به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 12 از 17 نخستنخست ... 234567891011121314151617 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 111 تا 120 , از مجموع 168
  1. #111
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 08 تیر 98 [ 05:40]
    تاریخ عضویت
    1389-9-30
    نوشته ها
    1,362
    امتیاز
    19,687
    سطح
    88
    Points: 19,687, Level: 88
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 163
    Overall activity: 25.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger Second Class1000 Experience PointsVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    7,910

    تشکرشده 7,657 در 1,487 پست

    Rep Power
    151
    Array

    RE: زنگ نقاشی (بزرگسالان وارد نشوند )

    (چیزی به ذهنم نرسید توی این وقت کم.
    با یه کمی تقلب، موضوعم رو انتخاب کردم.)


    روزی که با دوستم قهر کردم

    (یا دوستم با من قهر کرد) (یا کلاً دعوامون شده بود) (یا زده بودیم به تیپ و تاپ هم) (یا ... )

  2. 17 کاربر از پست مفید دختر مهربون تشکرکرده اند .

    دختر مهربون (پنجشنبه 16 شهریور 91)

  3. #112
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 03 شهریور 94 [ 14:10]
    تاریخ عضویت
    1390-6-12
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    1,076
    امتیاز
    13,834
    سطح
    76
    Points: 13,834, Level: 76
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 216
    Overall activity: 7.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdrive1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    6,166

    تشکرشده 6,121 در 1,114 پست

    Rep Power
    122
    Array

    RE: زنگ نقاشی (بزرگسالان وارد نشوند )




    جلوی خونمون ی پارکی بود با دوستم می رفتیم تاپ بازی
    همیشه زور می گفت بیشتر می شست رو تاپ
    یه روز نذاشتم بشینه بهش گفتم همیشه تو می شینی ،بعد دیر میشه باید بریم خونه،سر این دعوا مون شد.
    قهر شدیم
    کل تابستون قهر بودیم دوبار خواستم آشتی کنم ولی حرف نزد،مامانشم اومد آشتی مون بده آشتی نکرد.
    تابستون که تموم شد از اون محل رفتن و ما همچنان قهر موندیم!
    اسمش زهرا بود .


  4. 18 کاربر از پست مفید نازنین آریایی تشکرکرده اند .

    نازنین آریایی (پنجشنبه 16 شهریور 91)

  5. #113
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    جمعه 19 تیر 94 [ 19:52]
    تاریخ عضویت
    1390-7-30
    نوشته ها
    1,886
    امتیاز
    17,095
    سطح
    83
    Points: 17,095, Level: 83
    Level completed: 49%, Points required for next Level: 255
    Overall activity: 61.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocial1000 Experience Points10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    9,194

    تشکرشده 9,663 در 1,930 پست

    Rep Power
    212
    Array

    RE: زنگ نقاشی (بزرگسالان وارد نشوند )


  6. 16 کاربر از پست مفید بهار.زندگی تشکرکرده اند .

    بهار.زندگی (پنجشنبه 16 شهریور 91)

  7. #114
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 22 تیر 94 [ 22:58]
    تاریخ عضویت
    1390-1-26
    نوشته ها
    770
    امتیاز
    14,787
    سطح
    78
    Points: 14,787, Level: 78
    Level completed: 85%, Points required for next Level: 63
    Overall activity: 69.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran10000 Experience PointsOverdrive
    تشکرها
    4,357

    تشکرشده 4,467 در 859 پست

    Rep Power
    122
    Array

    RE: زنگ نقاشی (بزرگسالان وارد نشوند )



    از وقتی چشم باز کردم در حال دعوا کردن با برادرم بودم
    خیلی تو سر و کله هم می زدیم
    یا در حال دعوا کردن بودیم یا با هم قهر بودیم
    مادر از قهر کردن متنفر بود
    بیچاره دستاش کش اومد ولی تا به امروز هم نتونست ما رو به هم نزدیک کنه :)
    نمی دونم اشکال از کجا بود
    ولی هیچوقت نتونستیم مثل دو برادر، برادرانه کنار هم باشیم
    همیشه حس می کنم به خاطر این موضوع بود که مادر از داشتن فرزند سوم منصرف شد
    شاید اگه رفتار بهتری می داشتم و گذشت می کردم ، الان یه خواهر کوچکتر از خودم داشتم :(
    شایدم یه برادر داشتم و بهش زور می گفتم تا سه تایی با هم دل مادر رو خون کنیم :):)

  8. 21 کاربر از پست مفید meysamm تشکرکرده اند .

    meysamm (پنجشنبه 16 شهریور 91)

  9. #115
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 06 اسفند 91 [ 19:52]
    تاریخ عضویت
    1390-1-09
    نوشته ها
    423
    امتیاز
    5,445
    سطح
    47
    Points: 5,445, Level: 47
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 105
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered5000 Experience Points1000 Experience Points
    تشکرها
    3,495

    تشکرشده 3,519 در 509 پست

    Rep Power
    56
    Array

    RE: زنگ نقاشی (بزرگسالان وارد نشوند )

    5 ساله بودم ،داییم که یکسال ازم بزرگتره وهمبازی صمیمی هم بودیم نمیذاشت باتوپش بازی کنم دعوا کردیم ،

    بعد اون من زد ومن نشستم گریه کردم.




  10. 13 کاربر از پست مفید داملا تشکرکرده اند .

    داملا (پنجشنبه 16 شهریور 91)

  11. #116
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 28 دی 91 [ 01:34]
    تاریخ عضویت
    1389-12-23
    نوشته ها
    301
    امتیاز
    2,429
    سطح
    29
    Points: 2,429, Level: 29
    Level completed: 86%, Points required for next Level: 21
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    1,706

    تشکرشده 1,723 در 325 پست

    Rep Power
    44
    Array

    RE: زنگ نقاشی (بزرگسالان وارد نشوند )

    من همین الآن هم قهر کردن تو مرامم نیست، حال طرف رو میگیرم؛ برای چی بذارم از شر من خلاص بشه؟!!

    من کوچکترین نوه بودم و خیلیییییی لوس!!!!
    یه پسر خاله داشتم (هنوزم دارم) یکی دوسالی از من بزرگتر بود و یه خورده از اینکه من اومده بودم و توجه ها بهش کمتر شده بود، دلخور بود، خلاصه کاردو پنیر بودیم باهم!!!

    یه بار شمال، داییم همه بچه ها رو برد دریا، و این جناب پسر خاله گفت که دانوب (یعنی من) تازه خوابیده هرچی صداش کردم پانشد، نمیاد. خلاصه همه رفتن منو نبردن

    وقتی از خواب پاشدم.......دنیا رو گذاشتم رو سرم. بیچاره دختر خاله بزرگم منو با خودش برد (همونطور که در تصویر پیداست، کفش پاشنه بلند اونو پوشیدم که خیلی واسم بزرگ بود). سر راه کلی هله هوله خریدیم برای بچه ها و من گفتم هیچ کدوم رو نباید به .... (پسر خاله م) بدیم. آخر سر یه آدامس خروس نشان (آخی چقدر من مهربونم) خریدم گفتم فقط اینو بهش بدیم!!!
    [img][/img]

    یه ده دقیقه ای باهاش قهر بودم (واسه خودش رکوردیه) ولی اولین باری بود که از دست یه آدم عصبانی شده بودم.

  12. 20 کاربر از پست مفید دانوب تشکرکرده اند .

    دانوب (پنجشنبه 16 شهریور 91)

  13. #117
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 29 بهمن 02 [ 14:38]
    تاریخ عضویت
    1390-2-14
    نوشته ها
    1,633
    امتیاز
    42,408
    سطح
    100
    Points: 42,408, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialOverdriveVeteranTagger First Class25000 Experience Points
    تشکرها
    5,992

    تشکرشده 8,207 در 1,574 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    367
    Array

    RE: زنگ نقاشی (بزرگسالان وارد نشوند )

    سلام کوچولوهای عزیزم،
    نازنین جونم چرا اخم کردی گلی؟ ار من ناراحتی؟
    بخشید که منتظرتون گذاشتم به جاش یه موضوع خوب در نظر گرفتم.

    اسباب بازی مورد علاقتون را بکشید.

  14. 9 کاربر از پست مفید بی نهایت تشکرکرده اند .

    بی نهایت (دوشنبه 18 اردیبهشت 91)

  15. #118
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 03 شهریور 94 [ 14:10]
    تاریخ عضویت
    1390-6-12
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    1,076
    امتیاز
    13,834
    سطح
    76
    Points: 13,834, Level: 76
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 216
    Overall activity: 7.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdrive1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    6,166

    تشکرشده 6,121 در 1,114 پست

    Rep Power
    122
    Array

    RE: زنگ نقاشی (بزرگسالان وارد نشوند )


    سلام بی نهایت :) خندون شدم
    اون تبلمو نمی دونم کجاست ولی خرگوشیمو هنوز دارم
    گوشش پاره شده

    ی عروسک از این هایی که آهنگ پخش می کردن هم داشتم خیلی دوستش داشتم وقتی خراب شد و دیگه آهنگ پخش نمی کرد ،دستش و پاشم شل شده بود افتاده بود فقط ی پا و ی دست داشت....
    خاکش کردم تو باغچه
    هر 5 شنبه هم میرفتیم با خواهرم سر قبرش فاتحه می خوندیم .
    ولی کشیدنش سخت بود نتونستم بکشمش

  16. 16 کاربر از پست مفید نازنین آریایی تشکرکرده اند .

    نازنین آریایی (پنجشنبه 16 شهریور 91)

  17. #119
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 01 اسفند 95 [ 19:50]
    تاریخ عضویت
    1389-3-16
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    792
    امتیاز
    10,009
    سطح
    66
    Points: 10,009, Level: 66
    Level completed: 90%, Points required for next Level: 41
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class10000 Experience Points
    تشکرها
    4,528

    تشکرشده 4,871 در 817 پست

    Rep Power
    95
    Array

    RE: زنگ نقاشی (بزرگسالان وارد نشوند )

    من وقتي بچه بودم علاقه زيادي داشتم خونه درست كنم و سفره بچينم... كشوهاي خونه رو در مياوردم، از سر سفره غذا چيز ميز كش مي رفتم و واسه خودم خونه زندگي راه مينداختم... هميشه هم منو بخاطر كشيدن كشوهاي كمد دعوا مي كردن...



  18. 19 کاربر از پست مفید سرافراز تشکرکرده اند .

    سرافراز (پنجشنبه 16 شهریور 91)

  19. #120
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 12 تیر 97 [ 22:36]
    تاریخ عضویت
    1390-2-15
    نوشته ها
    144
    امتیاز
    7,721
    سطح
    58
    Points: 7,721, Level: 58
    Level completed: 86%, Points required for next Level: 29
    Overall activity: 12.0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class5000 Experience Points
    تشکرها
    1,069

    تشکرشده 1,120 در 173 پست

    Rep Power
    30
    Array

    RE: زنگ نقاشی (بزرگسالان وارد نشوند )

    سلام بچه ها

    من هم مثل همه دخترا عروسک و دیگ و قابلمه و اینا داشتم ولی بهترین اسباب بازیهای من این گروهی بودند که در پایین می بینید اینا همیشه با هم بودن و معمولا من و برادرم با هم باهاشون بازی می کردیم



    1 یک خرس کوچولوی پلاستیکیه ازینا که فشارش می دی بوق می زنه اینو یکم بیشتر از بقیه دوست داشتم اسمش آقای آشپز باشی بود (نمی دونم چرا اسمش این بود!)

    2 نمی دونم این چه موجودی بود جنسش مثل بادکنک بود که توش خمیر باشه

    3 در واقع عروسک نبود یک مدادتراش بود به اسم آقای گولی اینا 2تا بودن ,آقای گولی یه خواهرم داشت اونم یک مدادتراش قرمز بود ولی همون اوائل در یک حادثه دلخراش از لبه پنجره افتاد شکست!:)

    4 توپک عزیزم که خیلی دوسش داشتم

    5 یک ماشین بنز کوچولو که البته مال داداشم بود ولی جزو همین گروه بود

    6 اگه گفتین این چیه؟ این یک شیشه خالی ادکلنه که مال مامانم بود و به نظرم خیلی خوشگل بود نمی دونم از کجا پیداش کرده بودم ولی شده بود جزو گروه اسباب بازیها و جالبه که این یکی خانم بود

    اینا توی بازیهای ما هر دفعه یه ماجرایی داشتن مسافرت هم که می رفتیم می بردیمشون ,توی یکی از سفرها اسباب بازیهای عزیزمو از دست دادم چقدر هم دلم سوخت.

    الان که فکر می کنم می بینم اینا به نسبت اسباب بازیهای دیگه هیچ کدوم چیز خاصی نبودن ولی ما اینارو از اون عروسک بزرگی که برام کادو آورده بودن یا از ماشین کنترلی داداشم بیشتر دوست داشتیم اونا هم چند روز اول جالب بودن ولی بعد می انداختیمشون یه گوشه میومدیم سراغ همینا:)

  20. 16 کاربر از پست مفید hadieh تشکرکرده اند .

    hadieh (پنجشنبه 16 شهریور 91)


 
صفحه 12 از 17 نخستنخست ... 234567891011121314151617 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 20:50 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.