درسته من احساساتم برانگیخته میشه اما مجید عزیز، من میتونم خوددار باشم و اونقد رو خودم مسلط هستم که کم نیارم و جوابشو ندم! شاید باورتون نشه اما وقتی پیاماشو میخوندم، لم داده بودم به پشتی،پامو انداخته بودم رو پام و آروم آروم سیب میخوردم! اونقد ریلکس که حتا خودم هم خندهم گرفت به خودم! گفتم محمد اگه منو تو این حالت ببینه خفه میشه!
خمن که میدونم همه این حرفا رو میزنه که من جوابش بدم! یادتونه گفتم خودش میدونه من اونقد کله شق و مغرور هستم که اگه به رگ غیرتم بربخوره کوتاه نمیام؟ الان همون وقته!خودش میدونه که هیچی نمیتونه منو منصرف کنه و واسه همین داره از راه احساست وارد میشه تا شاید قلبم به عقلم چیره بشه اما کور خونده....الان دیگه احساسم هم تحت سیطره ی منطقمه! خودش میدونه منطق من مقابل همه چیز وایمیسه اگه بخوام! و حالا هم مقابل عشق ایستاده! من اگه خودمم متلاشی بشم غرورمو از دست نخواهم داد!
علاقه مندی ها (Bookmarks)