به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 3 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 42
  1. #21
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 02 اردیبهشت 91 [ 10:23]
    تاریخ عضویت
    1391-1-19
    نوشته ها
    61
    امتیاز
    759
    سطح
    14
    Points: 759, Level: 14
    Level completed: 59%, Points required for next Level: 41
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    209

    تشکرشده 208 در 54 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: خانواده ام آرامشم رو بهم می زنند!

    فاخته حرف هاي تو من را ياد دختري توي فاميلمون مي اندازه كه وقتي ازدواج كرد. همه چيزش شد شوهرش. و كامل خانئوادش را گذاشت كنار. انگار اصلا اين پدر و مادر اون را به دنيا نياورده بودند. البته قبل از اينكه اون ها را بذاره كنار حسابي ازشون به بهانه هاي مختلف پول گرفت. بهانه هايي مثل جهيزيه،‌ خونه، ماشين و ...................... و بعدم كه حسابي دوشيدشون و اونها ديگه بهش ندادند، كاملا گذاشتشون كنار. (شايد حدود 150 يا 200 ميليون ازشون گرفت.)

    تازگي اين دختر حامله شده و دوباره با مامانش كه 3-4 سال بود قطع رابطه كامل كرده بود به خاطر سيسموني و كادوهاي زايمان آشتي كرده. بيچاره مامانه اينقدر خوشحاله نمي دونه دوباره بعد از گرفت سيسموني و كادوها همون آشه و همون كاسه. دلم خيلي براي مامانش مي سوزه عين افسرده ها شده.


    راستش من خودم الان هر وقت اون دختر را مي بينم حالم ازش به هم مي خوره و احساس مي كنم يك موجود خودخواه و بي عاطفه است. قبلا فكر مي كردم فقط من اين احساس را نسبت بهش دارم ولي تازگي فهميدم همه توي فاميل نسبت بهش همين احساس را دارند.

    اون هم وقتي توي يك مهموني هست و حرف مي زنه همه و از جمله من دندون هامون را روي هم فشار مي ديم و به زور تحمل اش مي كنيم.

    فاخته پدر و مادر حق هايي به گردن ما دارند. كه ما وقتي بزرگ مي شيم بايد اون ها را به جا بياريم.

    تو چيكار كردي فاخته؟ صادقانه بگو تا دوستان همدردي كمكت كنند.

  2. 2 کاربر از پست مفید ليلا موفق 2 تشکرکرده اند .

    ليلا موفق 2 (دوشنبه 28 فروردین 91)

  3. #22
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 23 شهریور 91 [ 11:17]
    تاریخ عضویت
    1391-12-28
    نوشته ها
    21
    امتیاز
    842
    سطح
    15
    Points: 842, Level: 15
    Level completed: 43%, Points required for next Level: 58
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    16

    تشکرشده 16 در 10 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: خانواده ام آرامشم رو بهم می زنند!

    دوستان بیایید قضاوت نکنیم.


    ببینید من نیومدم تو یه محیط مجازی که خانواده ام رو بین کسانیکه حتی خودم رو نمی شناسند خراب کنم/ پس لزومی نداره که بخوام حقایقی رو کتمان کنم/
    من شرایطی رو که توش هستم توصیف کردم و کمک خواستم/ اگه نیما نبود حتما باهاشون قطع رابطه می کردم/
    لیلا جان موردی که تعریف کردی از هیچ بابت با من تشابه نداشت/ من اگه کمک مالی به خانواده ام نکرده باشم اونها هیچی نکردن/ در ضمن فکر نکنم فامیل شما که با هدف داره حرکت می کنه موردی برای ناراحتیش باشه که بخواد دنبال چاره باشه/

    تاثیرگذارترین حرفی که شنیدم این بود
    نقل قول نوشته اصلی توسط roze-zard
    تو از خانوادت انتظار رفتار جرات مندانه داری (که خودشون بهت دلیل رفتار و یا ناراحتیشون رو بگن) در حالی که خودت رفتار جرات مندانه نداری.

    بیاییم رو این تمرکز کنیم که من بتونیم باهاشون صحبت کنم که کمتر توی هر جمعی تحقیرم کنند/
    تا حالا هربار خواستم حرف بزنم منجر به دعوا شده/


  4. #23
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 15 آذر 91 [ 02:06]
    تاریخ عضویت
    1390-5-27
    نوشته ها
    1,122
    امتیاز
    4,639
    سطح
    43
    Points: 4,639, Level: 43
    Level completed: 45%, Points required for next Level: 111
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    4,800

    تشکرشده 4,874 در 1,141 پست

    Rep Power
    127
    Array

    RE: خانواده ام آرامشم رو بهم می زنند!

    نقل قول نوشته اصلی توسط fakhteh


    بیایم رو این تمرکز کنیم که من بتونیم باهاشون صحبت کنم که کمتر توی هر جمعی تحقیرم کنند/
    تا حالا هربار خواستم حرف بزنم منجر به دعوا شده/


    این نشون میده که شما مهارت گفتگو بلد نیستی.

    باور کن معجزه میکنه خود من تازه به این نتیجه رسیدم

    لینکش رو هم قبلا بهت معرفی کردم

  5. 2 کاربر از پست مفید گلنوش67 تشکرکرده اند .

    گلنوش67 (یکشنبه 27 فروردین 91)

  6. #24
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 23 شهریور 91 [ 11:17]
    تاریخ عضویت
    1391-12-28
    نوشته ها
    21
    امتیاز
    842
    سطح
    15
    Points: 842, Level: 15
    Level completed: 43%, Points required for next Level: 58
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    16

    تشکرشده 16 در 10 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: خانواده ام آرامشم رو بهم می زنند!

    گلنوش جون دارم می خونم ولی قبول کن اجراش سخته/ مخصوصا وقتی طرف موضع می گیره / یا وقتی حرف می زنی با یه لبخند تمسخرآمیز به لبش نگاهت می کنه

  7. کاربر روبرو از پست مفید fakhteh تشکرکرده است .

    fakhteh (دوشنبه 28 فروردین 91)

  8. #25
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 15 آذر 91 [ 02:06]
    تاریخ عضویت
    1390-5-27
    نوشته ها
    1,122
    امتیاز
    4,639
    سطح
    43
    Points: 4,639, Level: 43
    Level completed: 45%, Points required for next Level: 111
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    4,800

    تشکرشده 4,874 در 1,141 پست

    Rep Power
    127
    Array

    RE: خانواده ام آرامشم رو بهم می زنند!

    نه عزیزم اصلا سخت نیست مطمئن باش میتونی .


    بذار دو بار هم پوز خند بزنن بار سوم مجبورن درست گوش بدن و جواب بدن

  9. 2 کاربر از پست مفید گلنوش67 تشکرکرده اند .

    گلنوش67 (یکشنبه 27 فروردین 91)

  10. #26
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 23 شهریور 91 [ 11:17]
    تاریخ عضویت
    1391-12-28
    نوشته ها
    21
    امتیاز
    842
    سطح
    15
    Points: 842, Level: 15
    Level completed: 43%, Points required for next Level: 58
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    16

    تشکرشده 16 در 10 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: خانواده ام آرامشم رو بهم می زنند!

    یه چیزی هم تعریف کنم شاید یه به درد بخوره/
    من قبل از تولد نیما شاغل بودم/ شغلم بد نبود/ اما بعد از تولد نیما کلا استعفا دادم

    چند وقت پیش به یه نحوی شنیدم که زن برادرم گفته که فاخته مشکل اخلاقی داشته و از کارش بیرونش کردن/
    خیلی حرف سنگینی بود/ نه می تونستم بی تفاوت باشم و نه صددرصد به صحت این حرف اعتماد داشتم و نه می شد از کسی بپرسم/
    خلاصه کلی فکر کردم که چکار کنم/
    یبار که برادر و زن برادرم بودن حرف انداختم و اینطور گفتم/
    وقتی می خواستم استعفا بدم باید قسمتهای مختلفی تسویه حساب می کردم/ هر قسمت که می رفتم جویای علت استعفام می شدن و هرکس هرزور که خودش بود فکر می کرد علت استعفای منم همونه/ فرضا یکی می گفت می خواهی از کشور بری/ یا ادامه تحصیل بدی/ یا شغل دیگه پیدا کردی/ خلاصه که هرکس هرجوری هست فکر می کنه دیگران هم همینطوری هستن/
    پیش خودم گفتم که اگه این حرف رو نزده باشه که خوب توی حرفهای من هم هیچ چیز بدی وجود نداره و یه تعریف عادیه/ اگه هم گفته باشه که خوب همین بسشه که بگم خودت این کاره ای که در مورد من اینطوری فکر می کنی/

    همونطور که داشتم تعریف می کردم دیدم برادرم همینطوری زل زده به صورت زن برادرم/ زن برادرم هم پاشد رفت پشت برادرم که نبینه باز شروع کرد با فشار دندونهاشو به هم فشار دادن/

  11. 3 کاربر از پست مفید fakhteh تشکرکرده اند .

    fakhteh (سه شنبه 13 تیر 91)

  12. #27
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 14 شهریور 91 [ 03:11]
    تاریخ عضویت
    1390-12-26
    نوشته ها
    123
    امتیاز
    1,027
    سطح
    17
    Points: 1,027, Level: 17
    Level completed: 27%, Points required for next Level: 73
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    163

    تشکرشده 159 در 82 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: خانواده ام آرامشم رو بهم می زنند!

    عزیزم
    خیلییی حساس شدی شما
    اصلا چرا انقدر واست مهمه که چکار میکنن؟

  13. #28
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 02 اردیبهشت 91 [ 10:23]
    تاریخ عضویت
    1391-1-19
    نوشته ها
    61
    امتیاز
    759
    سطح
    14
    Points: 759, Level: 14
    Level completed: 59%, Points required for next Level: 41
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    209

    تشکرشده 208 در 54 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: خانواده ام آرامشم رو بهم می زنند!

    من منظورم اين نبود كه شما همون فاميل ما هستي. بلكه فقط منظورم اين بود كه شايد شما هم كار خيلي بدي مثل كار اين دختر كردي كه خانوادت از وجودت معذب و متنفرند. فقط همين.

    آخه امكان نداره هيچ خانواده اي بي جهت با دخترش اين رفتار را داشته باشه!

  14. کاربر روبرو از پست مفید ليلا موفق 2 تشکرکرده است .

    ليلا موفق 2 (دوشنبه 28 فروردین 91)

  15. #29
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 22 دی 92 [ 01:58]
    تاریخ عضویت
    1390-12-10
    نوشته ها
    251
    امتیاز
    2,517
    سطح
    30
    Points: 2,517, Level: 30
    Level completed: 45%, Points required for next Level: 83
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    1,315

    تشکرشده 1,426 در 250 پست

    Rep Power
    38
    Array

    RE: خانواده ام آرامشم رو بهم می زنند!

    فاخته عزیز دوست خوبم
    مطالبت رو خوندم و واقعا افسوس خوردم
    از این بابت که میگی نمیتونی حرفت رو بزنی مبادا بحث و دلخوری پیش بیاد کاملا درکت میکنم هرچند درست نیست و راه اشتباهیه اما من هم تا حدودی در مقابل پدرم و صحبتهاش همین حسو دارم و فقط گوش میکنم و از درون خودمو سرزنش...
    اما از این بابت که هنوز مجبور به ادامه رابطه هستی نمتونم بهت حق بدم برای نگه داری نیما هم هزاران راه هست به هر حال برای رسیدن به تعادل روحی در زندگیت فکر میکنم بهترین راه کم کردن ارتباطت با اونهاست.
    شما از زندگی خونوادگیه خودت (منظورم همسرت نیما و خونواده همسرت )چیزی نگفتی اگر در کنار اونها زندگیه ارامی داری به نظرم این ارامش رو با بودن در کنار دیگران از دست نده
    به هر حال باید اشتباه دیگران رو بهشون گوش زد کرد حالا زبونی نشده با رفتارت..
    موفق باشی خانومی

  16. #30
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 23 شهریور 91 [ 11:17]
    تاریخ عضویت
    1391-12-28
    نوشته ها
    21
    امتیاز
    842
    سطح
    15
    Points: 842, Level: 15
    Level completed: 43%, Points required for next Level: 58
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    16

    تشکرشده 16 در 10 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: خانواده ام آرامشم رو بهم می زنند!

    سلام دوباره
    تو این داشتم لینکی که گلنوش معرفی کرده بود، می خوندم/ ارتباطم رو خیلی با خانواده ام کم کردم/

    چند روز پیش قرار بود مادرم بره خواستگاری برای برادر کوچکترم/ به من زنگ زد تو هم بیا/ خواستم بگم نه ولی گفت باید بیایی/ خواستم بهش بگم که اگه رفتیم بهم بی احترامی نکن/ از اونجاییکه اخلاقش رو می دونستم که حاشا می کنه و اوقات تلخی می کنه و ممکنه مجلس رو بهم بزنه چیزی نگفتم/ فکر هم نمی کردم حالا کارش بهم گیره رفتارهای قبلیش رو نشون بده/
    با نیما خیلی سختم بود برم اما رفتیم/ به محض اینکه رسیدیم اونجا دوباره روز از نو و روزی از نو/
    داشتم منفجر می شدم/ ولی خودم رو کنترل کردم که خونه مردم چیزی نگم/

    تا امروز عصبانی بودم و نمی دونستم چطور بگم/ تکنیک XYZ رو تمرین می کردم/
    امروز اومد خونمون که چرا تلفن رو جواب نمی دی/ دیدم از پریز در اومده/ شانسا موبایلم هم خاموش بود/
    خلاصه با اینکه انتظار اومدنش رو نداشتم چاره ای نبود جز اینکه حرفم رو بزنم /

    شروع کردم/
    - مامان اون روز تو مجلس خواستگاری از نوع رفتارت باهام خیلی ناراحت شدم/ احساس کردم برای اینکه آدم خوبه مجلس بشی از شخصیت من داری مایه می ذاری/
    - دوباره سرخ شد/ من مادرتم و ممکنه بمیرم/ اینها افکار شیطانیه/ بگو من چی کار کردم/
    -گفتم حرکات دستت توهین آمیزه/ برای هرکس شخصیتش مهمه/ اگه اینطور پیش بره مجبور می شم ارتباطمون به حداقل برسه/
    -خوب چی/ تلفن جواب نمی دی/
    - میوه بخور
    -برای خوردن نیومدم/ نگران شدم/

    چایی هم نخورد و رفت

    می دونم خیلی موفق نبودم تو گفتگو/ میشه ایراداتم رو بگیرین؟
    البته ترسیدم هم که ادامه بدم شروع کنه به دعوا و مثل دفعه پیش خودش رو بزنه/

  17. کاربر روبرو از پست مفید fakhteh تشکرکرده است .

    fakhteh (سه شنبه 13 تیر 91)


 
صفحه 3 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 00:32 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.