برای آنان که خودکشی را چاره مشکل خود می دانند
" تا شقایق هست زندگی باید کرد "
کسی که زندگی را درک کند و به ارزش وجودی خود پی ببرد چنان قوتی می گیرد که حتی در عین
وارستگی از این دنیا ونترسیدناز مرگ ، دوست دارد بیشتر زنده بماند و از نعمات زنده بودن بهره مند شود .
وقتی فردی به انتهای خط می رسد و میل به مرگ پیدا می کند ، باید دانست که عمده ترین دلیلش این است
که خودش را بعنوان معجزه خلقت درک نکرده ، نیافته که خالق همه عالم رابه خاطر وجود او (انسان) خلق کرده ،
نمی داند که خدا تمام قدرتهای خود را به او هدیه کرده که در بهره گیری از این قدرتها فقط به پای خود خدا نمی رسد
و الا از همه موجودات پیشتر است ، نفهمیده که سکه زندگی و روزگار او هر چقدر هم تلخ بوده باشد یک روی دیگر
هم دارد که فقط به دست خود اوست که برگردانده و دیده می شود و ..... ، باید بداند که خود را این گونه در برابر مشکلات
حذف کردن یعنی اوج ضعف ، و این یعنی عقبه همین ضعف آنچه او را به سوی خود کشی سوق میدهد را پیش
آورده .
باید قبول کند وقتی با امید و اطمینان به اینکه قوی تر از هر مشکلی است که سر راهش قرار می گیردپیش برود
مشکلاتش دیگر مشکل نخواهند بود بلکه برای او فرصتهایی می شوند که درسهایی می تواند از آنها بگیرد که او را
بزرگتر و قویترمی کند.
گاهی انتخاب خودکشی برای برانگیختن حس ترحم دیگران است یا زهره چشم گرفتن ، کمی فکر کنید آیا
این کوته فکری نیست ،که چه شود ؟!!
وقتی خودکشی کردی و فراموش شدی ترحم به چه دردت خواهد خورد و برای کِی و کَی زهره چشم گرفته ای ؟!!
و اگر برای فرار از مشکلات اینکار را می کنی بارفتن تو که آغاز مشکلات ابدی است و آیا این نهایت سطحی نگری
نیست که فکر کنی راحت میشی .
یک تنفس عمیق ، با ذره ای امید و کف دستی محبت و مقداری خود باوری و اعتماد به نفس و لحظاتی
بی غل و غش درد دل با خدا را با هم مخلوط و نوش جان کن ، شعف حاصله باعث می شود خواب
غفلت از سرت بپرد و بخود آیی که ای وای این چه کاری بود که می خواستی بکنی ....
.
علاقه مندی ها (Bookmarks)