به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 6 نخستنخست 123456 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 54
  1. #11
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دوشنبه 29 شهریور 00 [ 00:15]
    تاریخ عضویت
    1390-2-04
    نوشته ها
    909
    امتیاز
    16,852
    سطح
    83
    Points: 16,852, Level: 83
    Level completed: 1%, Points required for next Level: 498
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    4,315

    تشکرشده 3,200 در 813 پست

    Rep Power
    115
    Array

    RE: وابستگی شدید فکری و عاطفی به پسری که بهم گفته خانوادش با ازدواج ما مخالف هستند

    نقل قول نوشته اصلی توسط elham61
    یه مشکل ولی هست این هفته برای نمایشگاه کتاب داره میادش... و مجبوریم یه ملاقات این هفته داشته باشیم...سعی می کنم سر سنگین باشم باهاش دیگه...و باهاش هیچ حرفی نزنم ...سعی می کنم این بار اگه باز پیشنهاد داد بریم باهم نهار بخوریم قبول نکنم... ولی دلم می خواد قبول کنم ببینم چی میگه آیا حرفی میزنه یا نه...
    دوست عزیز

    برای چی می خوای ببینیش؟!

    وقتی جواب پیامهاتو نداده؟!

    وقتی گفته خانواده ام راضی نیستند؟!

    وقتی هیچ قدمی در جهت جلب رضایتشون نکرده؟!

    وقتی فقط برای کار پایان نامش و مقاله هاش که با شما کار داشته سراغ شما می او مده ولی بعدش کنارتون گذاشته؟!

    برای چی می خوای جواب پیامشو بدی و دعوتش رو قبول کنی؟!

    مگه خانه شما در نمایشگاه کتابه که نمی تونی از این قرار بگذری؟!

    می دونم میخای ببینیش و فکر می کنی حرف جدیدی می خواد بزنه؟!

    ولی اگه صحبتی داشت محترمانه تر باهات برخورد می کرد و جواب پیامهاتو می داد.

    نه اینکه تا کار داره سراغت رو بگیره؟!

    بذار قبل از اینکه اون شما رو کامل بذار کنار شما اونو کنار گذاشته باشی.

    تا حس سرخوردگی و شکستن غرورت روح و روانت رو اسیب نزنه؟!

    بذار در نظر اون شخص دختر با شخصیت و با عزت نفسی همیشه بمونی.

    مواظب خودتت باش.



  2. 7 کاربر از پست مفید sanjab تشکرکرده اند .

    sanjab (جمعه 08 اردیبهشت 91)

  3. #12
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 17 بهمن 91 [ 00:21]
    تاریخ عضویت
    1391-2-07
    نوشته ها
    72
    امتیاز
    899
    سطح
    15
    Points: 899, Level: 15
    Level completed: 99%, Points required for next Level: 1
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    184

    تشکرشده 185 در 61 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: وابستگی شدید فکری و عاطفی به پسری که بهم گفته خانوادش با ازدواج ما مخالف هستند

    دوست عزیز sanjab

    دارین درست میگین، واقعا نیاز داشتم یکی باهام اینطوری حرف بزنه و من رو به خودم بیاره
    واقعا خدا خیرتون بده که وقت میذارید و دیگران رو راهنمایی می کنید و اونها رو به خودشون میارید.
    راست میگی
    همه حرفاتون درسته
    راست میگی هر موقع کار داشت فقط سراغم رو گرفت
    فقط کاراش برای مقاله و طرح و پایان نامه بود، واقعا اگه من نبودم نمی تونست دفاع کنه شاید عشق رو بهانه کرد که فقط من بمونم باهاش که کارش راه بیوفته
    می تونست محترمانه تر باهام برخورد کنه و رسمی باهام حرف بزنه ولی نکرد این کار رو
    حتی یه بار هم با من محترمانه تو دنیای واقعی حرف نزد
    ولی من رو شدیدا از نظر عاطفی به خودش وابسته کرد حتی با وجودی که شرایط من رو میدید اگه به زور تو چت و اس ام اس از زیر زبونش نمی کشیدم حتی بهم نمی گفت که خانوادش مخالفن، فقط می خواست بهم جواب نده
    حتی یعنی یه ذره احترام هم واسه من قائل نبود
    نمی دونم من چرا اینقدر دوسش داشتم پس :(

    مرسی دوست خوبم
    من از این همین الان سعی می کنم دیگه فراموشش کنم
    حس خوب مستقل بودن دارم الان
    امیدوارم دیگه فکرش سراغم نیاد همیشه شبها اذیتم می کرد امیدوارم امشب بتونم به این وابستگی غلبه کنم


  4. 4 کاربر از پست مفید ستاره خوشبخت تشکرکرده اند .

    ستاره خوشبخت (جمعه 08 اردیبهشت 91)

  5. #13
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 26 مهر 97 [ 09:20]
    تاریخ عضویت
    1390-5-27
    نوشته ها
    1,398
    امتیاز
    13,057
    سطح
    74
    Points: 13,057, Level: 74
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 193
    Overall activity: 11.0%
    دستاوردها:
    Social1000 Experience PointsVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    8,610

    تشکرشده 8,998 در 1,493 پست

    Rep Power
    155
    Array

    RE: وابستگی شدید فکری و عاطفی به پسری که بهم گفته خانوادش با ازدواج ما مخالف هستند

    سلام الهام جان

    به خانواده خوب همدردی خوش آمدی خانوم دکتر

    الهام جان تو دیروز خیلی از ماهایی که تو این سایت هستیم پس فکر نکن اگه حرفی میزنم از سر دل خوشی هست!

    دوستان راهنمایی های خوبی بهت کردن اما میدونم احساست به شدت داره با این حرف ها می جنگه اما چند نکته!

    1- وابستگی فکری و احساسی به هیچ عنوان خوب نیست حتی برای شما نسبت به همسرت! چرا که مرد رو از شما

    زده می کنه و از شما یک انسان بدون استقلال فکری و روحی می سازه! دلبستگی خوبه اما وابستگی نه!

    2- پیداست که شدیدا به این آقا عادت کردی پس اسم عادت رو عشق و شناخت نگذار!

    3- یادت باشه عزت نفس و شخصیت تو از هر چیز دیگه ای تو این دنیا مهمتره پس تحت هر شرایطی نگذار غرورت

    رو لگد مال کنن!

    4- یادت باشه پسری که تا این حد بی تفاوت هست و حتی خواستگاری رسمی از تو نکرده و بسیار به خانوادش

    وابسته هست اونم با این سن گزینه مناسبی برای شما نیست!

    5- وقتی با فردی ازدواج می کنی مهمتر از خود فرد ، خانوادش هست و محیطی که در اون رشد کرده و فرهنگش

    که پیداست با شما بسیار متفاوته! اگر یک سری به انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر در همین تالار بزنی می

    فهمی که من چی می گم و چقدر بعضی بچه ها به دلیل در نظر نگرفتن رضایت خانواده ازدواج کردند و به مشکل

    خوردند! پس با کسی با فرهنگ شبیه خودت ازدواج کن!

    6- درسته که 29 سال داری اما شناخت هایت تا چه حد در مورد آمادگی برای ازدواج کامل هست؟ بهتر است این

    آگاهی ها را در این سایت بیشتر بیاموزی زیرا 2 سال رابطه بیشتر اینترنتی به دوره از دیدن فرد در میان خانواده و

    شهر و فرهنگش هیچ شناختی به تو نمی دهد!


    7- این تاپیک برای من هست...حتما مطالعه کن این تاپیک رو! من هم روزی مثل تو عاشق و دلباخته بودم اما برایم

    شخصیتم بسیار مهم بود و مطمئن باش از پس این روزها بر می آیی! همه صفحات تاپیکم رو بخون! من خوشبختم

    که با اون فرد ازدواج نکردم و الان خیلی بزرگ شدم به مدد همدردی و دوستانش! پس تو هم روحت رو بزرگ کن!

    توصیه آخر :

    اگر برای غرورت ، عزت نفست ، شخصیتت احترام قائلی قبل اینکه اون تو رو کنار بگذاره ، تو اون رو کنار بگذار! اون

    اگه تو رو واقعا بخواد واست تلاش می کنه! اگر هم نخواست معلومه که مثل یک کودک میمونه و به درد ازدواج با

    دختر با کمالاتی چون تو نمیخوره!


    برای آشنایی و مبارزه با مشکلات پایان یافتن یک رابطه هم این تاپیک رو بخون بسیار مفید هست!

    تا میتونی خودت رو مسغول نگه دار و برای خودت بزرگ در یک کاغذ بنویس :

    "شخصیت و غرور من برای من بسیار مهمتر از هر چیزی است و من می توانم با توکل به خدا به این رابطه پایان دهم"

    بعد هم این را هر روز بخوان تا یادت بیاید به چه دلیل او را کنار گذاشته ای!

    ذهنت را انقدر مشغول و خسته کن که مجال رویا پردازی و غصه خوردن نداشته باشد!

    موفق باشی دوست جدید همدردی


    :)







  6. 6 کاربر از پست مفید bahar.shadi تشکرکرده اند .

    bahar.shadi (پنجشنبه 07 اردیبهشت 91)

  7. #14
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 17 بهمن 91 [ 00:21]
    تاریخ عضویت
    1391-2-07
    نوشته ها
    72
    امتیاز
    899
    سطح
    15
    Points: 899, Level: 15
    Level completed: 99%, Points required for next Level: 1
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    184

    تشکرشده 185 در 61 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: وابستگی شدید فکری و عاطفی به پسری که بهم گفته خانوادش با ازدواج ما مخالف هستند

    نقل قول نوشته اصلی توسط 1majid
    من بقیه جوابها رو نخوندم و کاری به جواب هم ندارم. فقط خواستم بگم که شما که ماشالله از نظر سطح تحصیلات دیگه در حد عالی هستید و مطمئنا صلاح خودتون رو بهتر می دونید.
    ولی در کل بدونید که بهترین راه تحمل سختی شدیدی هست که در جدایی خواهی داشت. 1 هفته یکماه 2 ماه ولی تموم میشه.به خدا توکل کنید.
    درست میگی آقا مجید
    من تحصیلاتم بالا هست ولی در زمینه عشق و ازدواج خیلی تجربه ندارم و همیشه هم دختر سرسنگین و پاکی بودم و تجربه دوستی و عشق این طوری رو ندارم
    این بار رو راستش رو بگم تسلیم عشق شدم هر چی دلم گفت گوش کردم

    خودش رو هم خیلی قبول داشتم، که همراهش شدم اون واقعا پسر خوبی است

    درد جدایی خیلی زیاده...ولی به قول شما هر دردی بعد از یه مدت تمام میشه

    باید شروع کنم و دیگه به امید خدا کنار بیام با این قضیه

    وقتی اون حرفی رسمی نزده و حتی خانوادش حاضر نشدن براش پا پیش بذارن واقعا وابسته بودن عاطفی من به اون کار درستی نیست خودمم می دونم ولی تا قبل از این نمی تونستم به وابستگیم غلبه کنم

    با راهنمایی شما دوستان خوبم فکر می کنم از امشب بتونم با این قضیه کنار بیام
    از همتون متشکرم

  8. 4 کاربر از پست مفید ستاره خوشبخت تشکرکرده اند .

    ستاره خوشبخت (پنجشنبه 07 اردیبهشت 91)

  9. #15
    Banned
    آخرین بازدید
    شنبه 19 دی 94 [ 18:27]
    تاریخ عضویت
    1390-10-12
    نوشته ها
    633
    امتیاز
    6,328
    سطح
    51
    Points: 6,328, Level: 51
    Level completed: 89%, Points required for next Level: 22
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    2,084

    تشکرشده 1,278 در 497 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: وابستگی شدید فکری و عاطفی به پسری که بهم گفته خانوادش با ازدواج ما مخالف هستند

    عزیزم شما خودت تحصیل کرده هستی و درست رو از نادرست خیلی خوب تشخیص میدی.
    باید بپذیریم همیشه همه چیز اون طوری نیست که ما می خواهیم.باید به خدا توکل کنی تا بهترین ها رو برات رقم بزنه .شما اصلا الان نمیدونی که شاید این وصلت به خیر و صلاحت نیست ولی در آینده متوجه بشی.اگر هم به صلاحت باشه با توکل به خدا وصلت صورت میگیره .

    الان بهتربن فرصت هست که این آقا رو محک بزنی تا ببینی که این آقا چقدر برای رسیدن به شما تلاش میکنه.بعد میتونی نتیجه بگیری که در زندگی آینده هم و در رویارویی با مشکلات چطور عمل میکنه.و چقدر خواسته شما براش اهمیت داره ...

    اون اگر با مخالفت خانوادش به همین زودی جا زده پس در آینده هم ممکنه با کوچکترین مشکلی جا بزنه .
    خیلی مهمه که همسر آیندت توان رویارویی و جنگیدن با مشکلات رو داشته باشه و برای شما همه سعی و تلاش خودش رو بکنه .

    اگر الان از این امتحان موفق بیرون اومد پس به آینده این آقا با شما هم می توان امیدوار بود

    عزیزم رفتی حرم واسه چی دعا کردی واسه اینکه به این آقا برسی؟اگر دفعه دیگه رفتی حرم فقط دعا کن و از خدا بخواه که اونی بشه که به صلاحته.
    شما الان خانم دکتر و تحصیل کرده این مملکت هستی الان تو جامعه کاری وارد میشی و بهترین موقعیت ها سر راه شما قرار میگیره پس اصلا نگران نباش که سنم داره بالا میره و ....

    دیگه هیچ تماسی نداشته باش .اتفاقا اگه شما کم محلی کنی اون بیشتر کنجکاوانه به سمت شما کشیده میشه .

    به نظرم اگه اون قرار باشه حرف مهمی به شما بزنه قبلا زده بود نه اینکه کم محلی کنه و حتما نباید بعد نمایشگاه باشه .
    اگه از شما خواست برید با هم ناهار ،درخواستش رو محترمانه رد کن .







  10. 5 کاربر از پست مفید tamanaye man تشکرکرده اند .

    tamanaye man (پنجشنبه 07 اردیبهشت 91)

  11. #16
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 30 شهریور 00 [ 12:26]
    تاریخ عضویت
    1390-1-14
    نوشته ها
    345
    امتیاز
    12,728
    سطح
    73
    Points: 12,728, Level: 73
    Level completed: 70%, Points required for next Level: 122
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class10000 Experience Points
    تشکرها
    640

    تشکرشده 935 در 291 پست

    حالت من
    Shad
    Rep Power
    71
    Array

    RE: وابستگی شدید فکری و عاطفی به پسری که بهم گفته خانوادش با ازدواج ما مخالف هستند

    سلام و خسته نباشید.
    مشکل الهام رو خوندم و کمابیش نظرات دوستان رو هم مطالعه کردم.
    اجازه بدین از زاویه دیگه ای به مسئله نگاه کنیم .
    من خودمو میزارم جای پسری که شما باش در ارتباط بودین .
    .
    سه حالت میتونه داشته باشه که این رفتار رو با شما داره !
    حالت اول و کمی دور از واقعیت اینه که خانواده ایشون با این ازدواج مخالف نیستن بلکه خود پسره از لحاظ مالی و فکری موقعیت ازدواج رو نداره بخاطر همین مخالفت خانوادشو پیش میکشه که بخواد اینطور فکر کنین که این نخواستن از طرف خانواده هست.
    اگه واقعا اینطور بود مطمئنا تو رفتارش نشون میداد که به شما علاقه داره و مشکل رو با شما مطرح میکرد که راه حلی براش پیدا کنین یا اینکه شما این اطمینان رو بش میدادین که این تیپ مشکلات براحتی قابل حله !

    حالت دوم اینه که این پسره، دختر دیگه ای (که شاید مورد تایید خانواده هم باشه) برای ازدواج انتخاب کرده و یا براش انتخاب کردن (اینطور که توصیف کردین کمی عدم استقلال تو تصمیماتش داره) و خواسته این شکلی شما رو (بعد از اتمام کار مشترک و به نتیجه رسوندنش ) از سرتون وا کنه و ارتباط روحی و روانی مطلوبی که در طی این دوره تحقیق باتون برقرار کرده بخاطر این بوده که کارها بدون نقص پیش بره و حداکثر استفاده از این اعتماد رو داشته باشه ! (منظورم اینه که این وصلت خیلی قبل تر انجام گرفته ولی اجازه نداده که شما ازش خبر داشته باشین )

    حالت سوم هم اینه که این پسره معیار هاش برای ازدواج با مشخصاتی که شما دارین همخوانی نداشته باشه و دنبال کیس مناسب تری هست و با این موقعیت و رتبه تحصیلی که داره احساس میکنه در آینده رو هرکی که انگشت بزاره نه نمیگه پس این انتخواب رو برا خودش محفوظ داشته که بتونه بعدا ازش اونطور که میخواد استفاده کنه.

    راستش تو ذهن آقایون با این شرایطی که همکلاسی شما درن اینطور متصور میشن که، بعد اینکه مدرک دکتری خودم رو گرفتم و هیئت علمی شدم و ... اونوقته که کیف مجردیمو میبرم و اساسی حال میکنم (حالا زاویه و ریز و درشت های زیادی داره اینجا مجالش نیست ) چون نمونش تو فامیلمون داریم.

    یه حالت دیگه هم داره که همینطوره که شما برداشت کردین ... خانوادش مشکل دارن با این ازدواج و ... که من خیلی خیلی کم این احتمال رو میدم ... چون قانع کردن خانواده با شرایطی که شما دارین نباید کار سختی باشه.

    بعدششش .. کلی حات های دیگه هم تو ذهنم هست ولی یه جورایی میشه تو همین تقسیم بندی گنجوند !
    به هر حال اگه رویه قبلیتون رو در پیش بگیرین این وسط شما منفعل هستین و باید منتظر حرکتی و تصمیمی از طرف ایشون باشین.

    فقط این نصیحت ها رو میتونم برای خواهر خوبم داشته باشم که :

    1. قدر خودتون رو بدونین و شخصیت خودتون رو پیش پسره کمتر از خودش نشون ندین و بلکه یه سر و گردن هم ازش بالاتر رفتار کنین

    2. <strike>اگه برای رفتن و دیدن نمایشگاه کتاب دعتتون کرد قبول کنین و برین باهاش ولی کاملا با اعتماد به نفس بالا و خواسته های خارج از دعوت به نمایشگاه رو قبول نکنین ( مثلا دعوت برای بستنی و ناهار و ... ) اگه اینطور رفتار کنین در دراز مدت بیشتر به نفع شما خواهد بود حتی اگه انتظار داشته باشین که نظری نسبت به شما داشته باشه این رفتارتون اتشی درونش ایجاد میکنه که چطور حاظر نشدی به خواستش جواب مثبت بدی، (مصر تر میشه)</strike>

    ویرایش : مدیر همدردی

    3. اگه میخوایی از ذهنت بیرونش کنی براش یه جایگذین تو ذهنت درست کن (کار - فعالیت ورزشی - فعالیت فرهنگی و ... ) اجازه نده ذهنت اونقدر بیکار بشه که دوباره به فکرش بیوفتی و وسوسه شی که حداقل حالشو بپرسی .

    اگه قسمت باشه به هم میرسین چون خواستن باید دو طرفه باشه شما نمیتونین کاری انجام بدین که طرف رو هرطور که شده راضی کنین ...


    همه این نوشته ها نظر شخصی بود
    موفق و پیروز باشین

  12. 2 کاربر از پست مفید saeeded تشکرکرده اند .

    saeeded (پنجشنبه 07 اردیبهشت 91)

  13. #17
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 17 بهمن 91 [ 00:21]
    تاریخ عضویت
    1391-2-07
    نوشته ها
    72
    امتیاز
    899
    سطح
    15
    Points: 899, Level: 15
    Level completed: 99%, Points required for next Level: 1
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    184

    تشکرشده 185 در 61 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: وابستگی شدید فکری و عاطفی به پسری که بهم گفته خانوادش با ازدواج ما مخالف هستند

    بهار جان خیلی ممنونم از کامنتی که برای من نوشتی

    فکر کنم نزدیک یک ساعتی شد که داشتم دو تا تاپیک شما رو می خوندم، واقعا من رو به فکر فرو برد.
    دارم تو این روزها سعی می کنم شناختم رو نسبت به ازدواج کاملتر کنم
    آره محیطی که یه شخص توش رشد کرده و فرهنگی که باهاش بزرگ شده خیلی مهمه و شاید ما در این موضوع با هم اختلاف داشته باشیم.
    نمی دونم شایدم شبیه باشیم، ولی اون اصلا در این موارد با من حرف نمیزد خودش، مگه اینکه من ازش سوال میپرسیدم.
    ولی این آخرین بار گفت خانواده های ما اختلاف عقیدتی دارند...
    ولی راست میگی من خیلی غرورم رو واسش شکستم و اون اصلا قدر منو ندونست...
    خیلی بهش وابسته بودم، براش حاضر بودم هر کاری بکنم، حتی حتی حاضر بودم اگه ازم خواستگاری کنه برم شهر اونا زندگی کنم ولی دیگه نمی کنم این کارو...

    دعا کنید که منم بتونم از پس این روزهای سخت بر بیام
    -------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
    ممنونم ازت تمنای عزیز

    راست میگی اون توان رویایی با مشکلات رو نداره و همیشه فرار رو ترجیح میده.

    نه حرم رفتم دعا نکردم که به اون برسم، از خدا خواستم که هرچی به صلاح من و اونه پیش بیاره.

    درست میگی اگه اون می خواست حرف مهمی بزنه خیلی موقعیت بود تو این دوسال گذشته که بتونه بهم بزنه ولی نزد... پس چرا آخه اذیتم کرد.... می دونست من بهش وابسته احساسی شدید شدم چرا همراه من شد چرا اونم بهم ابراز عشق کرد....
    اون واقعا ترسو است... درست میگین شما باید رهاش کنم بعد از این و درخواست هاش رو رد کنم.

    ممنونم ازتون
    -------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
    مرسی دوستای خوبم
    تو این چند ساعتی که عضو این سایت شدم و این همه دوست خوب در جواب پیامم نوشتند احساس خیلی بهتری دارم

  14. 3 کاربر از پست مفید ستاره خوشبخت تشکرکرده اند .

    ستاره خوشبخت (جمعه 08 اردیبهشت 91)

  15. #18
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دوشنبه 29 شهریور 00 [ 00:15]
    تاریخ عضویت
    1390-2-04
    نوشته ها
    909
    امتیاز
    16,852
    سطح
    83
    Points: 16,852, Level: 83
    Level completed: 1%, Points required for next Level: 498
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    4,315

    تشکرشده 3,200 در 813 پست

    Rep Power
    115
    Array

    RE: وابستگی شدید فکری و عاطفی به پسری که بهم گفته خانوادش با ازدواج ما مخالف هستند

    نقل قول نوشته اصلی توسط saeeded
    حالت اول و کمی دور از واقعیت اینه که خانواده ایشون با این ازدواج مخالف نیستن بلکه خود پسره از لحاظ مالی و فکری موقعیت ازدواج رو نداره بخاطر همین مخالفت خانوادشو پیش میکشه که بخواد اینطور فکر کنین که این نخواستن از طرف خانواده هست.
    اگه واقعا اینطور بود مطمئنا تو رفتارش نشون میداد که به شما علاقه داره و مشکل رو با شما مطرح میکرد که راه حلی براش پیدا کنین یا اینکه شما این اطمینان رو بش میدادین که این تیپ مشکلات براحتی قابل حله !
    سعید عزیز

    حالت 2 و 3 قابل قبول هست ولی در مورد حالت اول لطفاً توضیح بیشتری بدید.

    وقتی آقا تا الان مستقیماً خاستگاری نکرده و چیزی نگفته مثلاً از مشکلات مالی و فکریش مثل فرهنگ یا مسافت کاری چیزی نگفته الهام چیکار می تونه بکنه؟!

    شاید علاقمندی رو بیان کرده یا ظاهراً نشون داده ولی رسماً اقدامی نکرده و قاطع صحبتی نکرده.

    چطوری الهام می تونه این مشکلات را بفهه و اطمینان بش بده که این مشکلات قابل حله؟

    آیا درسته الهام حدس بزنه و امتیازاتی به ایشون بده و بگه مثلاً من میام شهر شما زندگی می کنم؟؟

    قبل از اینکه تصمیم قطعی ایشون رو بدونه؟ یا بگه من خانواده ام رو راضی می کنم؟!

    اگه اطمینانی داد آیا اون آقا مصمم تر میشه یا مرددتر؟!

  16. 3 کاربر از پست مفید sanjab تشکرکرده اند .

    sanjab (پنجشنبه 07 اردیبهشت 91)

  17. #19
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 17 بهمن 91 [ 00:21]
    تاریخ عضویت
    1391-2-07
    نوشته ها
    72
    امتیاز
    899
    سطح
    15
    Points: 899, Level: 15
    Level completed: 99%, Points required for next Level: 1
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    184

    تشکرشده 185 در 61 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: وابستگی شدید فکری و عاطفی به پسری که بهم گفته خانوادش با ازدواج ما مخالف هستند

    ممنونم saeeded عزیز برای اینکه با دقت مشکل منو خوندی و جوابی که برام نوشتی

    با دقت خوندم نوشته ات رو و من رو سخت به فکر فرو برد...

    با حالت اولی که نوشتی موافقم، اگر واقعا من واقعی رو پیش خانوادش تعریف کرده باشه بعید می دونم هیچ خانواده ای مخالفت بکنه اگر هم مخالفت کرده باشن به راحتی می تونه قانعشون کنه...خودش بهم گفته بود یه بار که آمادگی مالی برای ازدواج نداره... راست میگین شما تا حدودی...اون از من هیچ کمکی یا راه حلی برای حل این مخالفت خانوادش نخواست و خودش خیلی زود کنار کشید.... این نظر می تونه درست باشه.... این نخواستن از طرف خودش بوده و اون مخالفت خانوادش رو فقط برای من بهانه کرده

    نه حالت دوم اصلا درست نیست. من اون رو کاملا می شناسمش این چیزی که شما نوشتی یه آدم حیوون صفت و پست فطرت فقط می تونه این کارو بکنه... ما هر دو عاشق هم بودیم و یه مدت کاملا عاشق و معشوق هم بودیم اگه کسی دیگه تو زندگیش بوده و اون به بهانه کار و پایان نامه و مقاله با من بوده باشه اصلا انسان نیست. نه این گزینه اصلا درست نیست من خیلی خوب میشناسمش اون پسر خیلی خوبی است و من کاملا قبولش دارم.

    گزینه سوم رو هم نمی دونم... یه بار به من میگفت اصلا چه معنی میده زن آدم دکتر باشه، زن آدم باید مدرک تحصیلیش از شوهرش کمتر باشه... به من میگفت تو خیلی کمالات داری... به من میگفت تو انتظارات من رو از همسر آیندم بالا بردی... نمی دونم :(

    آره باید دنبال یه چیزی برای مشغول کردن خودم بگردم ولی میدونین من یه مشکلی که دارم تو اوج خستگی جسمی و روحی هم همیشه بهش اس ام اس می فرستادم... یعنی هر چه قدر هم که خودم رو خسته کنم فایده نداره :( هر چه قدر هم که خودم رو مشغول کنم فایده نداره... تو این دو ساله من تقریبا همیشه و تو هر حالتی منتظرش بودم... همیشه وقتی اون بود حتی اگه از خستگی خواب خواب هم بودم برای اون با انرژی می نشستم تا باهاش باشم و باهاش حرف بزنم...

    آره راست میگی خواستن باید دو طرفه باشه و اگه خدا بخواد به هم میرسیم...
    توکل به خدا

    ممنونم از وقتی که برای من گذاشتی و راهنماییم کردین
    موفق باشین


  18. #20
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 30 شهریور 00 [ 12:26]
    تاریخ عضویت
    1390-1-14
    نوشته ها
    345
    امتیاز
    12,728
    سطح
    73
    Points: 12,728, Level: 73
    Level completed: 70%, Points required for next Level: 122
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class10000 Experience Points
    تشکرها
    640

    تشکرشده 935 در 291 پست

    حالت من
    Shad
    Rep Power
    71
    Array

    RE: وابستگی شدید فکری و عاطفی به پسری که بهم گفته خانوادش با ازدواج ما مخالف هستند

    خیلی نمیتونم از لحاظ روانشناسی توضیح بدم که چطور میتونین روحیات طرف رو بفهمین و رفتاری متناسب داشته باشین و ...

    ولی یه راهکاری میتونم براتون پیشنهاد بدم اینه که درست تو نقطه دو راهی قرارش بدین اینطور معلوم میشه که نظری نسبت به شما داره یا خیر ! و حداقلش اینه که تکلیف خودتون رو میدونین !

    تو اولین فرصت بهش بفهمونین که خواستگار مناسبی دارین ولی بعلت مشکل (خصوصی) که دارین هنوز تصمیم نهایی رو نگرفتین. و یک بازه زمانی مشخص کنین ، اینجاست که (اگر پسره نظری نسبت به شما داشته باشه) به چالش میوفته و کاری رو که باید بکنه انجام میده که فرصت رو از دست نده و پیشدستی کنه در غیر اینصورت حجت برا شما هم تمام خواهد شد و از این بلا تکلیفی رها میشین .

    ولی با تجربه ای که داشتم روحیه دختر ها با این اتمام حجت ها بازم دل نمیکنه !!!


    فکر کردم پاسخ شماره 18 از طرف الهام بود ... برا اون پست جواب دادم ... ولی به هر حال راهکاری هست که به ذهنم رسید برای خانم الهام.

    موفق باشین

  19. 2 کاربر از پست مفید saeeded تشکرکرده اند .

    saeeded (پنجشنبه 07 اردیبهشت 91)


 
صفحه 2 از 6 نخستنخست 123456 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: سه شنبه 27 تیر 96, 17:51
  2. صیغه پسر مجرد هستم مشکلات و وابستگی من
    توسط sanam65 در انجمن تعدد زوجات، چند همسری، صیغه موقت
    پاسخ ها: 42
    آخرين نوشته: یکشنبه 08 تیر 93, 13:21
  3. پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: سه شنبه 28 خرداد 92, 09:21
  4. پاسخ ها: 40
    آخرين نوشته: چهارشنبه 16 اسفند 91, 14:10

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 09:20 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.