به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 3 از 3 نخستنخست 123
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 29 , از مجموع 29
  1. #21
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 16 بهمن 91 [ 17:34]
    تاریخ عضویت
    1390-10-12
    نوشته ها
    58
    امتیاز
    1,153
    سطح
    18
    Points: 1,153, Level: 18
    Level completed: 53%, Points required for next Level: 47
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    59

    تشکرشده 59 در 28 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: رضایت نمیدن (مخالفت خانواده با ازدواج با دوست پسر)

    دوست عزیز. نامت رو خوندم نظرات و تجربیات شخصیم رو بهت میگم. فقط بدون اگر انتقاده و تند، از زبون کسیه که یه زمانی مثل تو از پدرش دور بوده و حتی ازش منتفر، اما الان عاشقانه دوستش داره یه زمانی سلام کردن به پدرش واسش سخت بوده و حالا در مورد مهمترین موضوعات زندگی، پدرش باهاش مشورت میکنه. پدر من هم با ازدواج من با نامزدم مخالف بود اما الان باور داره و میگه که انتخاب درست و منطقی و خوبی انجام دادم. من هم 5 سال دوست نامزدم بودم و الان نامزدِ نامزدم. حالت رو خوب می فهمم و از صمیم قلب امیدوارم راه درست رو پیدا کنی. تفاوت بین داستان زندگیمون زیاده اما نه اونقدر که حرف هام رو به درک نکردن حالت ربط بدی عزیزم. پس به قول خودت بیطرفانه بخون و تو دلت نگو برو بابا، تو نمیفهمی من چی میکشم چون می فهمم. چیزی که نمی فهمم عجله و احساساتی بودن افراطیه توه.
    1- من شناختی از پدر شما ندارم اما اصلاً و ابداً این نامه رو مناسب نمیبینم. اولاً یه جاهایی پدرت شده "شما" ولی اغلب " تو" بودن و جمله هات مفرد، این خوب نیست. نگارشت هم که...
    2- کاملاً مشخصه نامه ات رو 100% احساسی نوشتی و فکر میکنم همه بهت گفتن که برخورد احساسی چه با دوستت، چه با پدرت تو این موقعیت اصلاً برخورد درستی نیست حتی اگر بخوای پدرت رو راضی کنی، با پیش کشیدن عشقت و احساست راه به جایی نمیبری
    3- قسمت اول نامت به من برخورد و مطمئن باش به پدرت بدتر بر میخوره شاید شما مطمئنی پدرت مغروره یا داره اشتباه میکنه( همونطور که ایشون هم مطمئنه شما داری اشتباه میکنی)، شاید الان خیلی ازش عصبانی و رنجیده و دلخوری اما اصلاً نه صلاح شماست و نه درسته که بخوای بهشون بگی"من نگرانتم!!!!!" این جمله بار معنایی منفیش فوق العاده زیاده دختر خوب، به نظر من در حد فحشه برای پدرت.شما داری ایشون رو نصیحت میکنی و انذار میدی، و من مطمئنم که از همون اول با خوندن اون جملات پدرتون خواهند رنجید و توجهی به باقی نامه شما نخواهند کرد(به نظر من حق دارن)
    4- شما ممکنه سال ها با پدرت انواع مشکلات رو داشتی، درگیر بودی باهاشون و عقایدشون رو نمیپذیرفتی. و گویا به قول خودت سکوت میکردی. حالا وقتی داری نظراتت رو میگی طبیعتاً به چشم ایشون عجیبه و نمیتونن بپذیرن و واکنش منفی نشون میدن(احتمالاٌ میگن پررو شدی،وقیح شدی، تو روی من وامیستی و ...). شما حق داری حرفها و نظراتت رو مؤدبانه و منطقی بگی، ایشون هم طبیعتاً تعجب می کنن. حتی اگر این اتفاق نمی افتاد و شما سر موضوعات دیگه هم بحث میکردی همین داستان بود پس حرفت رو بزن اما آرامش و ادبت رو هم در همه ی لحظات حفظ کن و بدون که زمان میبره تا پدرت این رو بپذیرن.
    5- از بحث کردن در مورد اختلافات قدیمی و مسائل جدید اما بی اهمیت با پدرت شدیداً پرهیز کن. الان وقت خوبی برای حل باقی مشکلات نیست. و بدون هزار تا ازین نامه ها هم که بنویسی نمیتونی یه آدم 50-60 ساله رو عوض کنی. شما باید توان و تمرکزت رو روی مثبت کردن دید پدرت به دوستت بذاری.
    6- دوست خوبم، داری راه رو اشتباه میری! فکر کنم بهت گفتم پدرت باید باور کنن و به این نتیجه برسن که شما داری عاقلانه و منطقی انتخاب میکنی و تصمیم میگیری اما شما تو نامت به خواستگارت(یادت نره، از دید پدرت اون فقط خواستگار شماس نه بیشتر!) میگی عشقم!! این واژه از دید بالای 90% پدر و مادرها یعنی " بچم خامه،داره اشتباه میکنه،نمیفهمه،احساساتی شده...." راستش من هم با خوندن قسمت هایی از نامه شما غلبه کامل احساسات رو بر منطقتون دیدم. یعنی چی که شما تو نامتون به پدرت میگی من در آغوش مرد دیگه ای به اون فکر میکنم؟! ببخشید رک میگم اما از نظر منِ جوونِ امروزی هم گفتن این جمله به یه پدر قدیمی یه جورایی وقاحته،قشنگ نیست،پذیرفته نیست
    7- نامت فعل و فاعل و جمله بندی بسیار بدی داره. نمیگم ادبی بنویس اما سعی کن با یه نگارش درست به پدرت نشون بدی که روی نوشتنش فکر کردی و زمان گذاشتی
    8- تأکیدت بر گریه کردن و حال خرابت از نظر پدرت تأییدیه بر همون احساساتی بودن انتخابت. محکم باش و در نامت از دلایل منطقیت بگو.
    9- گفتی "من نمیخوام با این نامه راضیت کنم". نمیدونم تا چه حد حرف دلت اینه اما اگر واقعاً هدفت از نامه این نیست دلیلی نداره بنویسیش، گفتم الان وقت خوبی واسه حل مشکلات قدیمی و گله گذاری نیست.
    10- حتما به مشاورت ادامه بده. تلاش کن حتی اگر پدرت سرده تو رابطت رو باهاشون گرمتر کنی. سعی کن دلخوری های قدیمیت رو فراموش کنی و بهشون محبت کنی.
    11- نگفتی، به اون آقا گفتی خانوادش مجدد اقدام کنن و تماس بگیرن برای خواستگاری؟ایشون قبول کرد؟ این کار میتونه به پدرت نشون بده که تصمیم اون آقا جدیه
    12- شما نامت رو جوری نوشتی که مفهومش اینه" بابا،من مطمئنم شما داری اشتباه میکنی اما خودت نمیفهمی. من انتخابم رو کردم. راهی هم برای منصرف کردنم نداری.وظیفت این بود همون اول که گفتم همه جوره حمایتم میکردی و به انتخاب من احترام میذاشتی" خب راستش شاید من اگر یه پدر قدیمی بودم از این لحن شاااااااکی میشدم اساسی. شما باید به پدرت می فهموندی که دوستشون داری(نه فقط با تکرار و قسم و ...)، به نظراتشون احترام میذاری، حاضری روی انتقادها و نکات منفیِ منطقی که از خواستگارت(نه عشقت) میگن فکر کنی و اگر خودت با عقلت به این نتیجه رسیدی که اون انتخاب مناسبی نیست، به خواستگاریش جواب رد بدی. شاید الان بگی عمراً اینا رو نمیگم و ...اما بدون فقط وقتی موفق میشی که از در منطق وارد بشی و به پدرت ثابت کنی انتخابت بر اساس عقل و منطق هم درسته. اینجوری بهش کمک میکنی روی اون فکر کنه،مطمئن باش بخوان یا نخوان خوبی هاش رو هم میبینن. و شما هم می تونی با حرف های به جا و نظرات عقلانی ات نقاط قوت دوستت رو در نظرشون پررنگ کنی
    13- نامه برای شروع خوبه اما کم کم باید سعی کنی سر صحبت رو باز کنی. میدونم می ترسی، میدونم خیلییییییی سخته اما به خودت ثابت کن بزرگ و بالغی و شرایط مکالمه با پدرت رو با خونسردی، آرامش و ادب مدیریت کن
    14- برانگیختن احساسات پدرانه و جلب محبت و اطمینان از این که پدرت رو دوست داری و نمیخوای توی روشون وایستی و ترکشون کنی خیلی خوبه اما نباید افراطی باشه که باعث بشه فکر کنن راست نیست یا کلکه. باید به جا و با سیاست مطرح کنی
    15- محکم برخورد کن اما نه مغرورانه. میگی پدرت مغروره اما در نامت رد پای غرور در خودت رو هم میشه دید. یادت باشه بخوایم یا نخوایم تا خودسازی نکنیم مجموعه ای از رفتارهای درست و نادرست پدرو مادر هامون رو یدک میکشیم. حرفت رو به پدرت بزن اما همونجوری که انتظار داری بقیه، نظرات مخالف رو بشنون و روش فکر کنن خودت هم همین کار رو بکن
    16- آخر گفتم اما از همه مهمتره: تلاشت رو بکن که بعداً حسرت نخوری اما به خدا و حکمتش اعتماد داشته باش. بسپار به خودش و چیزی رو به زور ازش نخواه
    امیدوارم تونسته باشم با پرحرفی هام بهت کمکی کرده باشم دوست خوبم.

  2. 2 کاربر از پست مفید bahar_t تشکرکرده اند .

    bahar_t (سه شنبه 04 بهمن 90)

  3. #22
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 22 تیر 95 [ 16:53]
    تاریخ عضویت
    1390-8-28
    نوشته ها
    744
    امتیاز
    8,604
    سطح
    62
    Points: 8,604, Level: 62
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 146
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    1,594

    تشکرشده 1,946 در 612 پست

    Rep Power
    88
    Array

    RE: رضایت نمیدن (مخالفت خانواده با ازدواج با دوست پسر)

    1.نامه رو میتونی به پدرت بدی ..................اما هیچ تاثیری که نداره بلکه تاثی عکس هم داره

    2.خانوادتو راضی کن !کسیو میشناسم که به خاطر طلاق پدر مادرش بدون اجازه و رضایت پدر با رای دادگاه عقد کرد اما پدرش تو عروسیش شرکت نکرد و... شاید اون دختر خوشبخت شه و همه میدونستن مشکل از پدرشه اما دل اون پدر شکست و....

    3.همه تلاشتو بکن همه ی تلاش اما با این نامت معلوم میشه روندت مثل قبله و در واقع درونت تغییری نکرده با توجه بیشتر پستهای کارشناسها و پیشنهاد های دوستانو بخون

    فقط خودت میتونی به خودت و زندگیت کمک کنی

  4. 3 کاربر از پست مفید جوانه؟؟؟ تشکرکرده اند .

    جوانه؟؟؟ (چهارشنبه 12 بهمن 90)

  5. #23
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 05 بهمن 90 [ 03:05]
    تاریخ عضویت
    1390-10-17
    نوشته ها
    13
    امتیاز
    953
    سطح
    16
    Points: 953, Level: 16
    Level completed: 53%, Points required for next Level: 47
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered500 Experience Points
    تشکرها
    8

    تشکرشده 8 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: رضایت نمیدن (مخالفت خانواده با ازدواج با دوست پسر)

    ممنون از دوستای خوبم به خاطر راهنمایی هاشون

    نقل قول نوشته اصلی توسط bahar_t
    دوست عزیز. نامت رو خوندم نظرات و تجربیات شخصیم رو بهت میگم. فقط بدون اگر انتقاده و تند، از زبون کسیه که یه زمانی مثل تو از پدرش دور بوده و حتی ازش منتفر، اما الان عاشقانه دوستش داره یه زمانی سلام کردن به پدرش واسش سخت بوده و حالا در مورد مهمترین موضوعات زندگی، پدرش باهاش مشورت میکنه. پدر من هم با ازدواج من با نامزدم مخالف بود اما الان باور داره و میگه که انتخاب درست و منطقی و خوبی انجام دادم. من هم 5 سال دوست نامزدم بودم و الان نامزدِ نامزدم. حالت رو خوب می فهمم و از صمیم قلب امیدوارم راه درست رو پیدا کنی. تفاوت بین داستان زندگیمون زیاده اما نه اونقدر که حرف هام رو به درک نکردن حالت ربط بدی عزیزم. پس به قول خودت بیطرفانه بخون و تو دلت نگو برو بابا، تو نمیفهمی من چی میکشم چون می فهمم. چیزی که نمی فهمم عجله و احساساتی بودن افراطیه توه.
    1- من شناختی از پدر شما ندارم اما اصلاً و ابداً این نامه رو مناسب نمیبینم. اولاً یه جاهایی پدرت شده "شما" ولی اغلب " تو" بودن و جمله هات مفرد، این خوب نیست. نگارشت هم که...
    2- کاملاً مشخصه نامه ات رو 100% احساسی نوشتی و فکر میکنم همه بهت گفتن که برخورد احساسی چه با دوستت، چه با پدرت تو این موقعیت اصلاً برخورد درستی نیست حتی اگر بخوای پدرت رو راضی کنی، با پیش کشیدن عشقت و احساست راه به جایی نمیبری
    3- قسمت اول نامت به من برخورد و مطمئن باش به پدرت بدتر بر میخوره شاید شما مطمئنی پدرت مغروره یا داره اشتباه میکنه( همونطور که ایشون هم مطمئنه شما داری اشتباه میکنی)، شاید الان خیلی ازش عصبانی و رنجیده و دلخوری اما اصلاً نه صلاح شماست و نه درسته که بخوای بهشون بگی"من نگرانتم!!!!!" این جمله بار معنایی منفیش فوق العاده زیاده دختر خوب، به نظر من در حد فحشه برای پدرت.شما داری ایشون رو نصیحت میکنی و انذار میدی، و من مطمئنم که از همون اول با خوندن اون جملات پدرتون خواهند رنجید و توجهی به باقی نامه شما نخواهند کرد(به نظر من حق دارن)
    4- شما ممکنه سال ها با پدرت انواع مشکلات رو داشتی، درگیر بودی باهاشون و عقایدشون رو نمیپذیرفتی. و گویا به قول خودت سکوت میکردی. حالا وقتی داری نظراتت رو میگی طبیعتاً به چشم ایشون عجیبه و نمیتونن بپذیرن و واکنش منفی نشون میدن(احتمالاٌ میگن پررو شدی،وقیح شدی، تو روی من وامیستی و ...). شما حق داری حرفها و نظراتت رو مؤدبانه و منطقی بگی، ایشون هم طبیعتاً تعجب می کنن. حتی اگر این اتفاق نمی افتاد و شما سر موضوعات دیگه هم بحث میکردی همین داستان بود پس حرفت رو بزن اما آرامش و ادبت رو هم در همه ی لحظات حفظ کن و بدون که زمان میبره تا پدرت این رو بپذیرن.
    5- از بحث کردن در مورد اختلافات قدیمی و مسائل جدید اما بی اهمیت با پدرت شدیداً پرهیز کن. الان وقت خوبی برای حل باقی مشکلات نیست. و بدون هزار تا ازین نامه ها هم که بنویسی نمیتونی یه آدم 50-60 ساله رو عوض کنی. شما باید توان و تمرکزت رو روی مثبت کردن دید پدرت به دوستت بذاری.
    6- دوست خوبم، داری راه رو اشتباه میری! فکر کنم بهت گفتم پدرت باید باور کنن و به این نتیجه برسن که شما داری عاقلانه و منطقی انتخاب میکنی و تصمیم میگیری اما شما تو نامت به خواستگارت(یادت نره، از دید پدرت اون فقط خواستگار شماس نه بیشتر!) میگی عشقم!! این واژه از دید بالای 90% پدر و مادرها یعنی " بچم خامه،داره اشتباه میکنه،نمیفهمه،احساساتی شده...." راستش من هم با خوندن قسمت هایی از نامه شما غلبه کامل احساسات رو بر منطقتون دیدم. یعنی چی که شما تو نامتون به پدرت میگی من در آغوش مرد دیگه ای به اون فکر میکنم؟! ببخشید رک میگم اما از نظر منِ جوونِ امروزی هم گفتن این جمله به یه پدر قدیمی یه جورایی وقاحته،قشنگ نیست،پذیرفته نیست
    7- نامت فعل و فاعل و جمله بندی بسیار بدی داره. نمیگم ادبی بنویس اما سعی کن با یه نگارش درست به پدرت نشون بدی که روی نوشتنش فکر کردی و زمان گذاشتی
    8- تأکیدت بر گریه کردن و حال خرابت از نظر پدرت تأییدیه بر همون احساساتی بودن انتخابت. محکم باش و در نامت از دلایل منطقیت بگو.
    9- گفتی "من نمیخوام با این نامه راضیت کنم". نمیدونم تا چه حد حرف دلت اینه اما اگر واقعاً هدفت از نامه این نیست دلیلی نداره بنویسیش، گفتم الان وقت خوبی واسه حل مشکلات قدیمی و گله گذاری نیست.
    10- حتما به مشاورت ادامه بده. تلاش کن حتی اگر پدرت سرده تو رابطت رو باهاشون گرمتر کنی. سعی کن دلخوری های قدیمیت رو فراموش کنی و بهشون محبت کنی.
    11- نگفتی، به اون آقا گفتی خانوادش مجدد اقدام کنن و تماس بگیرن برای خواستگاری؟ایشون قبول کرد؟ این کار میتونه به پدرت نشون بده که تصمیم اون آقا جدیه
    12- شما نامت رو جوری نوشتی که مفهومش اینه" بابا،من مطمئنم شما داری اشتباه میکنی اما خودت نمیفهمی. من انتخابم رو کردم. راهی هم برای منصرف کردنم نداری.وظیفت این بود همون اول که گفتم همه جوره حمایتم میکردی و به انتخاب من احترام میذاشتی" خب راستش شاید من اگر یه پدر قدیمی بودم از این لحن شاااااااکی میشدم اساسی. شما باید به پدرت می فهموندی که دوستشون داری(نه فقط با تکرار و قسم و ...)، به نظراتشون احترام میذاری، حاضری روی انتقادها و نکات منفیِ منطقی که از خواستگارت(نه عشقت) میگن فکر کنی و اگر خودت با عقلت به این نتیجه رسیدی که اون انتخاب مناسبی نیست، به خواستگاریش جواب رد بدی. شاید الان بگی عمراً اینا رو نمیگم و ...اما بدون فقط وقتی موفق میشی که از در منطق وارد بشی و به پدرت ثابت کنی انتخابت بر اساس عقل و منطق هم درسته. اینجوری بهش کمک میکنی روی اون فکر کنه،مطمئن باش بخوان یا نخوان خوبی هاش رو هم میبینن. و شما هم می تونی با حرف های به جا و نظرات عقلانی ات نقاط قوت دوستت رو در نظرشون پررنگ کنی
    13- نامه برای شروع خوبه اما کم کم باید سعی کنی سر صحبت رو باز کنی. میدونم می ترسی، میدونم خیلییییییی سخته اما به خودت ثابت کن بزرگ و بالغی و شرایط مکالمه با پدرت رو با خونسردی، آرامش و ادب مدیریت کن
    14- برانگیختن احساسات پدرانه و جلب محبت و اطمینان از این که پدرت رو دوست داری و نمیخوای توی روشون وایستی و ترکشون کنی خیلی خوبه اما نباید افراطی باشه که باعث بشه فکر کنن راست نیست یا کلکه. باید به جا و با سیاست مطرح کنی
    15- محکم برخورد کن اما نه مغرورانه. میگی پدرت مغروره اما در نامت رد پای غرور در خودت رو هم میشه دید. یادت باشه بخوایم یا نخوایم تا خودسازی نکنیم مجموعه ای از رفتارهای درست و نادرست پدرو مادر هامون رو یدک میکشیم. حرفت رو به پدرت بزن اما همونجوری که انتظار داری بقیه، نظرات مخالف رو بشنون و روش فکر کنن خودت هم همین کار رو بکن
    16- آخر گفتم اما از همه مهمتره: تلاشت رو بکن که بعداً حسرت نخوری اما به خدا و حکمتش اعتماد داشته باش. بسپار به خودش و چیزی رو به زور ازش نخواه
    امیدوارم تونسته باشم با پرحرفی هام بهت کمکی کرده باشم دوست خوبم.
    ممنونم دوست خوبم رو تک تک این حرفا فکر می کنم و تو خودم تغییراتی رو ایجاد می کنم

  6. #24
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    جمعه 19 تیر 94 [ 19:52]
    تاریخ عضویت
    1390-7-30
    نوشته ها
    1,886
    امتیاز
    17,095
    سطح
    83
    Points: 17,095, Level: 83
    Level completed: 49%, Points required for next Level: 255
    Overall activity: 61.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocial1000 Experience Points10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    9,194

    تشکرشده 9,663 در 1,930 پست

    Rep Power
    212
    Array

    RE: رضایت نمیدن (مخالفت خانواده با ازدواج با دوست پسر)

    اون اول که تاپیک زدی مشکلت رو خوندم خواستم جواب بدم اما چون مشکلت حساس بود جرئت نکردم.
    این نامه رو هم جسته گریخته خوندم.جوابای دیگه رو چون طولانی بود نخوندم پس شاید حرفام تکراری باشه
    منم دقیقا شرایط تو رو داشتم و تو خونمون دقیقا جهنمی به پا شده بود حتی مثل تو یه نامه به پدرم نوشتم....اما اصلا فایده نداشت
    اخلاقی که از پدرت گفتی کمی شبیه پدر منه...اینا رو گفتم که بدونی تجربه کردم

    حالا توصیه من به تو اینه که اون نامه رو به پدرت نده.بعید میدونم پدرت با این اخلاقش سوزو گداز عاشقانه دخترش رو برای یه پسر بپسنده.

    میدونم شرایط حساسی داری اما باید کمی صبر کنی.اصرار بیش از اندازه تو به این وصلت فقط اونا رو مخالفتر میکنه.
    پدرها دوست ندارن دخترشون بخاطر یه پسردیگه تو روشون وایسه و بگه من اینو میخوام.خوب اونا هم ازمشکل تو خبر ندارن که ...دلشون میخواد دخترشون به روال عادی ازدواج کنه...

    ترجیح میدن دخترشون شرم و حیای دخترونه داشته باشه...برای ازدواج دست دست کنه...
    تو الان اونو مثه شوهرت میبینی اما برای خونوادت یه پسر غریبه است که داره دخترشونو گول میزنه و دخترشون هم تو روشون وایساده.

    من که این شرایط رو تجربه کردم بهت میگم دیگه اصرار رو میذاری کنار و میگی هر چی پدرم بگه...
    حتی به خونواده اون پسر هم همینو میگی.
    اونا اگه واقعا مایل به این وصلت باشن تلاششون رو دو چندان میکنن تا موافقت پدرت رو بگیرن.
    رابطه جنسیت رو هم از همین الان قطع کن.

    توی روند خواستگاری دختر باید ناز باشه و پسر نیاز.این که بخاطر مشکل بوجود اومده این روند رو بهم بزنی دردی ازت دوا نمیکنه.

    مطمئن باش سرسنگین بودن و گفتن اینکه حرف پدرت حرف توئه مثل ابی روی اتیش دلشونه.
    مطمئن باش اگه خونواده پسر اصرار کنن کم کم پدرت تمایل پیدا میکنه باهاش اشنا بشه اما این در صورتیه که تو دیگه اصرار نکنی.
    ضمنا این حرفت ارج و قرب تو رو پیش خونواده اون پسر هم بالا میبره

  7. کاربر روبرو از پست مفید بهار.زندگی تشکرکرده است .

    بهار.زندگی (چهارشنبه 05 بهمن 90)

  8. #25
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 11 اسفند 90 [ 09:48]
    تاریخ عضویت
    1390-5-28
    نوشته ها
    1
    امتیاز
    1,102
    سطح
    18
    Points: 1,102, Level: 18
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 98
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    1
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array

    RE: رضایت نمیدن (مخالفت خانواده با ازدواج با دوست پسر)

    سلام دوست عزیز

    پست‌های تاپیکو دو بار به صورت کامل خوندم. مشاوران عزیز همدردی - که خدا حفظشون کنه - راهنمایی‌های خیلی خوبی کردن. با اجازه‌ی بزرگترای انجمن منم دوست داشتم نظرمو بگم

    ببین negsa جان، تو در ارتباط با دوست‌پسرت ( بهتره بگیم خواستگار.. اینجوری بهتره ) قبل از این‌که مراحل انتخاب همسرو بگذرونی دچار ارتباط‌های عاطفی و از اون بدتر ارتباط‌های لمسی و ... شدی. این‌جور ارتباط‌ها باعث ایجاد علاقه‌ی برخواسته از احساس ( و نه عقل ) میشه. سو‌ء تفاهم نشه، من نمی‌خوام بگم تمام علاقت به این پسر صرفا به خاطر حرفای عاشقانه و اینجور چیزا هستش. ممکنه اون ابتدا یه شناخت اندکِ عاقلانه باعث جذب شدنت شده باشه. ولی بیا قبول کنیم که بعد از ابراز احساسات و در ادامه ارتباطات لمسی هر چقدر بیشتر گذشته، تواناییت برای شناخت عاقلانه‌ی خواستگارت کمتر شده و باور کن اون شناخت اندکِ اول رابطتون اصلا برای جواب مثبت دادن به خواستگارت کافی نیست.
    مطمئنم که دوست نداری آینده‌ی خودت و کسی که دوستش داری پر از سختی و فشارهای عصبی و خدای نکرده طلاق باشه. پس خواهش می‌کنم قبل از هر چیزی به فکر شناخت کامل خواستگارت توی یه جو غیراحساسی باش.
    به خودت فرصت بده. اولین و مهم‌ترین کاری که باید بکنی اینه که رابطه‌های لمسی رو کاملا قطع کنی حتی دست‌ دادن رو هم ممنوع کن. ارتباط‌های لمسی برای آقایون و بالاخص خواستگار تو که طبق گفتت آدم معتقدیه، خیلی جذاب و لذت‌بخشه و همین ممکنه باعث علاقه‌ی به دور از عقل بشه. کار سختی هم در پیش نداری، چون اگه شناختت درست باشه و خواستگارت آدم بااخلاق و معتقدی باشه خیلی راحت می‌تونی قانعش کنی.
    و همچنین در راستای قطع کردن رابطه‌های لمسی، دیگه خونشون نرو. بالاخره قبح اون کارا براتون ریخته ... وقتی یه جا با هم تنها باشین و شرایط محیا باشه، خیلی سخته که بتونین خودتونو نگه دارین (مخصوصا برای جناب خواستگار) ... قرار‌هاتونو توی مکان‌های عمومی و غیررمانتیک بزارین.
    رابطه‌ی احساسی و ابراز علاقرو هم به تدریج کم و قطعش کن تا بتونی با عقلت در مورد دوست داشتن یا نداشتنش تصمیم بگیری... اول ابراز علاقه‌ی مستقیمو حذف کنین.. بعدش هم به تدریج هر حرفیو که میزنین و می‌دونین احساساتتونو تحریک می‌کنه، حذف کنین. دیگه فکر کنم دو نفری پیش هر مشاوری هم که برین بهتون بگه که رابطه‌ی احساسی قبل از قطعی شدن ازدواج، جز سم چیز دیگه‌ای نیست. اگه هر دوتون واقعا همدیگرو دوست داشته باشین، حتما خوبی همدیگرو می‌خواین و حاضر میشین که سم به خورد همدیگه ندین.
    negsa جان، به آینده‌ی خودت و خواستگارت رحم کن و این کارا رو حتما انجام بده... غیر احساسی کردن رابطه و تصمیم عقلانی گرفتن در مورد خواستگارت شاید یه چیزی حدود ۲ سال طول بکشه. ولی باور کن ارزششو داره. و فکر کنم این حرفم درست باشه که اگه خواستگارت تو رو واقعا بخواد، نه تنها به خاطر تو این دو سالو صبر می‌کنه، بلکه به خاطر این‌که داری این رابطرو به سمت یه رابطه‌ی سالم هدایت می‌کنی بیشتر ازت خوشش میاد. حتما با هم پیش مشاور برین و برای سالم کردن رابطتون کمک بخواین تا منجر به یه تصمیم درست بشه.
    با پدر و مادرت هم در مورد اجازه‌ی ازدواج بحث نکن. اون نامرو هم به هیچ‌وجه نده. جز تاثیر منفی تاثیر دیگه‌ای نداره.
    از پدرت هم چیزی به دل نگیر. دختر خوب، تو فقط ۲۱ سالته ... و با توجه به نوع رابطه‌ای که با خواستگارت داشتی الان خیلی احساسی هستی. پدرت هم این موضوعو حس کرده و نمی‌تونه قبول کنه که دخترش با یه تصمیم احساسی وارد زندگی مشترک بشه. خواستگارتو قانع کن که رابطه‌ی احساسیو حذف کنین و بعد با هم پیش مشاور برین تا برای این کار کمکتون کنه و رابطتون شناختی مطلق بشه. بعد از حذف احساس، عاقلانه تصمیم بگیر. اون‌موقع وقتی بعد از ۲ سال خواستگارت دومرتبه اومد خواستگاری، هم پدرت متوجه میشه که خواستگارت تو رو واقعا می‌خواد و هم تو دلایلی منطقی خواهی داشت که پدرت با ازدواجتون موافقت کنه.
    negsa جان، همون‌طور که بالا توضیح دادم،اگه توی اجرای هر مورد خواستگارت جا بزنه نشون‌دهنده‌ی اینه که با تمام وجودش تو رو نمی‌خواسته و به خاطر رابطه‌ی احساسی ( و بیشتر جنسی!) بهت علاقه‌مند شده، در نتیجه ارزش وجود تو رو نداشته پس نگران نباش که با این موضوع اونو از دست بدی.
    البته من نگرانی تو رو در مورد از دست دادنش درک می‌کنم. شاید به خاطر رابطه‌ای که باهاش داشتی، الان حتما بخوای باهاش بمونی.. اما دختر خوب اگه خواستگارت ارزش تو رو نداشته باشه و تو باهاش بمونی اونوقت تا آخر عمر چیزی جز زجر کشیدن گیرت نمیاد. پس حتما این کارو انجام بده.

    در آخر چون از خانواده‌ی معتقدی هستی میگم ... از این کارایی که کردی توبه کن که اگه واقعا توبه کنی خدا می‌بخشتتو همه‌ی کارارو درست می‌کنه.
    امیدوارم تو این راه موفق باشی

  9. کاربر روبرو از پست مفید A.H تشکرکرده است .

    A.H (چهارشنبه 05 بهمن 90)

  10. #26
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 05 بهمن 90 [ 03:05]
    تاریخ عضویت
    1390-10-17
    نوشته ها
    13
    امتیاز
    953
    سطح
    16
    Points: 953, Level: 16
    Level completed: 53%, Points required for next Level: 47
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered500 Experience Points
    تشکرها
    8

    تشکرشده 8 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: رضایت نمیدن (مخالفت خانواده با ازدواج با دوست پسر)

    نقل قول نوشته اصلی توسط A.H
    سلام دوست عزیز

    پست‌های تاپیکو دو بار به صورت کامل خوندم. مشاوران عزیز همدردی - که خدا حفظشون کنه - راهنمایی‌های خیلی خوبی کردن. با اجازه‌ی بزرگترای انجمن منم دوست داشتم نظرمو بگم

    ببین negsa جان، تو در ارتباط با دوست‌پسرت ( بهتره بگیم خواستگار.. اینجوری بهتره ) قبل از این‌که مراحل انتخاب همسرو بگذرونی دچار ارتباط‌های عاطفی و از اون بدتر ارتباط‌های لمسی و ... شدی. این‌جور ارتباط‌ها باعث ایجاد علاقه‌ی برخواسته از احساس ( و نه عقل ) میشه. سو‌ء تفاهم نشه، من نمی‌خوام بگم تمام علاقت به این پسر صرفا به خاطر حرفای عاشقانه و اینجور چیزا هستش. ممکنه اون ابتدا یه شناخت اندکِ عاقلانه باعث جذب شدنت شده باشه. ولی بیا قبول کنیم که بعد از ابراز احساسات و در ادامه ارتباطات لمسی هر چقدر بیشتر گذشته، تواناییت برای شناخت عاقلانه‌ی خواستگارت کمتر شده و باور کن اون شناخت اندکِ اول رابطتون اصلا برای جواب مثبت دادن به خواستگارت کافی نیست.
    مطمئنم که دوست نداری آینده‌ی خودت و کسی که دوستش داری پر از سختی و فشارهای عصبی و خدای نکرده طلاق باشه. پس خواهش می‌کنم قبل از هر چیزی به فکر شناخت کامل خواستگارت توی یه جو غیراحساسی باش.
    به خودت فرصت بده. اولین و مهم‌ترین کاری که باید بکنی اینه که رابطه‌های لمسی رو کاملا قطع کنی حتی دست‌ دادن رو هم ممنوع کن. ارتباط‌های لمسی برای آقایون و بالاخص خواستگار تو که طبق گفتت آدم معتقدیه، خیلی جذاب و لذت‌بخشه و همین ممکنه باعث علاقه‌ی به دور از عقل بشه. کار سختی هم در پیش نداری، چون اگه شناختت درست باشه و خواستگارت آدم بااخلاق و معتقدی باشه خیلی راحت می‌تونی قانعش کنی.
    و همچنین در راستای قطع کردن رابطه‌های لمسی، دیگه خونشون نرو. بالاخره قبح اون کارا براتون ریخته ... وقتی یه جا با هم تنها باشین و شرایط محیا باشه، خیلی سخته که بتونین خودتونو نگه دارین (مخصوصا برای جناب خواستگار) ... قرار‌هاتونو توی مکان‌های عمومی و غیررمانتیک بزارین.
    رابطه‌ی احساسی و ابراز علاقرو هم به تدریج کم و قطعش کن تا بتونی با عقلت در مورد دوست داشتن یا نداشتنش تصمیم بگیری... اول ابراز علاقه‌ی مستقیمو حذف کنین.. بعدش هم به تدریج هر حرفیو که میزنین و می‌دونین احساساتتونو تحریک می‌کنه، حذف کنین. دیگه فکر کنم دو نفری پیش هر مشاوری هم که برین بهتون بگه که رابطه‌ی احساسی قبل از قطعی شدن ازدواج، جز سم چیز دیگه‌ای نیست. اگه هر دوتون واقعا همدیگرو دوست داشته باشین، حتما خوبی همدیگرو می‌خواین و حاضر میشین که سم به خورد همدیگه ندین.
    negsa جان، به آینده‌ی خودت و خواستگارت رحم کن و این کارا رو حتما انجام بده... غیر احساسی کردن رابطه و تصمیم عقلانی گرفتن در مورد خواستگارت شاید یه چیزی حدود ۲ سال طول بکشه. ولی باور کن ارزششو داره. و فکر کنم این حرفم درست باشه که اگه خواستگارت تو رو واقعا بخواد، نه تنها به خاطر تو این دو سالو صبر می‌کنه، بلکه به خاطر این‌که داری این رابطرو به سمت یه رابطه‌ی سالم هدایت می‌کنی بیشتر ازت خوشش میاد. حتما با هم پیش مشاور برین و برای سالم کردن رابطتون کمک بخواین تا منجر به یه تصمیم درست بشه.
    با پدر و مادرت هم در مورد اجازه‌ی ازدواج بحث نکن. اون نامرو هم به هیچ‌وجه نده. جز تاثیر منفی تاثیر دیگه‌ای نداره.
    از پدرت هم چیزی به دل نگیر. دختر خوب، تو فقط ۲۱ سالته ... و با توجه به نوع رابطه‌ای که با خواستگارت داشتی الان خیلی احساسی هستی. پدرت هم این موضوعو حس کرده و نمی‌تونه قبول کنه که دخترش با یه تصمیم احساسی وارد زندگی مشترک بشه. خواستگارتو قانع کن که رابطه‌ی احساسیو حذف کنین و بعد با هم پیش مشاور برین تا برای این کار کمکتون کنه و رابطتون شناختی مطلق بشه. بعد از حذف احساس، عاقلانه تصمیم بگیر. اون‌موقع وقتی بعد از ۲ سال خواستگارت دومرتبه اومد خواستگاری، هم پدرت متوجه میشه که خواستگارت تو رو واقعا می‌خواد و هم تو دلایلی منطقی خواهی داشت که پدرت با ازدواجتون موافقت کنه.
    negsa جان، همون‌طور که بالا توضیح دادم،اگه توی اجرای هر مورد خواستگارت جا بزنه نشون‌دهنده‌ی اینه که با تمام وجودش تو رو نمی‌خواسته و به خاطر رابطه‌ی احساسی ( و بیشتر جنسی!) بهت علاقه‌مند شده، در نتیجه ارزش وجود تو رو نداشته پس نگران نباش که با این موضوع اونو از دست بدی.
    البته من نگرانی تو رو در مورد از دست دادنش درک می‌کنم. شاید به خاطر رابطه‌ای که باهاش داشتی، الان حتما بخوای باهاش بمونی.. اما دختر خوب اگه خواستگارت ارزش تو رو نداشته باشه و تو باهاش بمونی اونوقت تا آخر عمر چیزی جز زجر کشیدن گیرت نمیاد. پس حتما این کارو انجام بده.

    در آخر چون از خانواده‌ی معتقدی هستی میگم ... از این کارایی که کردی توبه کن که اگه واقعا توبه کنی خدا می‌بخشتتو همه‌ی کارارو درست می‌کنه.
    امیدوارم تو این راه موفق باشی
    ممنون از راهنماییت دوست خوبم.من از اون روزی که اینجا مسئله ام رو عنوان کردم رابطه جنسیمو باهاش قطع کردم و دیدنامونو به حداقل ممکن رسوندیم...من خیلی باید تلاش کنم تا عقلم بر احساسم غالب شه.اینو خوب می دونم.اما همه تلاشمو می کنم...
    همش هم تو این مسیر دارم از خدا کمک می خوام...شما هم دعا کنید .و باز هم ممنون

  11. #27
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 21 شهریور 91 [ 20:46]
    تاریخ عضویت
    1391-5-14
    نوشته ها
    8
    امتیاز
    481
    سطح
    9
    Points: 481, Level: 9
    Level completed: 62%, Points required for next Level: 19
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    3

    تشکرشده 3 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: رضایت نمیدن (مخالفت خانواده با ازدواج با دوست پسر)

    سلام دوست خوبم
    من تازه با همدردی آشناشدم نمیدونم این حرفات مال کی هست ولی شرایطت خیلی شبیه منه؛منم سر ازدواج با پسرمورد علاقم با خانوادم مشکل دارم.منم مثل تو رفتم پیش مشاور و گفت میتونی به دوستت پایبندبمونی.من تو زندگیه خیلیادیدم که عشق برتراز سرمایه های دنیاییه.اونطورکه گفتی دوستتون واقعاشمارومیخوان پس مطمئنا برای رفاهتونم همه تلاششوخواهدکرد.فقط پیش دوستتون از خانوادت به بدی یادنکنین ودوستتونوتشویق کنین به کار کردن وزحمت کشیدن.برای جنینتم توبه کن این کارت خواسته یا ناخواسته اشتباه بوده.پدرتم بالاخره مجبوره کناربیاد.نامتو هم امیدوارم پدرت بدون تعصب خونده باشه که شک دارم!اماشماتلاشتونوکردین واین مهمه.امیدوارم خوشبخت بشین عزیزم.

  12. #28
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 15 مهر 91 [ 18:17]
    تاریخ عضویت
    1391-5-14
    نوشته ها
    16
    امتیاز
    475
    سطح
    9
    Points: 475, Level: 9
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 25
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    23

    تشکرشده 26 در 10 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: رضایت نمیدن (مخالفت خانواده با ازدواج با دوست پسر)

    اصلا نميخام سرزنشت كنم ولي تو اشتباه كردي، الان بشين منطقي فكر كن كه اين آقا واقعا هموني هست كه فكر ميكني برو پيش مشاور البته اول از خدا بخواه كه مطمنئا جوابتو ميده

  13. #29
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 16 اردیبهشت 94 [ 09:58]
    تاریخ عضویت
    1389-9-28
    محل سکونت
    ایران_شیراز
    نوشته ها
    3,166
    امتیاز
    21,370
    سطح
    92
    Points: 21,370, Level: 92
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 980
    Overall activity: 9.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassOverdrive1000 Experience Points10000 Experience Points
    تشکرها
    14,388

    تشکرشده 15,106 در 3,401 پست

    حالت من
    Shad
    Rep Power
    338
    Array

    RE: رضایت نمیدن (مخالفت خانواده با ازدواج با دوست پسر)

    نقل قول نوشته اصلی توسط keyvan
    لطفا" در تایپک های تاریخ گذشته پست ارسال نکنید، توجه به تاپیکهای زنده موجب میشود،زحمات شما بی ثمر نباشد


 
صفحه 3 از 3 نخستنخست 123

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. دختری را دوست دارم که میدانم او قبلا پسری دیگر را دوست داشته، چیکار کنم؟
    توسط behroozoorheb در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 22
    آخرين نوشته: دوشنبه 22 اردیبهشت 93, 06:42
  2. پسری را دوست دارم که داره ازم فاصله میگیره
    توسط mahkameh در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 26
    آخرين نوشته: سه شنبه 22 بهمن 92, 08:42
  3. دوست داشتن دختری که با پسر دیگری است و می گوید مرا دوست دارد
    توسط mehdi1369 در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: شنبه 28 آبان 90, 11:29
  4. من دوست پسر دوست صمیمیم رو دوست دارم
    توسط MisS AviatoR در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 12
    آخرين نوشته: شنبه 28 اسفند 89, 12:00

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 10:02 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.