به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 3 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 35
  1. #21
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 24 اردیبهشت 91 [ 17:50]
    تاریخ عضویت
    1391-2-22
    نوشته ها
    7
    امتیاز
    599
    سطح
    11
    Points: 599, Level: 11
    Level completed: 98%, Points required for next Level: 1
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    3

    تشکرشده 2 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: بعد از 6 سال دوست دخترم ازدواج کرد!!!

    سلام
    از ماجرات واقعا ناراحت شدم اما خوب
    بذار منم واست ی ماجرا تعریف کنم که فکر نکنی تو این دنیا تنهایی
    من در طول دبیرستان مورد توجه خیلی از همکلاسیا-سال های پایین تر-سالهای بالاتر بودم(منظورم عشق به هم جنسه)من معشوقه ی خیلیا بودم طوری که دوستام بهم میگفتن مدرسه رو بهم ریختی
    بعضیا واقعا دوستم داشتن؛حرف از خودکشیو اینکه تو کلاس حالشون بد بشه و...
    خلاصه اوضاعی بود
    اما یکی از این عاشقای من بود که دیگه بیش از حد دیوونم بود_اینکه به خاطر قهر کردن من بره بیمارستان-با پدرش به خاطر من دعوا کنه و کلی ماجراهای دیگه
    من با این خانم حدود 6 سال رابطه داشتم و در طول این 6 سال با وجود زود رنجی های من اما خداییش از گل نازکتر بهم نگفته بود-من همیشه آرزو داشتم که تا پیر شدنمون با هم باشیم چون احساس میکردم بهترین دوست دنیاس _همیشه بهش میگفتم که عشقت ی روز تموم میشه اما انکار میکرد تا این که ی بار دعوا کردیم و من هم مثل تو فکر کردم مثل همه ی دعواهامون دوباره تهش آشتیه اما چند ماه از هم بیخبر شدیم و وقتی برگشت رک و راست هرچی از دهنش دراومد بهم گفت
    من هیچوقت نفهمیدم در طول مدتی که دور بودیم چه اتفاقی افتاد که اینجور شد
    وای خدا...
    اون روزا من داغون بودم
    همش به خدا میگفتم: "چرا"
    میگفتم خدایا من که از تو چیز خاصی نخواستم اگه میذاشتی من و ایشون تا آخر باهم میشدیم مگه چی میشد؟
    و کلی سوال بی جواب
    من خیلی گریه کردم
    خیلی داغون شدم
    اما قد تموم اون داغون شدنام خودمو به خدا نزدیک کردم،نزدیکو نزدیک تر
    تا اینکه درد نامریه اون خانم واسم کمرنگ شد-تا جایی به خدا نزدیک شده بودم که آمادگی هر اتفاق بدی رو داشتم
    اما خوب من بعد از اون بازهم به اون خانم فکر میکردم و بعضی وقتا به خاطر دل شکستم گریه..
    تا اینکه من یه فیلمی به اسم "شرایط" رو دیدم
    اون فیلم رو من خیلی تاثیر گذاشت طوری که نشستم سر سجاده و تا جون داشتم گریه کردم
    به خدا میگفتم"خدایا غلط کردم که به حکمتت شک کردم"
    حالا دیگه بعد از یک سالو نیم حکمت خدا رو در مورد تموم شدن رابطه ام فهمیده بودم
    و روزی 1000000000 بار از خدای نازنینم ممنونم که مواظبم بوده و رابطه رو تموم کرده
    چون بر این باورم که اگه رابطه ام دامه پیدا میکرد شیطان دست به کار میشد و به گناه کشیده میشدم

    اما در مورد شما: دوست خوبم-به خدا شک نکن
    مطمین باش خدا تورو بیشتر از اون دختره دوست داره
    خدا مواظبت بوده مطمین باش یه روز حکمت خدارو میفهمی
    دوست خوبم تو باید عاقلانه اونو فراموش کنی
    زوری نمیشه
    باید قانع بشی که رابطه تون آینده ای نداشته
    با خدا باش پادشاهی کن:

  2. کاربر روبرو از پست مفید J.LO تشکرکرده است .

    J.LO (یکشنبه 24 اردیبهشت 91)

  3. #22
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 07 خرداد 91 [ 14:26]
    تاریخ عضویت
    1391-1-29
    نوشته ها
    23
    امتیاز
    662
    سطح
    13
    Points: 662, Level: 13
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 38
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    30

    تشکرشده 30 در 18 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: بعد از 6 سال دوست دخترم ازدواج کرد!!!

    میخواستی بری خواستگاریش ......
    بعد شش ماه به این احساس الانت میخندی .....با گذر زمان همه چی حل میشه.
    مطمئن باش وقتی با شخصی به نام "همسر" ازدواج کنی عاشق تر از قبل میشی البته باید همیشه از خدا بخوای شیطان رو ازت دور کنه

  4. کاربر روبرو از پست مفید ninanoori تشکرکرده است .

    ninanoori (یکشنبه 24 اردیبهشت 91)

  5. #23
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 15 بهمن 92 [ 06:13]
    تاریخ عضویت
    1391-2-18
    نوشته ها
    11
    امتیاز
    1,419
    سطح
    21
    Points: 1,419, Level: 21
    Level completed: 19%, Points required for next Level: 81
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    16

    تشکرشده 17 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: بعد از 6 سال دوست دخترم ازدواج کرد!!!

    تشکر میکنم از همگی دوستان، حرف های بسیار باتجربه و خوبی رو ازتون یاد گرفتم،فقط فراموشی اون به خاطر عادت زیادی که به هم کرده بودیم یکم طول میکشه که امیدوارم گذشت زمبن ابن قضیه رو حل کنه...


    خیلی ممنونم از تک تکتون و خصوصا فرشته مهربان با حرف های كارشناسی و خوبشون که کاملا منطقی بود...

    فقط دوستان اشتباه نشه، بعضیا گفتن تو که اونو نمیخواستی و داشتی باهاش بازی میکردی..!!!!

    نهههههههههه، اشتباه متوجه نشین، من صادقانه از روز اول قصدم این بود بهش برسم ولی خلاصه بگم اون کمی ولنگار بود و نمیخواست خودشو قانع کنه دیگه باید همه چیزشو واسه من بزاره، این اخلاقاش و بعضی کارهای روشنفکر بازی های بیش از اندازه به مرور نظر منو واسه ازدواج عوض کرد و از طرفی هم وابستگی زیاد اجازه نمیداد ولش کنم...

    یکی از مهمترین دلایل من برای رابطه با اون مثبت بودن و خوب بودن اون بود و دوست داشتم مثل خودم اولین پسری باشم که میاد تو زندگیش ولی بعد 2 سال فهمیدم من 4مین نفر بودم و این چیزا داشت کم کم منو ازش دور میکرد.

    اگر صادقانه،مورد اعتماد و خوب بود، نمیزاشتم این همه رابطه طولانی بشه آخه بعد از اینکه این همه چیزهای بدی رو ازش دیدم، وسط دو راهی مونده بودم و مجبور بودم همینطوری رابطه رو کش بدم...

  6. کاربر روبرو از پست مفید hamed_jon تشکرکرده است .

    hamed_jon (یکشنبه 24 اردیبهشت 91)

  7. #24
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 15 بهمن 92 [ 06:13]
    تاریخ عضویت
    1391-2-18
    نوشته ها
    11
    امتیاز
    1,419
    سطح
    21
    Points: 1,419, Level: 21
    Level completed: 19%, Points required for next Level: 81
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    16

    تشکرشده 17 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط hamed_jon نمایش پست ها
    سلام دوستان
    حالم اصلا خوب نیست،نیاز خیلی فوری به شما دارم.
    من از سال 84 در دانشگاه با دختری رابطمو آغاز کردم، اوایل خوب بودیم ولی کم کم مشکلات زیاد شد و قهرهای کوتاه و طولانی مدت زیادی داشتیم.

    تا اینکه به خاطر اینکه با من گاهی صادق نبود و گاهی وقتا داشت شیطونی میکرد و دروغ میگفت ازش کم کم دلسر شدم، و بعد از اینکه فهمیدم قبل از من هم با کسی بوده بهش بی اعتماد شدم،با طولانی شدن رابطه دیگه ازش زده شدم و گاهی دعواها بالا میگرفت هر دو تصمیم میگرفتیم که تمومش کنیم ولی باز به خاطر وابستگی و عادت باز شروع میکرد...

    البته بگم که اون تا وقتی با من بود همش میگفت با خانوادت صحبت کن و منم از طرفی به خاطر تنفری که ازش پیدا کرده بودم و موقعیت خوبی که خودم واسه خواستگاری دوست دارم داشته باشم،
    هی به عقب مینداختم.

    تا اینکه آخرین بار همین 8 ماه پیش به خاطر دروغ هایی که به من گفته بود و کارای اشتباش کلی بهش بدوبیراه گفتم و رفتم دنبال ادامه درسم که تازگی در یه شهر دیگه قبول شده بودم،ولی همیشه به این فکر میکردم که اینم مثل دعواهای قدیم یکم طولانی میشه و همیشه بهش فکر میکردم.

    تو این مدت خیلی دلم واسش تنگ میشدو چون نمیخواستم غرورم بشکنه هی تو وبلاگم پیام تبریک تولدو این جور چیزا واسش میزاشتم و اونم میخوند ولی چند باری هم که بهم پیام داد بازم جوابی ندادم.

    تا اینکه چند روز پیش مشکوک شدم که چرا چند وقتیه ازش خبری نیست، و با کلی بدبختی فهمیدم که با یه مرد کارخونه دار نمیدونم عقدی نامزدی چیزی کرده، و تو این مدت نخواسته من بفهمم.

    حالام که فهمیده من قضیرو فهمیدم،خیلی میترسه شوهرش از رابطه گذشتش با من نفهمه،و گفته من یه چیزایی بهش گفتم ولی اگه من بخوام بیشتر بگم،خودش زودتر به شوهرش بگه.

    الان من چند روزیه بدترین روزای عمرمو دارم میگذرونم، درسته ازش دلخور و متنفر شده بودم و احساس میکردم که این انتخاب مناسبی دیگه واسه ازدواج نیست،ولی خوب حرف 6 سال رابطه عمیقه که خیلی از وقتاش هم بی مشکل و شدیدا عاشقانه با هم بودیم.

    من از چند روز پیش خیلی خیلی داغون شدم، اولش به سرم زده بود برم همه زندگیشو بهم بریزم تا دیگه یواشکی منو نپیچونه، ولی با صحبت با دوستام و فکر کردن منطقی
    دیدم خیلی وقتا هم من مقصر بودم و با فرصتایی که به من داد نرفتم جلو واسه خواستگاری، و خلاصه اونم دختره و حق داشته.

    الان فقط از اینا شدیدا ناراحتم و دارم میمیرم
    :
    1-کاشکی درست با صحبتو خداحافظی تمومش میکردو کاملا عشق خودشو از دلم در میاورد به جای اینکه منو بپیچونه،تا یهو اینجوری سنگکوب نکنم با خبر ازدواجش...!!!

    2-اونقدر روزای خوشگلو قشنگو عاشقانه داریم، مخصوصا که این اولین دختر زندگیم بود، که وقتی بهش فکر میکنم، یهو اشکم در میاد، چطوری فراموش کنم؟موندم اون با اون همه دنبال من بودن چطوری تونست بعد 6 سال ولم کنه...!!!

    3- ناراحتم که اگه از بعضی اخلاقا و کارای بدش که بگذریم،یه دختر خوب و همه چی تموم بود و تا آخرین لحظه دوست داشت بهم برسه، و واسه همین دلم خیلی واسش بیشتر تنگ میشه و ناراحت تر میشم، الان فقط دوست دارم بهم بگه که از من متنفر شده و بگه چی شده که یهو در نبود من ازدواج کرده تا من راحت تر بتونم فراموشش کنم و مهرشو از دلم در بیارم.تو این بخش دوست دارم بگه از من بدش میاد، تا من با خودم کنار بیام که اونم منو نمیخواسته.

    (خلاصه بگم به خاطر بعضی اخلاقا و کاراش قید ازدواج باهاشو زدم، و از طرفی این 6 سال رابطه با اون همه خاطرات قشنگ که رو سرم خراب شده داره دیوونم میکنه، و از طرفی هم دوست نداشتم اینطوری تموم بشه بی خداحافظی بدون هیچ حرفی و بدون اینکه کاملا عشقشو از دلم در بیاره...)

    فکر کنم جنس احساسی که من الان دارم خیلی واسه هر کسی اتفاق نیوفتاده باشه.

    کمکم کنید،اونقدر ناراحتم و داغون که الان چند روزه شبا با اشک میخوابمو اخلاقام خیلی تند شده و دارم دیوونه میشم....

    سلام خدمت همگی دوستان
    بعد ازگذشت بیشتر از یک سال دوباره اومدم به این تاپیک و سری بزنم...

    الان که پست اول رو میخونم خندم میگیره،
    الان خییییییییییییییییلی با قبلا فرق کرده،
    خدارو شکر خودمو پیدا کردم،دارم موفق میشم و کلی اطلاعات در مورد رابطه ی درست و روابط و ازدواج خوندم و خلاصه الان با سلاحی از تجربه و اطلاعات درست هستم..

    هه یه روزی ناراحت بودم چرا که رفت،ولی حالا خوشحالم و ممنونم از خدااااااااااااااا
    بهترین کار ممکن رو واسم کرده،
    کل تاپیک رو دوباره خودنم و الان حس خوبی دارم،
    اینروزا دیگه هیچ فکری که بهش نمیکنم تازه خوشحال هم هستم،
    خوشحاااااااااااااااال و آزااااااااااااااااااااااا اااااااد، بدون دغدغه و عذاب،بدون فکر خیانت کسی دیگربدون ناراحتی خلاصه زندگیم خییییییییییلی از قبل بهتر شده..
    رابطه ی قبل از ازدواج درست نیست دوستان من،بخدا درست نیست،
    من دیگه بعد از اون به هیچ دختری فکر نکردم و تمرکز رو گذاشتم رو کارم و هدف هام
    ان شالله اگرم روزی بخوام ازدواج کنم دستو و با اصول منطقی که یاد گرفتم این کارو انجام میدم...

    دوستان من کلی سخنرانی از کلی آدم مختلف خوندم و الان مثل روز همه چیز جلوم روشنه..
    این که چطوری فرد موردنظر رو پیدا کنم؟چطوری آشنا بشم؟چطوری ازدواج کنم؟چطوری استحکام ببخشم به رابطه ....خلاصه حتی تربیت فرزند هم کلی چیز میز خوندم چون همونطور که میدونید تربیت فرزند از قبل از ازدواج شروع میشه...

    دوستون دارم و براتون بهترین آرزو ها رو میکنم
    همونطور که امام علی (ع) خطاب به کمیل گفت: هیچ کاری نیست مگر آنکه تو در آن نیازمند شناختی...
    همیشه به دنبال شناخت و آگاهی باشین تا هیچ اشتباهی مرتکب نشیم..
    طرف یه گوشی موبایل میخواد بخره 2 ماه تحقیق میکنه،اونوقت ازدواج یکی از مهمترین تصمیمات زندگی یهو عاشق میشه چشماش بسته میشه و هل داده میشه تو زندگی،این اشتباست عزیزان...
    بزاریم همسرمون عشق پاک و دست نخوردمون رو بچشه،بخودمون ارزش بدیم،بخودمون بها بدیم،اینکه افتخار کنی من 10 تا دوست پسر دارم یا 10 تا دوست دختر این ارزش نیست این اتفاقا بی ارزشیه تورو نشون میده که اینقدر ارزون خودتو به این و اون میفروشی...
    گرانبها باش،تقوا پیشه کن،و بهترین احساسو و عشقو از ناب ترین هاش رو به یه نفر و اون هم همسرت هدیه کن...

    دوستون دارم و واسه همه دعا میکنم خوشبخت بشید...

  8. 7 کاربر از پست مفید hamed_jon تشکرکرده اند .

    mohammad6599 (دوشنبه 11 شهریور 92), roseflower (دوشنبه 11 شهریور 92), shapoor (یکشنبه 10 شهریور 92), ویدا@ (یکشنبه 10 شهریور 92), violet (یکشنبه 10 شهریور 92), yasi jon (یکشنبه 10 شهریور 92), دختر مهربون (یکشنبه 10 شهریور 92)

  9. #25
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 08 آذر 92 [ 01:05]
    تاریخ عضویت
    1392-4-31
    نوشته ها
    100
    امتیاز
    359
    سطح
    7
    Points: 359, Level: 7
    Level completed: 18%, Points required for next Level: 41
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    31 days registered250 Experience Points
    تشکرها
    140

    تشکرشده 190 در 74 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    چقدر خوب , واقعا خوشحال شدم , کاش همه بعد اینکه مشکلشون حل شد میومدن می گفتن که اونایی که باهاشون همراه بودن و خواستن کمکی کنن تو روزای سختشون از دیدن این پیام کلی خوشحال شن
    تبریک می گم بابت این حال خوب ..

  10. 3 کاربر از پست مفید violet تشکرکرده اند .

    hamed_jon (یکشنبه 10 شهریور 92), ویدا@ (یکشنبه 10 شهریور 92), دختر مهربون (یکشنبه 10 شهریور 92)

  11. #26
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 30 تیر 93 [ 22:02]
    تاریخ عضویت
    1392-5-26
    نوشته ها
    17
    امتیاز
    736
    سطح
    14
    Points: 736, Level: 14
    Level completed: 36%, Points required for next Level: 64
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    2

    تشکرشده 8 در 7 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    منم داشتم این مطلبو میخوندم اصلا دقت نکردم مربوط به مدت ها پیشه
    وقتی داشتم میخوندم مخصوصا نظری که دوستان برای شما گذاشته بودن کاملا منطقی بود و با اینکه تجربه ای نداشتم میدونستم که بعدها میفهمین که این یک تجربه برای اینده میشه و اون احساس عادت بعدها براتون خیلی ساده میشه
    خوشحالم که به این نتیجه رسیدین که دوستی های قبل ازدواج زیاد جالب نیست شاید یک تجربه باشه اما سود زیادی هم نداره و بعضی ضررهاش مثل تاثیری که رو احساسات میذاره ادم رو اذیت میکنه ( البته با حفط احترام برای کسایی که دوستی هایی دارن یا داشتن:) )
    موفق باشین
    و تبریک برای این احساس و حال خوبتون...

  12. کاربر روبرو از پست مفید genre تشکرکرده است .

    hamed_jon (یکشنبه 10 شهریور 92)

  13. #27
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 10 شهریور 92 [ 16:57]
    تاریخ عضویت
    1392-5-06
    نوشته ها
    8
    امتیاز
    86
    سطح
    1
    Points: 86, Level: 1
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 14
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    31 days registered
    تشکرها
    3

    تشکرشده 13 در 8 پست

    Rep Power
    0
    Array
    مبارکه

  14. کاربر روبرو از پست مفید پریشون تشکرکرده است .

    hamed_jon (یکشنبه 10 شهریور 92)

  15. #28
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 19 بهمن 95 [ 05:25]
    تاریخ عضویت
    1392-2-15
    نوشته ها
    229
    امتیاز
    4,356
    سطح
    42
    Points: 4,356, Level: 42
    Level completed: 3%, Points required for next Level: 194
    Overall activity: 16.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    321

    تشکرشده 247 در 117 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    33
    Array
    دوست عزیزم تبریک منو هم پذیرا باش.عاقلانه ترین کار رو کردی .کاش منم مثل شما اینقدر سعادت داشتم که الان جایی بودم که شما هستید .
    من 7 سال با همسرم دوست بود و علی رغم تمام مشکلات اخلاقی همسرم به خاطر علاقه ای که بهش داشتم باهاش ازدواج کردم .الان دیگه از اون علاقه خبری نیست و من درگیر مشکلاتی هستم که توی دوران دوستی می دیدم ولی باور نداشتم وحالا بعداز گذشت 4 سال از ازدواجم هنوز طعم خوشبختی رو نچشیدم و تاوان دوست داشتنی رو می دم که کورکورانه بود و عقل در اون جایی نداشت.

    براتون آرزوی موفقیت و خوشبختی می کنم.

  16. کاربر روبرو از پست مفید heaven65 تشکرکرده است .

    hamed_jon (یکشنبه 10 شهریور 92)

  17. #29
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 11 شهریور 92 [ 15:21]
    تاریخ عضویت
    1392-5-08
    نوشته ها
    25
    امتیاز
    171
    سطح
    3
    Points: 171, Level: 3
    Level completed: 43%, Points required for next Level: 29
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class100 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 14 در 10 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام آقا حامد.امیدوارم الان حالت خوب باشه.من یه دخترم باید بهت بگم منم 5سال با آقایی در ارتباط بودم خانواده أش هم کامل در جریان بودن اما هرچی بهش میگفتم بیا خواستگاری کاری انجام نمیداد ماهم قهرهای طولانی و کوتاه زیاد داشتیم دقیقا رابطه مامثل شمابود.اما الان که 3ماه قطع ارتباط کردم فقط به این خاطر بود که اقدامی نمیکرد.پس به دختره حق بده تو اگه واقعا میگی عشق،پس باید واسش قدمی برمیداشتی.به نظرمن اگه میتونی با این قضیه کناربیای که آفرین اگر نه برو دنبالش ازش بخواه همه چیزو برات توضیح بده .شاید دیده تو ازش خبری نمیگیری اونم رفته پی زندگیش .چراشما پسرافکرمیکنید ما دخترا توی کما زندگی میکنیم حق انجام هیچ کاری رو نداریم تا شاید میلتون کشید دست از جوونی کردن بردارید تا بیایین خواستگاری؟

  18. کاربر روبرو از پست مفید ماه تاب تشکرکرده است .

    hamed_jon (یکشنبه 10 شهریور 92)

  19. #30
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 15 بهمن 92 [ 06:13]
    تاریخ عضویت
    1391-2-18
    نوشته ها
    11
    امتیاز
    1,419
    سطح
    21
    Points: 1,419, Level: 21
    Level completed: 19%, Points required for next Level: 81
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    16

    تشکرشده 17 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط violet نمایش پست ها
    سلام
    چقدر خوب , واقعا خوشحال شدم , کاش همه بعد اینکه مشکلشون حل شد میومدن می گفتن که اونایی که باهاشون همراه بودن و خواستن کمکی کنن تو روزای سختشون از دیدن این پیام کلی خوشحال شن
    تبریک می گم بابت این حال خوب ..
    ممنون دوست عزیز
    آره چه خوبه همه بیان تجربه هاشون رو بگن،فکر میکنم اینطوری خیلی عملی تر و بهتر باشه،اگرچه باید فرد عاقل از اینها استفاده کنه و خیلی از کارا رو حتی امتحان هم نکنه...
    بازم ممنون،امیدوارم همه بچه ها با آگاهی همیشه حالشون و خوب و کاراشون درست بشه...

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط genre نمایش پست ها
    سلام
    منم داشتم این مطلبو میخوندم اصلا دقت نکردم مربوط به مدت ها پیشه
    وقتی داشتم میخوندم مخصوصا نظری که دوستان برای شما گذاشته بودن کاملا منطقی بود و با اینکه تجربه ای نداشتم میدونستم که بعدها میفهمین که این یک تجربه برای اینده میشه و اون احساس عادت بعدها براتون خیلی ساده میشه
    خوشحالم که به این نتیجه رسیدین که دوستی های قبل ازدواج زیاد جالب نیست شاید یک تجربه باشه اما سود زیادی هم نداره و بعضی ضررهاش مثل تاثیری که رو احساسات میذاره ادم رو اذیت میکنه ( البته با حفط احترام برای کسایی که دوستی هایی دارن یا داشتن:) )
    موفق باشین
    و تبریک برای این احساس و حال خوبتون...
    ممنون دوست من
    آره دوستی قبل ازدواج اونقدر ضرر داره و واقعا هییییییچ فکرشو نمیکنی در ابتدای کار،بعدا بروزی میرسی که میبینی ای دل غافل...
    پیشنهاد برادرانه من به همگی،سعی کنید با یک انتخاب درست حساب شده و رسمی به دنبال همسر باشید تا دوستی...

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط heaven65 نمایش پست ها
    دوست عزیزم تبریک منو هم پذیرا باش.عاقلانه ترین کار رو کردی .کاش منم مثل شما اینقدر سعادت داشتم که الان جایی بودم که شما هستید .
    من 7 سال با همسرم دوست بود و علی رغم تمام مشکلات اخلاقی همسرم به خاطر علاقه ای که بهش داشتم باهاش ازدواج کردم .الان دیگه از اون علاقه خبری نیست و من درگیر مشکلاتی هستم که توی دوران دوستی می دیدم ولی باور نداشتم وحالا بعداز گذشت 4 سال از ازدواجم هنوز طعم خوشبختی رو نچشیدم و تاوان دوست داشتنی رو می دم که کورکورانه بود و عقل در اون جایی نداشت.

    براتون آرزوی موفقیت و خوشبختی می کنم.
    ممنون دوست من،آره بخدا منم خدارو شکر میکنم،آخه میدونی خیلی ها فکر میکنن با ازدواج همه ی مشکلاتی که تو دوران دوستی هست درست میشه،ولی واقعا اینطوری نیست...
    من روزی فکرشم نمیکردم بتونم یه روز بدون طرف زندگی کنم ولی بزارین یک سال بگذره میگین ای بابا من اصلا چطوری باهاش زندگی میکردم!!!!
    ایشالله شما هم کار درست رو انجام بدین و نزارین زندگیتون خراب بشه البته با کمک دوستان،من میگم آسایش و آرامش تو زندگی یه چیز دیگس...

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط ماه تاب نمایش پست ها
    سلام آقا حامد.امیدوارم الان حالت خوب باشه.من یه دخترم باید بهت بگم منم 5سال با آقایی در ارتباط بودم خانواده أش هم کامل در جریان بودن اما هرچی بهش میگفتم بیا خواستگاری کاری انجام نمیداد ماهم قهرهای طولانی و کوتاه زیاد داشتیم دقیقا رابطه مامثل شمابود.اما الان که 3ماه قطع ارتباط کردم فقط به این خاطر بود که اقدامی نمیکرد.پس به دختره حق بده تو اگه واقعا میگی عشق،پس باید واسش قدمی برمیداشتی.به نظرمن اگه میتونی با این قضیه کناربیای که آفرین اگر نه برو دنبالش ازش بخواه همه چیزو برات توضیح بده .شاید دیده تو ازش خبری نمیگیری اونم رفته پی زندگیش .چراشما پسرافکرمیکنید ما دخترا توی کما زندگی میکنیم حق انجام هیچ کاری رو نداریم تا شاید میلتون کشید دست از جوونی کردن بردارید تا بیایین خواستگاری؟
    ممنون دوست من ولی فکر میکنم شما کل تاپیک رو نخوندین،
    این مال یک سال پیش بوده و الان دیگه نه رابطه ای نه حرفی نه فکری و خلاصه هیچی نیست خدارو شکر
    الان همه چیز تموم شده و با یک فکر راحت و آسوده دارم زندگی رو ادامه میدم...

  20. کاربر روبرو از پست مفید hamed_jon تشکرکرده است .

    violet (یکشنبه 10 شهریور 92)


 
صفحه 3 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 31
    آخرين نوشته: یکشنبه 18 مهر 95, 22:29
  2. منو زن داداشام دوستیم دوست دوست
    توسط ارشیدا در انجمن اختلاف و دعوا با خانواده همسر
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: شنبه 11 آذر 91, 11:00
  3. دوست داشتن دختری که با پسر دیگری است و می گوید مرا دوست دارد
    توسط mehdi1369 در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: شنبه 28 آبان 90, 11:29
  4. من دوست پسر دوست صمیمیم رو دوست دارم
    توسط MisS AviatoR در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 12
    آخرين نوشته: شنبه 28 اسفند 89, 12:00

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 13:56 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.