سلام به شما وتشکر از توجهتون
درخصوص مهریه عرض کنم فردای روزی که خیانتش رو تعریف کرد با توافق خودش رفتیم دفتر ثبت اسناد وکل مهریشو بخشید نسبتا مبلغ سنگینی هم بود.
ولی روزی که رفتیم دادگاه بخاطر اینکه بالاخره چند سال با هم زندگی کرده بودیم خودم پیشنهاد دادم که مبلغی بصورت نقد و مبلغی هم بصورت ماهیانه تا سه سال به اون بدم حتی توی دادگاه قاضی گفت موظف به پرداخت این مبالغ نیستم ولی خودم دوست داشتم این پول رو بدم که حداقل دست خالی برنگرده.در مورد رفتارش هم باید بگم معتقدم که (همینطور که یکی از دوستان در پستهای قبلی اشاره کردند) واقعا آدم خام و نپخته ایه خیلی سریع تحت تاثیر حرفهای این و اون قرار میگیره با اینکه تحصیلات خوبی هم داره ولی بشدت مهارتهای ارتباطی و اجتماعیش کمه .دایم میخاد اثبات کنه از کسی کم نمیاره.(تو این مورد شاید منم مقصر باشم چون زیاد بهش مسیولیت ندادم و توی زندگی برای اینکه استرسی نداشته باشه نذاشتم مشکلی احساس کنه ) همونطور که گفتم اکثر مشکلات رو خودم حل میکردم .مشکل من در حال حاضر اون attachment(پیوستگی) که در اثر زندگی با یک نفر ایجاد میشه نیست.اگه بدونم ادامه زندگی با اون منجر به مشکلات بزرگتر میشه با اون وابستگی یه جوری کنار میام و جدا میشم. در حال حاضر دونستن دلیل این کار و میزان احتمال تکرار این کارخیلی بیشتر برام اهمیت داره چون از خودش که میپرسم بدلیل همون کمبود مهارتها جواب درستی نمیگیرم در واقع چیزهایی که گفته همش پیرامون پشیمانی و احساس گناه داشتن ومیل فوق العاده زیادش به ادامه این زندگیه در مورد دلیلش هم میگه اصلا نمیدونم چرا و تو اون شرایط انگار مسخ شده بودم یا هیپنوتیزم شده بودم خود من به تاثیر دوستاش تا حد زیادی اعتقاد دارم (بدلیل ضعفی که خودش داره ).چون 4 سال پیش هم با چندتا دوست دیگه رفت وامد داشت که دقیقا همین حرفها و نقلها بینشون جریان داشت (چرا اینقدر زود ازدواج کردی-اصلا بهت نمیاد شوهر داشته باشی -مردا همشون خیانتکارند -اینقدر به شوهرت بها نده و... حتی این اواخر مصادیقی هم بهش نشون داده بودند که یعنی شوهرت داره بهت خیانت میکنه )دوستان دیگر توصیه به مشاوره حضوری می کردند که باید عرض کنم تو این مدت مراجعه کردم و ادامه میدم اینکه این تایپیک رو باز کردم بشتر بدلیل درد دل کردن و استفاده از نظرات دیگر دوستان و همدردانه تا همین الان هم شاید به اندازه همه اون مشاوره های حضوری از کمک همه شما هم استفاده کردم و کلی احساس سبکی میکنم (واقعا ازهمه دوستان بخاطر توجهی که میکنن متشکرم ) یک سوال دیگه هم دارم که اگه یکی از خانمهایی که تو این بحث دارن به من کمک میکنند جواب بدن خیلی ممنون میشم : توی چندتا کتاب که قبلا خوندم به این موضوع صراحتا و یا تلویحا اشاره شده بود که مردها ممکنه با یکنفر به همسرشون خیانت در حالی که ارتباط عاطفی عمیقی باهاش نداشته باشند ویا ارتباط عاطفی با همسرشون خیلی عمیقتر باشه اما زنها یی که مرتکب خیانت میشن باید اول ارتباط عاطفی عمیقی بینشون ایجاد بشه. حالا اگه این موضوع درست باشه چطور ممکنه در مورد زن من این رابطه عاطفی در عرض 2یا 3 هفته ایجاد بشه و منجر به خیانت بشه وبعد ببینه داره زندگیش نابود میشه ویک دفعه این رابطه تموم بشه و دوباره عاشق سینه چاک شوهرش بشه؟؟؟؟؟!!!!!!!
همه دچار این عشق های دوران نوجوونی شدن ومیدونیم چیزی نیست که بشه با منطق و استدلال وعقل معاش شروع یا تمومش کنیم اصطلاحاباید مثل سرماخوردگی دوره اش طی بشه تا درمان بشیم
از اینکه با این پست طولانی سرتونو درد اوردم عذرخواهی میکنم
باز هم از نظرات و راهنمایی هاتون ممنونم
علاقه مندی ها (Bookmarks)