به صاحب آن تنفر ورزد و در این صورت یاد می گیرد که آنچه از او دیده زشت است و مواظب است که خود آنگونه رفتار نکند . فرد دارای آن زشتیها برایش یک فرد است و از کنارش عبور می کند اما درس می گیرد . فرد جذاب هم برایش یک فرد است و از کنارش عبور می کند اما جذابیتهایش می شود الگو که یاد بگیرد و اگر آن فرد در نظرش محترم هم آمد و ارادتی در او نسبت به وی پیدا شود ، فاز این ارادت با هوس داشتنش آلوده نمی شود و حتی اجازه نمی دهد که ذهنش درگیر چنین طلبی شود ، چون همین خود زشت هست و نازیبا و آسیب رسان هست نسبت به ارادتش بی تفاوتی و بی توجهی و عدم تمرکز را در پیش می گیرد که رفته رفته برایش همان صفات زیبا باقی می ماند که آنهم وِیژه و زندانی در آن فرد نیست بلکه می تواند در هر کسی باشد و هرکسی می تواند آنرا کسب کند ، پس تلاش خواهد کرد که میل به مالکیت را با حذف کمالگرایی به سوی نه مالکیت فرد بلکه مالکیت صفات آن فرد در خود هدایت می کند

    این بحث گسترده هست و اینجا مجالش نیست








  20. کاربر روبرو از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده است .

    مدیرهمدردی (شنبه 16 آبان 94)


 
صفحه 4 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 02:29 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.