سلام دوباره
اوضاع من روز به روز داره بدتر می شه/ کافیه حتی بعد از یکماه، دوسه ساعت برم تا روز از نو و روزی از نو/
الان یه مدته برادرم شدید تصادف کرده و بیمارستان بود/ تازه مرخص شده
اونقدر تو جمع غریبه و آشنا بهم بی احترامی کرده که اصلا دلم نمی خواد برم برای دیدنش/ هرچند مطمئنم خودش نمی خواست رفت و آمد کنه و فقط می خواد زرنگی کنه و بندازه گردن من/
یعنی هم بی احترامی کنه و هم مستقیم نگه نیا/ بعد بگه فاخته به وظیفه اش عمل نکرد و نیومد/
حالا من می خوام زنگ بزنم و مرخص شدنش رو تبریک بگم/ هم بگم که چون خودت و زنت این مدت خیلی بهم بی احترامی کردید و من اینطور نتیجه گرفتم که طالب رفت و آمد نیستید مزاحمتون نمی شم و خونه نمیام/
منتها نمی دونم با چه جملانتی بگم/ می دونم هم قبول نمی کنه که بی احترامی کرده ولی کرده و من بخاطر حفظ شخصیتم باید نشون بدم که ناراحت شدم و چرا شدم/
می خواستم راهنماییم کنید که چطور بگم بهتره/
علاقه مندی ها (Bookmarks)