با توكل به خدا و راهنمايي هاي شما دوستان صبر مي كنم.
تشکرشده 25 در 14 پست
با توكل به خدا و راهنمايي هاي شما دوستان صبر مي كنم.
roya56 (دوشنبه 08 اسفند 90)
تشکرشده 25 در 14 پست
سلام دوستاي خوب
امروز 8 روز شد و زنگ نزد. آخه چرا؟
حالا چرا اين وسط با من قهر كرده؟ من كه به اون چيزي نگفتم.
تشکرشده 32 در 17 پست
دوست عزیز بهتره فراموشش کنینوشته اصلی توسط roya56
احتمال زیاد اون منتظر یه اقدام از طرف شماست
Feranchi (چهارشنبه 10 اسفند 90)
تشکرشده 492 در 162 پست
به نظرمن زنگ میزنه
واگرشما صبر کنی و تماسی نگیری این صبر100% به نفع شما خواهد بود.
شما که 8 روز صبر کردی یه مدت دیگه هم صبرکن کن ؛ایشالا هرچی به صلاحته پیش میاد
---راستی چرا شما باپدرت صحبت نکردی که واسه مهریه کوتاه بیاد؟
بین شما مشکل دیگه ای پیش نیومده بود؟فقط واسه مهریه این موضوع پیش اومده ؟!!
تشکرشده 3,200 در 813 پست
می دونی چرا؟؟؟نوشته اصلی توسط roya56
چون اون شما رو خوب شناخته؟!
می دونه یا زنگ می زنی و نازشو می خری و یا روزها رو می شماری و منتظرشی؟!؟
جای شما دوتا عوض شده بجای اینکه شما و خانواده ات برای او ناز کنید و شرط بگذارید
فداکاریهای شما باعث شده اون برای شما ناز کنه و شرط بگذاره؟!
لطفا کمی به خودتون بیاید و واقعاً زنانه برخورد کنید و گرنه یک عمر باید در زندگی باشید که برخلاف
خلقت و نیازهای زن و مرد در اون رفتار میشه. (مطمئن باشید در چنین زندگی هیچ زنی و مردی دوام نمی یاره. )
موفق باشید.
sanjab (چهارشنبه 10 اسفند 90)
تشکرشده 657 در 204 پست
با سلام
من می دونم که الان اصلا تو شرایط مناسبی نیستی و یک دنیا دلتنگی داری ولی شما تو سنی نیستین که بخواهی احساساتی برخورد کنید خانومی شاید اگه تو این مرحله از زندگیت جلوی احساساتت رو بگیری بتونی واسه یک عمر زندگیتو نجات بدی
ببین عزیزم مهریه تو جامعهی ما یه فرهنگ اینکه درسته یا غلط جای بحثاش ایجا نیست ولی همه میدونن که این سنت وجود داره ولی نحوه برخورد با این مسئله و مدیریت کردنش خیلی مهمه
یه مثلی هست که میگن بتمرگ و بنشین و بفرما یه معنی رو میده ولی این آقا از بتمرگ استفاده کرده و به بدترین شکل ممکن برخورد کرده با این تفاوت که ایشون یک بارهم قبلا ازدواج کردن یعنی تجربه اشون بالاست و این مدل خام رفتار کردن ازشون بعیده
ایشون یه مدلی با خانوادهی شما رفتار کردن که یعنی من همینیکه هست حالا خواستین خواستین نخواستینم شما رو بخیر و ما رو به سلامت!!!!
شما گفتین که قبل از اینکه ایشون تو جمع مطرح کنن شما باهاشون صحبت کرده بودین و به نتیجه هم رسیده بودین ولی ایشون حتی به اون صحبت دو نفره هم احترام نزاشتن و حرف خودشونو زدن و این یعنی اینکه شما از همین رفتارهای ریز و برخوردی که با خانوادتون داشتن
باید شناخت پیدا کنین ازش اتفاقا شناخت این زمان ها بدست میآد نه زمانی که طرف فقط حرفای قشنگ و عاشقونه میزنه
به هیچ عنوان با ایشون و یا خانوادشون تماس نگیرین و خواهشا بجای احساس با عقلت تصمیم بگیر
اگه حتی ایشون برای همیشه شما رو ترک کرده باشند هم شما چیزی رو از دست ندادین به این دید نگاه کنید که قبل از ازدواج ایشون رو شناختین ناراحتی الان شما برای من قابل درکه ولی ایشون باید برای متقاعد کردن پدرتون از روش بهتری استفاده میکردن و این برخورد اصلا قابل درک نیست
با تشکر
Bloom
bloom (چهارشنبه 10 اسفند 90)
تشکرشده 25 در 14 پست
از همه شما خيلي خيلي ممنونم كه نذاشتيد من زنگ بزنم.
صبح وقتي كه اومدم تو سايت و گفتم كه 8 روز شده و زنگ نزده ، خدا مي دونه چقدر ناراحت بودم. حتي يك لحظه قلبم اينقدر درد گرفت كه گفتم حتما الان سكته مي كنم و همش مي خواستم بهش زنگ بزنم كه فقط هي خدا خدا مي كردم كه خدايا نذار من زنگ بزنم، خدايا نذار من خوار بشم و خلاصه حدود يك ربع گذشت تا اينكه ديدم تلفنم زنگ مي زنه. باورتون نميشه از ذوقم نفس نمي تونستم بكشم كه ديدم شماره خودشه. و بالاخره زنگ زد.
زنگ زد و گفت كه زنگ زدم حالتو بپرسم. گفتم چه عجب !
كه گفت اين روزا همش منتظر زنگ من بوده و الان ديگه كم آورده و زنگ زده. و ...
گفت كه من نامرد نيستم و تا آخرش هم هستم.
مساله اينجاست كه اينم حالا به قول خودش يك جورايي از حرف هاي بابام و داداشم سوء برداشت كرده و جور ديگه فهميده. در واقع هر دو طرف نظر طرف مقابل رو بد برداشت كردند.
حالا اين وسط من نمي دونم چجوري بايد رفتار كنم. لطفا كمكم كنيد.
roya56 (چهارشنبه 10 اسفند 90)
تشکرشده 492 در 162 پست
خیلی خوشحال شدم ازین خبرت خانمی
ببین چقدر خوب شد که صبرکردی؛الان نتیجه شیرین صبرتو دیدی (منم ازجهت صبرکردن وضعیتم شبیه شماست،منم منتظرم (هر چند دارم به خودم تلقین میکنم که منتظرش نیستم و اونقدرها هم برام ارزش نداره) -واسه منم دعا کن-من منتظرم مشکلاتش حل شه وبیاد خواستگاری؛خدایا کمکم کن )
شما این وسط باید سیاست داشته وباشی و بتونی مشکل پیش اومده رو مدیریت کنی
ازیه طرف با پدرت صحبت کن وراضیش کن واز طرف دیگه به اون اقا نشون بده داری تلاشتو میکنی ولی خودتو کوچیک نکن
flag (چهارشنبه 10 اسفند 90)
تشکرشده 3,297 در 818 پست
رویا جان منم بهت تبریک می گم به خاطر صبرت.
تو باید سوتفاهماتو رفع کنی.هیچ چیز مثل راستگوئی نیست.
حالا نامزدت بازم می گه باید مهریه کم بشه؟.اگه آره تو باید بشینی از احساسات بهش بگی.بگو که چون داری بر خلاف قول و قرار حرف می زنی نگران می شم.بگو علت ناراحتیت کم شدن مهریه نیست بلکه بد قولیه بگو خانوادمم دقیقا از همین موضوع ناراحتن
رایحه عشق (یکشنبه 14 اسفند 90)
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)